eitaa logo
🌷سی‌ روز سی‌ شهید ۱۴🌷
3.3هزار دنبال‌کننده
588 عکس
127 ویدیو
2 فایل
برای چهاردهمین سال متوالیِ که هرروز از 🌙ماه رمضان رو با یاد یک شهید سپری می‌کنیم و ثواب هر عمل مستحبی که انجام می‌دیم به روح آن شهید هدیه می‌کنیم. 📽️🎭کلیپ جذاب روزانه ما رو از دست نده. سایتمون👇🏻 http://emamzadeganeshgh.ir ارتباط با ادمین 👇🏻 @Rzvndk
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊🇮🇷 نام و نام خانوادگی شهید: غضنفر اصل رکن‌آبادی تولد: ۱۳۴۵/۱/۱، قم. شهادت: ۱۳۹۴/۷/۲، منا، عربستان سعودی. گلزار شهید: تهران، لویزان، امامزادگان پنج‌تن. 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊🇮🇷🎥 📚راز سر به مهر فریادهایم در روز برائت مشرکین که در چادر عرفات پیچید، ارتعاش صدای مرگ بر رژیم کودک‌کش اسرائیل و مرگ بر آمریکایم پشت تریبون، از میان حرم امن الهی به گوش کفتارهای کمین کرده رسید. همان روز بود که چشم باز کردند و تصمیم شومی گرفتند. مثل چند بار که در بیروت نقشه‌ی ترور من را به عنوان سفیر ایران در لبنان کشیده بودند. در زیر آفتاب منا که هم‌وطنانم تشنه و آفتاب‌زده، یکی‌یکی زیر نگاه سنگین سعودی‌ها به شهادت رسیدند داستان زندگی من جور دیگری رقم خورد؛ معمای پیچیده‌ای که حتی برای تو هم حل نشد. آری سردار! تا امروز که در این دنیا به هم رسیده‌ایم و برایت از اسارت تا شهادتم بگویم؛ برایت از ددمنشی آل سعود بگویم؛ برایت از سرّی بگویم که دخترکم از تو خواست برایش روشن کنی و تو نتوانستی به او بگویی... ✍🏻زهرا فرح‌پور ۱۴۰۱/۱۲/۷ 👩🏻‍💻طراح: مطهره‌سادات میرکاظمی 💻تدوین و تنظیم: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: فاطمه گنجی 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊🇮🇷 ⚜غضنفر ركن‌آبادی در اولین روز از بهار سال ۱۳۴۵ همزمان با اذان صبح در خانواده‌ای مذهبی در شهر مقدس قم دیده به جهان گشود. او اولین فرزند خانواده بود. از همان زمان كودكی به دنیا اعتنایی نداشت. اهل تفکر، درس، مطالعه و عبادت بود. اشتیاق زیادی به مسجد رفتن داشت و از نوجوانی نماز شب می‌خواند‌. كمک كردن به اولیا در امور خانواده و نظم و دقت در امور از ویژگی‌های بارز اخلاقی او بود. چهره جدی و نگاه نافذش از همان اوایل كودكی به خوبی او را از دیگران متمایز می‌ساخت. ⚜۱۲ سالگی او با پیروزی انقلاب اسلامی همزمان شده بود. در همان سنین در صحنه‌های تظاهرات فعالانه‌ ظاهر می‌شد. حضور در بسیج را به عنوان رسالت انقلابی خویش قلمداد می‌كرد و بیشتر ساعت‌های روز را در دوره جوانی در بسیج می‌گذراند. همچنین خدمت به خلق از اولویت‌های مهم زندگی‌اش بود. ⚜برای اولین بار در ۱۵ سالگی عازم جبهه‌های جنگ شد. آخرین باری كه از جبهه بازمی‌گشت همزمان با اجرایی شدن آتش‌بس میان ایران و عراق بود. ⚜غضنفر ركن‌آبادی در سال ۱۳۶۴ در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در رشته علوم سیاسی و معارف اسلامی پذیرفته شد. حضورش در آن دانشگاه زمینه‌ساز شکل‌گیری تفكرات انقلابی و آشنایی و ارتباط‌گیری‌‌اش با مبارزان برجسته انقلابی زمان خود شد. فرصتی شد تا با نهضت‌های اسلامی به‌صورت عمیق‌تر آشنا شود و با اهتمام فراوان در كنفرانس‌های قدس كه در تهران برگزار می‌شد شركت كند. تسلط دكتر ركن‌آبادی به دو زبان انگلیسی و عربی در كنار زبان تركی كه از همكلاسی‌هایش در دانشگاه آموخته بود و اشتیاق او به جهاد، به‌سرعت او را در صف حامیان جدی مقاومت فلسطین و لبنان قرار داد. ⚜ارتباط با شهید سید عباس موسوی(دبیركل سابق حزب‌الله)، سیدحسن نصرالله، و شیخ سعید شعبان از همان اوان جوانی برای او میسر شد. در این مسیر نیز پیشنهاد همكاری در وزارت امور خارجه به او داده شد. وی از همان اوایل ورود به این وزراتخانه همواره به عنوان عنصری كلیدی ادای تكلیف كرد. بیشترین دغدغه دکتر ركن‌آبادی محور مقاومت یعنی فلسطین، سوریه، عراق، لبنان و همچنین مبارزه با رژیم صهیونیستی بود. هیچگاه از هیمنه و كبكبه اسراییل و آمریكا چیزی نگفت. چرا که او به قدرت ایمان و امداد الهی از سویدای وجودش ایمان داشت و وعده‌های الهی را در بیش از سه دهه حضور در جبهه‌های مختلف از دفاع مقدس تا سوریه و لبنان به عینه دیده بود. نمایندگان جنبش حماس و جهاد اسلامی در تهران همواره از دوستان صمیمی او بودند كه در كنار آنها احساس شعف می‌كرد و خود را در مبارزه می‌دید. از این رو در حوزه مقاومت اسامی در لبنان مانند عضوی از مقاومت تلاش می‌كرد. او سفیر ایران در لبنان، كاردار ایران در سوریه و حافظ منافع ایران در دفتر مصر بود. ⚜ولایتمداری او همیشه نه فقط در مقام گفتار، كه در عمل متجلی می‌شد. همواره خود را سرباز جان بركف ولایت می‌دانست و تمام سخنان ایشان در مجالس مختلف منطبق با سخنان مقام معظم رهبری بود. همیشه از اطرافیان خود می‌خواست كه پیرو خالص ولایت و در همه حال حامی رهبر باشند؛ به‌طوری كه این موضوع در اولین بند وصیت‌نامه‌اش در كنار آرزوی ایشان برای شهادت درج شده است و از تمامی بستگان درخواست كرده است كه از مسیر التزام عملی به ولایت فقیه خارج نشوند. 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊🇮🇷 شهادت🌹 از ماه‌ها قبل از موسم حج، از او خواسته شده بود كه بعثه‌ی مقام معظم رهبری را در موسم حج همراهی كند و همواره می‌گفت امروز حضور در این جبهه برای من تكلیف است. او که سراسر عمر خود را در جبهه‌های مختلف سپری كرده بود حضورش را در موسم حج، در راستای وظایف دینی و سیاسی‌اش ارزیابی می‌كرد. و سحرگاه دوم مهر سال ۹۴ وقتی كه همراه با سایر حجاج از مزدلفه وارد سرزمین منا و در همان لحظات آغازین صبح عازم رمی جمرات شده بود در صحنه‌سازی و برنامه‌ریزی صورت گرفته توسط صهیونیست‌های سعودی ملعون گرفتار شد. او که سال‌های سال برای ترورش برنامه‌ریزی شده و بارها اقدام به آن شده بود توسط پست‌ترین انسان‌های کره زمین به طرز مشکوکی به شهادت رسید و به آرزوی همیشگی و بلندش دست یافت. روحش شاد و یادش گرامی باد.🌹 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊🇮🇷 دكتر میشل كعدی از استادان مسیحی دانشگاه لبنان از شهید ركن‌آبادی می‌گوید:🎤 من وقتی قصیده‌ای كه آن را برایتان خواهم خواند را سرودم بارها گریه كردم. من نام این قصیده را «غضنفر شهید» انتخاب كرده‌ام. بنده او را شهید می‌دانم. غضنفر ركن‌آبادی شهید راه بشردوستی است. شهید دیپلماسی است. شهید سخنان شیرین است. سخنانش شاعرانه بود؛ شهید سیاستی بود كه وحدت می‌آفرید و به‌هیچ‌وجه تفرقه ایجاد نمی‌كرد؛ این را می‌گویم و اطمینان كامل دارم كه غضنفر در كنار من زنده است و می‌بیند مادامی‌كه زنده‌ام او در زندگی من حضور خواهد داشت و من هرگز او را فراموش نخواهم كرد. 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🕊🇮🇷 زهرا رکن‌آبادی فرزند شهید 🎤 آخرین باری که تلفنی با پدرم صحبت کردم، شب عید قربان بود. تبریک گفتم و کمی صحبت کردیم. گفت می‌خواهد موهای سرش را بتراشد. من به او گفتم: «این حج اول تو نیست و دیگر بر تو واجب نیست! چرا می‌خواهی این کار را بکنی؟! تو استاد دانشگاهی! وقتی برگردی دانشجویانت به تو می‌خندند.» قبول کرد. بعدا موهایش یکی از چیزهایی بود که از روی آن جسد پدرم در عربستان را شناسایی کردم. بدترین شایعه‌ای که شنیدم این بود که پدرم را به تل‌آویو برده‌اند و آنجا شکنجه کرده‌اند. من نمی‌دانم این اصلا درست است یا نه، شکنجه شده یا نه اما من این دروغ را باور نمی‌کنم که وی در حادثه منا شهید شده است... مدتی پیش پدرم را در خواب دیدم. موها و محاسنش همه سفید شده بود و به من گفت: «من محبوس هستم. بیا و مرا آزاد کن.» من معنای این خواب را نفهمیدم. بعد از اینکه قبرش را دیدم فهمیدم که او محبوس است. یعنی دفن نشده بلکه محبوسش کرده‌اند. بدون احترام، بدون آداب و بدون احترام به میت. بدون کفن. مثل امام حسین علیه‌السلام. وقتی به تهران بازگشتیم جسد را به پزشکی قانونی دادیم و به ما اطلاع دادند که همه اعضای پدرم را از جسدش گرفته بودند. همه اعضا. مثل مغز، قلب، کلیه، کبد، و هر عضو مهمی که علت مرگ را نشان می‌داد، سرقت کرده بودند. برای همین ما علت مرگ را متوجه نشدیم. خیلی دروغ گفتند. گذشت اما ما می‌دانیم که خدا می‌بیند و همه چیز را می‌داند. 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
مزار شهید غضنفر رکن آبادی در امامزاده پنج تن لویزان. 🇮🇷🕊 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
📡سیدحسن نصرالله در مراسم خداحافظی او در شورای حزب‌الله گفته بود: «طی ۳۰ سال گذشته كه ما با ركن‌آبادی آشنایی داریم او همواره حامی حزب‌الله بوده است و ما او را عضو حزب‌الله می‌دانیم.» 🇮🇷🕊 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
أَیْنَ بَقِیَّهُ اللَّهِ... خدایا منتقم خون به ناحق ریخته شده شهدای منا را برسان.🤲🏻 🇮🇷🕊 🕋📿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهید غضنفر رکن آبادی) مراجعه بفرمائید👇 https://b2n.ir/w28953
در راه شکوه قدس کوشید این مرد احرام به قصد رزم پوشید این مرد فریاد شد و صدای مظلومان شد چون قطره خون سرخ جوشید این مرد ✍🏻ملیحه بلندیان 🕋📿🕊🇮🇷 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌼 نام و نام خانوادگی شهید: مصطفی چگینی تولد: ۱۳۵۵/۸/۲، استان مرکزی، شهرستان خنداب. شهادت: ۱۳۹۴/۱۰/۲۱، خانطومان، سوریه. رجعت: ۱۳۹۹/۱۰/۲۱. گلزار شهید: تهران، بهشت زهرا سلام‌الله‌علیها، قطعه ۵۰، ردیف ۱۱۵، شماره ۲۵. 🌿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼🎥 📚 به آرزوهاش رسید چهار ماه از عقدمون گذشته بود. گفتی، دوتا آرزو دارم. به یکی از آرزوهام، که تو باشی، رسیدم. به اون یکی هم ان‌شاءالله با همراهی خودت می‌رسم. گفتم: چی؟ گفتی: شهادت. من اما، روزی که اومدی برای گرفتن شناسنامه‌ و رضایت، نتونستم همراهیت کنم. نمی‌خواستم بری. می‌دونستم اگه بری دیگه برنمی‌گردی. برنگشتی. یک سال کنارت بودم و شش سال منتظر بازگشت پیکرت. ‌و همیشه دلخوش به قول شفاعتت. ✍🏻سمیرا اکبری ۱۴۰۱/۱۱/۲۵ 👩🏻‍💻طراح: منا بلندیان 💻تنظیم و تدوین: زهرا فرح‌پور 🎙با صدای: هانیه‌سادات عباسی جعفری 🌿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌼 مصطفی چگینی متولد دوم آبان ۱۳۵۵ در شهرستان خنداب استان مرکزی و ساکن یافت‌آباد تهران بود. از وقتی خودش را شناخت یک پایش در بسیج بود و پای دیگرش در مسجد. ۲۰ سال تلاش بی‌وقفه‌اش در این مسیر از او سرباز جان برکفی ساخت که برای دفاع از حرم عمه سادات هرطور شده خودش را به سوریه برساند. او توسط یگان فاتحین راهی سوریه شد و در عملیات منطقه خان‌طومان شرکت کرد و همراه ۱۲ تن از همرزمان ایرانی‌اش در روز ۲۱ دی ماه ۱۳۹۴ به شهادت رسید. شهید چگینی در بین همرزمان شهید خانطومان کمتر شناخته شده و کمتر از او یاد می‌شود. پیکر مطهرش بعد از گذشت ۶ سال از شهادتش، طی عملیات تفحص در سوریه کشف و هویتش از طریق آزمایش DNA شناسایی شد.🧬 و درست در ششمین سالگرد شهادتش در بهشت زهرای تهران به خاک سپرده شد. 🌷 🌿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌼 محمد چگینی برادر بزرگتر شهید🎤 یک هفته قبل از اعزامش تقریبا همه کارهایش را انجام داده بود. من با سوریه رفتنش مخالف بودم به او گفتم: «اگر سوریه هم نروی، کارت را اینجا انجام می‌دهی. فرقی ندارد کجا، مهم این است که راه امام حسین(ع) را ادامه بدهی.» مصطفی گفت: «نه؛ الان وضعیت سوریه به گونه‌ایست که به کمک بچه‌های ما نیاز دارد.» انگار طلبیده شده بود. اربعین آن‌سال اذن میدانش را از اربابش در پیاده‌روی اربعین گرفته بود‌. حتی رفتن آخرش به سوریه را هم به ما اطلاع نداد. ما بعد از پروازش به سوریه مطلع شدیم که بدون خداحافظی رفته است. وقتی با مصطفی تلفنی صحبت کردم ناراحتی‌ام را ابراز کردم که چرا بی‌خداحافظی رفته است گفت: «حلالم کنید.» خیلی به او تأکید کردم که مراقب خودت باش اتفاقی برایت نیفتد. یک هفته‌ای گذشت و دلم خیلی برایش آشوب بود. همه خانواده نگرانش بودند. غروب روز ۲۱ دی ماه بود که دوستانش از مسجد آمدند دم در خانه. مرا خواستند و خبر شهادتش را به من دادند. مانده بودم چگونه این خبر را به خانواده برسانم. پدرم از نگرانی من و رفتار دوستان مصطفی بو برده بود که اتفاقی برای او افتاده است. آمده بود دم در و وقتی خبر شهادت برادرم را شنید همانجا از حال رفت... 🌿 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid