eitaa logo
استاد علی صفایی حائری
55.8هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
925 ویدیو
31 فایل
انتشارات لیله القدر ناشر انحصاری آثار مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) سایت: www.einsad.ir 📲ارتباط با ادمین @ad_einsad 📚 سفارش کتاب @einsadshop_ad 🔗شبکه های اجتماعی zil.ink/einsad.ir تلفن : ۰۲۵۳۷۷۱۲۳۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 نظم ⬜️ آنها كه با معيار اهميت و ضرورت، به نظم رسيده‏ اند و سازمان گرفته‏ اند، اينها در بن‏ بست نمى‏ مانند و در درگيرى‏ ها نمى‏ شكنند و بازيچه عجله‏ ها و شتاب‏ ها نمى‏ شوند ◻️ و در بحرانى‏ ترين لحظه‏ هاى تاريخ و همراه درگيرى‏ هاى مستمر، قدرها و حدها را در نظر دارند و هر كلمه و هر كار و هر فكرى را در جايگاه خويش مى‏ گذارند و در نتيجه مى‏ توانند از كلمه‏ ها و طرح‏ ها و فكرهايى كه دور از شتاب‏ ها و عجله‏ ها و همراه قدر و حدى هستند، بهره بگيرند. ◽️ كسانى كه ضرر شتاب‏ ها را ديده‏ اند و غرامت سنگينى پرداخته‏ اند و به سازمان فكرى و نظام ذهنى محكمى رسيده‏ اند و با اهميت‏ ها و ضرورت‏ ها اين سازمان را برپا كرده‏ اند، به آن دقت و سنجشى مى‏ رسند كه هر كلمه‏ اى را كنترل كنند بدون آنكه وقت زيادى را تلف كرده باشند. ▫️آخر راه‏ هايى كه براى پياده‏ روها دور است، براى سرعت‏ هاى بزرگ و وسيله‏ هاى سريع نزديك است و وقتى نمى‏ گيرد. ورزيده‏ ها، در يك ساعت، كارى را به پايان مى‏ رسانند كه تازه كارها در يك روز از انجام آن عاجز هستند. 🔲 و براى رسيدن به اين ورزيدگى، مى‏ توان از دقت در مسائل جزيى شروع كرد و از زير آوار عادت‏ هاى حاكم بيرون آمد و دقت‏ ها و سنجش‏ ها را در برخورد با هر مسأله به كار گرفت. به اين گونه آنها كه در مسائل جزيى، دقيق و آماده شده‏ اند ... مسائل بزرگ را سطحى و ساده نمى‏ نگرند. ▪️كسانى كه از وزنه‏ هاى كوچك ورزيدگى را هديه گرفته‏ اند، در زير وزنه‏ هاى بزرگ از پا نمى‏ افتند. ◾️ به اين گونه در وقت كم، كارهاى زياد عملى مى‏ شوند و مرزها و اندازه‏ ها در هم نمى‏ ريزند و كلمه‏ ها و كارها و طرح‏ هايى كه همراه‏ حدها و قدرها بوده‏ اند، ستم نمى‏ بينند و آن كلمه‏ ها و طرح‏ هايى كه بى‏ حساب و بى‏ اندازه و بى‏ مرز بوده‏ اند رها نمى‏ شوند كه نقد مى‏ خورند. ◼️ با اين ترازوهاى دقيق و ميزان‏ هاى ورزيده، از سرگردانى نجات مى‏ يابند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب رشد، ص ۱۴ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 در هر لحظه یک تکلیف بیشتر نداریم. ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 در هر لحظه یک تکلیف بیشتر نداریم. 🔷🔹 ما بازيچه شتاب‏ ها هستيم، مگر هنگامى كه از پيش طرحى داشته باشيم و با حساب احتمالات آماده شده باشيم و خط آخر را خوانده باشيم. 🔹در اين هنگام، اين ماييم كه چشم به راه حادثه‏ ها هستيم و با سازمان و تنظيم خويش به حادثه‏ ها نظام داده‏ ايم و سازمان بخشيده‏ ايم. 🔷دل‏ هايى كه سازمان گرفته‏ اند ... ديگر بازيچه حادثه‏ ها نمى‏ شوند و بحران نمى‏ بينند. 🔹 مغازه‏اى كه قفسه‏ بندى شده و تنظيم گرديده، جنس‏ هاى زياد آن به راحتى در دسترس قرار مى‏ گيرند، اما دكهّ‏ هاى درهم و شلوغ كه اجناس‏شان پخش و رها و زير پا افتاده است، دست و پاگير و خستگى‏ زا و وقت كش هستند. 🔹 دل‏هايى كه بر اساس اهميت حادثه‏ ها، كارها را رده‏ بندى كرده‏ اند ... در حالى كه هزار كار دارند، بيش از يك گرفتارى برايشان نيست؛ 🔹 چون در يك لحظه، گرفتارى ما فقط مربوط به آن كار و آن حادثه‏اى است كه اهميت زيادترى دارد و ضرورت بيشترى. 🔹 اگر تمام كارها را انجام بدهيم و اين يك كار بماند، كارى انجام نداده‏ ايم و بار خود را نگذاشته‏ ايم 🔹 و اگر آن يك كار را، فقط همان را، بياوريم ديگر حرفى براى ما نيست و بازخواستى نيست. 🔹 و همين است كه ديگر سيل حادثه‏ ها و انبوه كارها، ما را خُرد نمى‏ كند و به بازى نمى‏ گيرد. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد، ص ۱۴ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙برای حرکت یقین لازم نیست ... ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 انس با الفاظ 🔳 ما بدون رسيدن به معنا و مقصود، به كلمه‏ ها و لفظ ها رسيده‏ ايم و با الفاظ خالى انس گرفته‏ ايم و آنها را در برخوردها به رخ يكديگر كشيده‏ ايم ... ⬛️ اگر ما با حركت فكرى همراه مى‏ شديم و در خود مى‏ جوشيديم و مطلب‏ ها و مفهوم‏ ها را درك مى‏ كرديم و آنگاه در به در به دنبال كلمه‏ ها مى‏ گشتيم... در آن لحظه كه به يك كلمه مى‏ رسيديم، از آن بهره مى‏ گرفتيم و همچون تشنه‏ هاى به آب رسيده، كلمه‏ ها را قطره‏ قطره مى‏ چشيديم و جذب مى‏ كرديم. ◼️ ما پيش از آنكه تشنه شده باشيم، نوشيده‏ ايم و پيش از آنكه به اشتها آمده باشيم و با سؤال‏ ها گلاويز شده باشيم، خود را تلنبار كرده‏ ايم و پيش از آنكه به معناها دست يافته باشيم، به كلمه‏ ها رسيده‏ ايم... ◾️و اين است كه باد كرده‏ ايم و با آنكه زياد داريم، مريض و بى‏ رمق هستيم و به امتلاى ذهنى و پرخورى فكرى دچار شده‏ ايم... 🔲 اسفناك اينكه، اين بيمارى و اين پرخورى، همه گير شده و اسفناك‏ تر اينكه، اين بيمارى در ابتدا به عنوان يك افتخار و نشانه سلامتى و روشنفكرى هم قلمداد مى‏ گردد، اما رفته‏ رفته سنگينى و خستگى و ضعف ذهنى را به دنبال مى‏ آورد و روشن فكر تلنبار شده را به بن‏ بست مى‏ رساند . ⬜️ اينها با اينكه خيلى دارند، فقير هستند؛ چون پيش از سؤال، به جواب‏ ها رسيده‏ اند و پيش از عطش، به آب. دواى اينها همان طرح سئوال‏ هاى بنيادى است كه بتواند به تفكرات آنها سازمان بدهد تا بتوانند با تفكرات سازمان گرفته به مطالعات خويش سر و سامانى بدهند و آن را هضم كنند و شيره‏ كشى نمايند. 🔴 هيچ چيز بى‏ حاصل‏تر از اين مطالعات دستورى و كتاب خواندن‏ هاى پيشنهادى نيست كه پيش از طرح سؤال و جوشش پرسش‏ ها، گريبان‏ گير تازه راه افتاده‏ ها و نو مسلمان‏ هاى شعار زده مى‏ شود. ◼️◾️▪️ كسانى كه مى‏ خواهند ديگرى را به راهى و به تفكراتى و به مطالعاتى وادار كنند، ناچارند كه زودتر زمينه‏ ها را فراهم سازند و تشنگى را در طرف بريزند و تنور را داغ كنند و سپس نان بچسبانند و مطالبى و كتاب‏هايى را در دسترس بگذارند. ◻️ به اين گونه، حرف‏ ها و طرح‏ ها زودتر جذب مى‏ شوند و كلمه‏ ها زودتر مفهوم مى‏ شوند و در عمل شكل مى‏ گيرند و در خارج پياده مى‏ گردند. 📝استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب رشد، ص ۱۷ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 آدم شدن! 🔷🔹 انسان براى مسأله‏ اى بالاتر از شكل گرفتن و تكامل يافتن بايد بكوشد؛ چون تنها اين كافى نيست كه شكل بگيريم و در ابعاد وسيع ماده و معنا تكامل پيدا كنيم، زيرا با اين تكامل يافتن، مسأله بن‏ بست و عبث و پوچى زودتر پيش مى‏ آيد و عميق‏ تر مطرح مى‏ گردد. 🔹 كسى كه بهترين ماشين را و شكل گرفته‏ ترين وسيله‏ ها را و تكامل يافته‏ ترين مركب‏ ها را با خود دارد مسأله بن‏ بست و ترافيك و محدوديت‏ ها را بيشتر احساس مى‏ كند و عميق‏ تر مى‏ فهمد. 🔹 انسانى كه در دو بُعد ماده و اخلاق شكل گرفته و به تكامل رسيده، اما جهت ندارد و راه ندارد، به بن‏ بست و عبث و پوچى عميق‏ ترى گرفتار خواهد شد 🔹و اين‏ بن‏ بست‏ و عبث‏ و پوچى‏ را ديگر نمى‏ توان با عرفان شرق هم درمان كرد و با هيپى‏ گرى مداوا نمود؛ چون اين عرفان، خود يك نوع تكامل براى استعدادهاى عظيم‏ تر انسان است كه پس از شكل گرفتن و تكامل يافتن، بايد به دنبال راهى بزرگ‏ تر براى حركت كردن و جهتى برتر براى دويدنش بود. 🔹براى اين انسان مسأله جهت و صراط و مركب‏ها و رهبرى‏ ها و روش حركت و منزل‏ ها مطرح مى‏ شوند و تنها استعدادهاى تكامل يافته در دو بُعد ماده و اخلاق مسأله‏ اى را حل نمى‏ كنند. 🔹آن لحظه‏ اى كه انسان فكر و عقل و دلش را مثل ابزارها و ماشين‏ هايش شكل بدهد، آيا آن روز اين استعدادهاى شكل گرفته و به بن‏ بست نشسته، بحران‏ هاى بزرگ‏ ترى را سبز نمى‏ كنند؟ 🔹انسان هنگامى آدم مى‏ شود كه به استعدادهاى شكل گرفته‏ اش جهت بدهد 🔹و براى اين انسان، مكتبى مكتب مى‏ شود، كه جهت‏ حركت و صراط و روش حركت و و و را به او ياد بدهد و بياموزد، بدون آنكه او را مسخ كند و او را در راه بغلطاند و يا بغل بگيرد. 📝استادعلی صفایی حائری 📚 کتاب رشد، ص ۲۱ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙کو باری که بتوان برد پیش خدا... ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰رشد يا تكامل ‏ 🔷🔹 رشد در زبان قرآن خيلى پربار تر و عميق‏ تر از تكامل است. البته مى‏‌ توان هر كلمه ‏اى را در برابر هر معنايى قرار داد و وضعى جديد به وجود آورد، ولى اين قرار داد و وضع جديد نبايد ما را فريب بدهد. 🔹 رشد در برابر خسر است و كمال در برابر نقص. 🔹آنچه كه به اوج خويش رسيد؛ مثلًا قدرت بازوها، قدرت فكرى، قدرت عقلى، قدرت روحى و و و هنگامى كه به اوج خود رسيدند و از نقص‏ ها رها شدند، تازه همين‏ ها همراه يكى از دو حالت رشد و يا خسر هستند. 🔹اگر با دستم و قدرت بازويم در جهت عالى‏ تر كار كنم، رشد كرده‏ ام و گرنه خسارت ديده ‏ام و باخته ‏ام. 🔹و همين طور در قسمت فكرى و عقلى و روحى. ... 🔹اين مفهوم رشد است كه در برابر خسر آمده و اين مفهوم با تكامل تفاوت‏ ها دارد. 🔷🔹 رشد، زياد شدن انسانى است كه به استعدادهاى تكامل يافته ‏اش جهت مى‏ دهد و آنها را از بن‏ بست مى‏ رهاند و به دنبال روش حركت و صراط و رهبرى مى ‏افتد و ضرورت «مذهب» را مى‏ يابد. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد، ص ۲۴ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰ضرورت رشد 🔶🔸 چرا رشد كنيم؟ چون استعدادش را داريم. و چون نيازش را داريم و گرنه گرفتار بحران احتكار و تراكم استعدادها خواهيم شد و بيچاره نيازهاى عظيم. 🔸 كسانى كه گندم‏ ها را به خاك مى‏ سپارند، آنهايى هستند كه وسعت خسيس زمستان را فهميده‏ اند و نيازهاى عظيم را شناخته‏ اند و مى ‏خواهند گندم ‏ها را زياد كنند. 🔸 آنها كه راه دراز و وقت كم را فهميده ‏اند، مجبورند كه خود را زياد كنند و رشد بدهند. 🔸 اينها زندگى و مرگ را با همين معيار مى‏ سنجند، اگر زنده ‏اند و اگر مى‏ ميرند، به خاطر همين زياد شدن است. زندگى‏ شان تلاوت تكرار نيست و مرگشان، گم شدن و از دست رفتن و خودكشى نيست. 🔸 انسان بايد انتخاب كند؛ چه زيستن را و چه مردن را. 🔸 و در انتخاب دنبال رجحان‏ ها و اهميت ‏ها و ضرورت ‏ها ست. 🔸 هنگامى كه زندگى سازنده ‏تر است، زندگى و آن لحظه كه مرگ بارورتر است، مرگ انتخاب مى‏شود 🔸 و اين است كه مرگ اينها، خود زندگى است و ادامه عالى‏ ترى از حيات‏ 📝 استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد، ص ۲۶ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 تفاوت عجب، کبر و غرور ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰استعدادها 🔷🔹 انسان از سرمايه‏ هايى سرشار است و با استعدادهايى همراه، از نيروهاى بدنى و عاطفى و غرايز فردى و اجتماعى و عالى گرفته تا مهم ‏تر از اين همه؛ يعنى نيروى رهبرى اينها و جهت دادن به اين همه استعداد. 🔹انسان ‏ها گرچه در سرمايه‏ ها با هم تفاوت دارند اما در جهت دادن‏ به اينها و رهبرى اينها همه با هم برابرند. 🔹هر كس از تضاد استعدادها برخوردار بود و هر كس بشر بود ناچار از اين جهت دادن و رهبرى كردن برخوردار است. 🔹 خود اين استعدادها مهم نيستند و كارى كه با دست يا فكر يا نيروى عظيم خود انجام مى‏ دهيم مهم نيست، 🔹بل مهم هدف و جهت اين كارهاست كه براى چه از اينها بهره مى‏ گيريم و در چه راهى آنها را به جريان مى‏ اندازيم. 🔹 و با اين ديد ديگر اختلاف عمل‏ها و اختلاف استعدادها مسأله ظلم و بى ‏عدالتى را به دنبال نمى ‏كشد؛ چون حكمت بر اساس نيازهاى گوناگون، افراد گوناگون تهيه مى‏كند، 🔹در حالى كه اين گوناگونى‏ ها ملاك افتخار نيست‏ و در حالى كه از هر كس به اندازه‏اى كه داده ‏اند بازدهى مى‏ خواهند 🔹و در حالى كه هنگام پاداش، نسبت سرمايه‏ ها و سودها را مى‏ سنجند، نه سرمايه ‏ها را و نه سودها را. 🔹در حالى كه جهت اين نسبت و هدف اين كوشش را در نظر مى ‏گيرند، كه: «انَّما الاعمالُ بالنِّيَّات‏» و «لَيْسَ لِلْإِنْسانِ الَّا مَا سَعَى» و «لايُكَلِّفُ اللّهُ نَفْساً الَّا ما اتيها». 📝 استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد ص ۲۹ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 امام خمینی (ره) ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙کی بیچاره تر از من هست؟ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 راه بی نهایت 🔶🔸 انسان بايد در اين محدوده هفتاد ساله پاهايى تربيت كند و مركب‏ هايى بيابد و سرمايه‏ هايى را زياد نمايد و توشه‏ هايى براى بى‏ نهايت راه بردارد و سپس راهش را شروع كند و حركتش را دنبال نمايد. 🔹 در اين دنيا پاها ساخته مى‏ شوند و در آن مرحله راه‏ها پيموده مى‏ گردند. 🔹همه انسان‏ها در يك نقطه انحطاط قرار دارند و فقط با سرمايه‏ هايى هستند و پاهايى. 🔹«هر كس هر قدر كار بكند و راه برود بالاتر مى‏ آيد، تا ثروت، تا قدرت، تا رياست، تا بهشت آب و نان و بالاتر مى‏ آيد، تا ... تا» تا آنجايى كه نهايتى ندارد و تا برنمى‏ دارد. 🔹و اين‏است كه على آن مرد راه فريادش بلند مى‏ شود: «آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق‏»؛ آه از توشه كم و راه دور. 🔹اگر هدف على، بهشت نان و آب بود و بهشت حوريان بود كه آن توشه‏ ها كم نبود، با كمتر از اينها به آن همه مى‏ رسند. 🔹على راهى دارد تا بى‏ نهايت و اين است كه هر چقدر توشه بردارد چيزى نيست؛ 🔹چون هر مقدار در برابر بى‏ نهايت، صفر است و هيچ است و كم است. 🔹آنهايى كه اين راه دراز را ديده‏ اند و از اين استعدادهاى عظيم خبر دارند، اينها در فكر بازارى هستند و در جست‏ وجوى خريدارى كه بيشتر سود بدهد و زيادتر بهره برساند و سرمايه‏ ها را بارور كند كه مگر در اين راه به جايى برسند. 🔹اينها شب و روز مشغولند و شب و روز مى‏ كوشند؛ چون فرصتى ندارند. 🔹اين است كه بايد خوردن و خوابيدن و رفتن و آمدن همه‏ اش تجارت باشد و كار باشد و عبادت باشد و حركت باشد و پاى رفتن باشد. 🔹اينها ديگر درنگى نمى‏ كنند و آرام نمى‏ نشينند و از بازى‏ ها سر باز مى‏ زنند. 🔹كسانى درنگ مى‏ كنند و به بازى گرفتار مى‏ شوند كه هدفى‏ ندارند. 📝استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد، ص ۳۲ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰سرگرمی ها 🔶🔸 وقتى كه ما بچه‏ تر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مى‏ نشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مى‏ گفتيم تا راه‏ مان بدهند و قهر مى‏ كرديم و دور مى‏ شديم تا نزديك‏ مان كنند، 🔸اما همين كه هدفى پيدا مى‏ كرديم ديگر به توپ ‏ها و بچه ‏ها نگاه نمى‏ كرديم، حتى اگر دعوت‏ مان مى ‏كردند مى‏ خنديديم و اگر دست‏ مان را مى ‏كشيدند، نق مى‏ زديم و فرار مى ‏كرديم. چرا؟ 🔸مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا اينها همه ‏اش همان ‏ها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مى‏ خواستيم برويم... 🔸آه حالا مى‏ فهمم كه چرا خيلى ‏ها به توپ ‏هاى بزرگ‏ تر و كره ‏هاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مى ‏كنند و توپ بازى نمى‏ كنند و اسير بازى نمى ‏شوند. 🔸اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمى‏ شوند و سرگرم نمى‏ شوند. 🔸سرگرمى‏ ها براى بيكاره ‏هاست. بازى ‏ها براى آواره ‏ها ست و آنها كه جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شده‏ اند و لباس ضيافت پوشيده‏ اند، ديگر با توپ ‏ها و با بازيچه ‏ها كارى ندارند. 🔸اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. 🔸اينها رهرو هستند و به تحرك ‏ها رسيده ‏اند و از تنوع ‏ها گذشته‏ اند. 🔸اينها راه را مى‏ بينند و وقت كم را مى ‏بينند و اين است كه شب و روز مى‏ كوشند و آرام ندارند. اين است كه همه خوردن و خوابيدن و حركت ‏هاى بى‏ حاصل‏ شان بايد حاصل خيز بشود و بار بياورد. 🔸هيچ ديده‏ ايد كه كسى خانه‏ اى بزرگ ساخته باشد و در قرضش مانده باشد، چگونه روز و شب مى‏ دود و چگونه حتى درمهمانى‏ هايش در جست‏ و جوى كار خويش است. 🔸انسان بى ‏نهايت سرمايه دارد و بى‏ نهايت راه دارد و فقط هفتاد سال وقت براى تجارت، آن هم، نصفش خوراك و پوشاك و مسكن و نصفش مقدمات اينها، 🔸واى به روزى كه بقيه ‏اش هم بشود صرف نمايش دادن اينها كه ديگر سرمايه ‏ها از دست رفته‏ اند يا راكد مانده ‏اند و احتكار شده‏ اند و يا از دست رفته ‏اند و زيان شده‏ اند. 📝استاد علی صفایی حائری 📚کتاب رشد، ص ۳۴ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙خدایا من تمامی سرمایه م رو با سهو با فراموشی نابود کردم... ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰بازارها و خریدارها 🔷🔹 بايد در اين وقت كم به تجارتى دست زد كه بى‏ نهايت سود بياورد 🔹و بايد به دنبال خريدارى رفت كه پولش نقد باشد و بازگردان داشته باشد 🔹و بايد در جست‏وجوى بازارى بود كه رونق داشته باشد. 🔹يك بازار، بازار پايين است با خريدارى‏ هايى به نام دل و هوس‏ هايش و به نام مردم و حرف‏ هايش و به نام دنيا و جلوه ‏هايش؛ با ثروت و قدرت و شهرت و مدارك و عنوان‏هايش و به نام شيطان و وسوسه‏ هايش. 🔹و يك بازار هم بازار ديگرى است با خريدارى به نام اللّه، مالك، رحيم، مهربان. 🔹اينها بازارها و خريدارها هستند، آن هم سرمايه‏ ها و متاع‏ هاى ما، بايد ديد كه هر كدام چه مى‏ گيرند و در برابر چه مى‏ دهند. 🔹آن بازار پايين‏ نمى‏ تواند اين همه سرمايه را جذب كند، سرمايه ‏ها گزاف هستند و متورم مى ‏شوند و عصيان مى‏ آورند و بحران مى‏ آورند و... 🔹آن خريدارها هم مصرف كننده مفت هستند. سرمايه را مى ‏بلعند، استعدادهاى مرا به بازى مى‏ گيرند، چيزى بر آن نمى ‏افزايند. هنگامى كه يك عمر براى دلم دويدم چه بازدهى دارد؟ هنگامى كه يك عمر براى هوس‏ هاى مردم سوختم آنها به من چه مى‏ دهند؟ 🔹جز چهار تا بارك اللّه و يك دقيقه كف زدن و چهار دقيقه سكوت. 🔹اگر اين خلق، از فرزندم گرفته تا زنم تا پدرم تا مادرم و ديگران به من چيزى دادند و برايم لذتى آوردند بايد بسنجم كه چه چيز از من گرفته‏ اند. آيا اينها بيش از آنچه داده ‏اند از من نگرفته ‏اند؟ مغز من و دل من و عمر من به سوى آنها رفته، سرم شده مستراحشان و دلم شده انبار جهودها و بتخانه ‏شان و عمرم شده چراگاه و جولانگاه‏ شان، كه چى؟ خودم هم نمى‏ دانم، فقط اسير عادت ‏ها و هوس‏ ها شده‏ ام و از فكرم و سنجشم و اراده ‏ام كارى نكشيده ‏ام. 🔹فكرم فقط در حساب خانه و اجاره‏ اش كلنجار مى ‏رود و عقلم دخل و خرج را مى ‏سنجد. 🔹و اراده ‏ام در اين تكرار خوردن و خوابيدن و خوش بودن، گرفتار شده است. از خودم و سرمايه ‏هايم مانده ‏ام. 🔹اگر اينها را شناخته بودم، ديگر به كم قانع نمى ‏شدم و اگر تجارت ‏ها و سودها را محاسبه كرده بودم، هيچگاه دو بار ضرر نمى‏ دادم و از يك سوراخ دو بار گزيده نمى ‏شدم. 🔹من با اين همه پا، فقط تا توالت و آشپزخانه رفته ‏ام و با اين همه سرمايه، فقط بوق حمام خريده ‏ام، آن هم در دهى كه حمام ندارد و قدرت جذب اين همه بوق را ندارد. 🔹من از خانه وسيع وجودم با قسمت‏هاى گوناگون و اتاق ‏هاى متعدد، فقط به مستراحش چسبيده‏ ام و به آن مشغول شده ‏ام، 🔹در حالى كه بايد تمام اين اتاق‏ ها منظم مى ‏شد. همان ‏طور كه دست و پا و موى و اندامم را منظم مى‏كنم و پرورش مى‏ دهم، بايد دل و مغز و فكر و عقل و اراده ‏ام و روحم را پرورش مى ‏دادم و در جاى خود مى‏ نهادم و در جاى خود به جريان مى‏ انداختم. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب رشد، ص ۳۷ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri