eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
|°🍃 .‌.. ... و ♥️ ️ °•°🌸 بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ 🌸°•°
🍃 *﷽ 🍃 ─┅═ঊঈ💞💍ঊঈ═┅─ ❣ ❣ بدون عشق دلسردم، کمی آقا نگاهم کن سرا پا غصه و دردم، کمی آقا نگاهم کن درختی بی‌ثمر هستم، برایت دردسر هستم خزانم، شاخه‌ای زردم، کمی آقا نگاهم کن 🌹تعجیل درفرج پنج صلوات🌹 اللهــم عجــل لولیـک الفــرج                🌼🍃🌺🍃🌼 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
🍃 •| إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ دوست داشتی دلم بهت گرم باشه ببخش که حواسم نبود...♡ |• کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
نمیتونست هیچ‌ کسے🌱 قلب ‌منو جلا‌ بده اما ‌تو تونستی...♥️ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
راضی کردنشون با من… بستھ بودن راهو چه کنم :) کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
عاشقی گفت هرچه میخواهد دل تنگت بگو .. با دلے غمبار گفتم ڪربلا گفتم حسین .. ! :)🌱' ➜•🌿 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
‌ حسین‌جان.. فقیــر و خستھ به درگاهت آمدم رحمے که جز ولای توام نیست هیچ دست آویزی کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
ツ حتی لبخندت هم🌱 عطر خدا می دهد... آری...برای‌لآیق‌شدن بایدتمام‌زندگیت بوی خدا بدهد...❣ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت83 نفس عمیقی کشیدم و دستامو محکم تر به طناب گرفت
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 ده تا رشته و کد رشته رو برات انتخاب کردم که ۷ تاش تهرانه و ۳ تای دیگه شمال مشکلی که نداری؟ بیخیال جواب دادم خوبه اگه مامان مشکلی نداشته باشه بدون اینکه چشماشو از صفحه وب برداره عمه سپرده دست من خیر باشه ان شالله ولی فکر کنم همین تهران قبول شم نه؟ ابروهاشو داد بالا ان شالله که اره اگه نشد دیگه خیلی بد شانسی بعد هم خندید یه چیزی ته دلم تکون خورد و ترسیدم از اینکه یه موقع همین رشته هایی که زده قبول نشم برای همین بعد از بیرون رفتنش لب تاب رو برداشتم وارد سایت شدم و قسمت ویرایش اطلاعات چندتا کد از شهرهای مختلف پیدا کردم و وارد کردم حالا ۲۱ انتخاب انجام داده بودم با خیال راحتتری دراز کشیدم و به اینکه حتما رشته ای که علاقه دارم قبول میشم به خواب رفتم با صدای جیغ گوشخراشی از خواب پریدم و گیج به اطرافم نگاه کردم تاریکی اتاق باعث میشد نتونم تمرکز کنم برای همین بلند شدم و کورمال کورمال رفتم سمت کلید لامپ اتاق و روشنش کردم چند ثانیه ای دستامو گذاشتم روی چشمام تا به نور عادت کنم و اذیتم نکنه صدای گریه های مامان ملیحه که به گوشم خورد بدون ذره ای مکث دویدم سمت بیرون و پله های منتهی به سالن پایین رو یکی دوتا میپریدم نگاهم خورد به مامان که گوشی به دست افتاده بود کف زمین روی سرامیکای وسط هال و زار زار گریه میکرد صحنه ی آشنایی بود اون روزی که خبر مرگ بابا رو دادن مامان همین شکلی بیهوش شده بود دلم لریزد و پام سر خورد با کمر خوردم زمین و کمرم گرفت به لبه ی پله ها از شدت درد لبمو به دندون گرفتم چشمام سوخت و اشک پر از فریادم ریخت صورتم دست به کمر گرفتم تا بلند شم نشد از همونجا داد زدم مامان چیشده؟ احسان بود؟ مامان نگاهم کرد و دستی به صورتش کشید اومد سمت الهی دورت بگردم تو چرا افتادی؟ دستامو سمت مامان دراز کردم مامانی احسان خوبه؟؟ اشکاش بیشتر شد با کفت دستی کوبید تو صورتش موهای بلندش دورش پخش تر شد الهی بگردم برای دل خواهرم و دخترش الهی بگردم پس احسان نبود هرچی بود برمیگشت به خاله لیلا و سهیلا یا راضیه و سپیده مامان یک سره اشک میریخت وحرف نمیزد 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
‌بایدپاڪ‌باشیم وسخت‌ڪارڪنیم، تازمینه‌ظھورمهیاشود مانع‌ِبزرگی‌ست...! 『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 🌼🍃🌺🍃🌼 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
•|♥|• °•♡•° [ خُدایا.. از تو مۍخواهَم‌ ڪه طَبع ما را آنقَدر بُلند کُنۍ ڪه‌ دَر‌ بَرابرِ هیچ‌ چیز‌ جُز ‌تو تَسلیم‌ نَشویم... دُنیا|🌍|ما را نَفریبَد خودخواهۍ ما را ڪور نَڪند سیاهۍِ گُناه و فِساد و تُهمَت ‌و ‌دُروغ ‌و غیبَت قَلب‌هاۍ ما را تیره|🖤|تار نَنمایَد... 🌍🔍 ...🍃 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت84 ده تا رشته و کد رشته رو برات انتخاب کردم که ۷
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 دست به کمر افتاده بودم پایین پای مادری که فقط اشک میریخت و انگار اصلا منو‌ نمیدید کمی تکون خوردم تا خودمو جمع و جور کنم و بلند شم شاید بتونم محمد مهدی رو صدا بزنم عجیب بود که نه پدربزرگ مادر بزرگ بیدار میشدن نه محمد مهدی کمرم تیر کشید دوباره خوردم زمین باید صداشون میزدم نفس تازه کردم و گلویی صاف کردم و محمدمهدی رو صدا زدم چندبار صدا زدم خبری نشد جیغ فرابنفشی زدم و با خودم گفتم هر چه بادا باد چشمامو باز کردم دیدم مامان با تعجب داره نگاهم میکنه و هر از گاهی آب بینیشو میکشه بالا با زاری گفتم مامان جان بگو چیشده تورو خدا تو که جواب نمیدی ایناهم خواب موندن معلوم نیست چرا بیدار نمیشن انقد من جیغ میزنم بگو چیشده دورت بگردم من چرا جیغ میزنی خواب نما شدی؟ کسی خونه نیست منم اگه موندم بخاطر تو موندم که خواب بودی کمرم تیر کشید صدای آخم بالا رفت خب مادر من بگو چیشده؟ انگار دوباره یادش اومد شروع کرد به اشک ریختن حالا که بیداری من میرم خونه ی خالت کدوم خاله؟ خاله سهیلات بمیرم برای دلش همونطور که مرثیه سرایی میکرد رفت سمت اتاقش دلم گواهی بد داد برای راضیه مامان گوشی به دست اومد بیرون اره عمه قربونت برم بیا دنبالم منم بیام‌ دلم آشوبه نمیتونم‌ بمونم اینجا نگاهی به من کرد و جواب داد اره الهه بیدار شده میای عمه؟ مکثی کرد باشه عزیزم منتظرتم تو چرا بلند نمیشی الهه؟ موهای ریخته توی صورتم و زدم پشت گوشم با درد جواب دادم نمیتونم مامان خوردم زمین کمرم درد میکنه دیگه اشکم در اومده بود مامان بهم بگین راضیه چیشده؟ درحالی که چادرشو سر میکرد جواب داد جیگرگوشه ی خواهرم خودکشی کرده باورت میشه راضیه قرص خوردم نه یه ورق نه دو ورق سه بسته قرص خورده ترسیده و لحظه اخر زنگ زده رضا تا رضا برسه از هوش رفته صداش برگشت و با گریه گفت نمیدونم چه اتفاقی افتاده چه دردی به دلش رفته که اینکارو کرده خدا ازمون بگذره که بچه مون باید اینکارا رو بکنه ته دلم خالی شد و مدام تصویر احسان و راضیه جلوی از چشمام رد میشد 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞