eitaa logo
🌷سی‌ روز سی‌ شهید ۱۴🌷
2.4هزار دنبال‌کننده
588 عکس
128 ویدیو
2 فایل
برای چهاردهمین سال متوالیِ که هرروز از 🌙ماه رمضان رو با یاد یک شهید سپری می‌کنیم و ثواب هر عمل مستحبی که انجام می‌دیم به روح آن شهید هدیه می‌کنیم. 📽️🎭کلیپ جذاب روزانه ما رو از دست نده. سایتمون👇🏻 http://emamzadeganeshgh.ir ارتباط با ادمین 👇🏻 @Rzvndk
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃 او از همان ابتدای طلبگی به خوبی نشان داد که سطح دغدغه‌ها و آرمان‌هایش، فراتر از درس و حجره‌نشینی است. به وقت درس، شاگردی بااستعداد بود و در مواقع بحران، خادمی مخلص و سربازی مطیع. سیل و زلزله بی‌تابش می‌کرد. فکر و خیال گرفتاری مردم، خواب و خوراک را از او می‌گرفت؛ لباس جهاد به تن می‌کرد و دل به کوه و بیابان می‌زد. او می‌دانست در مواقع ضرورت، جای درس و بحث و تکلیف عوض می‌شود. آرمان درس و جهاد را به خوبی با هم جمع کرده بود. اینکه تشخیص بدهی در حجره بنشینی یا میان گل‌و‌لای سیلاب باشی درسی بود که از مرادش امام خامنه‌ای (مدظله‌العالی) گرفته بود. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
🍃🌸 او این مطلب را سرلوحه زندگی خود می‌دانست که کار باید برای خدا باشد. بزرگ و کوچکی‌اش اصلا مهم نیست. برای همین بود که وقتی شب قدر، مهدکودک هیأت، احتیاج به نیرو داشت بی‌درنگ پذیرفت که احیاء آن شب را تا سحر در کنار هیاهوی کودکان سپری کند. اصلا هرجا که کاری به دور از خودنمایی بود آرمان را آنجا می‌شد پیدا کرد. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
آرمان از غیبت‌کردن و دروغ‌گفتن بسیار متنفر بود. اگر جایی، غیبت می‌کردند اول از عواقب آن مفصل توضیح می‌داد... و اشاره می‌کرد که غیبت چقدر گناه بزرگی نزد خدا محسوب شده و به چه اندازه غیرقابل بخشش است! او می‌گفت: «هر چیزی که برای خودت نمی‌پسندی برای دیگران هم نپسند.‌..» اگر ادامه می‌دادند، آرمان آن جمع را ترک می‌کرد. 🎤 به روایت مـادر شهیــد 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
‏می‌گفت: بسیجی خامنه‌ای‌ بودن از سرباز خمینی بودن سخت‌تر است...! 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
🍃🌸 مادر شهید آرمان عزیز در گفتگو با سی‌روز سی‌شهید🎤 من و آرمان اختلاف سنی زیادی باهم نداشتیم. قبل از اینکه پسرم باشد، برایم هم پدر بود هم برادر و هم نمونه یک دوست و رفیق صمیمی. همیشه آرزو داشتم صاحب فرزندی سالم و صالح باشم. هرچه بزرگتر می‌شد مرا به آرزوهایم نزدیکتر می‌کرد. آرمان واقعاً یک فرشته بود. هر آنچه را که یک انسان صالح باید در خود می‌داشت خداوند در وجود او به ودیعه گذاشته بود. از ادب و خوبیها چیزی کم نداشت. همیشه به او می‌گفتم: «آرمان جان! من به تو افتخار می‌کنم پسرم!» او هم در جوابم می‌گفت: «این که چیزی نیست مادر جان. کاری می‌کنم که بیشتر از اینها به من افتخار کنی!» 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
‏🍃🌸 و اما ماجرای آن شب آفتابی سخت! شب غربت و مظلومی صبح چهارشنبه ۴ آبان مثل روزهای گذشته، آرمان در درس‌های حوزه شرکت کرد. پیام‌های خوبی از سطح شهر تهران مخابره نمی‌شد. آشوبگران در چند نقطه تجمعاتی همراه با تخریب اموال عمومی برپا کرده بودند. ظهر بعد از اتمام کلاس، آرمان وسایلش را جمع کرد و از طلبه‌ها خداحافظی کرد. دوستانش به شوخی گفتند: «شهید نشی!؟ صبر کن آخرین عکس را هم ازت بگیریم!» اما آرمان گویا افق نگاهش جای دیگری بود. با رفتار و الفاظی متواضعانه دوباره خداحافظی کرد و با عجله از حوزه خارج شد و خود را به بچه‌های گردان امام علی علیه‌السلام رساند. نماز مغرب را در مسجد به جماعت خواند. درگیری‌ها در شهرک اکباتان بالا گرفته بود. عده‌ای فتنه‌گر جهت هتک حرمت برخی شهروندان محترم و مردم مظلوم، تجمع کرده و با شعارهای وقیحانه دست به آشوب و تخریب زده بودند. آرمان به همراه تعدادی از بسیجی‌ها برای شناسایی و ساماندهی اوضاع به فاز یک اکباتان رفتند. پرتاب سنگ از بالای برخی ساختمان‌ها موجب جدایی او از تیم شناسایی شد. در چشم برهم زدنی غریبانه محاصره‌اش کردند؛ اغتشاشگران از همه طرف به او حمله می‌کردند. با سنگ و چوب و لگد، با هرچه که دستشان رسید می‌زدند و فیلم می‌گرفتند و فحاشی می‌کردند! کربلایی به پا شده بود! غریب گیر آوردنش! لباس از تنش در آوردند؛ با تهدید و شکنجه از او خواستند به حضرات اهل بیت علیهم صلوات الله و حضرت آقا هتاکی کند! اما هیهات که تربیت شده‌ی مکتب سیدالشهداء سلام‌الله‌علیه، دست از اعتقادات قلبی‌اش بکشد و جانش را به بهایی ناچیز بخرد! آرمان زیر بار حرف اراذل و اوباش نرفت و بلای بزرگ را به جان خرید. شکنجه شدت می‌یافت و بدن پاکش با ضربات مکرر چاقو پاره‌پاره می‌شد تا در نهایت با کوبیدن تکه بلوک‌های سیمانی به سر مطهرش، به کما رفت! کفتارها بدن نیمه جانش را روی زمین می‌کشیدند و در گوشه‌ای از شهرک تنها رها کردند. پس از ساعتی پیکر پر زخم و کبود و تقریبا بی‌جان آرمان به بیمارستان منتقل شد. و سرانجام صبح جمعه ششم آبان ۱۴۰۱ آرمان عزیز به سبب شدت جراحات و آسیب‌ها در سراسر بدن مطهرش، چونان مولایش سیدالشهداء علیه‌السلام با قتل صبر به فیض شهادت نائل آمد و در آغوش خونین اباعبدالله‌الحسین علیه‌السلام آرام گرفت. بدن چاک‌چاک و کبود برادر شهیدمان تا ابد سندی بزرگ بر مظلومیت ملت شهیدپرور ایران و فرزندان امام خامنه‌ای و رسوایی مدعیان دروغین آزادی و حقوق بشر است. 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
مادرِ آرمان توی معراج می‌گفت: آرمان یادته همیشه مداحی غریب گیر آوردنت رو گوش می‌کردی؟! دیدی آخرش غریب گیر آوردنت مامان!😭💔 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
مادر بزرگوارت می‌گفت که وقتی رسیدم بالای سر آرمان و دیدمش اول نشناختمش... الهی بمیرم مگه چطور زدنت که مادرت نشناختت..؟! 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃 حدود یک ماه قبل از شهادتش بود؛ آرمان با ماشین آمده بود حوزه. آخر هفته بود و همه به خانه‌هایشان می‌رفتند. آرمان هم موقع رفتن به من گفت: «من اول میرم گلزار شهدا و بعد میرم خونه‌، اگه می‌خوای بیا با هم بریم.» باهم راهی شدیم... به زیارت چند شهید رفتیم و برای زیارت آخر کنار مزار شهید مدافع حرم سجاد زبرجدی رسیدیم؛ قطعه پنجاه. بالای سر مزارش ایستادیم. آرمان خسته شده بود. نگاهی به اطراف انداخت و وقتی دید کسی نیست، بالای سر شهید زبرجدی دراز کشید (درست محل دفن بعد شهادتش) و با لبخند گفت: «حاجی چی میشه ما شهید بشیم و ما را بیاورند اینجا...» الحمدلله که آرمان به آرزویش رسید و الان هم کنار این همین شهید عزیز دفن شده... 🎤به نقل از دوست شهید 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
🌸🍃 آن طلبه‌ی جوان، طلبه‌ی شهید جوان در تهران، آرمان عزیز! او چه گناهی کرده بود؟! طلبه‌‌ی جوان، دانشجو بوده آمده طلبه شده، متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزب‌اللهی، شکنجه کنند زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان، اینها کارهای کوچکی است؟! اینها که‌اند؟ این را باید فکر کرد؟ اینها که‌اند؟ این بچه‌های ما که نیستند، این جوان‌های ما که نیستند،‌ اینها که‌اند؟ از کجا دستور می‌گیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیه‌ی شیراز را محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟! مقام معظم رهبری ۱۴۰۱/۸/۱۳🎤 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲
آرمانش انقلاب و بر لبش ذکر علی(ع) روی لوح سینه‌اش نور حقیقت منجلی پاسدار کشورش بود و مطیع رهبری عاقبت هم شد فدای شأن والای ولی ✍🏻فاطمه شعرا 🕯🏴 🆔 https://zil.ink/30rooz30shahid
۲۳ فروردین ۱۴۰۲