eitaa logo
اختیاری هشترودی
225 دنبال‌کننده
411 عکس
329 ویدیو
103 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای در رخت جمال خداوند آشکار ای آفرین به حُسن تو از آفریدگار قرآن گرفته از نفست عمر جاودان ایمان به دوستی تو گردیده استوار احمد نهاده لب به لبان تو بارها حیدر گرفته از دهنت بوسه بی شمار غیر از تو و حسین که او هستِ تو، تو او هرگز کسی نگشته به دوش نبی سوار مرد کریم بر کرمش فخر می کند تو کیستی که کرده کرم بر تو افتخار آل رسول جمله کریمان عالمند تو خود کریم آل رسولی به روزگار دشنام را به لطف و کرامت دهی جواب دشمن شود ز کثرت جود تو شرمسار هم صحبت خدایی و هم سفره ی فقیر در فرش یار خلقی و در عرش شهریار حور و ملک به خاک قدومت نهاده رو جن و بشر به باب بقیعت امیدوار در حلم و در سکوت به پای تو چشم صبر در صلح و در نبرد به دست تو اختیار جنگ تو جنگ خیبر و فتح تو فتح بدر دست تو دست حیدر و تیغ تو ذوالفقار از صبر تو چراغ هدایت دهد فروغ با صلح تو خزان ولایت شود بهار   نام تو در کنار معاویه کی رواست تو بهتر از گل استی و او خار تر ز خار تو نجل پاک فاطمه، او بود پور هند تو از بهشت نوری و او از جحیم نار سوگند می خورم به حسین و به نهضتش اسلام شد ز صلح و ز صبر تو پایدار صبر نبی ز صلح تو جوشید در سکوت رزم علی ز دست تو آید به کارزار وَلله بود صلح تو از جنگ سخت تر با آن شجاعت و شرف و عزّ و افتخار بِالله بود همین و جز این نیست یا حسن دین را بود ز صلح و قیام تو اعتبار گر آگه از جلال تو و ننگ خویش بود می کشت خصمِ شومِ تو خود را هزار بار در صلح و در نبرد، امامت از آن توست در صبر و در نبرد تویی اختیاردار وَالله از نتیجه ی صلح و قیام توست گر نخل انقلاب حسینی گرفت بار یک عمر بود قاتل زهرا برابرت او را سرور بود و تو را چشم اشکبار با دیدن مغیره به هر صبح و ظهر و شام سر می کشید از جگرت بر فلک شرار وقتی که دست ثانیِ در کوچه شد بلند گویی که بود بهر تو هنگام احتضار از جدّ اطهر تو گرفتند انتقام بر گوش مادر تو شکستند گوشوار مادر چو رفت در غم مظلومی پدر صبح سپید گشت به چشمت چو شام تار بر غربت تو ماهی دریا گریسته از بس که دیده ای غم و اندوه بی شمار صبر تو کرد خون به دل شیعیان تو یک لحظه، اِی غریب وطن ناله ای بر آر با لحظه لحظه درد و غمت عمر گشت طی وز پاره پاره ی جگرت تشت، لاله زار آن تیرها که بر بدنت ریخت فوج فوج کردند بهر زخم تنت گریه زار زار بارید تا که تیر جفا بر جنازه ات شمشیر گشت در کف عباس بی قرار یک بار نه که خصم تو را کشت بارها ای لحظه لحظه جان جهان در رهت نثار دردا که دشمنان تو در روضه البقیع نگذاشتند بوسه بگیرم از آن مزار یک لحظه دوستیِّ شما را نمی دهد یک عمر اگر رود سر «میثم» فراز دار