eitaa logo
استاد علی صفایی حائری
61.4هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
36 فایل
انتشارات لیله القدر ناشر انحصاری آثار مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) سایت: www.einsad.ir 📲ارتباط با ادمین @ad_einsad 📚 سفارش کتاب @einsadshop_ad 🔗شبکه های اجتماعی zil.ink/einsad.ir تلفن : ۰۲۵۳۷۷۱۲۳۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
✅زمينه‌هاى هشت‌گانه ای که مى‌توانند زمينه‌ى نفرت و يا خوشنودى باشند: 🔶استاد : 👈اگر تو، خدا را با قهر و اقتدار احساس كنى، نه همراه رأفت و رحمت و محبّت و زيبايى 👈و اگر تو معاد و پاداش را انتقام بدانى، كه اگر گناه كنى، مى‌سوزاندت؛ نه اگر گناه كنى، مى‌سوزى 👈و اگر مذهب تو، سنّتى و يا عاطفى باشد، نه جامع معرفت و محبّت و عمل. 👈و اگر تو انسان را،بازيگر و بازيچه و تماشاچى خيال كنى، نه رهرو منزل عشق و هماهنگ با صراط‍‌ 👈و اگر دنيا را عشرتكده و آخور و خوابگاه بدانى، نه كلاس و كوره و راه 👈و اگر جهان را سياه و تاريك و پوچ بدانى، نه همراه حقّ‌ و هدف و نظام و قانون و جمال و زيبايى، 👈و اگر معيار ارزش‌ها را در نعمت‌ها و امكانات بدانى و يا در عمل و تلاش، نه در نسبت نعمت و عمل و نسبت داده‌ها و بازدهى‌ها 👈و اگر بلاء و رنج را نشان لج بازى خدا و ستم او بدانى نه تازيانه‌ى راه و مركب سلوك، اگر تو با اين نگاه‌ها و تلقى‌ها و احساس‌ها همراه باشى، ناچار جز نفرت و عصيان و ترديد و انكار نخواهى داشت و اگر بتوانى زنده بمانى و از وسوسه‌ى شيرين خودكشى نجات بيابى، تازه مثل حباب زندگى مى‌كنى و بر روى موج‌هاى حادثه، لحظه‌اى مى‌نشينى و دوباره مى‌شكنى. 🌿اين زمينه‌هاى هشت‌گانه، مى‌توانند زمينه‌ى نفرت و يا خوشنودى باشند؛ و مى‌توانند عصيان و سركشى و انس و سرور را به تو هديه كنند. 📚 ص۱۰۶ 🌿 @einsad
✅حرکت با گمان 🔶استاد : سلوك انسان و حركت او با گمان مى‌‏تواند آغاز شود كه حتى با گمان مى‌‏تواند به خشوع دست بيابد كه در قرآن مى‌‏خوانيم: «انها لكبيره الا على الخاشعين الذين يظنون انهم ملاقوا ربهم‏»؛ نماز سنگين است و بزرگ است مگر بر آنهايى كه همراه خشوع هستد؛ آنهايى كه گمان مى‌‏كنند كه ديدار كننده پروردگارشان هستند. حركت با اين احتمال و گمان شروع مى‏‌شود و هر چه انسان شكر كند و از آنچه يافته نگهدارى كند و با آنچه كه به دست آورده زندگى كند، به آگاهى بيشتر و هدايت گسترده‌‏تر خواهد رسيد: «ان الذين اهتدوا زادهم هدى و آتاهم تقواهم‏». 📚 نظام اخلاقى اسلام، ص۶۲ 🌿 @einsad
4_6014889973340176439.mp3
1.1M
🔶 استاد علی صفایی حائری: 🌿علت سست شدن در کارها @einsad
✅فرهنگ قرآن 🔶استاد علی صفایی حائری: فرهنگ قرآن پس از گذشت سال‌ها حرف‌هايى دارد كه هنوز فرهنگ معاصر ما از آن عقب‌تر است.تلقى قرآن از انسان و تلقى آن از تربيت انسان و اخلاق و حكومت،به كيفيتى است كه فرهنگ معاصر،آن را درك نكرده.اين فرهنگ،انسان را با جبرها تحليل مى‌كند،در حالى كه انسان تركيبى از جبرهاست. بر اين اساس،آن مى‌خواهد تربيت انسان را همچون تربيت درخت و سگ در نظر بگيرد،در حالى كه تربيت انسان همان زمينه‌سازى حركت اوست. و حكومت را تا سطح رفاه و تكامل مى‌خواهد،در حالى كه انسانى كه در هستى مطرح شده و بالاتر از تكامل،آرمان گرفته،بايد به استعدادهاى تكامل‌يافته‌اش جهت بدهد و آن را رهبرى كند. 📚 تطهیرباجاری قرآن ص۲۱ 🌿 @einsad
4_5998829265259331709.mp3
771.7K
✅مهربانی رسول و دیدارش از جوان یهودی 🔶 استاد علی صفایی حائری @einsad
✅ عوامل اعراض از رسول 🔶 استاد سؤال اساسى اين است كه چطور كسانى كه محبّت رسول را در دل داشتند و از او اطاعت مى نمودند، با او درگير شدند و به او پشت كردند؟ آنچه مهمّ است، تحليل اين سؤال است كه توصيف قضايا و وقايعى كه اتفاق افتاده، تنها كفايت نمى كند و جوابگو نخواهد بود. دو عامل اساسى وجود دارد كه آدمى را حتى در برابر خداى مهربان به لجاجت و عناد مى كشاند. در قرآن آمده: «وَ جَحَدُوا بِهَا وَ اسْتَيْقَنَتْهَا انْفُسُهُمْ ظُلْمَاً وَ عُلُوَّاً- نحل،14» ✅ ظلم و علّو دو عامل اساسى هستند. تجاوزگرى و برترى طلبى و قدرت طلبى از عواملى هستند كه باعث مى شود تو حتى با يقينى كه دارى، منكر شوى و با رسول درگير و به او پشت كنى و نه با رسول كه حتى در مقابل خداى مهربان قد علم كنى و با او درگير شوى. «تَلْكَ الدَّارُ الآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوَّاً فِى الارْضِ وَ لَا فَسَاداً- قصص،83» بهره مند شدن و رسيدن به دارالآخرة براى كسانى است كه حتّى اراده ى علوّ و برترى طلبى و فساد در زمين را نداشته اند. 📚 ، ص62 🌿 @einsad
هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب چه چیزی را در متنِ متین زندگی مان قرار می دهیم که هنگام تعارض ها و درگیری ها بقیه چیزها را آن می کنیم . این یک انتخاب است که پیامدهایش به دنبال خواهد بود . هر کدام از ما هر هدفی را که انتخاب کنیم ، « سلوک خاصّی » را هم به دنبال خواهد داشت ؛ یعنی من اگر را در متن زندگی خودم قرار دادم ، یک سیری خواهم داشت ویک نوع حرکتی خواهم داشت . و اگر را ، را ، را ، لذت هایم را ، و نفسانیتم را در متن زندگی ام قرار بدهم ، یک سلوک و روش و شکل و شمایل کاری دیگری خواهم داشت . 📚 فوز سالک ، علی صفایی حائری ، ص 228 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
☑ عظمت مصيبت رسول(فرازهایی از خطبه حضرت فاطمه س) 🔸 شما مى گوييد محمد (ص) رسول خدا از دنيا رفته؟ «فَخَطْبٌ جَلِيلٌ»، درست است. مرگ رسول خدا بزرگ است. «اسْتَوْسَعَ وَهْيُهَ»؛ شكاف بزرگى است. «و اسْتَنهَرَ فَتْقُةُ و انْفَتَقَ رَتْقُهُ»؛ و درّه اى است بسيار گسترده و باز. «اظْلِمَتِ الارْضُ لِغَيْبَتِهِ وَ كُسِفَتِ الشَّمْسُ وَ القَمَرُ وَانْتَثَرَتِ النُّجُومُ لِمُصِيبَتِه وَ اكَدَتِ الآمَالُ وَ خَشَعَتِ الجِبَال»؛ زمين از نبود حضرت تيره و تار شد و از اين مصيبت وارده، خورشيد و ماه، نور خود را از دست دادند و ستارگان از هم پاشيده شدند. و كوهها با تمام غرورشان سر فرود آوردند و آرام شدند. ◾ «وَ اضِيعَ الحَرِيمُ وَ ازيِلَتِ الحُرْمَةُ عِنْدَ مَمَاتِهِ»؛ وقتى رسول خدا از دنيا رفت، حريمها به هم ريخت و حرمتها فراموش گشت. «فَتِلْكَ وَاللَّهِ النَّازِلَةُ الكُبْرَى ...»؛ پس آنچه كه از مرگ رسول خدا بدست آمده، خيلى بزرگتر است، اينكه انسان حريمها و حرمتها را فراموش كند. اندازه ها و حدود را زير پا بگذارد. اين مصيبتى است عظمى ... «اعْلَنَ بِهَا كِتَابُ اللَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ فِى افْنِيَتِكُمْ وَ فِى مُمْسَاكُمْ وَ مُصْبِحِكُمْ»؛ اين قرآن است كه از اين مصيبت خبر مى دهد و شب و روز، جلوى خانه هاى شما فرياد مى زند. «يَهْتِفُ فِى افْنِيَتِكُمْ هِتَافاً وَ صُرَاخاً وَ تِلَاوَةً ...»؛ بلند هم فرياد مى زند؛ كه: «أفَانْ مَاتَ اوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُم عَلَى اعْقَابِكُمْ وَ مِنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْيَضُّرُ اللَّهَ شَيْئاً وَ سَيَجْزِى اللَّهُ الشَاكِرِينَ». اگر به گذشته هايتان بازگشت كنيد، به چيزى ضرر نمى زنيد، ولى اگر پايدارى كنيد، شكر معرفتتان را بدست آورده ايد. شكر آن نعمتهايى را كه بدست آورده بوديد، ادا كرده ايد. 📚 روزهاى فاطمه(س)، ص: 74 🌿 @einsad
✅ سه وسيله، که در تمامى جريان‌هاى فكرى و سياسى و اجتماعى تو را کمک میکند: 🔶استاد علی صفایی حائری: پسرم محمّد! تو در اين زمانه و در اين سرزمين - اين زمانه‌ى تاريك و اين زمين شلوغ - اگر بخواهى كه كف حادثه‌ها نشوى و حادثه‌ساز باشى،بايد بيّنات ، كتاب و ميزان را داشته باشى و با اين سه وسيله، در تمامى جريان‌هاى فكرى و سياسى و اجتماعى، در برابر فريب‌ها و شيطان‌ها، قائم و بر پا باشى، آن‌هم قائم به قسط‌ و بر روى ساقه‌ها و ريشه‌هاى محكم؛ كه در آيه‌ى «مُحَمَّدٌ رَسُولُ‌ اللّه...» و آيه‌ى «وَلَقَد ارْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ‌»، به آن اشاره رفته است. بيّنات ؛ يعنى آنچه خودش روشن است و روشن كننده‌ى ديگرى هم هست.بيّنات، آن هدايتى است كه وضع تو و جهان را، رابطه‌ى تو و جهان را و مقصد تو و جهان را روشن مى‌نمايد. كتاب ؛ يعنى دستورها، نوشته‌ها، فريضه‌ها و آداب و احكام، در اين حركت و در اين رابطه‌ها. ميزان ؛ يعنى معيارى كه در انتخاب مقصد و انتخاب مكتب و در انتخاب عمل، تو را راهنما باشد و در هنگام تزاحم و درگيرى، تكاليف و فرايض و وضع تو را مشخص نمايد. كسى كه اين سه اصل را داشته باشد، گرفتار برخوردهاى سازمانى و حزبى و يا مرشد و مراد نمى‌شود؛ حتى با بصيرت ديگران، خودش را كور نمى‌سازد؛ كه انسان از كارش،به اندازه‌ى بصيرتش بهره مى‌برد. 📚 نامه های بلوغ، صفحه 19 🌿 @einsad
4_366221828286316893.mp3
3.44M
🌿 ألیس اللّه بکاف عبده⁉️👆 🔶 استاد 🌿 @einsad
✅به کم ها قانع شده ایم 🔶استاد 🔹 ما در زندگی خود به کم ها قانع شده ایم، تمام زندگی ما به یک حساب بانکی و دو تا خانه و یک ماشین و یک زن و چند بچه و ... ختم شده است . 🔹تمام عمر خود را می دهیم؛ تا همین ها را بدست آوریم و در نهایت هم آنها را می گذاریم و جدا می شویم ، در حالی که تمام دعوت انبیاء این است که: " أَرَضِيتُم بِالْحَيَاةِ الدُّنْيَا مِنَ الْآخِرَةِ فَمَا مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا فِي الْآخِرَةِ إِلَّا قَلِيل"ٌ ﺁﻳﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﻯ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﻝﺧﻮﺵ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﻣﺘﺎﻉ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﻧﻴﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﺁﺧﺮﺕ ﺟﺰ ﺍﻧﺪﻛﻰ ﻧﻴﺴﺖ. 🔹به خدا قسم بهره های زندگی دنیا خیلی کم است! همه انبیاء الهی آمدند و ما را صدا زدند ، فریاد زدند ، شمشیر زدند ، زمین گیر و زندانی شدند و فرقشان شکافته شد که به کم ها قانع نشوید ! این دنیا کم است ، آدمی برای زندگی هفتاد سال نیست ، اما ما دعوت آنها را ندیده و فریاد آنها را نشنیده گرفتیم ؛ چرا که زمین گیر و به دنیای کم قانع شده ایم. 📚 اخبات ، ص ۳۵۶ @einsad
@einsadtehran ✅ لینک کانال موسسه لیلة القدر تهران ☝ 🏢آدرس موسسه لیلة القدر تهران : میدان انقلاب، خیابان شهدای ژاندارمری، حدفاصل خیابان ۱۲ فروردین و منیری جاوید، پلاک ۱۳۴ طبقه همکف، زنگ اول. قابل توجه دوستان عزیز؛ موسسه به ایستگاه مترو انقلاب اسلامی و ایستگاه اتوبوس (BRT) میدان انقلاب بسیار نزدیک است.
هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب بعضی ها بدون اینکه طرح کرده باشند و یا و را یافته باشند و یا اصلاً چیز معلوم و مشخصی را خواسته باشند ، کتاب را می گشایند و معلوم است که با دست خالی باز می گردند ... اصولاً مطالعه هر کتاب ، مادام که با طرح سئوالهایی همراه نباشد ، بهره نمی دهد و خواننده بسادگی از جواب ها و اشاره ها و نکته ها می گذرد و آن ها را نمی یابد و در خونش نمی نشیند . 📚 روش برداشت از قرآن ، علی صفایی حائری ، ص 11 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
✅ هیچ کسی نمی‌تواند به تو رشدی بدهد! 🔸 استاد نباید گرو موقعیت‌ها بود که اگر با فلانى باشم بهتر خواهم بود. اگر با فلانى ازدواج کنم، به من رشد مى‌دهد و از این حرف‌ها... چون هیچ کسى نمى‌تواند به تو رشد بدهد. این تو هستى که در هر موقعیتى مى‌توانى رشد کنى و یا خسارت ببینى. گیرم تو در کنار رسول باشى و یا همراه فاطمه، این درست که اینجا زمینه بهتر است، ولى این هم هست که تکلیف بیشترى از تو مى‌خواهند. در هر حال این زمینه‌ها مهم نیستند، وضعیتى که تو مى‌گیرى و اطاعتى که تو خواهى داشت، تو را بالا می‌برد و یا پایین مى‌آورد. البته این حرف‌ها بر ما که با چیزهاى دیگر مأنوس بودیم، سنگینى مى کند. ما دوست داریم با فلانى باشیم و در فلان جا زندگى کنیم و اسمش را هم مى‌گذاریم خدا و رشد، غافل از آنکه رشد ما در گرو همین اطاعت و تقوى، همین عبودیت است؛ یعنى اینکه در هر موقعیتى تکلیفمان را بیاوریم و اسیر موقعیت‌هاى خوب و یا بد نباشیم. 📚 ، ص ۱۵۰ 🌿 @einsad
✅ داستان یکلیا و تنهایی او قسمت 1⃣ استاد علی صفایی حائری داستانى ديگر را، تازگى درباره‌‏ى دخترى از پادشاهان بنى اسراييل خواندم: «يكليا و تنهايى او»* ------------- *«يكليا و تنهايى او، تقى مدرّسى‏» يكليا، دختر پادشاه، به چوپان جوانى دل مى‌‏بندد و تا آخرين مرحله با هم مى‌‏آميزند. پدر كه اين نكته را از كنيزان كاخ مى‏‌شنود، با حيله نام چوپان را از دختر بيرون مى‌‏آورد. او را مى‌‏كشد و دختر را با تازيانه مى‏‌زند و لباس دختران بنى‌‏اسراييل را بر تن او مى‌‏درد و زنگوله‏‌هاى بدنامى را به پايش مى‏‌بندد و از دروازه‏‌ى اورشليم، رو به دمشق بيرونش مى‌‏كند. دختر در كنار رود آبانه راه مى‌‏افتد و از هيچ چوپانى، نان و شير و شراب نمى‌‏گيرد. تا آن روز غروب در كنار علفزارى مى‌‏افتد و شب مى‏‌رسد و آتش‏هاى چوپان‏ها، يكى پس از ديگرى خاموش مى‏‌شوند. دختر پستان‏هايش را به علف‏ها مى‌‏فشارد و به ياد عشق بردار آويخته‏‌اش، مدهوش مى‌‏شود. شيطان، با فانوسى از دور به او نزديك مى‌‏شود؛ چراغ را خاموش مى‏‌كند و از دختر و از چگونگى عشق او مى‌‏پرسد. دختر تنهايى‌‏اش را مى‏‌گويد و شيطان مى‌‏گويد: اين تنهايى را، همان روزها كه با معشوق همراه بودى، داشته‌‏اى و به بهانه‏‌ى تأمّل در عظمت عشق، به تنهايى پناه مى‌‏آوردى؛ در حالى كه عشق تو عظيم نبود و تو نام جوان را فاش كردى. شيطان از عصيان خود مى‌‏گويد و اين‏كه او مى‌‏خواهد كه نمايش بدهد و زبانى را مى‌‏خواهد كه او را تلفّظ كند؛ در حالى كه جهان، از تكرارهايش، در حال گنديدن است. آن‏گاه از داستان دو روز حكومت خود بر شهر بنى‌‏اسراييل مى‏‌گويد، كه چگونه پادشاه او را به شهر راه داد و در دست او اسير شد. ميكاه پادشاه بود. عسابا، پسر عمويش كه سركش و لذّت طلب بود. و عازار پسر و سردارش، كه مرد جنگ بود و ايزابل، زن زيبا و مغرور او بود و يورام پدر زن عازار و كاتب تاريخ پادشاه. عازار، پس از دو سال جنگ باز گشته بود و در جشن پيروزى، دخترى از بنى عمون، بنام تامار را به پدر تحويل داده بود و دختر، پادشاه ناشناس را انتخاب كرده بود و پادشاه كه نمى‌‏خواست اسير دختر بشود، به او دل داده بود و مى‌‏خواست او را به قصر بياورد. از سوى ياكين نبى، پيام آورند كه هيچ بيگانه‌‏اى را از دروازه‌‏هاى اورشليم عبور ندهيد و ناچار تامار را پشت دروازه گذاشتند؛ ولى عسابا، با تحريك‌‏ها و وسوسه‌‏ها، شاه را شبانه به دروازه‌‏ى شهر كشاند و تامار را به قصر آورد و با او به خلوت نشست. نشانه‌‏هاى عذاب آشكار شد و آسمان تاريك و پر صدا آنها را به وحشت انداخت. آمنون عابد به شاه نهيب زد و تامار، كه در اين فرصت بيرون خزيده بود، با عازار روبرو شد و با وسوسه‌‏هايش با او تا صبح ماند. شاه كه در برابر آمنون، با وسوسه‏‌هاى عسابا ايستاده بود، در برابر هجوم و فرياد و خواهش مردم و سخنان شائول ماهى‌‏گير- اين كامل‏‌مرد سخت‏كوش- تا غروب وقت خواست و با تامار در خلوت نشست. هنگام غروب، عرّابه‌‏اى را با دو الاغ لنگ و زينت‏‌هاى بسيار، براى بردن تامار آورده بودند؛ اما هنوز از پادشاه خبرى نبود تا اين‏كه پرده‌‏هاى قصر كنار رفت و تامار بدون اين‏كه كسى به او چيزى بگويد، به درون عرّابه رفت و مردم او را با فرياد و سنگ، بيرون راندند. شاه، در برابر فشار عشق، بالاى بام قصر آمد و با خدا زمزمه كرد و خدا به او بركت داد و فرشته‏‌ها را براى بوسيدن پيشانى او فرستاد. داستان دو روز حكومت را، شيطان براى يكليا گفت و سپس پيش از آن‏كه هوا روشن شود و در روشنايى، چهره‏‌ى او مشخص شود، بر روى رود آبانه، عصازنان راه افتاد. و يكليا، نيمه عريان بر روى علف‏ها افتاده بود و او را نگاه مى‏‌كرد. 📚 نامه هاى بلوغ، ص ۸۸ 🌿 @einsad
✅ داستان یکلیا و تنهایی او قسمت 2⃣ استاد علی صفایی حائری ✅ راستى، نه يكليا، نه شيطان و نه پادشاه، كه همه‌‏ى آدم‏ها تنها هستند. و اين تنهايى، با عصيان و با خوشى‌‏ها و لذّت‏ها و بى‌‏خيالى‌‏ها و بى‌‏خبرى‌‏ها، درمان نمى‌‏يابد؛ كه دل ما، بزرگ‏تر از اين زندگى و بزرگ‏تر از تمامى هستى است. در وسعت دل بزرگ ما، تنهايى را نمى‌‏توان با اين لحظه‌‏هاى شاد و يا بت‏هاى گوناگون و يا دلدارهاى چند رنگ، درمان كرد؛ كه اين دل، دلدارى ديگر مى‌‏خواهد. اين خانه، براى ديگران بزرگ است. ما مى‌‏خواهيم، اين دل بالغ را، با شهوتى مكرّر و بوسه‌‏هاى شيرين مشغول كنيم و اين، كارى است كه به بن‏بست مى‌‏رسد. اگر تمامى ايزابل‏‌ها و تامارها و تمامى عشق‌‏ها را يك‏جا به ما بسپارند، باز هم سرزمين دل ما، سرزمين گسترده‌‏ى وجود ما، خالى است و اين خلوت، نه در هنگام محروميت، كه حتّى در لحظه‏‌ى برخوردارى هم احساس مى‏‌شود؛ و تازه بهتر احساس مى‌‏شود. يكليا، بر فرض كه هر روزش را با چوپانى محبوب پر كند، باز وجود او سرشار نمى‌‏شود؛ كه اين فقط يك گوشه‏‌ى دل اوست. اين فقط لب‏ها و پستان‏ها و سينه‏‌ها و بازوهاى عريان او را مى پوشاند. گيرم كه چوپان محبوب يكليا، بالاى دار نرود و گيرم كه تمامى عالم برايش چوپان بزايد؛ مگر يكليا مى‌‏تواند تا هميشه‌‏ى هميشه، با بدن‏هاى چوپان‏ها و مردهاى محبوب، از تنهايى نجات يابد؟ ✅ دل آدمى، بزرگ‏تر از اين زندگى است. و اين، راز تنهايى اوست. او چيزى بيش‏تر از تنوع و عصيان را مى‌‏خواهد. او محتاج تحرّك است و حركت، با محدوديت سازگار نيست، كه محدوديت‌‏ها، عامل محروميت و تنهايى ماست. 📚 نامه های بلوغ، ص ۸۹ 🌿 @einsad
🌿 چنین بود رسم پیامبر بزرگ: http://www.einsad.ir/Main.php?pid=articles_form&id=689&start=1&tedad=10 🌿 @einsad
4_454890886946357405.mp3
3.2M
✅ انسان حتی با داشتن یقین، می تواند از خدا چشم بپوشد! 🔶 استاد 🌿 @einsad
هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب به اسلام می رسد ، ولی «اسلام راکد» پدر بزرگ کفر است . سلمان ها در حالی که کافر بودند ، آن ها را به رسول منتهی کرد و زبیرها در حالی که با رسول بودند آن ها را به کفر پیوند زد . کُفری که با همراه باشد ، وحشتی ندارد . وحشت آن جایی است که با پیوند خورده باشیم . 📚 حرکت - علی صفایی حائری - صفحه ۱۲ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
💢 کانال رسمی موسسه لیله القدر 🔸 برگزاری کلاس های همخوانی کتب استاد علی صفایی (عین-صاد) 🔸 فروش کتب عین صاد 🔸 کلاس های طب اسلامی 🔸کلاس های روانشناسی اسلامی 🔸 جلسات مشاوره ازدواج و خانواده 🔸 برگزاری کلاس های تدبر در قرآن 🔸 برگزاری کلاس های بررسی اندیشه غرب 🔸 برگزاری کلاس های اصول فقه، صرف و نحو 👉👉👉 @EinSadTehran
هدایت شده از برشی از یک کتاب
✂️ برشی از یک کتاب داستان ما ، داستان چوپانی است که از یک طرف به گوسفندش پوست خربزه می داد و از طرف دیگر دنبه اش را وزن می کرد تا ببیند چاق شده یا نه ... ما می خواهیم اگر امروز برخوردی کردیم ، فردا به برسیم ، در حالی که این ، در هیچ موقعیتی بهره نمی دهد حتی غذا هم بلافاصله به رگ ها و سلول ها منتقل نمی شود ، بلکه بارها و بارها کنترل می شود بذری که تو امروز کاشته ای ، بعد از ماه‌ها سر از خاک در می آورد و پس از مدت درازی ریشه می‌دواند تا بار دهد تا سُنبله شود . «شکست های ما» از اینجا شروع می شود که می خواهیم در و در یک روز ، تمام خلق را بسازیم ، در حالی که در تاریخ می‌بینیم که انبیاء سالها نالیدند و نتیجه ای نگرفتند ، ولی مأیوس هم نشدند . حالا چه شده که ما مأیوس می شویم و صدمه می‌خوریم ؟! 📚 حرکت - علی صفایی حائری - صفحه ۵۸ 🔰 کانال برشی از یک کتاب : http://eitaa.com/joinchat/1542979584C75868f9aed
حکومت دینی و شبهات.MP3
14.08M
جلسه استاد طهماسبی با موضوع حکومت دینی و شبهات 6 خرداد ماه 98 موسسه کتابپردازان مشهد 🌿 @einsad
🌿 ویژگی‌های مربی آگاه 🔶استاد 🌿 @einsad