eitaa logo
اختیاری هشترودی
217 دنبال‌کننده
351 عکس
273 ویدیو
82 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
حالات شهادت حضرت جواد الائمه (ع) گریز به مسلمیه (ع) . . . مرحوم سید رضا حسینی سعدی زمان . دوشنده یادیمه شخصیّت امام جواد چکر یانان جگریم اُمّ فضل اَلیندن داد اولار که شیعۀ اثنی عشردی شهرتی وار ائمّیه اولارین عشقی وار، ارادتی وار . مدام ایده لّه توسّل بو اون ایکی نوره دیمز بو آدلاری هر کیمسده دلده ظلمتی وار اولوب ائمّه اوز عصرینده تک به تک مظلوم هامی سنین دله تاثیر ایدن کدورتی وار . بو سهلیدور که اولوب آل مصطفی مقهور ئولونجه شیعه لرین سینه ده جراحتی وار اولونمیوب اولارا لامَحاله بیر مجمع بیری بیریله قبورین اوزاق مسافتی وار . بیری نجفده یاتوب باشدا وار قلج یاراسی اودور سبب نجفین عرشه اشرفیّتی وار اونون ولایتیدور روح مذهب و ایمان اونیله نعمت اسلامین اکملیّتی وار . یاتوب بقیعیده دوردی، بیری خراساندا بیر آتا بیر بالا سامرّه ده اقامتی وار بیرین فرات کنارینده کربلاده سوسوز شهید ایدوبله، اونون بیر اوزون حکایتی وار . بیرینی گوشۀ زنداندا حبس ایدوب هارون بیر عمر کُنده و زنجیریله رفاقتی وار باخور ئورک گوزی بغداده، دل گَلور داده او شهریده بیر امامین جوار رحمتی وار . آدی امام محمّد تقی، آتاسی رضا هامی غمه ئوزینون صبری وار، رضایتی وار جواد دور لقبی، منبع سخاوت دور خدا بُلور نجه بیر جوری وار، سخاوتی وار . ایگیرمی بِش ایل ایدوب عمر او سرور مظلوم (1) جوان ئولوبدی، آز عمرینده چوخ مصیبتی وار اگر گوزوم یاشی قویسا گرک یازام باشدان بیان ایدم نه قَدَر قصّۀ شهادتی وار . او گون که ایلدی یحیی بن اَکثَمی مغلوب مُبرهَن اولدی نه اندازه اعلمیّتی وار امام قتلینه اقدام ایدوب او بی ایمان گَتوردی ظاهره هر مکره ماهریّتی وار . سِعایت ایلدی مامون یانیندا بیر نچه یول دیدی بونون سنه چوخ رخنۀ ریاستی وار دیولّه خلق بودور حجّت خدا خَلقه بو حقّی غصب ایده مامون مگر لیاقتی وار؟
4_5852811350836775826.mp3
53.15M
بازار اردبیل سال ۵۵ مرحوم حاج سلیم موذن زاده درخواستی دوستان 👉@azari_madahi👈 ارتباط با مدیر کانال @Matin_1360m کپی بدون لینک ممنوع⛔️
هزاران صلوات 🌻🌼🌻🌼🌻🌼💮🌼💮 ذکر همه هر جمعه هزاران صلوات بر احمد و بر علی فراوان صلوات هستی دو عالم کرم فاطمه است بر  مهدی او   مثال  باران صلوات 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌻 بیقرار اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*داستان کوتاه امشب* خانم معلم چن در دفتر تنها بود که پسر کوچکی آرام درِ دفتر را باز کرد و با لحن پر احتیاطی او را صدا کرد. خانم چن او را شناخت، اما بدون آن که بخواهد نارضایتی خودش را به رویش بیاورد، گفت: تو در امتحان از 100 نمره 59 گرفتی. تو تنها کسی هستی که نمرۀ قبولی یعنی 60 نگرفته است. پسرک با خجالت و در حالی که صورتش سرخ شده بود، سرش را بلند کرد و گفت: خانم معلم، می شود... می شود یک نمره به من ارفاق کنید؟ خانم معلم با عتاب مادرانه ای سرش را تکان داد و گفت: یک نمره ارفاق کنم؟ این ممکن نیست. من طبق جواب هایی که در برگۀ امتحانت نوشته ای به تو نمره داده ام. او اضافه کرد: نگران نباش. من که نمی خواهم به خاطر ضعفت در امتحان، تو را تنبیه کنم. تو باید در امتحان بعد تلاش بیشتری بکنی و نمرۀ بهتری بگیری. پسر با صدایی که نشان می داد خیلی ترسیده است، گفت: اما مادرم کتکم می زند. خانم معلم ساکت شد. او آرزوی والدین را درک می کرد که می خواهند بچه هایشان بهترین نمره ها را کسب کنند و موفق باشند؛ از طرفی نمی توانست در برابر بچه های بازیگوشی که در امتحاناتشان ضعیف هستند، نرمش نشان دهد. اما یک موضوع دیگر هم بود. او می دانست که کتک خوردن بچه ها هم هیچ کمکی به تحصیلشان نمی کند و حتی تأثیر منفی آن ممکن است آنها را از تحصیل بازدارد. نمی دانست چه تصمیمی بگیرد. یک نمره ارفاق بکند یا نه. او در کار خود جداً اصول را رعایت می کند. اما به هر حال قلب رئوف مادرانه هم داشت. نگاهی به پسرک کرد. هنوز تمام تن پسرک از ترس می لرزید و به گریه هم افتاده بود. عاقبت رو به پسرک کرد و با صدای ملایمی گفت: ببین، این پیشنهادم را قبول می کنی یا نه؟ من به ورقه ات یک نمره «ارفاق» نمی کنم. فقط می توانم یک نمره به تو «قرض» بدهم. تو هم باید در امتحان بعدی 10 برابر آن را، یعنی 10 نمره، به من پس بدهی. خوب است؟ پسرک با شادی غیر قابل وصفی گفت: چشم! من حتما در امتحان بعدی 10 نمره به شما پس می دهم. او با خوشحالی از خانم معلم چن تشکر کرد و رفت. از آن پس برای این که بتواند در امتحان بعدی قرضش را به خانم چن پس بدهد، با دقت زیاد درس می خواند. تا این که در امتحان بعد نمرۀ بسیار خوبی کسب کرد. از طرف مدرسه به او جایزه ای داده شد. وقتی در مراسم اعطای جایزه نگاهش به خانم چن افتاد، از دیدن لبخندی که معلمش به او می زد، احساساتی شد و گریه کرد. از پسِ آن «درس» که خانم چن به او داده بود، مقطع دبیرستان را با نمرات عالی پشت سر گذاشت و وارد دانشگاه شد. او اولین دانشجو از روستایشان بود. او پس از مشغول شدن به کار و به دست آوردن موفقیت های شغلی و مالی پیاپی، بارها و به بهانه های گوناگون به سازندگی روستایشان کمک کرده و هر سال به دیدن معلمش خانم چن به آنجا می رود. او همیشه ماجرای قرض نمره را به دوستانش تعریف می کند و از بازگویی آن همیشه هیجان زده می شود. زیرا می داند که نمره ای که خانم چن به او قرض داد، سرنوشتش را تغییر داد. 🌈🌙🌈🌙🌈🌙 شب خوش دوستان
نوحه شهادت حضرت مسلم (ع) سبک: ای وئرن ویرانه یرده بونه رسم وبو نه عادت کوفه شهرینده الهی یوخ ائدن مهمانه حرمت کوفه شهرینده الهی مسلم بی خانمانم بی پناه و بی امانم بودیار بی وفانون هانسی ظلمین شرح ائدیم من یوخ بیلن بوشهریده نه غصه چکدیم غم یدیم من اولمادی چارم دئدیم قوی طوعیه مهمان گئدیم من یاوریم اولدی بیر عورت کوفه شهرینده الهی بونه شهر پرجفادی ای خدای حی وذوالمن وئرمدیلر بیر غریبه کوی وبازارینده مسکن ایلین اولدی حمایت مسلمه غربت بیر زن یوخ کیشی لرده مروت کوفه شهرینده الهی کوفیان ائتدی اولده مسلم بی یاره بیعت نایب سلطان دینه اولدی اعلان حمایت آززمان گچدی قییتدی باطله ساری جماعت حقه اولدی چوخ خیانت کوفه شهرینده الهی رحم سیرلشگر الینده بیر غریب خسته تکدی حالیمه گریان بوشهر ظلمیده چشم فلکدی سن بیلورسن بیرجه یارب کوفه ده مسلم نه چکدی یاغدی باشه گرد محنت کوفه شهرینده الهی کوچه به کوچه دولاندیم کوفه ده من زاروخسته غرفه لردن اوستومه اوخ یاغدی هی دسته به دسته گلمیشم ابن زیادین قصرینه قولاری بسته تاپدی روبه شیره جرئت کوفه شهرینده الهی آت دوشونده قاچدیم از بس کوچه لرده جانه گلدیم گه نشان تیغ و سنانه که نشان پیکانه گلدیم کاش حسین گلمیدی یارب من بویاندیم قانه گلدیم واربدنده چوخ جراحت کوفه شهرینده الهی محنت ودردو بلادن قامت سرویم بوکولدی کوچه لرده تیر غمدن قلب محزونیم سوکولدی وئردی دشمن سو ایچنده دیشلریم جامه توکولدی چوخ اشد اولدی مصیبت کوفه شهرینده الهی نوحه حضرت مسلم (ع) سبک : شبانگاهان عم اوغلون مسلم قانا باتدی کوفه شهرینده ای حسین جانم گوزوندن بوعالمی آتدی کوفه شهرینده ای حسین جانم دچاراولدوم کوفه ده ظلمه آماندی بو کوفیه گلمه ای حسین جانم (۲) اولده بیعت ائدوبدی چوخی اشتیاقیله مسلم زاره ورودیمده شوروشوقیله مردم کوفه گلدی دیداره بیر آزگچدی بی کس و تنها شهر غربتده قالدیم آواره غمیم عرش و فرشی آغلاتدی کوفه شنرینده ای حسین جانم آماندی بوشهره گلمه آقا بیردا بیر ذره هیچ وفایوخدی دونوب هامی اولدی بیگانه ایندی یانیمده آشنا یوخدی او اون سگیز مین کمکلردن بیر نفر حتی یار اولا یوخدی زیاد اوغلی مقصده چاتدی کوفه شهرینده ای حسین جانم بیزه دستور شریعتدی حفظ اولا خوشدی حرمت مهمان قوناقین کیم ایلییر آخر شهرغربتده بی سروسامان گجه یاری کوچه لرده هی گزدی حسرتیله قوناق ویلان گدوب اما میزبان یاتدی کوفه شهرینده ای حسین جانم غمیم هرغمدن شدید اولدی غربت ئولکده قالمیشام تنها یارالاندیم باش آچوب تنده چشمه لر مثلی قان وئرور مولا قزیم خدیجه یانیمدا یوخ سسلیه وای الده ئولن بابا یتیملره ظلم اونی قاتدی کوفه شهرینده ای حسین جانم سنه نامه یازمیشیدیم گل ایندی یابن الزهرا پشیمانم غم و غصه لر کمندینده بیر سینیق تک زارو نالانم اوزومه یوخ من رقیه نین حال زارینه دیده گریانم یوزومی گوز یاشیم ایسلاتدی کوفه شهرینده ای حسین جانم دچاراولدوم کوفه ده ظلمه آماندی بو کوفیه گلمه ای حسین جانم (۲) افلاکیان خاکی
به نام اولین معلم: ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 🔸عرفه روز نهم ذی‌الحجه را عرفه می‌گویند. عرفات نام جایگاهی است که حاجیان در روز عرفه در آنجا توقف می‎کنند و به دعا و نیایش می‎پردازند. عرفه جایگاه بلندی در میان مسلمانان دارد و نیایش و عبادت در شب و روز آن بسیار سفارش شده است. سفره های جُود و احسان پروردگار برای انسان گسترده و شیطان خشمناک‎ترین اوقات را خواهد داشت. توبه در آن مقبول و دعا مورد استجابت است. روایت شده که حضرت امام زین العابدین (ع)در روز عرفه صدای سائلی را شنید که از مردم تقاضای کمک مى‎نمود. امام به او فرمود: واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا تقاضا مى‎کنى؟ حال آن که در این روز امید مى‎رود که بچه‎هاى در شکم هم از فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند. 🔸برخی از اعمال شب و روز عرفه شب عرفه: -زیارت امام حسین(ع) -دعاء اللّهُمَّ مَنْ تَعَبَّاَ وَ تَهَیَّاَ را که در روز عرفه و شب و روز جمعه نیز وارد است، خوانده شود روز عرفه: -روزه -غسل قبل از شروع اعمال -زیارت امام حسین(ع) که افضل اعمال این روز است و برای آن ثواب هزار حج و هزار عمره نوشته شده. -دو رکعت نماز زیر آسمان بعد از نماز عصر. رکعت اوّل بعد از حمد، توحید و در دوم بعد از حمد، قُل یا اَیُّهَا الْکافِروُنَ خوانده شود. تسبیحات حضرت رسول صَلَّى اللهِ عَلِیهِ وَ آله در روز عرفه -دعای امام حسین(ع) در روز عرفه التماس دعا🙏
در سالنِ انتظارِ فرودگاه جده در حال برگشت به ایران، دو حاجی ایرانی با یکدیگر آشنا شدند و قرار شد برای پُر کردنِ زمانِ تاخیر پروازِ هواپیما داستانِ حجِ شان را برای همدیگر تعریف نمایند. 🔹️حاجی اولی: بنده پیمانکارِ ساختمان هستم الحمدلله دهمین بار است که فریضه حج را بجا می آورم. 🔹️حاجی دومی: از خداوند برای شما حجِ مقبول و سعی مشکور مسئلت دارم. بنده دکتر سعید ، پزشکِ متخصص هستم و در یکی از بیمارستان های خصوصی کار می کنم. بعدِ سی سال کار در یکی از بیمارستان های خصوصی توانستم هزینه حج را پس انداز کنم، اما روزی که برای دریافتِ پس اندازم به بخش مالی مراجعه کردم ،همانجا با مادرِ یکی از بیمارانم که فرزند معلولی دارد برخوردم، بعد از احوال پرسی مختصر متوجه شدم که خانم بسیار غمگین و پریشان است و دلیلِ ناراحتی ایشان این بود که به خاطر اخراجِ شوهرش از کار ، دیگر توانایی پرداختِ هزینه ی معالجه ی فرزند معلول شان را در بیمارستان خصوصی ندارند. پیشِ مدیرِ بیمارستان رفتم و ازش خواهش نمودم تا ادامه درمانِ آن طفلِ مریض به حساب بیمارستان صورت گیرد، اما مدیرِ بیمارستان به تقاضای من جواب رد داد و گفت : این جا بیمارستانِ خصوصی ست، نه بنیاد خیریه. با نا امیدی تمام از پیشِ مدیرِ بیمارستان خارج شدم و در حالی که دلم بحال مریض و خانواده اش سخت میسوخت، بصورت اتفاقی و غیر ارادی دستم به جیبم که پولِ پس اندازِ حج در آن بود، خورد. برای چند لحظه ، به فکر فرو رفتم که این پول کی و کجا هزینه شود بهتر است؟ بی اراده سرم را به سمتِ آسمان بلند کردم و خطاب به خداوند گفتم: بار الها!🤲 خودت بهتر از هر کسی آرزوی دلم را میدانی، هیچ چیزی برایم از رفتنِ حج و زیارت خانه ات و مسجدِ حضرتِ نبی اکرم محبوب تر نیست و اینرا نیز میدانی که برای رسیدن به خانه ات تمام عمر تلاش نموده و زحمت کشیدم. بار الها!🤲 من مشکلِ این زنِ نا امید، وشوهرِ ناچار و فرزندِ مریض اش را بر میل باطنی ام ، که همانا زیارتِ خانه ی توست ترجیح می دهم. خدایا از من بپذیر که امید بی پناهانی. خدایا مرا از فضل و کرمت بی نصیب مگردان! مستقیم رفتم به بخشِ مالی بیمارستان و هر چه پول داشتم همه را یکجا به صراف تحویل دادم وگفتم این پولِ شش ماه پیش پرداخت برای بستری و هزینه ی درمان طفلِ مریضِ و معلول . و همچنان به مدیرِ بخش گفتم یک خواهشی دیگر هم از شما دارم که لطفاً تحتِ هیچ شرایطی به مادر مریض نگوئید که هزینه ی بستر و علاجِ طفلِ معلولِ شان را من پرداخت نموده ام و اگر اصرار نمودند بگوئید بیمارستان پرداختِ هزینه ی بیمارِ شمارا متقبل شده است . به خانه برگشتم از یکطرف بخاطرِ اینکه سفر حج و زیارتِ خانه ی خدا را از دست داده ام بسیار نا امید و غمگین بودم، اما در عینِ حال حسِ رضایتِ عجیبی وجودم را فرا گرفته بود و ازینکه خداوند مرا وسیله قرار داد تا مشکلِ آن بیمار بر طرف شود، احساس خوبی داشتم. آن شب در حالتی که صورتم و گونه هایم خیس اشک بود به خواب رفتم، در خواب دیدم که حال طوافِ خانه ی خدا هستم، و مردم به من سلام می کنند و میگویند، حجِ تان قبول باشد حاج سعید، میگفتند بشارت باد بر شما، قبل از این که در زمین حج کنید، در آسمانها حج کرده اید، و از من التماس دعای خیر داشتند. از خواب پریدم و احساسِ خوشحالی عجیبی سرا پایم را فراگرفته بود . خدا را شکرگزاری نمودم و به رضای پروردگار راضی شدم. چند دقیقه ای از بیدار شدنم نگذشته بود که زنگِ تلفنم به صدا در آمد ، مدیرِ بیمارستان بود. بعدِ احوال پرسی مختصر گفت: صاحبِ بیمارستان امسال هم عازم حج هستند و ایشان هیچ وقت بدونِ پزشک خصوصی خودشان حج نمیروند، اما متاسفانه اینبار پزشکِ خصوصی ایشان به دلیلِ بارداری خانمش و نزدیک شدن وضعِ حمل، نمی تواند صاحبِ بیمارستان را در این سفر همراهی کند، خواهشی از شما دارم که امسال زحمتِ همراهی ایشان را در سفرِ حج شما عهده دار شوید. اشک شوق از چشمانم جاری شد، فوراً سجده شکر بجا آوردم و همانطور که حالا می بینید خداوند حج و زیارتِ خانه خودش را بدونِ پرداختِ هیچ هزینه ای، نصیبم گردانیده. الحمدلله نه تنها که هزینه ای بابت این سفرِ پرداخت نکردم، بلکه به دلیلِ رضایت از همراهی و خدماتم ، هدایای زیاد و هزینه ی قابلِ ملاحظه ای نیز برایم پرداخت نمودند. در طول سفرِ حج فرصتی دست داد تا این داستان برای صاحبِ بیمارستان تعریف کنم. ایشان هم گفتند که به محضِ برگشت از سفر ، دستورخواهند داد تا فرزندِ مریضِ آن خانواده الی بهبودی کامل از حساب خاصِ بیمارستان درمان شود، همچنان دستورِ خواهند داد صندوقِ خاصی برای پاسخگویی مواردِ مشابه و درمان فقرا در بیمارستان را تاسیس گردد. و یک دستور دیگری که خیلی خوشحال کننده بود قول دادند که شوهر آن زن را در یکی از شرکت هایش استخدام کنند.
و تمام پولی که بابتِ معالجه ی مریض معلول پرداخت نموده بودم دوباره به حساب ام واریز گردد. آیا، تا حالا فضل و کرمی بالا تر از فضل و کرمِ پروردگارِ عالمیان دیده اید؟!!! حاجی اولی که با اشتیاق تمام به سخنانِ دکتر سعید گوش می داد، غرقِ در اشکِ شرمندگی شده بود، 😓پیشانی حاج سعید را بوسید و گفت : به خدا سوگند هیچ وقت همانندِ امروز احساسِ حقارت و بیچاره گی نکرده بودم، هرسال پشتِ سر هم حج می رفتم و با خودم فکر می کردم جایگاهم در نزد خدا با هر بار حج کردن بالاتر و بالاتر خواهد رفت، اما حالا متوجه شده ام که حجِ شما هزار برابرِ حجِ من و امثال من اجر و پاداش دارد. چون، تفاوت اینجاست که من خودم به حج و زیارتِ خانه خدا میرفتم ، اما شما را خداوند شخصا به خانه اش دعوت نموده است. و چه سعادتی بالاتر از این. خدایا! کسانی که در نشرِ این داستان آموزنده، قبولِ زحمت می کنند ¤ اعمال صالح ¤ فرزندان صالح ¤ حجِ بیت الله الحرام ¤ صحت و شفای عاجل و کامل ¤ و گشایشِ در اموراتِ دنیوی و اجر و پاداشِ اخروی نصیبِ شان بگردان آمین یا رب العالمین🤲 @ekhteyari  ۰۹۱۲۲۵۲۳۶۰۷ لینک کانال توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن که دوست خودروش بنده پروری داند