🔰 صراط مستقیم
🔶🔸 صراط مستقيم،
يعنى راه نزديك تا مقصد انسان
و تا رشد انسان و در جهت عالى تر انسان، همين عبوديت است،
نه عبادت، نه رياضت، نه خدمت به خلق و نه شهادت.
عبوديت يعنى هيچ كدام و يعنى تمام اينها
كه اينها سبيلها هستند
🔸 و مادام كه به صراط راه نيابند
و از امر او الهام نگيرند
ارزش ندارند.
🔸 بايد از صراط به سبيل راه يافت
و وظيفه ها را شناخت
وگرنه اين سبيلهايى كه از امر او برخوردار نيستند،
جز گمراهى بهره اى نخواهند داشت.
🔸 به شهادت قرآن آنها كه در صراط هستند، به سُبُل هدايت مى شوند،
وظيفه ها را مى شناسند
و از مرداب هاى حيرت و اضطراب،
به ساحل امن و اهتداء راه مى يابند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۷
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰امّ الكتاب
🔷 قرآن اين عميق گسترده پربار، از اين سوره متولد مىشود.
🔷 سوره حمد، امّالكتاب؛ مادر قرآن است.
فاتحة الكتاب است و گشايشگر تمامى قرآن.
🔷 در اين سوره با اسم و نشانه الله، به حمد و به صراط؛
يعنى عبوديت و اتباع و توحيد مىرسى،
🔶 در حالى كه با فكر و عقل و عشق و جهاد و بلا و عجز همراه شدهاى
🔶 و آخر سر، با اعتصام و استعانت، بر اين قله
راه يافتهاى
و در صراط، با انعام شدهها و همراهها
و با مغضوبها و گمشدهها آشنا گرديدهاى.
🔶 اين فرازهاى سوره حمد است. بىجهت نيست كه اين سوره مادر قرآن است.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۷
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 ما عاشق آفریده شده ایم.
🔶🔸 مشتاقهايى هستند كه مىسوزند و با صميميت و درد و رنج مىپرسند :
🔸 چه كنيم كه براى خدا باشيم...؟
چگونه در خودمان عشق و ايمان بسازيم...؟
از كجا و با چه وسيلهاى مىتوانيم حركتها را و محركها را كنترل كنيم...؟
و از راه نزديك به مقصد برسيم...؟
🔸 اينها خيال مىكنند كه بايد در خودشان عشقى بسازند و يا حركتى ايجاد كنند،
غافل از اينكه اين همه را دارند.
تمامى وجودشان سوز و شور است. تمامى وجودشان حركت است.
مگر از صبح تا شام بيكار هستند؟
و مگر اين همه رنج و كار، بدون عشق و نيرويى جوشنده امكان دارد...؟
🔸 ما عاشق آفريده شدهايم و نه تنها عشق، كه حركت را، كه فعاليت را با خود داريم.
🔸 ما عاشق آفريده شدهايم. عشق را داريم ولى معشوقهامان را انتخاب مىكنيم.
🔸 عشق هميشه هست،
آنچه كه جابه جامىشود معشوقها و محبوبها هستند.
🔸 در فاصله تولد تا مرگ، عشق هميشه جارى است و حركت هميشه برپاست.
ما نمىتوانيم از آنها جدا شويم كه اينها در ساخت ما، در تركيب ما حضور دارند.
🔸 ما تنها مىتوانيم خودمان را با معشوقهامان مقايسه كنيم و ما مىتوانيم معشوقهامان را با يكديگر مقايسه كنيم
و با اين دو مقايسه عشقهامان را رهبرى كنيم و معشوقهامان را انتخاب نماييم.
🔸 ما گذشته از عشق و سوزمان، با فكر و شعور و با سنجش و مقايسه هم همراه هستيم
تا هنگامى كه فقط از همان عشق و همان حركتمان استفاده مىكنيم
و تسليم عشق و شورمان هستيم
و دنبال هوسمان مىگرديم،
ناچار به بحرانها و درگيرىهاى درونى مبتلا مىشويم.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۹
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
اگر به فهمی رسیدی باید پایش بایستی.mp3
3.85M
🎙اگر بفهمی رسیدی باید پایش بایستی ...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
✅ضرورت برنامه ریزی
🔶استاد #علی_صفایی_حائری:
بهخاطر شتاب زياد و يا علاقه به كارى، نمىتوان از برنامهريزى چشم پوشيد و نمىتوان از نيازها و موانع كار، صورت نگرفت. آنجا كه بدون تقدير و ارزيابى قدم بر مىدارى، ناچار با كمبودها و كسرىها و با نيازها و مقدّمات كار و يا با موانع و مشكلات،برخورد مىنمايى و با اين هدايت و با اين برخوردها، كه ضعف برنامهريزى و تقدير تو را مشخص مىكنند، نمىتوان لجاجت كرد و به كار سابق ادامه داد؛ كه كار پيشرفتى نخواهد داشت و يا با سلامت و درستى به سامان نخواهد رسيد و به ماست مالى و خرابكارى خواهد انجاميد.
كسى كه شتاب دارد و يا علاقه به نتيجه دارد،به همين دليل،بايد همهى نيازها و همهى موانع و مشكلات را بررسى نمايد؛ چون كارى كه در جاى خود به سادگى و در زمان كم انجام مىشود، در ميان راه و در كوير مرگ،با سختى و با مشقّت و چه بسا با مرگ و گرفتارى هم سامان نيابد.
آن مقدار وقتى را كه براى سامان دادن و يا تأمين نيازها و مقدّمات مىگذارى، مىتوانى آن را از ساعت كار حساب كنى.
بسيار كسانى كه از راه تبليغ و يا از كار تربيت و يا از مبارزه و جهاد و يا خدمت و فداكارى چشم پوشيدند و بهخاطر شماتتها و يا وسوسهها به ذلّت نشستند و مسكين و زمينگير شدند؛ كسانى هستند كه زمينهها و ريشههاى كار خود را فراهم نكردند و بهخاطر شتاب و يا چشمپوشى و يا چشم و همچشمى،بدون برنامه و تقدير حركت كردند و در برخورد با واقعيتها و سختىها و يا در برابر وسوسهها و آرزوها،به آزادى،به «فكّ رقبة» و به آموزش و تعليم و اطعام روى نياوردند و ناچار در گردنههاى سنگين ماندند و از رفتن و از شتاب و اقتحام در رفتن محروم ماندند
📚 #نامه_های_بلوغ ص۱۸۴
🌿 @einsad
🔰 ضرورت خلوت
◼️ در برابر سؤالهايى كه مثل كنه مىچسبند،
عاجز و ناتوان مىمانيم
كه چرا دنبال اين رفتى؟
و چرا از ميان همه اين را برداشتى
و چرا خودت را تسليم كردى؟
◻️ مگر اينكه از سؤالها فرار كنيم
و خودمان را به شلوغىها و سرگرمىها بسپاريم
و يك لحظه خلوت را
و يك لحظه سكوت را هم تحمل ننماييم،
◼️ ولى اين فرار و سرگرمى هم هميشه آراممان نمىسازد
و اين مانى بزرگ هم براى هميشه نمىتواند رنگمان كند.
◻️ فرار كارى نمىكند،
هنگامى كه ضعيفتر شدى دستگير مىشوى.
امروز تا قدرت دارى دست به كار شو.
◼️ ما در برابر اين سؤالها
كه ما را به مقايسه و به سنجنش و تعقل وا مىدارند،
مجبوريم كه به تفكر روى بياوريم
و براى اين تفكر مجبوريم كه
خلوتى و سكوتى را تحمل كنيم؛ كه
«دَلِيلُ العَقْلِ، التَّفْكُر وَ دَلِيلُ التَّفْكُر الصَمْت »؛
نشان عقل و سنجش، تفكر است و نشان تفكر، سكوت و خلوت.
◻️ تو تا نشناسى نمىتوانى بسنجى
و تا خلوتى نداشته باشى نمىتوانى فكر كنى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۱۰
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰نظم
🔶🔸 بعضىها كه با خانه درهم و برهم و اتاق به هم ريخته و در كثافت نشستهاى برخورد مىكنند
و مسئول نظافتش مىشوند،
در برخورد اول وحشت مىكنند و فرار مىنمايند...
تا آنكه فكرشان سازمان بگيرد و سرنخ دستشان بيايد و آماده شوند و بازگردند و در خانه شلوغشان نظمى به پا كنند...
🔸ما از اين دسته هستيم كه مىخواهيم دل آشفته و سينه در هم شده را،
كه هر كس در آن خرگاهى برپا كرده و حكومتى راه انداخته مهار كنيم.
🔸 مىخواهيم در اين خانه بىحصار و در اين بتخانه كثيف، نظمى به پا نماييم.
🔸 مىخواهيم در اين خرابه، بنايى به پا داريم
و اين است كه از غوغاى اين همه فرياد و از فشار اين همه بار، به وحشت افتادهايم و فرار كردهايم
و به شادى و پايكوبى پرداختهايم
تا در زير پوشش نشاطمان خودمان را گم كنيم و با تنوعها تحركمان را پايمال نماييم،
ولى اين شدنى نيست
كه اين مانى بزرگ نمىتواند براى هميشه در دل ما نقاشى كند و ما را فريب بدهد.
🔸تنوعهاى هفت رنگ هم نمىتواند اين پرده بزرگتر از هستى را در خود بگيرد
و اينجاست كه پس از وحشت و فرار از خود،
بايد آماده شويم و سرنخ را پيدا كنيم.
🔷🔹 عظمت كار براى آنها كه نظم را فهميدهاند، ديگر وحشتى نمىآورد.
🔹 اين درست است كه تو بىنهايت راه در پيش دارى،
ولى در هر لحظه بيش از يك گام برايت نيست...
🔹 نظم به تو كمك مىكند كه بفهمى گام اول را از كجا بردارى و سپس گامهاى بعد را.
🔹 اين درست است كه كارهاى زياد داريم،
ولى گرفتارى ما در هر لحظه بيش از يك كار نيست
و آن مهمترين كار است،
نه تمامى آن همه كار
و همين مفهوم از نظم، تو را قادر مىسازد كه اهميتها را بشناسى و از جايى شروع كنى.
🔹 يك ساختمان عظيم را تو در يك لحظه نمىسازى.
اين ساختمان را و اين كار را تنظيم مىكنى و تحليل مىكنى تا آنجا كه بفهمى چقدر مصالح مىخواهى و چقدر افراد و نيرو مىخواهى
و مىفهمى كه اين مصالح و اين افراد را از كجا تهيه كنى
و اينجاست كه سرچهارراه مىآيى تا عمله جمع كنى
و دنبال چوب مىروى كه دسته كلنگ و بيل را محكم بسازى
🔹و اينجاست كه تو، تويى كه تمامى ساختمان را مىشناسى، در گامهايت آن قدر آسوده هستى كه گويا جز همين يك گام، كار ديگرى برايت نيست
و اين تويى كه آماده شدهاى و مسلط هستى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۱۲
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰خلوت و توجه
◾️ در آن «شب سياه»،
كه قلبم در راه گلويمايستاده بود،
به آن جلوه روشنايى رسيدم.
او در گوش صبحدم به من گفت :
تو هيچگاهبه خودت نمىانديشى،
اما به يك ليوان،
بسيار...
◽️ او در جلوه طلوع به من گفت :
تو «خودت» را گم كردهاى.
گم شده تو، در تو خلاصه مىشود.
◾️ او در اوج نيمروز،
هنگامى كه از من جدا مىشد، زمزمه مىكرد :
خيال مىكنى سرابها تو را سرشار مىكنند...؟!
ببين قلب تو، در راه گلويت ايستاده،
دل تو بوى مرگ مىدهد.
◽️ آنها كه به يك ليوان پوچ،
بيش از خودشان فكر مىكنند،
آنها كه با خودشان و بر خودشان مرورى نداشتهاند،
پيداست كه خودشان را گم مىكنند
و در ابتذال زندگى روزانه رسوب مىكنند و فسيل مىشوند.
◾️ و اين دل مرده و اين قلب گنديده، در راه گلويشان،
در راه نفس كشيدنشان مىنشيند
و عرصه را برايشان تنگ مىكند و انتقام مىگيرد.
◽️ آخر مگر نه اينكه انسان از خودش عبور مىكند
تا به دنياى بيرون مىرسد،
پس چه شد كه اين منزل اول مجهول مانده
و يا در نهايت به تحليل علمى
دستگاه هاضمه و قلب و مغز اكتفا شده
و از مقايسهها و تكبيرها بركنار مانده است.
◾️ اين فرار از خويشتن و اين فرار از خلوت و از سكوت
و از مرور بر خويش،
به خاطر انگيزههايى است كه اگر تحليل شوند،
مىتوانند ما را از اين فرار و دل مردگى و گم شدگى نجات بدهند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۱۷
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
شجاعت در راه حق2.mp3
2.41M
🎙شجاعت در راه حق ...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰از گردن خودت برای دیگران پل نساز
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 از گردن خودت براى ديگران پل نساز
🔷🔹 مادامى كه عمل تو در اعماق ريشه ندوانده باشد
و از شناخت و احساس تو مايه نداشته باشد،
اين عمل به درد ديگران مىخورد
و حتى بهشت هم مىسازد،
ولى نه براى تو كه خودت را به جهنم انداختهاى
و با چشم كور راه افتادهاى.
🔹 اين بزرگترين جنايت است
كه يك دسته بشناسند و بسنجند و تصميم بگيرند
و من اجرا كنم،
مگر مغز من در سر ديگران است
كه براى من تصميم مىگيرند؟
🔹اين گونه حركت گرچه سريعتر و راحتتر است
ولى انسانى نيست و ادامهاى نخواهد داشت.
🔹 بريدگى ميان انسان و عمل
از همين مسخ مايه مىگيرد و
به بيگانگى از خويش و به دلمردگى منتهى مىشود.
🔹 تو اگر مىخواهى با عمل خوبت به خوبى برسى
و بهرهبردارى و رفعتى بگيرى و بالاتر بروى،
وسعتى بيابى و ظرفيتى به دست بياورى
ناچارى كه از اينجا شروع كنى.
ناچارى كه پيش از عمل،
خلوت و نظارت و شناخت و هدف و طرح و نقشهاى داشته باشى،
وگرنه آبى هستى كه به آسياب ديگران مىريزى.
🔹 و اين دستور است كه
«لاتَجْعَلْ رَقْبَتَکَ جِسْرَآ لِلنَّاس ».
از گردن خودت
براى ديگران پل نساز كه آنها برسند و تو بمانى.
🔹 آنها كه مىخواهند از تو گوش درست كنند و چشمت رابگيرند و مغزت را بخورند، هر كه باشند جنايتكارند.
آنچه كه استبداد را شكل مىدهد،
همين پوك شدن آدمها و از دست رفتن بينات و كتاب و ميزان است.
🔹 سردسته تمام اساسهاى
استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و...
سردسته تمامى اينها
همان پوك كردن و استخفاف است؛
«فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ».
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه 21
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
تا وقتی دنیا برایت بزرگ است ....mp3
4.14M
🎙تا وقتی دنیا برایت بزرگ است ...
#پادکست_صوتی
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 محاسبه و حضور
🔷🔹 لج بازى با آنهايى كه از آن طرف بام افتادهاند
و يك عمر نقشه كشيدهاند
و يك لحظه كار نكردهاند،
آدم را به اقدام بدون برنامه مىكشاند.
و از اين طرف بام پايين مىاندازد.
🔹 تو كه عكس العمل حركت اينهايى،
ناچار فدايى و قربانى مىشوى.
🔹 تو بخاطر باطل ديگران نمىتوانى
از حق خودت چشم بپوشى.
🔹 تو كه به يك ليوان خالى
سالها فكر مىكنى.
🔹 چگونه مىتوانى، خودت را بىحساب
به آب بزنى و با هستى خودت قمار كنى.
🔹 عمق مسأله اين است
كه ما خودمان را جزء موجودى حساب نمىكنيم
و به اندازهى يك تكه پارچه
و يك قطعه گوشت هم براى خودمان،
طرحى و نقشهاى نمىريزيم،
🔹 ولى آنها كه مىخواهند عنتر دست لوطىها نشوند،
براى خودشان جايى باز مىكنند.
اينها كه مىخواهند رويش داشته باشند
و بر ساقهى خود بايستند،
مجبورند كه ريشه بدوانند
و از اعماق سر بر آورند
و اين عمق خلوت و ارزيابى
و اين حضور و محاسبه،
اولين گام آنهايى است
كه مىخواهند در سرزمين عمر خود،
چيزى بسازند و بنايى را بالا ببرند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۲۵
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰تمام جهان آیه اوست
🔶🔸اين قرآن است كه مى خواهد فكر ما را كمك كند،
تا از اين ديوارها بگذريم
و از محدودهها بيرون بياييم.
🔸اين قرآن است كه خدا را در تمامى بتهاى تو نشان مى دهد
و از تمامى جهان كه ديوار چشم تو هستند، براى تو آيه مى سازد و پيام در مىآورد،
چون واقعيت و پيام چنان درهم گره خورده اند كه از تمامى جهان آيه بر جاى مانده است.
🔸ما هنگامى كه يك قدم برمى داريم و مى خواهيم پيامى را بشنويم،
ميان سمبل و واقعيت،
ميان پيام و واقعيت تفكيك مى كنيم
يا زبان سمبوليك را مطرح مى كنيم
و واقعيت را از آن مى گيريم
و يا واقعيت را مطرح مى كنيم
و هيچ رمزى را نمى پذيريم
و هيچ پيامى را نمى شنويم،
🔸ولى با اين جريانى كه از آن حرف مى زنيم
و در سورهى ابراهيم بر آن مرور مى كنيم،
اين هر دو را با هم گره خورده مى بينيم.
يك قطعه كاغذ، يك سيب گنديده، يك شكوفه بر سرچوب، تمامى اينها هم واقعيت هستند
و هم پيام دارند و او را نشان مى دهند و
در يك جريان پيچيده تو را صدا مى زنند و با خود مى برند.
🔸تفكيك واقعيت از پيام،
كار آنهايى است كه بيش از يك چشم ندارند
و از سوراخ تنگ هم نگاه مى كنند
و از وسعت ديدگاهى كه اين همه را با هم دارد،
جز نقطه هاى پراكندهاى نمى بينند.
بارها گفته ام عصاى موسى هم واقعيت است و هم پيام دارد.
ناقه ى صالح هم واقعيت است و هم پيام دارد.
موسى از چوب خشك در برابر فرعون اژدها مى سازد و از بنى اسراييل مرده براى طاغوت، لولو خلق مى كند. و صالح از سنگ، غذاى آنها را تأمين مى كند و آنها از اين نعمت كار نمى كشند
و با اين امكان حركت نمى كنند،
بل آن را از پاى مى اندازند
و پايش را مىزنند.
🔸 اينها همه واقعيت هايى هستند كه حرف دارند.
همان طور كه همين سيب گنديده حرف دارد.
همين درخت پربار حرف دارد.
همين نسيم حرف دارد.
ابر و باد و مه خورشيد و فلك، حرف دارند.
و اين حرفها را كسى مى شنود كه با اين خلوت و سكوت همراه شده.
چون اين خلوت به غار پناهنده شدن و بازى درآوردن نيست،
🔸 كه تو حتى در جمع مى توانى خلوتى داشته باشى و در خلوت مى شود كه مشغول خيالها باشى.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚کتاب صراط صفحه ۲۸
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 عظمت ها فریبت ندهد
🔷🔹 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت،
هيچ كس باور نمى كرد
كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود
و در گوشها بنشيند
و در دلها راه يابد
و از مرز قرنها بگذرد
و در نسلها جاى بگيرد
و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد.
🔹 و آن روز كه در بيابانهاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش،
آن غرور سايه انداخت،
كسى باور نمى كرد كه قرنها را رها كند و نسلها را آزاد بگذارد،
🔹 ولى اين درس قرآن است كه عظمت ها تو را فريب ندهد
و حقارت ها تو را نرماند،
🔹 كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مى نشيند،
سنبله مى شود و هفتصد برابر دانه مى آورد
و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد،
فقط خوراك سوسكهاست
و چيزى نمى گذرد كه فضله هايش را هم نمى بينى.
🔹 داستان آنها كه از او چشم پوشيدند و وحى او را نديده گرفتند
و در سطح لغزيدند
و با نظام و سنت و مرصاد هماهنگ نشدند،
كارهاشان اگر به بزرگى تاريخ است،
همچون خاكسترى خواهد بود در باد، در روز طوفان.
چه باقى مى ماند؟
لا يَقدِرونَ مِمّا كَسَبوا على شَيءٍ ذلِك هُوَالضَّلالُ البَعيد.
ضَرَبَ اللَّه مَثلًا كلمةً طيبةً.
🔹 آنها كه خود را نكاشته اند و ريشه ها را از خاك بيرون برده اند،
قرارى نخواهند داشت.
🔹 اما آنها كه هماهنگند،
چون درخت به فلاح، به رويش مى رسند و بال مى گسترند
و آسمان ها را در قلمرو خود مى كشند و فرشته ها را ميوه مى دهند و بهره مى رسانند:
أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فى السَّماءِ تُؤتى أُكُلَها كلَّ حينٍ.
اينها ثبات دارند و قرار گرفته اند كه ريشه دارند
🔹 و اين خداست كه به آنها ثبات مى دهد، همچون ابراهيمى كه فرزندش را در آن بيابان پروريد و آرام بود.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط،صفحه ۳۲
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 رابطه پدیده ها با خدا
◼️ تو خدا را مى بينى
در حاليكه تمام واسطه و قانون ها و پديده ها را هم ديده اى،
ولى در آنها نمانده اى و راهت را ادامه داده اى
و تمام هستى را آيت ديده اى، نه غايت و نهايت.
◽️ آيتى كه او را نشان مى دهد و به او اشاره دارد،
نه غايتى كه در خودش نگه دارد و تو را به بن بست بكشاند.
◾️ با اين ديد تو دست او را بسته نمى بينى، كه عليت و وابستگى و نظام هستى جلوى او را بگيرد،
كه اين عليت و پيوند را او برقرار كرده. اين عليت ذاتى نيست، جعلى است،قرارش داده اند
و اين است كه از هر راه ديگر هم كه قرار بگذارند، شروع مى شود و از هر چيز بيرون مى آيد.
◽️ با اين ديد معجزات، طبيعت هايى هستند كه با آن مأنوس نشده اى و عليت هايى كه آنها را نشناخته اى
◾️ و طبيعت، معجزهاى است كه با آن آشنا شده ايم و انس گرفته ايم.
◽️ و اين است كه در كنار تمام وسيله ها و علت ها، آرام نمى گيرى كه رسيدم و بدون هر گونه وسيله، جزع نمى كنى كه ماندم.
◾️ و اين است كه ادامه ى اين بينش را از خدايى كه آسمان را مسخر دارد و هستى را در دست دارد،
همان ثبات و امنى است كه نمونه اش را در همين سوره ى ابراهيم مى آرود،
◽️ كه فرزندش رابه جايى آورده كه محكومان به مرگ مى آورند و در جايى مى گذارد كه نه كودك، حتى مارها و شترها پوست مى گذارند واستخوان مى تركانند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط، صفحه ۴۱
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 خاطرات زیارت امام رضا علیه السلام
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 توکل
🔷🔹 داستان توكل كه بر ما سنگينى مى كند،
از همين ديد مايه مى گيرد،
كه تو نمى توانى بر وسيله هايى كه عقيم مى مانند
و يا خودشان تو را مى شكنند، تكيه كنى.
🔹 تو، نه همراه پول، كه حتى همراه نان و لقمه ى در دست گرفته ات، آرام ندارى كه من كارم تمام است و امروز سيرم،
چون آنقدر لقمه ها در گلوگير كرده اند و طرف را به خفگى هم كشانده اند.
🔹ما بر پول تكيه داريم.
مى گوييم پول را روى كوه بگذار،
كوه جواب مى دهد.
🔹 بيچاره پول بايد آن قدر بدود تا نان و آب و چاى و سماور و وسيله بشود
و تو مى دانى كه پس از اين همه تبديل، تازه كارها تمام نيست،
كه واسطه ها و شكست ها زياد هستند.
🔹 اين است كه نه تنها مؤمن ها، بلكه هر كس كه تكيه گاهى مى خواهد،
بايد بر خدا تكيه كند؛
🔹 عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُتِوَكِّلُون،
كه تكيه گاه ها و پناهگاه هاى ديگر، خودشان آوارى بر سر تو مى شوند و بارى بر دوش و استخوانى در گلو.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط صفحه ۴۳
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 واسطه ها
◼️ من در كودكى خيلى نحس و نق نقو بودم.
به هيچ صورت آرام نمىگرفتم.
برايم چيزهايى مىخريدند،
همهاش را مىخواستم، همهاش را مىگرفتم و با خود مىكشيدم.
خسته مىشدم و مىناليدم.
ازم مىگرفتند و مىدزديدند،
گريه مىكردم.
برايم نگه مىداشتند، بهانه مىگرفتم.
◽️ خلاصه هيچ راهى براى ساكت شدنم نبود.
تا اينكه آخر سر به فكر افتادند تا آنچه برايم مىگرفتند غير مستقيم به من بدهند.
◾️در منزل ما زيرزمينى بود با سوراخهايى بزرگ و كوچك.
همين كه گريه سر مىدادم
مىگفتند: فلانى برو ببين موشها برايت چيزى نياوردهاند و من را راهى مىكردند...
◽️اين خوب به يادم مانده كه در كنار سوراخها يك دانه فندق و يا گردو خودنمايى مىكرد
و من همين كه اينها را مىديدم ذوق مىكردم و كلى دلشاد مىشدم و هميشه از سوراخ موش روزى دريافت مىكردم و نقنق هم نمىزدم.
◾️ شايد تا وقتى كه بزرگ شده بودم، هنوز خيال مىكردم كه موشها برايم فندق مىآوردهاند
و از شما چه پنهان كه از موشها خوشم مىآمد و اگر آنها را مىكشتند ناراحت مىشدم،
◽️ ولى بعدها فهميدم كه نه بابا موشها فندق نمىآورند، كه فندقها را هم مىدزدند.
◾️من را به خاطر نحسى و بهانه گيرى ام اين گونه مىچرخاندند و غير مستقيم غذايم مىدادند.
◾️◽️ آنچه كه ما را در خود گرفته، همين واسطههايى است كه به خاطر بىظرفيتى ما، پيش ما گذاشتهاند و به خاطر بهانهگيرىها برايمان تنظيم كردهاند.
◽️◾️ و اين ماييم كه بايد با تفكر كشف كنيم كه اينها فقيرند و چيزى ندارند. موشها نه اينكه چيزى نمىدهند، كه چيزها را هم مىدزدند و از ما كم مىكنند.
🔻 داستان ما چنين داستانى است.
به كارمان، به شغلمان، به ماشين و دستگاهمان دل بستهايم و آن را حاكم گرفتهايم و مدار زندگى ما و محور تمام كارهاى ما شدهاند.
◼️ ما معبودهايى داريم كه حركتها و حالتهاى ما را كم و زياد مىكنند و در ما اثر مىگذارند.
به ما اميد مىدهند و يا ما را مىترسانند. شاد مىكنند و يا اندوهگين مىسازند. خسته مىكنند و يا به شور و شوق مىكشانند.
📝 استاد علی صفایی حائری
📚 کتاب صراط،صفحه ۴۵
▶️ @einsad
🛒 www.zekraa.ir
▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri