خداوند به عیسی ع فرمود: ای عیسی! دیگران را بیدار مکن در هنگامی که خود در خواب غفلت باشی، و دیگران را آگاه مکن در حالتی که خود در لهو و لعب باشی، و بازگیر خود را از شهوتهای هلاک کننده دنیا چنانچه طفل را از شیر بازمی‌گیرند. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 حیوة القلوب، علامه مجلسی، جلد دوم، ص ۱۱۵۳ ✍سمیه سادات کریمی https://eitaa.com/elahabib

از حضرت رسول اکرم صلی‌الله علیه وآله منقول است که چون یهودان جمع شدند که عیسی علیه السلام را بکشند، جبرئیل آمد آن حضرت را به بال خود گرفت. چون عیسی نظر به بالا کرد، دید بر بال جبرئیل نوشته است: « اللهم انی ادعوک باسمک الواحد الاعز و ادعوک اللهم باسمک الصمد و ادعوک اللهم باسمک العظیم الوتر و ادعوک اللهم باسمک الکبیر المتعال الذی ثبت ارکانک کلها ان تکشف عنی ما اصبحت و امسیت فیه» پس حضرت رسول صلی الله علیه وآله فرمود: ای فرزندان عبدالمطلب! سوال کنید از پروردگار خود با این کلمات که سوگند میخورم بحق آن خداوندی که جان من در دست قدرت اوست هر بنده ای که به این کلمات دعا کند به اخلاص، عرش بلرزد و از دعای او و حق تعالی به ملائکه وحی فرماید که: گواه باشید دعای او را مستجاب کردم و حاجت‌های او را در دنیا و آخرت به او دادم به سبب این کلمات. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 حیوة القلوب، علامه مجلسی، جلد دوم، ص ۱۱۹۲ ✍سمیه سادات کریمی https://eitaa.com/elahabib

برای رسیدن به دشت سرسبز ظهور، باید از دریایی از خون و عرق عبور کرد. اسماعیل ها و ابراهیم ها در صف ایستاده اند تا قربانی قدم های عزیز فاطمه شوند. تا مسیر ظهور را هموار کنند. امروز خوب می‌دانیم این دریای خون و عرق خروش خواهد کرد تا فرعون‌ها و منافقین سامری را در خود غرق کند و یقین داریم که امت منجی، از آن عبور خواهد کرد و به سرزمین موعود خواهد رسید. چند صبح است که بیدار می‌شویم و خونی را بر زمین ریخته می‌بینیم تا مرز بکشد میان آزادگان عالم از کفتارها و گرگها. گرگ صفتان ابله، تمام مکر خود را به کار بستند تا میان آزادگان در ایران و فلسطین تفرقه بیاندازند، و نمی‌دانند که مکر خداوند بالاتر از همه مکرهاست. نمی‌دانند امتی که پیمان خون بسته‌اند، در انتقام عزیزشان متحد می‌شوند و دودمان خونریزها را به باد خواهد داد. دل‌های داغدار ما به این بشارت‌ها، روشن شده، تا از آتش دلمان، ققنوس‌وار، برخیزیم و قیامی بزرگ را آغاز کنیم. #اسماعیل_هنیئه #شهید_جمهور #مسجدالاقصی 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✍سمیه سادات کریمی https://eitaa.com/elahabib

از امروز هرکس در شیپور اختلاف شیعه و سنی دمید، بر دهانش بکوبید و نشانش دهید که رهبر شیعیان جهان بر پیکر یک مجاهد اهل تسنن نماز خواند و هزاران شیعه او را تشییع کردند و حتی از پیکرش تبرک جستند. شیعیان از پیکر یک مجاهد سنی، و نه از یک عالم شیعه، تبرکی گرفتند. و مکروا و‌مکرالله... خواستند بین ایران و فلسطین اختلاف افکنند، ندانستند که خون شیعه و سنی با هم درآمیخت و پیمانمان خونی شد. پیمانی تا محو کامل شیاطین عالم. 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✍سمیه سادات کریمی https://eitaa.com/elahabib

یک چشم من اندر غم دلدار گریست چشم دگرم حسود بود و نگریست چون روز وصال آمد، او را بستم گفتم نگریستی، نباید نگریست 🌿🌿🌿🌿🌿

به سراغ من اگر می‌آیید نرم و آهسته بیایید مبادا ترکی بردارد چینی نازک تنهایی من.... #صلی_الله_علیک_یا_بنت_الحسین 🌿🌿🌿🌿🌿

به کوی لیلی اگر می‌روید، مجنون را خبر نکنید درد فراق، او را بس است 🌿🌿🌿🌿🌿

آهسته قدم بردار آنجا که قدم می‌گذاری پاره‌های دل مجنون افتاده پاره‌های دلش را بردار و به درب کوی لیلی تبرک کن، و باز همانجا بگذار تا زائری دیگر آن را بردارد و بویی از لیلی به مجنون رساند... 🌿🌿🌿🌿🌿

با مجنون از اجر صبر حرفی نزنید و او را عذاب ندهید. عاشقی را با وعده اجر و پاداش چه کار؟! عاشق، یا می‌رسد یا می‌سوزد. 🌿🌿🌿🌿🌿

آنچه می‌نویسم را دیگران می‌خوانند. آنچه نانوشتنی است را تو بخوان! 🌿🌿🌿🌿🌿

دنیا را از من بگیر ولی حسین را... نه! عمرم را از من بگیر ولی حسین را.... نه! 🌿🌿🌿🌿🌿

یعقوب صبر داشت و دوری کشیده بود چون نیستم صبور چرا امتحان دهم! یوسف فروختن به زرِ ناب هم خطاست نـِفرین اگر تو را به تمام جهان دهم:) #فاضل_نظری

کارِ مرا به نیم نگاهش تمام کرد! بنگر چه میکند نگه ناتمام او...

آخر این دل دیوانه کار دستم داد و هرطور بود بار سفر بستم. به سوی تو می‌آیم... من آلوده را بپذیر.... مرا برای وصلت پاک پاک بپذیر... برای پاک شدن، سخت به بخشش شما عزیزان نیاز دارم. حلالم کنید و نگذارید با حقی بر گردنم به زیارت یار بروم، مبادا مرا نپذیرد که طاقت ناز او را ندارم. الهی العفو الهی العفو الهی العفو 🌿🌿🌿🌿🌿

از اینجا، شما را با خود همسفر می‌کنم. تمام دلهایتان را در کوله‌ام می‌گذارم و با خود می‌برم. منتظر باشید... https://eitaa.com/elahabib 🌿🌿🌿🌿🌿

بعد یک ماه تازه دارم راحت نفس می‌کشم. تمام این مدت انگار داشتم برخلاف جریان یک رودخانه بزرگ خروشان به در و دیوار می‌خوردم؛ انگار یک آهن ربای قوی مرا می‌کشید ولی دست و پایم برای پرکشیدن به سویش بسته بود. و اکنون... یار، دست و پا زدنم را پسندید و بند از آن برداشت. اکنون.... آرااام نفس می‌کشم. آرااام قدم می‌زنم. در مسیر رودی خروشان... من الحبیب... الی الحبیب.... 🌿🌿🌿🌿🌿

حال و هوای اربعین از فرودگاه شروع شد. البته اینجا نه مهرآباد است، نه فرودگاه امام خمینی. فرودگاه ارتش است که چند تا از بلیط هایشان را در سایت به فروش گذاشته اند و در لحظه نصیب ما شد. انگار اینجا را مخصوص اربعین عمومی کرده‌اند و مسافران را از اول سفر وارد حال و هوای اربعین می‌کنند.

وعده کرده بودم شما را همسفر خود کنم. ولی سفر آنقدر کوتاه بود و شیرین که مجالی برای نوشتن و امکان اینترنت پیدا نشد. حالا وعده گذشته را قضا می‌کنم و شرحی مفصل برایتان می‌نویسم. شاید بعضی مطالب طولانی شود و تعداد پست ها زیاد. شاید کسی حوصله خواندنش را نکند. ولی بماند برای تاریخ انشاالله... 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 ✍سمیه سادات کریمی https://eitaa.com/elahabib