eitaa logo
"اِخبــــــــاط"
124 دنبال‌کننده
21 عکس
11 ویدیو
0 فایل
+اِخبــــــــاط؟! -مبتلاٰ بھ جُنــــــــون:)” - ¹⁵ مرداد ماھِ ساݪ ¹⁴⁰³ شرو؏ شد- ” از تو مۍپرسند و من با بغض مُنکـــر مۍشــــوم!”
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از "اِخبــــــــاط"
- به نام او -
مۍفرمایند ڪہ: گر سر برود ز سر هوایت نرود تاثیر طلسم چشم‌هایت نرود فرشی ز دل شکسته انداخته‌ام آهسته بیـــٰا شیشه به پایت نرود😄
یک شعر از دو نگاه👀
نگاه آقــٰا❗️ پشت رُل ساعت حدوداً پنج شاید پنج و نیم، داشتم یک عصر برمیگشتم از عبدالعظیم. ازهمان بن بست باران خورده پیچیدم به چپ، از کنارت رد شدم آرام، گفتی: مستقیم. زل زدی در آینه اما مرا نشناختی، این منم که روزگارم کرده با پیری گریم. رادیو را باز کردم تا سکوتم نشکند، رادیو روشن شد و شد بیشتر وضعم وخیم. بخت بد برنامه موضوعش تغزل بود و عشق، گفت مجری بعد" بسم الله الرحمن الرحیم": یک غزل می‌خوانم از یک شاعر خوب و جوان، خواند تا این بیت که من گفته بودم آن قدیم: "سعی من در سربه زیری بی‌گمان بی‌فایده‌ست تا تو بوی زلفها را می‌فرستی با نسیم" شیشه را پایین کشیدی رند بودی از نخست، زیر لب گفتی خوشم می آید از شعر فخیم.. موج را تغییر دادم این میان گفتی به طنز: "با تشکر از شما راننده‌ی خوب و فهیم" گفتم آخر شعر تلخی بود، با یک پوزخند، گفتی اصلا شعر می‌فهمید ؟ گفتم: بگذریم...
نگاه خــــٰانم❗️ در کناری منتظر بودم، حدودا پنج و نیم، تا که پیچیدی به چپ، آرام گفتم مستقیم. زل زدی در آینه.. دیدم به جا آوردمت، یادم آمد روزگاری را،. که رفتی با نسیم. رادیو را باز کردی تا سکوتت نشکند، رادیو اشعار نابی خواند، از تو در قدیم. شیشه را پایین کشیدم تا که بغضم نشکند، زیر لب گفتم، خوشم می آید از شعرِ فخیم. موج را تغییر دادی، این میان گفتم به طنز، با تشکر از شما راننده‌ی خوب و فهیم. گفتی آخر شعر تلخی بود.. با یک پوزخند، گفتم اصلا شعر میفهمید ؟ گفتی بگذریم. گفتمت یک جا اگر مقدور شد، لطفا بایست.. داشت کم کم حال و احوال منم میشد وخیم. بعد از آن روز که دیدم من تورا در شهر ری، مانده‌ام من منتظر هر عصر در عبدالعظیم.
هدایت شده از "اِخبــــــــاط"
- به نام او -
مۍفرمایند ڪہ: رژ‌ به‌ لب‌ مالیدنِ‌ او‌ آخرِ‌ بیهودگیست فکر‌ کن‌ دیوانه‌ای‌ شِکر به‌ خرما‌ میزند🥲
هدایت شده از "اِخبــــــــاط"
- به نام او -
مۍفرمایند ڪہ: نمی دانم چرا اما به قدری دوستت دارم که از بیچارگی گاهی به حال خویش می‌گریم🥺•