eitaa logo
استاد علی صفایی حائری
55.7هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
933 ویدیو
31 فایل
انتشارات لیله القدر ناشر انحصاری آثار مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) سایت: www.einsad.ir 📲ارتباط با ادمین @ad_einsad 📚 سفارش کتاب @einsadshop_ad 🔗شبکه های اجتماعی zil.ink/einsad.ir تلفن : ۰۲۵۳۷۷۱۲۳۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ضرورت برنامه ریزی 🔶استاد : به‌خاطر شتاب زياد و يا علاقه به كارى، نمى‌توان از برنامه‌ريزى چشم پوشيد و نمى‌توان از نيازها و موانع كار، صورت نگرفت. آن‌جا كه بدون تقدير و ارزيابى قدم بر مى‌دارى، ناچار با كمبودها و كسرى‌ها و با نيازها و مقدّمات كار و يا با موانع و مشكلات،برخورد مى‌نمايى و با اين هدايت و با اين برخوردها، كه ضعف برنامه‌ريزى و تقدير تو را مشخص مى‌كنند، نمى‌توان لجاجت كرد و به كار سابق ادامه داد؛ كه كار پيشرفتى نخواهد داشت و يا با سلامت و درستى به سامان نخواهد رسيد و به ماست مالى و خراب‌كارى خواهد انجاميد. كسى كه شتاب دارد و يا علاقه به نتيجه دارد،به همين دليل،بايد همه‌ى نيازها و همه‌ى موانع و مشكلات را بررسى نمايد؛ چون كارى كه در جاى خود به سادگى و در زمان كم انجام مى‌شود، در ميان راه و در كوير مرگ،با سختى و با مشقّت و چه بسا با مرگ و گرفتارى هم سامان نيابد. آن مقدار وقتى را كه براى سامان دادن و يا تأمين نيازها و مقدّمات مى‌گذارى، مى‌توانى آن را از ساعت كار حساب كنى. بسيار كسانى كه از راه تبليغ و يا از كار تربيت و يا از مبارزه و جهاد و يا خدمت و فداكارى چشم پوشيدند و به‌خاطر شماتت‌ها و يا وسوسه‌ها به ذلّت نشستند و مسكين و زمين‌گير شدند؛ كسانى هستند كه زمينه‌ها و ريشه‌هاى كار خود را فراهم نكردند و به‌خاطر شتاب و يا چشم‌پوشى و يا چشم و هم‌چشمى،بدون برنامه و تقدير حركت كردند و در برخورد با واقعيت‌ها و سختى‌ها و يا در برابر وسوسه‌ها و آرزوها،به آزادى،به «فكّ‌ رقبة» و به آموزش و تعليم و اطعام روى نياوردند و ناچار در گردنه‌هاى سنگين ماندند و از رفتن و از شتاب و اقتحام در رفتن محروم ماندند 📚 ص۱۸۴ 🌿 @einsad
🔰 ضرورت خلوت ◼️ در برابر سؤال‌هايى كه مثل كنه مى‌چسبند، عاجز و ناتوان مى‌مانيم كه چرا دنبال اين رفتى؟ و چرا از ميان همه اين را برداشتى و چرا خودت را تسليم كردى؟ ◻️ مگر اينكه از سؤال‌ها فرار كنيم و خودمان را به شلوغى‌ها و سرگرمى‌ها بسپاريم و يك لحظه خلوت را و يك لحظه سكوت را هم تحمل ننماييم، ◼️ ولى اين فرار و سرگرمى هم هميشه آراممان نمى‌سازد و اين مانى بزرگ هم براى هميشه نمى‌تواند رنگمان كند. ◻️ فرار كارى نمى‌كند، هنگامى كه ضعيف‌تر شدى دستگير مى‌شوى. امروز تا قدرت دارى دست به كار شو. ◼️ ما در برابر اين سؤال‌ها كه ما را به مقايسه و به سنجنش و تعقل وا مى‌دارند، مجبوريم كه به تفكر روى بياوريم و براى اين تفكر مجبوريم كه خلوتى و سكوتى را تحمل كنيم؛ كه «دَلِيلُ العَقْلِ، التَّفْكُر وَ دَلِيلُ التَّفْكُر الصَمْت »؛ نشان عقل و سنجش، تفكر است و نشان تفكر، سكوت و خلوت. ◻️ تو تا نشناسى نمى‌توانى بسنجى و تا خلوتى نداشته باشى نمى‌توانى فكر كنى. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۱۰ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰نظم 🔶🔸 بعضى‌ها كه با خانه درهم و برهم و اتاق به هم ريخته و در كثافت نشسته‌اى برخورد مى‌كنند و مسئول نظافتش مى‌شوند، در برخورد اول وحشت مى‌كنند و فرار مى‌نمايند... تا آنكه فكرشان سازمان بگيرد و سرنخ دستشان بيايد و آماده شوند و بازگردند و در خانه شلوغشان نظمى به پا كنند... 🔸ما از اين دسته هستيم كه مى‌خواهيم دل آشفته و سينه در هم شده را، كه هر كس در آن خرگاهى برپا كرده و حكومتى راه انداخته مهار كنيم. 🔸 مى‌خواهيم در اين خانه بى‌حصار و در اين بتخانه كثيف، نظمى به پا نماييم. 🔸 مى‌خواهيم در اين خرابه، بنايى به پا داريم و اين است كه از غوغاى اين همه فرياد و از فشار اين همه بار، به وحشت افتاده‌ايم و فرار كرده‌ايم و به شادى و پايكوبى پرداخته‌ايم تا در زير پوشش نشاطمان خودمان را گم كنيم و با تنوع‌ها تحركمان را پايمال نماييم، ولى اين شدنى نيست كه اين مانى بزرگ نمى‌تواند براى هميشه در دل ما نقاشى كند و ما را فريب بدهد. 🔸تنوع‌هاى هفت رنگ هم نمى‌تواند اين پرده بزرگ‌تر از هستى را در خود بگيرد و اينجاست كه پس از وحشت و فرار از خود، بايد آماده شويم و سرنخ را پيدا كنيم. 🔷🔹 عظمت كار براى آنها كه نظم را فهميده‌اند، ديگر وحشتى نمى‌آورد. 🔹 اين درست است كه تو بى‌نهايت راه در پيش دارى، ولى در هر لحظه بيش از يك گام برايت نيست... 🔹 نظم به تو كمك مى‌كند كه بفهمى گام اول را از كجا بردارى و سپس گام‌هاى بعد را. 🔹 اين درست است كه كارهاى زياد داريم، ولى گرفتارى ما در هر لحظه بيش از يك كار نيست و آن مهم‌ترين كار است، نه تمامى آن همه كار و همين مفهوم از نظم، تو را قادر مى‌سازد كه اهميت‌ها را بشناسى و از جايى شروع كنى. 🔹 يك ساختمان عظيم را تو در يك لحظه نمى‌سازى. اين ساختمان را و اين كار را تنظيم مى‌كنى و تحليل مى‌كنى تا آنجا كه بفهمى چقدر مصالح مى‌خواهى و چقدر افراد و نيرو مى‌خواهى و مى‌فهمى كه اين مصالح و اين افراد را از كجا تهيه كنى و اينجاست كه سرچهارراه مى‌آيى تا عمله جمع كنى و دنبال چوب مى‌روى كه دسته كلنگ و بيل را محكم بسازى 🔹و اينجاست كه تو، تويى كه تمامى ساختمان را مى‌شناسى، در گام‌هايت آن قدر آسوده هستى كه گويا جز همين يك گام، كار ديگرى برايت نيست و اين تويى كه آماده شده‌اى و مسلط هستى. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط صفحه ۱۲ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰خلوت و توجه ◾️ در آن «شب سياه»، كه قلبم در راه گلويم‌ايستاده بود، به آن جلوه روشنايى رسيدم. او در گوش صبحدم به من گفت : تو هيچگاه‌به خودت نمى‌انديشى، اما به يك ليوان، بسيار... ◽️ او در جلوه طلوع به من گفت : تو «خودت» را گم كرده‌اى. گم شده تو، در تو خلاصه مى‌شود. ◾️ او در اوج نيمروز، هنگامى كه از من جدا مى‌شد، زمزمه مى‌كرد : خيال مى‌كنى سراب‌ها تو را سرشار مى‌كنند...؟! ببين قلب تو، در راه گلويت ايستاده، دل تو بوى مرگ مى‌دهد. ◽️ آنها كه به يك ليوان پوچ، بيش از خودشان فكر مى‌كنند، آنها كه با خودشان و بر خودشان مرورى نداشته‌اند، پيداست كه خودشان را گم مى‌كنند و در ابتذال زندگى روزانه رسوب مى‌كنند و فسيل مى‌شوند. ◾️ و اين دل مرده و اين قلب گنديده، در راه گلويشان، در راه نفس كشيدنشان مى‌نشيند و عرصه را برايشان تنگ مى‌كند و انتقام مى‌گيرد. ◽️ آخر مگر نه اينكه انسان از خودش عبور مى‌كند تا به دنياى بيرون مى‌رسد، پس چه شد كه اين منزل اول مجهول مانده و يا در نهايت به تحليل علمى دستگاه هاضمه و قلب و مغز اكتفا شده و از مقايسه‌ها و تكبيرها بركنار مانده است. ◾️ اين فرار از خويشتن و اين فرار از خلوت و از سكوت و از مرور بر خويش، به خاطر انگيزه‌هايى است كه اگر تحليل شوند، مى‌توانند ما را از اين فرار و دل مردگى و گم شدگى نجات بدهند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط صفحه ۱۷ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙شجاعت در راه حق ... ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰از گردن خودت برای دیگران پل نساز ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 از گردن خودت براى ديگران پل نساز 🔷🔹 مادامى كه عمل تو در اعماق ريشه ندوانده باشد و از شناخت و احساس تو مايه نداشته باشد، اين عمل به درد ديگران مى‌خورد و حتى بهشت هم مى‌سازد، ولى نه براى تو كه خودت را به جهنم انداخته‌اى و با چشم كور راه افتاده‌اى. 🔹 اين بزرگ‌ترين جنايت است كه يك دسته بشناسند و بسنجند و تصميم بگيرند و من اجرا كنم، مگر مغز من در سر ديگران است كه براى من تصميم مى‌گيرند؟ 🔹اين گونه حركت گرچه سريع‌تر و راحت‌تر است ولى انسانى نيست و ادامه‌اى نخواهد داشت. 🔹 بريدگى ميان انسان و عمل از همين مسخ مايه مى‌گيرد و به بيگانگى از خويش و به دل‌مردگى منتهى مى‌شود. 🔹 تو اگر مى‌خواهى با عمل خوبت به خوبى برسى و بهره‌بردارى و رفعتى بگيرى و بالاتر بروى، وسعتى بيابى و ظرفيتى به دست بياورى ناچارى كه از اينجا شروع كنى. ناچارى كه پيش از عمل، خلوت و نظارت و شناخت و هدف و طرح و نقشه‌اى داشته باشى، وگرنه آبى هستى كه به آسياب ديگران مى‌ريزى. 🔹 و اين دستور است كه «لاتَجْعَلْ رَقْبَتَکَ جِسْرَآ لِلنَّاس ». از گردن خودت براى ديگران پل نساز كه آنها برسند و تو بمانى. 🔹 آنها كه مى‌خواهند از تو گوش درست كنند و چشمت رابگيرند و مغزت را بخورند، هر كه باشند جنايت‌كارند. آنچه كه استبداد را شكل مى‌دهد، همين پوك شدن آدم‌ها و از دست رفتن بينات و كتاب و ميزان است. 🔹 سردسته تمام اس‌اس‌هاى استضعاف و استبداد و استثمار و استعمار و... سردسته تمامى اينها همان پوك كردن و استخفاف است؛ «فَاسْتَخَفَّ قَوْمَهُ فَأَطاعُوهُ ». 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه 21 ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙تا وقتی دنیا برایت بزرگ است ... ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 محاسبه و حضور 🔷🔹 لج بازى با آنهايى كه از آن طرف بام افتاده‏اند و يك عمر نقشه كشيده‏اند و يك لحظه كار نكرده‏اند، آدم را به اقدام بدون برنامه مى‏كشاند. و از اين طرف بام پايين مى‏اندازد. 🔹 تو كه عكس العمل حركت اينهايى، ناچار فدايى و قربانى مى‏شوى. 🔹 تو بخاطر باطل ديگران نمى‏توانى از حق خودت چشم بپوشى. 🔹 تو كه به يك ليوان خالى سال‏ها فكر مى‏كنى. 🔹 چگونه مى‏توانى، خودت را بى‏حساب به آب بزنى و با هستى خودت قمار كنى. 🔹 عمق مسأله اين است كه ما خودمان را جزء موجودى حساب نمى‏كنيم‏ و به اندازه‏ى يك تكه پارچه و يك قطعه گوشت هم براى خودمان، طرحى و نقشه‏اى نمى‏ريزيم، 🔹 ولى آنها كه مى‏خواهند عنتر دست لوطى‏ها نشوند، براى خودشان جايى باز مى‏كنند. اينها كه مى‏خواهند رويش داشته باشند و بر ساقه‏ى خود بايستند، مجبورند كه ريشه بدوانند و از اعماق سر بر آورند و اين عمق خلوت و ارزيابى و اين حضور و محاسبه، اولين گام آنهايى است كه مى‏خواهند در سرزمين عمر خود، چيزى بسازند و بنايى را بالا ببرند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۲۵ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰تمام جهان آیه اوست ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰تمام جهان آیه اوست 🔶🔸اين قرآن است كه مى‏ خواهد فكر ما را كمك كند، تا از اين ديوارها بگذريم و از محدوده‏ها بيرون بياييم. 🔸اين قرآن است كه خدا را در تمامى بت‏هاى تو نشان مى‏ دهد و از تمامى جهان كه ديوار چشم تو هستند، براى تو آيه مى‏ سازد و پيام در مى‏آورد، چون واقعيت و پيام چنان درهم گره خورده‏ اند كه از تمامى جهان آيه بر جاى مانده است. 🔸ما هنگامى كه يك قدم برمى‏ داريم و مى‏ خواهيم پيامى را بشنويم، ميان سمبل و واقعيت، ميان پيام و واقعيت تفكيك مى‏ كنيم يا زبان سمبوليك را مطرح مى‏ كنيم و واقعيت را از آن مى‏ گيريم و يا واقعيت را مطرح مى‏ كنيم و هيچ رمزى را نمى‏ پذيريم و هيچ پيامى را نمى‏ شنويم، 🔸ولى با اين جريانى كه از آن حرف مى‏ زنيم و در سوره‏ى ابراهيم بر آن مرور مى‏ كنيم، اين هر دو را با هم گره خورده مى‏ بينيم. يك قطعه كاغذ، يك سيب گنديده، يك شكوفه بر سرچوب، تمامى اينها هم واقعيت هستند و هم پيام دارند و او را نشان مى‏ دهند و در يك جريان پيچيده تو را صدا مى‏ زنند و با خود مى‏ برند. 🔸تفكيك واقعيت از پيام، كار آنهايى است كه بيش از يك چشم ندارند و از سوراخ تنگ هم نگاه مى‏ كنند و از وسعت ديدگاهى كه اين همه را با هم‏ دارد، جز نقطه‏ هاى پراكنده‏اى نمى‏ بينند. بارها گفته‏ ام عصاى موسى هم واقعيت است و هم پيام دارد. ناقه‏ ى صالح هم واقعيت است و هم پيام دارد. موسى از چوب خشك در برابر فرعون اژدها مى‏ سازد و از بنى‏ اسراييل مرده براى طاغوت، لولو خلق مى‏ كند. و صالح از سنگ، غذاى آنها را تأمين مى‏ كند و آنها از اين نعمت كار نمى‏ كشند و با اين امكان حركت نمى‏ كنند، بل آن را از پاى مى‏ اندازند و پايش را مى‏زنند. 🔸 اينها همه واقعيت هايى هستند كه حرف دارند. همان طور كه همين سيب گنديده حرف دارد. همين درخت پربار حرف دارد. همين نسيم حرف دارد. ابر و باد و مه خورشيد و فلك، حرف دارند. و اين حرف‏ها را كسى مى‏ شنود كه با اين خلوت و سكوت همراه شده. چون اين خلوت به غار پناهنده شدن و بازى درآوردن نيست، 🔸 كه تو حتى در جمع مى‏ توانى خلوتى داشته باشى و در خلوت مى‏ شود كه مشغول خيال‏ها باشى. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚کتاب صراط صفحه ۲۸ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰عظمت ها فریبت ندهد ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 عظمت ها فریبت ندهد 🔷🔹 آن روز كه رسول از كنار كعبه بانگ برداشت، هيچ كس باور نمى‏ كرد كه اين فرياد از حلقومش فراتر رود و در گوش‏ها بنشيند و در دل‏ها راه يابد و از مرز قرن‏ها بگذرد و در نسل‏ها جاى بگيرد و از قامت فرياد تا اقتدار سكوت را پشت سر بگذارد. 🔹 و آن روز كه در بيابان‏هاى تخت جمشيد، همراه آن شكوه و فرياد نوشانوش، آن غرور سايه انداخت، كسى باور نمى‏ كرد كه قرن‏ها را رها كند و نسل‏ها را آزاد بگذارد، 🔹 ولى اين درس قرآن است كه عظمت‏ ها تو را فريب ندهد و حقارت‏ ها تو را نرماند، 🔹 كه يك گندم هنگامى كه هماهنگ با نظام در جاى خود مى‏ نشيند، سنبله مى‏ شود و هفتصد برابر دانه مى‏ آورد و يك انبار گندم هنگامى كه در كنارى ماند و بر سطح لغزيد، فقط خوراك سوسك‏هاست و چيزى نمى‏ گذرد كه فضله‏ هايش را هم نمى‏ بينى. 🔹 داستان آنها كه از او چشم پوشيدند و وحى او را نديده گرفتند و در سطح لغزيدند و با نظام و سنت و مرصاد هماهنگ نشدند، كارهاشان اگر به بزرگى تاريخ است، همچون خاكسترى خواهد بود در باد، در روز طوفان. چه باقى مى‏ ماند؟ لا يَقدِرونَ مِمّا كَسَبوا على‏ شَي‏ءٍ ذلِك هُوَالضَّلالُ البَعيد. ضَرَبَ اللَّه مَثلًا كلمةً طيبةً. 🔹 آنها كه خود را نكاشته‏ اند و ريشه‏ ها را از خاك بيرون برده‏ اند، قرارى نخواهند داشت. 🔹 اما آنها كه هماهنگند، چون درخت به فلاح، به رويش مى‏ رسند و بال مى‏ گسترند و آسمان‏ ها را در قلمرو خود مى‏ كشند و فرشته‏ ها را ميوه مى‏ دهند و بهره مى‏ رسانند: أَصلُها ثابِتٌ وَ فَرعُها فى السَّماءِ تُؤتى أُكُلَها كلَّ حينٍ. اينها ثبات دارند و قرار گرفته‏ اند كه ريشه دارند 🔹 و اين خداست كه به آنها ثبات مى‏ دهد، همچون ابراهيمى كه فرزندش را در آن بيابان پروريد و آرام بود. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط،صفحه ۳۲ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 رابطه پدیده ها با خدا ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 رابطه پدیده ها با خدا ◼️ تو خدا را مى‏ بينى در حاليكه تمام واسطه و قانون‏ ها و پديده‏ ها را هم ديده‏ اى، ولى در آنها نمانده‏ اى و راهت را ادامه داده‏ اى و تمام هستى را آيت ديده‏ اى، نه غايت و نهايت. ◽️ آيتى كه او را نشان مى‏ دهد و به او اشاره دارد، نه غايتى كه در خودش نگه دارد و تو را به بن بست بكشاند. ◾️ با اين ديد تو دست او را بسته نمى‏ بينى، كه عليت و وابستگى و نظام هستى جلوى او را بگيرد، كه اين عليت و پيوند را او برقرار كرده. اين عليت ذاتى نيست، جعلى است،قرارش داده‏ اند و اين است كه از هر راه ديگر هم كه قرار بگذارند، شروع مى‏ شود و از هر چيز بيرون مى‏ آيد. ◽️ با اين ديد معجزات، طبيعت‏ هايى هستند كه با آن مأنوس نشده‏ اى و عليت‏ هايى كه آنها را نشناخته‏ اى ◾️ و طبيعت، معجزه‏اى است كه با آن آشنا شده‏ ايم و انس گرفته‏ ايم. ◽️ و اين است كه در كنار تمام وسيله‏ ها و علت‏ ها، آرام نمى‏ گيرى كه رسيدم و بدون هر گونه وسيله، جزع نمى‏ كنى كه ماندم. ◾️ و اين است كه ادامه‏ ى اين بينش را از خدايى كه آسمان را مسخر دارد و هستى را در دست دارد، همان ثبات و امنى است كه نمونه‏ اش را در همين سوره‏ ى ابراهيم مى‏ آرود، ◽️ كه فرزندش رابه جايى آورده كه محكومان به مرگ مى‏ آورند و در جايى مى‏ گذارد كه نه كودك، حتى مارها و شترها پوست مى‏ گذارند واستخوان مى‏ تركانند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط، صفحه ۴۱ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 خاطرات زیارت امام رضا علیه السلام ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
🔰 توکل 🔷🔹 داستان توكل كه بر ما سنگينى مى‏ كند، از همين ديد مايه مى‏ گيرد، كه تو نمى‏ توانى بر وسيله‏ هايى كه عقيم مى‏ مانند و يا خودشان تو را مى‏ شكنند، تكيه كنى. 🔹 تو، نه همراه پول، كه حتى همراه نان و لقمه‏ ى در دست گرفته‏ ات، آرام ندارى كه من كارم تمام است و امروز سيرم، چون آنقدر لقمه‏ ها در گلوگير كرده‏ اند و طرف را به خفگى هم كشانده‏ اند. 🔹ما بر پول تكيه داريم. مى‏ گوييم پول را روى كوه بگذار، كوه جواب‏ مى‏ دهد. 🔹 بيچاره پول بايد آن قدر بدود تا نان و آب و چاى و سماور و وسيله بشود و تو مى‏ دانى كه پس از اين همه تبديل، تازه كارها تمام نيست، كه واسطه‏ ها و شكست‏ ها زياد هستند. 🔹 اين است كه نه تنها مؤمن‏ ها، بلكه هر كس كه تكيه‏ گاهى مى‏ خواهد، بايد بر خدا تكيه كند؛ 🔹 عَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ المُتِوَكِّلُون، كه تكيه‏ گاه‏ ها و پناهگاه هاى ديگر، خودشان آوارى بر سر تو مى‏ شوند و بارى بر دوش و استخوانى در گلو. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط صفحه ۴۳ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 واسطه ها ◼️ من در كودكى خيلى نحس و نق نقو بودم. به هيچ صورت آرام نمى‌گرفتم. برايم چيزهايى مى‌خريدند، همه‌اش را مى‌خواستم، همه‌اش را مى‌گرفتم و با خود مى‌كشيدم. خسته مى‌شدم و مى‌ناليدم. ازم مى‌گرفتند و مى‌دزديدند، گريه مى‌كردم. برايم نگه مى‌داشتند، بهانه مى‌گرفتم. ◽️ خلاصه هيچ راهى براى ساكت شدنم نبود. تا اينكه آخر سر به فكر افتادند تا آنچه برايم مى‌گرفتند غير مستقيم به من بدهند. ◾️در منزل ما زيرزمينى بود با سوراخ‌هايى بزرگ و كوچك. همين كه گريه سر مى‌دادم مى‌گفتند: فلانى برو ببين موش‌ها برايت چيزى نياورده‌اند و من را راهى مى‌كردند... ◽️اين خوب به يادم مانده كه در كنار سوراخ‌ها يك دانه فندق و يا گردو خودنمايى مى‌كرد و من همين كه اينها را مى‌ديدم ذوق مى‌كردم و كلى دلشاد مى‌شدم و هميشه از سوراخ موش روزى دريافت مى‌كردم و نق‌نق هم نمى‌زدم. ◾️ شايد تا وقتى كه بزرگ شده بودم، هنوز خيال مى‌كردم كه موش‌ها برايم فندق مى‌آورده‌اند و از شما چه پنهان كه از موش‌ها خوشم مى‌آمد و اگر آنها را مى‌كشتند ناراحت مى‌شدم، ◽️ ولى بعدها فهميدم كه نه بابا موش‌ها فندق نمى‌آورند، كه فندق‌ها را هم مى‌دزدند. ◾️من را به خاطر نحسى و بهانه گيرى ام اين گونه مى‌چرخاندند و غير مستقيم غذايم مى‌دادند. ◾️◽️ آنچه كه ما را در خود گرفته، همين واسطه‌هايى است كه به خاطر بى‌ظرفيتى ما، پيش ما گذاشته‌اند و به خاطر بهانه‌گيرى‌ها برايمان تنظيم كرده‌اند. ◽️◾️ و اين ماييم كه بايد با تفكر كشف كنيم كه اينها فقيرند و چيزى ندارند. موش‌ها نه اينكه چيزى نمى‌دهند، كه چيزها را هم مى‌دزدند و از ما كم مى‌كنند. 🔻 داستان ما چنين داستانى است. به كارمان، به شغل‌مان، به ماشين و دستگاه‌مان دل بسته‌ايم و آن را حاكم گرفته‌ايم و مدار زندگى ما و محور تمام كارهاى ما شده‌اند. ◼️ ما معبودهايى داريم كه حركت‌ها و حالت‌هاى ما را كم و زياد مى‌كنند و در ما اثر مى‌گذارند. به ما اميد مى‌دهند و يا ما را مى‌ترسانند. شاد مى‌كنند و يا اندوهگين مى‌سازند. خسته مى‌كنند و يا به شور و شوق مى‌كشانند. 📝 استاد علی صفایی حائری 📚 کتاب صراط،صفحه ۴۵ ▶️ @einsad 🛒 www.zekraa.ir ▶️https://instagram.com/ali.safaeihaeri