🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت490 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت491
#نویسنده_سیین_باقری
بعد از اون موافقت نیم بند من ایلزاد اجازه داد برگردم شیراز و امتحاناتمو به پایان برسونم
خداروشکر آرامش نسبی حاکم شده بود به عمارتها قبل از حرکت ما احسان و مامان مهری و راضیه عازم تهران شدن تا ببینن نتیجه آزمایش خاله سهیلا چجوری میشه و تکلیفش چی میشه
ماهم بعد از خداحافظی از عقیله خانم و ایلزاد راهی شیراز شدیم
_راستی الهه این پونه خانم رفت کجا؟
نگاهمو از خیابون گرفتم و چرخیدم به سمت مامان
_نمیدونم مامان منم از اون شب به بعد دیگه ندیدمش و اسمی ازش نشنیدم
مامان تیکه ای از موز رو گرفت سمت عامرخان
_نگفتی چجوری جمشید راضی شد راهش بده عمارت
نگاهشو چرخوند سمتم
_اصلا جمشید خان هیچی ایلزاد چجوری راضی شد مامانشو بپذیره
عامر خان میونجی شد
_این چه حرفیه ملیحه خانم بالاخره مادرشه
مامان برگشت سمت عامر
_نه مادری که بچه شیرخوارشو ول کنه بره اون ور آب
_ملیحه خانم
مامان کمی عصبی شد همیشه دوست داشت غیبت کنه و کسی باشه که پاسخش رو بده نه اینکه نهیش کنه
_عامر هی نگو ملیحه ملیحه راست میگم دیگه
بیحوصله از آینه ی جلوی ماشین نگاهی انداختم سمت مامان
_مامان جان اون هم راضی نبوده بچه اش رو ول کنه بره، بابا میخواسته ازش گرو کشی کنه
چند ثانیه سکوت کرد عامر خان سرشو به نشانه ی تاسف تکون داد
_یعنی چی؟
_یعنی اینکه بابا پابند به شما نبوده هرکسیو به شما ترجیه میداده
عامر خان از اینه نگاهم کرد و زمزمه کرد
_زیاده روی نکن الهه جان
رو برگردوندم ازش فساد و بی بند و باری بابا چیزی نبود که قابل کتمان و پنهان کردن باشه همه ازش خبر داشتن بیچاره مامان که دائم باید سرکوفتشو قبول میکرد
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
⛔️ #کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد ⛔️
رمان دختر شیطون پسر مذهبی_غیرتی
#پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
تـا
نـفـس هسـت
زِ دل ڪم نشـود
گـرمـیِ عـشـ∞ـق :)
#عاشقانہ_طورے 💜•.•
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
Farsh Ghermez [HavadarMusic.com] - Mohammad Reza Oshrieh [HavadarMusic.com].mp3
9.42M
جانممادرمسلام
سلاممردزندگیم...💔(:"
ــــــــــــــ❁ــــ ـــ ــ ـ
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت491 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت492
#نویسنده_سیین_باقری
وقتی رسیدیم به شیراز بی معطلی با همون لباسها و بدون اینکه عصرونه ای بخورم یا خودمو تقویت کنم رفتم سمت شاهچراغ بعد از تحویل چادر و تفتیش بدنی وارد صحن حرم شدم از اولین جایی که نگاهم افتاد به گنبد فیروزه ای رنگ دست گذاشتم روی سینه ام کمی خم شدم سلام دادم
رفتم جلوتر اذن دخول خوندم و پرواز کردم سمت حوض قدیمی رو به روب گنبد تو اون هوای گرم و سوزان شیراز خنکای سرامیکهای کنار حوض احساس بهتری بهم میداد
چادر رو جمع کردم از زیر پام و چهار زانو نشستم روی زمین نگاهمو دوختم به کبوترایی که آزاد و رها دور تا دور گنبد پرواز میکردن
_خدایا برای تو که قدرتمندی کار سختی نبود منم آزاد بودم و رها فارغ از هرچی درد و بلا
کمی به جمله ام فکر کردم و با خودم ریز ریز خندیدم شعر گفتم حواسم نبود
آهی کشیدم دستمو گذاشتم زیر چونه ام
_سلام آقا چند روزه نیستم خوشی بدون من؟
نگاهم رفت دنبال خادما که داشتن دکور حیاط رو اماده میکردن برای ماه رمضان
_یه سال گذشت از بیچارگی هایی که دامن الهه رو گرفته بود
گردنمو کج کردم
_نمیخواین نجاتم بدین من همون الهه ام که جز خدا کسی یارم نبود چرا رهام کردین
بغضم داشت لحظه به لحظه سنگین تر میشد از بلند گوی گوشه ی حیاط صدای زمزمه ای بلند شد
_اومدم تنهای تنها من همون تنهاترینم
_اومدم تو این غریبی زیر سایه تون بشینم
همین چنتا جمله کافی بود تا بغضم بترکه و اشکام جاری بشه
_منکه جز شما جایی برای خالی کردن دلم ندارم توروخدا کمکم کنید حالم بهتر بشه حالم بشه اونیکه خودتون میدونید بهترینه
سرمو گذاشتم روی زانوم و کل فشاری که از این چند روز روی دلم تلنبار شده بود با ناله خالی کردم از روسیاهی هایی که بابا برامون به جا گذاشته بود تا ازدواج اجباری که کمتر از ۱۵ روز دیگه با ایلزاد خواهم داشت
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
⛔️ #کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد ⛔️
رمان دختر شیطون پسر مذهبی_غیرتی
#پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
•✨♥️•
بیـآ،تاجَوانم...
بِدھرُخنِشــآنم...
ڪھاینزِندگـآنے،وَفآیـےندارد
ڪھاین،زِندگـآنے،وَفآیـےندارد!'💔🌱
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
#بیو🌱
#قضاوت_ممنوع✨
𝙹𝚞𝚍𝚐𝚎 𝙼𝚎,
𝚆𝚑𝚎𝚗 𝚈𝚘𝚞 𝙰𝚛𝚎 𝙿𝚎𝚛𝚏𝚎𝚌𝚝 ..!🌸
وقٺے ڪھ خودٺ ڪآمل بودے،
منو قضآوٺ ڪن ..!😉
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
﷽
#السلامعلیڪیااباعبداللّھ💜✋🏻
•.•.•.•
دِلْراسَرشوْقے
هَماگرهَسْت
...تُآنے...۞'
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
| #پروفایل✨
| #دخترانه🌸
| #انگیزشی🤩
قوے و محڪم بآش!
ولے مہࢪبون :) ..🧡
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3
[🧡🍂]
.
.
- کودكبافکرشَھادٺ
کهـبزرگنشود،
باترسازمرگ
بزرگمیشود...'!
.
رمان دختر شیطون_پسر مذهبی و غیرتی #پیشنهاد_جدید👇
http://eitaa.com/joinchat/900726793C72e4b375b3