eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت167 #نویسنده_سیین_باقری کلافه اتاقو متر میکردم از
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 هوا سرد بود ولی دلگرم بودم به عزیزِجونی که قول داده بود با خبرای خوب برگرده لبه های گرمکن بافتم رو کشیدم و بهمدیگه نزدیکشون کردم نفسمو عمیق ازاد کردم و نشستم گوشه ی حوض یخ زده با ناخن ضرب گرفتم رو یخهای روی سطح آب و لبخند زدم به روزهایی که ممکن بود هیچوقت نیاد شاید هم خدا خواست و امروز خبر ازادی الهه رو از اون زندون برام اووردن و دستشو گرفتم رفتم جایی که دست هیچ احدی بهمون نرسید تو همین فکرا بودم که کوبه ی در به صدا در اومد یاعلی گفتم و بلند شدم باز کنم که کلید خورد و باز شد عقب ایستادم و نظارگر غرغر جوجه غرغروی عقیله بانو شدم درحالیکه چادرشو تکون میداد تا گل های حاصل از بارون دیشب ازش کنده بشه غر میزد _صد بار گفتم نچسب به این محله ی کوفتی که خیر و برکت نداره اخه مادر من اینجا چه کششی داره که شمارو چسبونده تنگ ته این کوچه و ول کنش نیستین اخه عح عح _سلام بانو انگار دنیا رو دو دستی تقدیمش کرده باشن جیغی زد و از دور دوید سمتم بی درنگ خودشو پرت کرد تو بغلم _دورت بگردم تهرونی بی وفا کی اومدی تو چرا زودتر بهم نگفتی بغلم کرده بود و تند تند مشت میکوبید تو کمر بیصاحابم خندیدم و دستشو از دور کمرم باز کردم _چتهههه مگه از جبهه برگشتم دختر خوب اشک تو چشماش حلقه بست _قربونت برم میدونی اخرین بار کییی دیدمتتت دوباره ناز کرد و خودشو انداخت تو بغلم _ناز میکنی نازدونه؟ از بغلم کشیدمش بیرون سرشو انداخت پایین بغض کرده سوالیو پرسید که از همون اول که اومده بود محض همون اومده بود _حال دلت خوبه؟؟ لبخند تلخی زدم و بی اختیار کشیدمش بغلم _بوی تورو شنیدم خوب شدم بهارنارنج 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞