روزهای طولانی دیگری را تجربه کردم...
به نظرم دهها قرن گذشته بود. انتظار کشیدم و خوب فکر کردم که چه کنم وَ تکمیل دیدار با روحم، که با تمام وجود حسش میکردم از چه راهی امکان پذیر است؟!
📚 سِنافور - یحیی سِنوار
۱۴۰۳/۱۱/۲۹
@elaa_habib
در تورق مصحف شریف، به "سورهی حُجُرات" رسیدم و احساس کردم چقدر در حق این سوره مهم و خوشخوان، کملطفی کردم!
این سوره کلا ۱۸ آیه است و آیات جالبی درباره آداب برخورد با پیامبر(ص) و بعضی از مسائل اخلاقی مثل تقبیح سوءظن، تَجَسُّس، غیبت و ضرورت پیگیری منبع خبرهای واصله(آیه نبأ)، ایجاد صلح بین برادران مومن(آیه اخوت) و... داره.
@elaa_habib
تو زندگی یه وقتا میرسم به اون مرحله که حس میکنم زندگی کردن، جهادِ دشوارتری نسبت به شهادته...
فلذا،
شهادت قسمت ما میشد ایکاش!
۱۴۰۳/۱۲/۳
@elaa_habib
ولی من واااقعاً دوست داشتم برای تشییع سیدحسن نصرالله برم لبنان، نه برای دیده شدن، برای دیدن، برای لمس مراسم بدرقهی مرد باشکوهی که از افتخاراتم زیستن در دوران زندگی او بود... 😭
۱۴۰۳/۱۲/۴
@elaa_habib
به خودم قول داده بودم وقتی بزرگ شدم یک روز به ضاحیه بروم و قهرمان اسطورهایم را ببینم، همان کسی که هرچه امروز هستم را مدیونِ اویم... اما دنیای آدم بزرگها با رویای نوجوانیم خیلی فرق داشت و دیدن سیدحسن هم به یکی از آرزوهای زنده به گورم اضافه شد...
دوست داشتم حداقل در مراسم تشییع شرکت کنم، اما همین را هم چشم حسودِ دنیا از سرم زیادی دید...
حالا نشستهام توی خانه... خون خونم را میخورد و دوباره بیچارهتر از روزگارِ نوجوانی چشم دوختهام به "شبکه العالم" که ببینم چقدر ما را در آن شکوه اندوهناک، سهیم خواهد کرد...
تمام نوجوانیم دو رود شدند که خشک نمیشوند... انگار دوباره دارم پخش مستقیم برنامههای حزب در "مارونالراس" و "ساحةالشهدا" را میبینم و منتظرم سیدحسن برایم حرف بزند... برای منی که از محبت او، به آنچه امروز هستم رسیدم!
منی که هنوز به سفید شدن محاسنش عادت نکرده بودم و دوست داشتم او را در همان هیبت "وعده صادق" ببینم...
اما ناگهان پردهها کنار رفت و ترکیب تابوت و عکس و عِمامه، حباب حسرتها و ارزوهایم را ترکاند...
قلبم دیگر درون سینهام نیست، نشسته کنارم و پا به پای من فریاد میزند:
"لبیک یا نصرالله"
"انا علی العهد"
در عمر سی ساله، همین را کم داشتم:
به تماشا نشستن مراسم تشییع محبوبترین مرد جهان عرب که شناختنش برای من، آغاز زندگی دوباره بود!
خداحافظ عزیزترین و شریفترین مرد مقاوم؛ تا ابد نامت در حافظهی سالخوردهی این جهان شلوغ، زنده و روشن خواهد بود...
صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را
تا دگر مادر گیتی، چو تو فرزند بزاید!
۲۳ فوریه ۲۰۲۵ - ۵ اسفند ۱۴۰۳
تهران!
@elaa_habib
از تمام لحظات تشییع دیروز، یک صحنه عجیب فکرم را به خودش مشغول کرده؛
آن هم چشمان نگرانِ "سرتیم محافظان سیدحسن" موقع ویراژ جنگندههای اسرائیلی بالای سر پیکر سیدحسننصرالله...
از همان موقع که سید را شناختم، ابوعلی با همین چشمهای نگران و بانفوذ دور و اطراف سید را رصد میکرد، چشمانش آنقدر عمق داشت که حس میکردی تا آخرین نفر جمعیت را اسکن میکند... دیروز وقتی جنگندهها آمدند و ابوعلی ناخودآگاه تابوت را محکم بغل گرفت و چشم به آسمان دوخت، ناگهان یاد جملهی سعد بن عبدالله در روز عاشورا افتادم:
أوَفَیتُ یا ابن رسول الله؟!
نعم...
هرچند که جانهای همهی ما، فدای امام غریبِ ظهرِ عاشورا...
۱۴۰۳/۱۲/۶
@elaa_habib
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از ۲ روز پیش فیلمهای زیادی از تشییع سیدحسن نصرالله در فضای مجازی وایرال شد...
یکی از پربازدیدترینها ولی، فیلم مردی بود که دست مصنوعیش را برای تبرک جستن به محافظان پیکر داد...
اما از همان لحظه که پای تلوزیون بودم تا همین الان که این فیلم بیکیفیت را پیدا کردم، ذهن من درگیر تصویر مرد روحانیای است که عِمامهی سفیدش را از سر بر میدارد و برای تبرک به محافظ میدهد، او هم عمامه را روی عمامهی سیدحسن میگذارد... انگار تمام انرژی دنیا در همان چند ثانیه بین دو عِمامه منتقل میشود و بعد مرد آن را از محافظ گرفته و روی سرش میگذارد...
باید طلبه، معمم یا آخوندزاده باشید یا لااقل با روحانی جماعت نشست و برخاست کرده باشید تا متوجه اهمیت عِمامه در بین تمام اجزای لباس روحانیت بشوید... قصههایی دارد این پارچهی ۷-۸ متری که میتواند سیم اتصال فرش به عرش باشد... آن دست مصنوعی عزیزترین یادگاری مرد جانباز و آن عمامه شریفترین لباس مرد مُعَمم بود و آن تابوت حامل پیکر عزیزترین و شریفترین مرد مقاومت!
@elaa_habib
تو حالِ خوب و خوش که همهچیز میچسبه
سفر، معاشرت، ادامه تحصیل، مطالعه، ورزش، عبادت و... ولی قلب ما متعلق به اون شیء و شخصی هست که تو حال بد، بهش پناه میبریم... و عجیب که آخرین امید و پناهگاه من، تقریبا همیشه نقاشیه... اونقدر که گاهی از کلمه هم به اون پناه میبرم!
۱۴۰۳/۱۲/۹
@elaa_habib
ولی اون برای احساس خوشبختی
فقط به یه استودیو آرت این شکلی احتیاج داشت 🥲
@elaa_habib