✅#فرزند_پروری
#شجاعت
🔹کودک را مجبور به شجاعت نکنید!
🍃ترس کودک شاید از نگاه شما افراطی یا غیرمنطقی باشد، اما از دید خود او کاملا بجا و درست است.
🍃بنابراین مجبور کردن او به انجام کاری که از آن میترسد، مثلا قرار دادن او در یک اتاق تاریک، میتواند موجب آسیبهای روانشناختی بیشتر به او بشود.
🍃مراقب روان کودکان خود باشیم.
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
✅#فرزند_پروری
#داد_نزن!
یه سری لحظات هستن
🍃که یا فرزندمون و یا خود ما در شرایط مطلوبی نیستیم. عصبانیایم، خستهایم، کلافهایم و...
🍃این باعث میشه بیشتر عصبانی بشیم و بیشتر داد و فریاد کنیم.
🍃در نتیجه به رابطهی والد فرزندیمون آسیب زیادی بزنیم.
🍃معمولا توی این زمانها که دعوا پیش میاد، بعدش بهش فکر میکنیم و خیلی پشیمون میشیم؛
🍃 چون درک میکنیم که شاید اونقدر عصبانیت هم لازم نبود! و اون حجم از ناراحتی و عصبانیت تحت تاثیر چیزهای دیگه مثل خستگی و... هم بوده...
🍃معمولا در این موارد برای جلوگیری از بروز خشم می توانیم:موقعیت را ترک کنیم، حواسمان را به چیزی پرت کنیم، خودمان را جای طرف بگذاریم و...
🌿«برای آرامش همدیگه تلاش کنیم.»🌿
#فرزند_پروری
والدین بسیار عجیب اند!
🍃حتی نمیگذارند فرزندشان در موقعیت بحرانی گیر کند که ببینند میتواند مدیریت کند یا نه...
🍃کودک هرکاری میخواهد بکند ترس میندازند به دلش که نکن! نرو!
🍃و سپس در بزرگسالی او را به بیعرضگی متهم میکنند؛
🍃اجازه دهید کودک یک تکانی بخورد، اگه کمک خواست حتما خبرتان میکند!
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
زن مروارید در صدف ۵.mp3
30.05M
🐚همایش زن مروارید در صدف
🔰قسمت پنجم(پایانی)
🔸#دکتر_سعید_عزیزی
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
مستند صوتی شنود - 12.mp3
16.69M
🎙قسمت دوازدهم
مستند صوتی شنود
(تجربه نزدیک به مرگ یک مسئول امنیتی در بیمارستان بقیه الله تهران)
#مستند_صوتی_شنود
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
🔴آتش زندگی هرکس رنگی دارد
✍
جوانی نزد پیر دیدهوری از فقر روزگار زبان به شکایت گشود.
پیر گفت:
برخیز! با من بیا و کسی که آرزوی زندگی او را میکنی به من نشان بده.
جوان نشانِ همسایه خویش داد که تاجر خرما بود و در حجره خود سکههای طلا را میشمرد.
پیر آن جوان را نزد او برد و به تاجر گفت:
حاجتی در دنیا داری که آزارت دهد؟
تاجر گفت:
آری! مدتهاست درد معده مرا از خوردن آنچه میبینم و هوس میکنم، بازداشته است. کاش کاسهای خرما داشتم ولی معده سالم این جوان را.
پیر دوباره جوان را خطاب کرد و از او پرسید:
باز چه کسی را در این شهر خوشبخت میبینی؟
جوان حاکم شهر را نشان داد و هر دو نزد او رفتند.
پیر از حاکم پرسید:
حاجتی داری که زندگی را بر تو تلخ کرده باشد؟
حاکم گفت:
آری، شب و روز در این اندیشهام مبادا کسی از دربار بر من خیانت کند و خون من برای تصاحب تاج و تختم بریزد.
ای کاش مثل این جوان بودم. دو گوسفند میگرفتم و برای خود به صحرا میبردم که آن مرا کفایت میکرد، چون آرامش داشتم.
در مسیر برگشت پیر پارسا پرسید:
ای جوان آتش چند رنگ است؟
جوان گفت:
دو رنگ، سرخ و نارنجی.
پیر گفت:
آتش چون رنگینکمان هفترنگ است. آتش تاجر رنگش آبی بود و آتشی که بهرنگ آبی بسوزد نوری ندارد که دیده شود، پس تو آتش او را نمیدیدی.
آتشی که سبز باشد نورش برای بیننده زیبا است ولی کسی که در نزد آن است را میسوزاند و دیگران از آن بیخبرند. آتش زندگی حاکم در چشم تو سبز و زیبا بود.
پس هرکس را آتشی در زندگی میسوزاند که فقط رنگش با دیگری متفاوت است ولی وجود دارد.
دیدی در زندگی تو هم آتشی بود که تاجر و حاکم از آن بیخبر بوده و در آرزوی داشتنِ زندگی تو بودند.
🌸💚⃟○━━ @eitaalove
🔴عاقبت آرزوی کوچک دنیایی
✍
روزی مردی در بیابان در حال گذر بود که ندائی رااز عالم غیب شنید: « ای مردهرچه همین الآن آرزو کنی، به تو داده میشود.»
مرد قدری تأمل کرد، به آسمان نگاه کرد و گفت: میخواهم کوهی روبرویم قرار گرفته، به طلا تبدیل شود.
در کمتر از لحظه ای کوه به طلا تبدیل شد. ندا آمد: « آرزوی دیگرت چیست؟ »
مرد گفت: کور شود هرکه آرزو و دعای کوچک داشته باشد.
بلافاصله مرد کور شد!
نکته : وقتی منبع برآورده کردن آرزوهایت خداست، حتی خواستن کوهی از طلا نیز کوچک است. خدا بزرگ است، از خدای بزرگ چیزهای بزرگ بخواهید...
#_آرزوی_کوچک
🌸💚⃟○━━ @eitaalove