🔰 عظمت ها فریبت ندهد
🔷🔹 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت،
هيچ كس باور نمى كرد
كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود
و در گوشها بنشيند
و در دلها راه يابد
و از مرز قرنها بگذرد
و در نسلها جاى بگيرد
و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد.
🔹 و آن روز كه در بيابانهاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش،
آن غرور سايه انداخت،
كسى باور نمى كرد كه قرنها را رها كند و نسلها را آزاد بگذارد،
🔹 ولى اين درس قرآن است كه عظمت ها تو را فريب ندهد
و حقارت ها تو را نرماند،
🔹 كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مى نشيند،
سنبله مى شود و هفتصد برابر دانه مى آورد
و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد،
فقط خوراك سوسكهاست
و چيزى نمى گذرد كه فضله هايش را هم نمى بينى.
🔹 داستان آنها كه از او چشم پوشيدند و وحى او را نديده گرفتند
و در سطح لغزيدند
و با نظام و سنت و مرصاد هماهنگ نشدند،
كارهاشان اگر به بزرگى تاريخ است،
همچون خاكسترى خواهد بود در باد، در روز طوفان.
چه باقى مى ماند؟
لا يَقدِرونَ مِمّا كَسَبوا على شَيءٍ ذلِك هُوَالضَّلالُ البَعيد.
ضَرَبَ اللَّه مَثلًا كلمةً طيبةً.
🔹 آنها كه خود را نكاشته اند و ريشه ها را از خاك بيرون برده اند،
قرارى نخواهند داشت.
🔹 اما آنها كه هماهنگند،
چون درخت به فلاح، به رويش مى رسند و بال مى گسترند
و آسمان ها را در قلمرو خود مى كشند و فرشته ها را ميوه مى دهند و بهره مى رسانند:
أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فى السَّماءِ تُؤتى أُكُلَها كلَّ حينٍ.
اينها ثبات دارند و قرار گرفته اند كه ريشه دارند
🔹 و اين خداست كه به آنها ثبات مى دهد، همچون ابراهيمى كه فرزندش را در آن بيابان پروريد و آرام بود.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط،صفحه ۳۲
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 رابطه پدیده ها با خدا
◼️ تو خدا را مى بينى
در حاليكه تمام واسطه و قانون ها و پديده ها را هم ديده اى،
ولى در آنها نمانده اى و راهت را ادامه داده اى
و تمام هستى را آيت ديده اى، نه غايت و نهايت.
◽️ آيتى كه او را نشان مى دهد و به او اشاره دارد،
نه غايتى كه در خودش نگه دارد و تو را به بن بست بكشاند.
◾️ با اين ديد تو دست او را بسته نمى بينى، كه عليت و وابستگى و نظام هستى جلوى او را بگيرد،
كه اين عليت و پيوند را او برقرار كرده. اين عليت ذاتى نيست، جعلى است،قرارش داده اند
و اين است كه از هر راه ديگر هم كه قرار بگذارند، شروع مى شود و از هر چيز بيرون مى آيد.
◽️ با اين ديد معجزات، طبيعت هايى هستند كه با آن مأنوس نشده اى و عليت هايى كه آنها را نشناخته اى
◾️ و طبيعت، معجزهاى است كه با آن آشنا شده ايم و انس گرفته ايم.
◽️ و اين است كه در كنار تمام وسيله ها و علت ها، آرام نمى گيرى كه رسيدم و بدون هر گونه وسيله، جزع نمى كنى كه ماندم.
◾️ و اين است كه ادامه ى اين بينش را از خدايى كه آسمان را مسخر دارد و هستى را در دست دارد،
همان ثبات و امنى است كه نمونه اش را در همين سوره ى ابراهيم مى آرود،
◽️ كه فرزندش رابه جايى آورده كه محكومان به مرگ مى آورند و در جايى مى گذارد كه نه كودك، حتى مارها و شترها پوست مى گذارند واستخوان مى تركانند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۴۱
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 خاطرات زیارت امام رضا علیه السلام
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 توکل
🔷🔹 داستان توكل كه بر ما سنگينى مى كند،
از همين ديد مايه مى گيرد،
كه تو نمى توانى بر وسيله هايى كه عقيم مى مانند
و يا خودشان تو را مى شكنند، تكيه كنى.
🔹 تو، نه همراه پول، كه حتى همراه نان و لقمه ى در دست گرفته ات، آرام ندارى كه من كارم تمام است و امروز سيرم،
چون آنقدر لقمه ها در گلوگير كرده اند و طرف را به خفگى هم كشانده اند.
🔹ما بر پول تكيه داريم.
مى گوييم پول را روى كوه بگذار،
كوه جواب مى دهد.
🔹 بيچاره پول بايد آن قدر بدود تا نان و آب و چاى و سماور و وسيله بشود
و تو مى دانى كه پس از اين همه تبديل، تازه كارها تمام نيست،
كه واسطه ها و شكست ها زياد هستند.
🔹 اين است كه نه تنها مؤمن ها، بلكه هر كس كه تكيه گاهى مى خواهد،
بايد بر خدا تكيه كند؛
🔹 عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُتِوَكِّلُون،
كه تكيه گاه ها و پناهگاه هاى ديگر، خودشان آوارى بر سر تو مى شوند و بارى بر دوش و استخوانى در گلو.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۴۳
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 واسطه ها
◼️ من در كودكى خيلى نحس و نق نقو بودم.
به هيچ صورت آرام نمىگرفتم.
برايم چيزهايى مىخريدند،
همهاش را مىخواستم، همهاش را مىگرفتم و با خود مىكشيدم.
خسته مىشدم و مىناليدم.
ازم مىگرفتند و مىدزديدند،
گريه مىكردم.
برايم نگه مىداشتند، بهانه مىگرفتم.
◽️ خلاصه هيچ راهى براى ساكت شدنم نبود.
تا اينكه آخر سر به فكر افتادند تا آنچه برايم مىگرفتند غير مستقيم به من بدهند.
◾️در منزل ما زيرزمينى بود با سوراخهايى بزرگ و كوچك.
همين كه گريه سر مىدادم
مىگفتند: فلانى برو ببين موشها برايت چيزى نياوردهاند و من را راهى مىكردند...
◽️اين خوب به يادم مانده كه در كنار سوراخها يك دانه فندق و يا گردو خودنمايى مىكرد
و من همين كه اينها را مىديدم ذوق مىكردم و كلى دلشاد مىشدم و هميشه از سوراخ موش روزى دريافت مىكردم و نقنق هم نمىزدم.
◾️ شايد تا وقتى كه بزرگ شده بودم، هنوز خيال مىكردم كه موشها برايم فندق مىآوردهاند
و از شما چه پنهان كه از موشها خوشم مىآمد و اگر آنها را مىكشتند ناراحت مىشدم،
◽️ ولى بعدها فهميدم كه نه بابا موشها فندق نمىآورند، كه فندقها را هم مىدزدند.
◾️من را به خاطر نحسى و بهانه گيرى ام اين گونه مىچرخاندند و غير مستقيم غذايم مىدادند.
◾️◽️ آنچه كه ما را در خود گرفته، همين واسطههايى است كه به خاطر بىظرفيتى ما، پيش ما گذاشتهاند و به خاطر بهانهگيرىها برايمان تنظيم كردهاند.
◽️◾️ و اين ماييم كه بايد با تفكر كشف كنيم كه اينها فقيرند و چيزى ندارند. موشها نه اينكه چيزى نمىدهند، كه چيزها را هم مىدزدند و از ما كم مىكنند.
🔻 داستان ما چنين داستانى است.
به كارمان، به شغلمان، به ماشين و دستگاهمان دل بستهايم و آن را حاكم گرفتهايم و مدار زندگى ما و محور تمام كارهاى ما شدهاند.
◼️ ما معبودهايى داريم كه حركتها و حالتهاى ما را كم و زياد مىكنند و در ما اثر مىگذارند.
به ما اميد مىدهند و يا ما را مىترسانند. شاد مىكنند و يا اندوهگين مىسازند. خسته مىكنند و يا به شور و شوق مىكشانند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط،صفحه ۴۵
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 کفر و ایمان
🔶🔸 در اين سوره گذشته از سنجش معبودها و توضيح عامل هاى شرك، به اين نكته پى مى بريم كه ايمان و كفر به معاد و ايمان و كفر به الله، از ايمان و كفر به خود انسان مايه مى گيرد.
🔸 كفر به انسان، كفر به ادامه انسان و كفر به الله را همره مىآورد.
🔸 انسانى كه خودش را باور نكرد و از خودش جز دهانى نديد، هيچ احتياجى به خدا نخواهد داشت و براى خود ادامه اى نخواهد ديد...
🔸 كفر و ايمان از انسان شروع مى شود و به ادامه او و به الله مى رسند؛
«مَنْ عَرَفَ نَفْسَهُ فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه ».
🔸 ما در اين سوره از پيوند ايمان به معاد و ايمان به الله، نشان مى بينيم همانطور كه در تمام قرآن
«يؤمنون بالله و اليوم الآخر » با هم همراهند؛
🔸 چون اين هر دو ايمان از يك پستان شير مى نوشند و از يك جام سيراب مى شوند و آن هم ايمان به خويشتن است.
🔹جوانى مى پرسيد كه چه شده كه خدا با اينكه مى گويند حتى ميان ما و خود ما واسطه است و ما را به خودآگاهى و خودخواهى رسانده، اين همه مورد انكار و شك و كفر قرار مى گيرد.
🔹 گفتم: كفر به خدا، از كفر به انسان مايه گرفته. تو كه خودت را در همين سطح از تكرار و ابتذال و تنوع ديده اى،
ديگر به حركتى دست نخواهى زد و به تحركى دست نخواهى يافت
🔹 و اين است كه جهتى نامحدود نخواهى خواست، كه تو را با اين اشتهاى كور، يك لقمه دنيا هم كافى است و زيادى است و بيشتر از رفاه براى تو ضرورتى ندارد. هدى و جهت يابى نمى خواهى، بشرى و ادامه نمى خواهى و اين است كه نه به اين جهت پيوندى خواهى داشت و نمازى به پا خواهى كرد؛ «يُقِيمُونَ الصَّلوة»
و نه با جامعه و مردم خويش ارتباطى خواهى داشت؛ «يُؤتُونَ الزَّكوة»
و نه ادامهاى خواهى پذيرفت، كه تو با كارهاى زينت شده و بزك شده دل خوشى و سرگردانى.
در يك مدار بسته در رفت و آمدى، كه جهتى ندارى و جريانى را نخواستهاى
🔹 و اين است كه تو با آن نيروى عظيم و آن تركيب حركت ساز در پشت ديوارهاى ابتذال، رنج بدى خواهى داشت و در ادامهات خسارت بارتر خواهى بود...
«اُولئکَ الَّذَينَ لَهُمْ سُوءُ العَذابِ وَ هُمْ فِى الاْخِرةِ هُمُ الاَْخْسَرُونَ ».
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۵۲
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
🌐www.einsad.ir