#توئیت 🖇
نسل ما
فقط یه چیزایی از چهارده خردادِ ۶۸ شنیده بود؛
تا اینکه سیزدهِ دی ۹۸ رو بهچشم دید...
#حاج_قاسم
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت362 #نویسنده_سیین_باقری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت362 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت363
#نویسنده_سیین_باقری
بابا محسن بی خبر از هر جا با چند تا بطری آب نشست و ماشین و با خوش رویی گفت
_خداروشکر پرش رفته کمش مونده تا چند دقیقه دیگه میرسیم خونه و یه استراحت درست حسابی به خودمون میدیم
مامان پروانه لبخند زد من بدونه هیچ واکنشی سرعتمو زیاد کردم به سمت سیاه کمر راه ۴۵ دقیقه ای رو من با بیست دقیقه طی کردم
هر چقدر که آقا محسن اصرار کرد آرومتر رانندگی کنم توجهی نکردم
روبروی عمارت بابابزرگ جوری ترمز کردم که گرد و خاک جاده خاکی بلند شد
بابام محسن که طاقتش طاق شده بود با عصبانیت گفت
_چه خبره پسر مگه گرگ دنبالت کرده
دستامو آوردم بالا و ابراز شرمندگی کردم و رفتم سمت در امارات و با مشت کوبیدم
خیلی طول کشید تا صدای قدم های سلانه سلانه مامان مهری بیاد
عجیب بود که عمه ملیحه اجازه داده بود تا مامان مهری بیاد پشت در درو باز کرد و از چهره اش ناراحتی رو خوندم
با دیدنم چشماش برقی از شادی زد دستاشو باز کرد و به آغوش دعوتم کرد
_دورت بگردم عزیزم چشم دل من روشن خدا را شکر که اومدی و ما را از این غربت نجات دادید دلم براتون تنگ شده بود
صورتشو بوسیدم و حوالش کردم به سمت آقا محسن و مامان پروانه
راهروی منتهی به اندرونی را با قدم های بلند طی کردم و رسیدم به در و بدون اینکه اطلاع بدن وارد شدم
دنبال عمه ملیحه گشتم نبود رفتم تو اتاقش نبود رفتم اتاق مامان مهری نبود گشتم پیداش نکردم برگشتم بیرون صدای بابام محسن میومد که میگفت
_نمیدونم این پسر چش شده یهو جنی شد
از همون جا صدا زدم
_مامان مهری عمه ملیحه کجاست
اشک توی چشماش جمع شد و با دست اشاره به پشت باغ کرد
حدس میزدم، رفته بود پاتوق همیشگی اش باتوقی که از نوجونی محل آرامشش بوده و این فضا رو عقیله بانو خیلی خوب برام ترسیم کرده بود
پیداش کردم پشت به حیاط روی کنده ی نیم سوخته ای نشسته بود و شنل بافت نازکی روی شونه اش بود صدای پامو شنید ولی برنگشت
رفتم نزدیکش از پشت شونه هاشو در آغوش کشیدم
_نبینم غمتو جون دلم ته تغاری صادق خان
هق هقش بلندتر شد
_از ته تغاری صادق خان فقط یه اسم مونده پسر عقیله
پسر عقیله رو گفت تا بیچارگی خودمو هم به روم آوورده باشه
کنارش پاش زانو زدم
_چی آزرده خاطرت کرده؟
اشکاش بی امون میریخت توصورتش
_بگم که دردت بیشتر بشه؟
_بگو تا درد دلت پنجاه پنجاه بشه عزیزدلم
بغضش با صدا ترکید و یه جمله گفت با همون یه جمله پرتم کرد ته جهنم
_الهه با ایلزاد برگشت سیاه کمر
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانال رمــان دوم مـــــا👇
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت363 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت364
#نویسنده_سیین_باقری
شاید برای اولین بار توی زندگیم بود که احساس کردم کمرم شکست حتی وقتی ده سالم شد و حقیقتهای زندگیم رو برام بازگو کردن، به این شدت احساس ضعف و ناتوانی نکردم
الهه به همین راحتی تمام نقشه های عمه رو خراب کرده بود و برگشته بود سیاه کمر اونم نه تنهایی بلکه با ایلزاد که تمام خانواده باهاش مخالف بودن
اولین قربانی این خانواده عمه بود و بعد دختر بیچاره اش که شاید از سر ندانم کاری شاید از خستگی و شاید هر دلیل دیگه ای این بار قرار رو بر فرار ترجیه داده بود و برگشته بود
از جلوی پای عمه بلند شدم و بار دویست تُنی سنگینی رو روی دوشم حمل کردم تا رسیدم به اندرونی و صدای بابامحسن رو شنیدم
_کی برگشته؟
_نمیدونم مادر نیم ساعت یه ساعت نمیدونم ملیحه رفت پشت در وقتی برگشت دور از جون عین جوون از دست داده شیون میکرد که گفت الهه با ایلزاد بوده راهش نداده توی عمارت
بابا محسن مثل همیشه باعصبانیت پاسخ داد
_ملیحه چرا نادونه دخترشو طرد کرده بخاطر چی بخاطر کی چرا راهش نداده بگیرتش زیر بال و پر خودش؟؟
رفتم رو به روش نشستم زیر لب صدای صدای صلوات فرستادن مامان پروانه رو میشنیدم
_الهه فقط ۱۸ سالشه یه دختر نوجوون که تو عمرش فقط سختی کشیده ضعیف شده چرا کسی درکش نمیکنه که اون زیر بار اینهمه فشار از بی مهری پدر گرفته تا یتیمی و اجبار به ازدواج و ترک دانشگاه کمرش شکسته عقلی براش نمونده چرا کسی نمیفهمه اون دختر فقط ۱۸ سالشه و هرکسی با خودخواهی داره خط زندگی بهش میده هیچکس دنبال ارامش اون بیچاره نیست
عمه ملیحه هم وارد شد
_من از اول با فرارش مخالف بودم الهه جوونه عشق تو وجودش شکل میگیره باید اجازه میدادین حرفشو بزنه وقتی حرفی زد پشتش باشید از اون برادر نانجیبش گرفته تا مادر کم عقلش که داداش دست مرد غریبه و گفت دخترمو پناه بده
_چیکار میکردم داداش میذاشتم به عقد کسی در بیارن که دوست نداره؟
_اگه دوست نداشت چرا باهاش برگشته؟
ته دلم قِل خوردن یه دسته بغض رو احساس کردم
_چمیدونم گولش زده حتما
_حرفایی میزنی ملیحه ها ایلزاد سی سالشه استاد دانشگاهه پاشه بره اون بچه رو گول بزنه محض چی؟
عمه شونه بالا انداخت و جواب داد
_نمیدونم نمیدونم دارم روانی میشم
مامان پروانه دست انداخت دور عمه و به ارامش دعوتش کرد
_الان کجاست؟
_نمیدونیم مادر هرجا باشه جای بد نیست بالاخره محرمه به پسر ناصر اذیتش که نمیکنه
باباسرشو تکون داد و نیم نگاهی انداخت سمتم
_بلند شو برو در خونه عقیله پسر ناصر در نبود شماها همیشه اونجا خونه داره بلند شو ببین هستن یانه
منکه دیده بودم با چشمهای خودم که جانم میرود
_نه فکر نکنم
_از کجا میگی؟
از جام بلند شدم
_چون موقعی که میومدیم سیاه کمر اونا از اینجا خارج شدن
قدم برداشتم سمت بیرون
_کجا میری مهدی؟
جواب دادن به پروانه خانم واجب بود
_میرم خونه عقیله
لبخندی زد و لبخندی دید پشت کردم به جمع و رفتم
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانال رمــان دوم مـــــا👇
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
خدایا اینجا خیلی شب است صبح را برسان!
- عباس حسین نژاد ـ
#آمین🌤
#استوری
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
نگاه شما چه لحن خوشایندی دارد..🌿
#محمدصالح_علاء
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﮼چنیندلبرچرایی؟🧡
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
آھ . . - <unknown>.mp3
974.7K
اللّٰهُمَّ اِنّا لٰا نَعْلَمُ مِنْهُم الّا خَیْراً😭
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
بایدبھاینباوربرسیم
کھبسیجےبودنفقط
تولباسچریکے↯
خلاصھنشده..؛
اصلاینھکھنفس
وباطنمونویھپا
#بسیجےِمخلص
تربیتکنیم(:✌️
#ڛـربـاݫ_ڛـيـڐ_عݪے
#یـادۍ_ݣݩیݦ_اݫ_صـاځٻ_اݪزݦاݩ
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
میگفت:
بایدبهاینبلوغبرسیم
کهنبایددیدهشویم!
آنکسکهبایدببیند،میبیند.🥀
#شهیدسلیمانی
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2