برای مطالعه بیشتر در مورد این شهید به وبلاگ امامزادگان عشق (شهید مرتضی سلیمانی) مراجعه بفرمائید👇
https://b2n.ir/s59836
در خواب، تو را به آسمانها بردند
قنداق تو را ز دست بابا بردند
وقتی که شهید گشتی و برگشتی
تعبیر شد آنچه را به بالا بردند
✍🏻فاطمه شعرا
🍁🍂⛅️
#دوبیتی_عصرانه
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_مرتضی_سلیمانی
#شهدای_دفاع_مقدس
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌺
نام و نام خانوادگی شهید: سجاد مرادی
تولد: ۱۳۶۱/۱۰/۲۸، روستای آورگان، شهرستان بلداجی، استان چهارمحال و بختیاری.
شهادت: ۱۳۹۴/۹/۱۶، خلصه، حوالی حلب، سوریه.
گلزار شهید: اصفهان، گلستان شهدا، قطعه مدافعان حرم.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_سجاد_مرادی
#شهدای_مدافع_حرم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺🎥
📚 یک سؤال ساده
روز موعود بود. روز رفتن. وقت خداحافظی، وقت دل کندن...
و فقط خدا میدانست چه در دلش میگذرد.
فاطمه مثل یک فرشته خوابیده بود. خوب تماشایش کرد.
دستی به موهایش کشید و صورت کوچکش را بوسید. آرام صدایش کرد: «فاطمه جون! باباجونم! پا نمیشی دختر نازم؟!»
میخواست دخترش را بیدار کند و برای بار آخر برایش پدری کند. چشم از دخترش برنمیداشت.
زمان زود گذشت و صبحانه تمام شد و فاطمه با روپوش مدرسه و کیفی در دست آماده بود که برود.
اما بابا میخواست برای چند دقیقه هم که شده بیشتر او را ببیند.
سرویس مدرسه که رسید، فرصت تمام شد. دخترکش را سوار ماشین کرد.
فاطمه پرسید: «بابا برگشتنی خودت دنبالم میای؟!»
صورت بابا پر شد از لبخند؛ لبخندی که سد اشکهای پدرانهاش بود.
فاطمه رفت و بغض بابا هم ترکید.
بابا باید میرفت تا هیچ دختری نترسد و آسیب نبیند. حتی اگر به قیمت یتیمی دخترکش تمام شود.
✍🏻هانیه نوری ۱۴۰۱/۱۱/۳۰
👩🏻💻طراح: منا بلندیان
💻تدوین: زهرا فرحپور
🎙با صدای: فاطمه شعرا
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_سجاد_مرادی
#شهدای_مدافع_حرم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌺
تولد و کودکی
سجاد مرادی متولد ۲۸ دی ماه ۱۳۶۱ در روستای آورگان(سد چغاخور) از توابع بلداجی شهرستان بروجن استان چهارمحال و بختیاری چشم به جهان گشود .
آن روز برف شدیدی آمده بود و به دلیل نبود امکانات پزشکی و وسایل نقیله و… سجاد در خانه پدری به دنیا آمد.
از همان ابتدا زندگی سجاد با خدا شروع شد؛ بهطوری که پدر و عموی سجاد که در حال ساخت مسجد امام سجاد(علیهالسلام) در روستا بودند، اسم بچه را هم سجاد گذاشتند.
سجاد تا ۴-۵ سالگی در روستا بزرگ شد و پس از آن با مهاجرت خانواده به شهر اصفهان در محله مفتآباد(روبهروی گلستان شهدا) ساکن شدند که با توجه به اینکه زمان جنگ بود و شهدای زیادی برای خاکسپاری به آنجا میآوردند، سجاد روحیهی خود را با شهدا پرورش داد.
پس از آن به محله شمسآباد (پل چمران) آمدند و در آنجا سجاد در مدرسه عرفان مشغول تحصیل شد. در همین حین سجاد به واسطه ارتباط عموی خود که با آنها زندگی میکرد، با مسجد و بسیج و … آشنا شد. سجاد از همان دوره تا روز خاکسپاریاش مسجد را رها نکرد.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_سجاد_مرادی
#شهدای_مدافع_حرم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
🌺
نوجوانی و شکوفایی در بسیج
سجاد کارهای فرهنگی را در مسجد محل شروع کرد و در گروههای تواشیح، جلسات قرآن، کتابخانهی پایگاه و... مسئولیتهایی را پذیرفت که به خوبی از عهده همه آنها برآمد.
او به عملیات و تیر و تفنگ و جنگ و... علاقهی خاصی داشت و عضویت در بسیج فرصت خوبی بود تا استعدادهایش را بارور کرده و به مهارت تبدیل کند.
روحیه بسیجیاش اکثر شبها او را با رفقایش به گلستان شهدا میکشاند تا روحش را با یاد و خاطره آنها صیقل دهد.
در اوج جوانی، رفیق صمیمیاش، حافظ کل قرآن، مجید امینالرعایا را در راه مسابقات قرآن مشهد، در اثر سانحه تصادف از دست داد. همان موقع بود که وصیتنامهای نوشت و به دوستانش گفت: «من زیاد زنده نمیمانم و در جوانی خواهم رفت»...
او در همه مسئولیتهای نظامیاش به خوبی انجام وظیفه میکرد و این علاقه خاص سجاد به نظام، انقلاب، امام و شهدا و مهمتر از همه رهبر انقلاب، باعث شد تا در سال ۱۳۸۱ جذب سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شود.
🦋
#سی_روز_سی_شهید_۱۳
#شهید_سجاد_مرادی
#شهدای_مدافع_حرم
🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid