eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت178 #نویسنده_سیین_باقری تحمل هوای گرفته ی خونه رو
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 جلوی ازمایشگاه تقریبا بزرگی که سردرش نوشته بود آزمایشگاه دکتر صادقی توقف کرد منتظر نموندم بگه پیاده شو کمربندم رو باز کردم و پیاده شدم بعد از پارک ریموت ماشینو زد و دور زد اومد سمتم با دست اشاره کرد برم داخل چادرمو جمع و جور کردم و همقدم شدم باهاش تعداد زیادی زوج منتظر نوبت نشسته بودن صندلی خالی ته سالن پیدا کردم نشستم و زل زدم به دختر و پسرهایی که با خنده ی روی لب منتظر بودن تا نوبتشون بشه و برن برای گرفتن خون ایلزاد رفت سمت باجه پذیرش شناسنامه ها رو تحویل داد و فرمی رو پر کرد انگار فیش نوبت گذاری رو گرفت و نگاهی بهش انداخت ابرویی بالا انداخت و توی سالن دنبال من گشت خیلی زود فهمید کجا هستم؛ اومد سمتم روی صندلی کناریم نشست و زیر لب گفت _نفر ۳۷ ماییم من یکم چشمامو روی هم بذارم چند روزه درگیرم نخوابیدم جوابی ندادم چند ثانیه ای نگذشته بود که گفت _دیگه قصد دانشگاه اومدن نداری؟ چقدر حسرت خوردم که دیگه نشد برم و به آرزوم برسم _حذفم کردن؟ خندید و جواب داد _نه برات مرخصی ترم رد کردم گیج پرسیدم _یعنی چی؟ بلند شد نگاهم کرد _یعنی با اجازه ی خودم برات مرخصی گرفتم که حیف نشه و حذفت کنن _یعنی میتونم برگردم؟ یه تای ابروشو داد بالا _چرا نتونی؟ 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞