eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت166 #نویسنده_سیین_باقری تعجب نگاهم رو که دید شیطون
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 کلافه اتاقو متر میکردم از صبح تو دلم آشوبه و دو روزه از عمه و بقیه خبری ندارم دلم میخواد برم دم در عمارت وفایی سر و گوشی آب بدم ولی با مخالفت رو به رو میشدم و مجبور بودم سکوت کنم _باز که داری راه میری تاج سرم با لبخند تصنعی برگشتم سمتش _خسته شدم از تو خونه موندن شما بگین چیکار کنم سینی صبحانه رو گذاشت زمین و با احتیاط روی تشک های پهن شده کنار دیوار نشست با انبرک طلایی رنگ کنار شومینه چوب هارو جا به جا کرد و جواب داد _حوصله ات سر رفته یا موندی تو بیخبری؟ آروم رفتم کنارش رو به روی شومینه نشستم و زل زدم به شعله های کوچک سبز رنگ _موندم تو بیخبری آروم جون؛ درمون داری براش؟ لبخند شیرینش گوشت شد چسبید به تنم _درمون دارم براش دست به زانو‌ گرفت بلند شد همونطور که میرفت سمت در گوشزد کرد _صبحانه ات رو بخور من دست پر برمیگردم پنیرمحلی گذاشتم برات که دوست داشتی بلند شدم دنبالش روانه شدم _کجا میری تو این سرما ناز کرد برام بانو _شما نگران نباش _نگرانتم تاج سر _نباش من مردنی نیستم که اگه بودم باید ۲۰ سال پیش میمردم دلم لرزید از تصور نبودنش _نگو قربونت برما نگو دلمو نلرزون دمپایی های سبزرنگشو پوشید چادرشو از دور کمر وا کرد انداخت روی سرش درحالیکه کلون در رو باز میکرد دوباره تاکید کرد _صبحانه ات رو بخور؛ مریم با خبر شده اومدی داره میاد دیدنت یه ربع دیگه میرسه در رو بست و منو با دنیایی از محبت های کرده و نکرده اش تنها گذاشت 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞