May 11
بهشتي بر فراز كوهسار.pdf
144.5K
✅ بهشتی بر فراز کوهسار؛ معرفی اندیشه و شخصیت استاد علی صفایی حائری
🔶 نویسنده: حجت الاسلام دکتر امیر غنوی
🌿 @einsad
✅ حجت الاسلام رنجبر: مرحوم آقای صفايی حقيقتا #خورشيدصفت بود. سِر تأثيرگذاريش هم اين بود كه خودش را به خدا سپرده بود.
🔗 http://urly.ir/epDq
🌿 @einsad
سیر مطالعاتی استاد صفایی.pdf
1.54M
📚 #سیر_مطالعاتی آثار استاد علی صفایی حائری(عین.صاد)
🌿 @einsad
✅ گروه چشمه جاری در سروش؛ گفت و گو پیرامون اندیشه های استاد علی صفایی حائری
https://sapp.ir/joingroup/tpSAYMFi4CPgcrZaWk5Rj1Be
🌿 @einsad
شناسنامه_کوتاه_مجموعه_آثار_عین_صاد.pdf
457.8K
📚 شناسنامه کوتاه مجموعه آثار استاد علی صفایی حائری
🔸 تهیه کننده: عزیزالله حیدری(شاگرد استاد صفایی)
🌿 @einsad
📣 آدرس انتشارات لیله القدر؛ ناشر آثار استاد علی صفایی حائری در نمایشگاه بین المللی کتاب:
✅ شبستان، راهرو23، غرفه 3
🌿 @einsad
دست در دست ولي خدا
حجتالاسلام سيد محمدمهدي ميرباقري
احساس من اين بود در سلوك دهه پاياني عمر استاد، ايشان دقيقا دريافته بود كه سلوك تنها باور نيست، البته در همه عمر ايشان آدم اين رد پا را مييابد، و ميبيند كه به نقطه اوج خودش رسيده بود. هرچه ميرسد از آنجاست. و شما بايد تلاش كنيد كه هم خودتان را برسانيد به آستان وليتان و هم ديگران را.
معتقد بود ما مأموريتي در جهان نداريم الا اينكه خودمان را به دست وليمان بسپاريم و بعد با پاي وليمان حركت كنيم. ديگران را هم دستشان را به دست وليمان برسانيم. اگر به آنجا رساندي و خودت حذف شدي، او رسيده است و اگر نرساندي جز گمراه شدن و گمراه كردن كار ديگري از تو ساخته نيست. حتي آنهايي كه خودشان قطب و محور ميشوند و فلشي نيستند كه ديگران را به ولي خدا برسانند، دست مردم را نميتوانند به دست ولي خدا برسانند؛ هم گمراه ميشوند و هم حجاب ديگران. يعني ديگران را هم گمراه ميكنند. اين حاصل دهه پاياني عمر ايشان بود. شما بحثهاي ايشان را در محرمهای دهه 70 ببينيد. از آن چنین مطلب موج ميزند. اينكه ما اضطرار به وليمان داريم.
همه دوستان ما كه دنبالهروي اين عزيزمان هستند، ميدانند كه ایشان راه را به پايان نبردهاند. سرنخهايي را براي ما به جا گذاشتهاند تا ما راه را ادامه بدهيم. ولي آنچه كه مهم است اينكه افقگشاييهايي كه شما در آثار ايشان ميبينيد، بهنظر من از مهمترين مسائلی است كه من در آثارشان يافتم؛ هم در وجودشان و هم در آثار مكتوبشان. افقگشاييها، يعني وقتي شما تفسير ايشان را ميبينيد، افق جديدي گشوده ميشود. آدم ميفهمد اينگونه نيز ميتوان مطالعه كرد، اينگونه نیز ميتوان نگاه كرد و نگاه عميقتر و جامعتري داشت. البته اين آفاق ميتواند بازتر شود. افقگشايي از خصوصيات ایشان است. در مسئله تربيتي، در مسئله تفسير قرآن هست.
از جمله نكتهاي كه من استفاده كردم از كلمات ايشان در موضوع ما همين افقگشايي است. اين افقگشايي به معناي اين است كه در آثارشان از اين دست مطالبي كه من عرض كردم، زياد دیده میشود كه پرداختهاند به عمق تحليل و در جاي خود عميق تحليل کردهاند. من هم مطمئن هستم ايشان در مراتب وجداني خودشان واجد اين معارف و بالاتر بودند. همان چيزي كه آدم با آن محشور ميشود، يعني آدم با حرفهايش محشور نميشود با يافتههايش محشور ميشود؛ آن دريافتي كه ايشان از وجود مقدس امام رضا(ع) داشتند، همان چيزي بود كه در يك كلمه گفتند. ميفرمودند: «من اينها را خدا نميدانم و از خدا جدا نميدانم.» اين تمام حرف است. يعني در قوس نزول اسماء حسني الهي هستند. اركان توحيد، دعا مدينه، «اسماءُ التي ملاتْ اركان كل شيء» اين احساس در وجود ايشان موج ميزد. نسبت به ائمه بهخصوص ثامنالحجج مشهود بود. نسبت به همه اولياي معصوم.
http://www.einsad.ir/Main.php?pid=of_others&start=1&tedad=10
🌿@einsad
✅ آشنایی با استاد علی صفایی حائری
🔸بی قراری در جمع
🔹حجتالاسلام علی سرلک
مواجهه با مرحوم حاج شيخ، حتي اگر كوتاه و گذرا و با نگاه معمولي و درآميخته با روزمرگيها و عادتها و خواهشهاي نفساني، نشان ميداد كه ايشان يك بيقرار جاريست، يك بيقرار سر قرار حاضر. آدمي كه از درون به جوششهايي و وسعتهايي دست پيدا كرده بود كه سهم تنهايي خودش نبود و آنها را با همه آدمها تقسيم ميكرد؛ گاهي در قالب واژههاي پر نفوذش كه انگار ديناميت پشت آنها بود، گاهي با برخوردهايش، گاهي با اشكهايش، گاهي با لبخندهايش.
خيلي كم با ايشان برخورد كردم، اما در همين برخوردهاي كوتاه و مينيماليستي ايشان هم ميشد بيقراري و بيكرانگياش را درك كرد. لذا نقطه اتصال آدمها با او حتي يك برخورد كوتاه بود، از هنرمندان و كارگردانها گرفته تا آدمهاي به هم ريخته، تا پزشك، مهندس، پولدار، غيرپولدار. ذهنت را درگير ميكرد، اگر هم ميخواستي، نميتوانستي از او عبور كني و كنارش بگذاري؛ حضور داشت. الان هم يكي از دلايلي كه مرحوم حاج شيخ جاري شده و حضور دارد، همان بيكرانگي و بيقرارياي بود كه تجربه كرد و اين بيكرانگي را احتكار نكرد، از تعابير خودش اين بود كه مسير حق را اگر هزينه نكني و احتكارش كني، آن را به گند كشاندهاي. ميگفت: شيشه عطرم را به كسي ندادم، رفتم دستشويي افتاد در چاه؛ دريافتم كه اينها را وقتي به كسي ندهيم، اينطوري هدر ميشود.
بيقراري حاج شيخ او را منزوي نكرد. كساني هستند با - به قول خودشان، - يك تجربههاي قدسي، در انزوا، حيرتافكنيهايي را پيگيري ميكنند و ميگويند گوهر دين، حيرتافكنيست، و خلسهها و شطحياتي دارند كه محصول تخيلشان است. حاج شيخ آن حالات را بهصورت واقعي داشت، اما بيقرار در حال حركت بود، نه بيقراري انزواطلبانه، نه بيقراري كه مسئوليتهايش را نفي كند و بگويد ما مشغول خلسههاي خودمانيم. او وقتي كه محدود ميشد احساس مسئوليت بيشتري ميكرد. انديشهاش با عمل توأم بود و عمل او به انديشهاش نور ميداد. انديشمندي كه اهل عمل نيست، بافتهها را دور هم جمع كرده. در تعابير حاج شيخ هست كه گاهي اوقات خداي متعال چيزي را در اثر عمل عنايت ميكند، كه در اثر عبادت و مطالعه اصلا امكان رسيدن به آن نيست. جودت ذهني و تسلط فكريش، سر جاي خودش، ولي انديشه او با عمل رفعت گرفته بود. ميگويند مرحوم حاج شيخ عباس قمي وقتي مفاتيحالجنان را نوشت و به چاپخانه داد، بعد از مدتي آن را پس گرفت و پس از يكسال دوباره آورده و گفته بود: يك سال به همه آنچه خودم نوشته بودم خواستم عمل كنم تا اگر دست كسي ميرسد، من عالم بيعمل نباشم. عمل مرحوم حاج شيخ پشت حرفهايش اتفاقا باعث انديشهورزي درست ايشان شده بود. تلاشش از نوع جمع كتب نبود از نوع رفع حُجُب بود. به تعبير آن شعر:
صفايي ندارد ارسطو شدن
خوشا پر كشيدن پرستو شدن
مرحوم حاج شيخ اين توانايي را داشت كه فردي پر نكشد، الان هم در دانشگاهها من بعضي از ترمها كتابهاي ايشان را كتاب درسي قرار ميدهم و واقعا دانشجوها استقبال ميكنند و خيليها كنجكاوند تا از او بيشتر بدانند و مدام ميپرسند كه ايشان كي بوده، كجا بوده، چرا ما با او ناآشنا بوديم.
آنچه داشت فقط ذهني نبود، دريافت بود و شهود. روزهاي نزديك به پايان عمر حاج شيخ، يكي از دوستان نزديكش ايشان را در جايي كه براي خلوتش داشت، ديده بود. شيخ به او گفته بود «الحمدلله امام رضا تا به حال هر حوالهاي براي من فرستاده همهشان را انجام دادهام» تمام سفارشات امام رضا را. به پهناي صورت، اشك ميريخته و اين را گفته است.
🔗 http://www.einsad.ir/Main.php?pid=of_others_form&id=6&start=1&tedad=10
🌿 @einsad
✅ #انتظار
🔶 استاد علی صفایی حائری
آرمان دينى و هدف رسالت، بالاتر از تكامل و شكوفايى استعدادهاى آدمى است. چون اين وجود تكامل يافته و شكوفا، مىخواهد در چه جهتى و براى چه مقصدى مصرف شود؟
رشد و خسر ، دو بعد تكامل انسانى است.
همين آرمان و همين مقصد، زمينهها و آمادگىهايى را مىطلبد؛ آمادگى در ذهنيت و روحيه و طرح و تدبير و تربيت نيروها و تشكل و سازماندهى آنها و جاسازى و جايگزينى مستمر و بى وقفۀ آنها.
و ناچار اين مقصود از انتظار همراه تقيّه و قيام ، مىشود سه گام اساسى انقلاب دينى و انقلاب اسلامى.
✅ پس انتظار نه احتراز، نه اعتراض، كه آمادگى و سازندگى و تقدير و تدبير و تربيت و تشكّل جديد را در دامان خويش دارد.
📚 تو می آیی، ص۱۲
🌿 @einsad