eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
🪐⃤🍃🍃 بزرگۍمیگفتـــ ↓ تنها‌ڪسۍڪه قلبت‌را‌نخواهد‌شڪستــ همان‌ڪسی‌است‌ڪه آن‌را‌ساخته‌استــ ! پس همیشه‌به تڪیه‌ڪن✨ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت49 سرشو بلند کرد گوشه چادر نمازمو زیر دستش لمس کرد
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 انگار زیر پام خالی شد چشمام تند تند صورت محمد مهدی رو میکاوید دنبال این بودم که محمدمهدی لودگیش گل کرده باشه و شوخی بیمزه ای رو باهام راه انداخته باشه لبخند زدم لبخندم پهن تر و پهن تر شد و خندیدم خنده ام بلند و بلندتر شد قهقهه زدم تغییری توی صورتش ندیدم احسان بیشتر به پاهام چسبید قهقهه ام شد جیغ بلند و بلند تر شد جیغ زدم و اشک ریختم و صورتمو ناخن کشیدم تحمل این حجم از فشار برای منه ۱۸ ساله سخت بود خیلی سخت بود یه عمر فقر و بدبختی و زد و خورد پدر مادر دیده بودم یه عمره کهنه ی راضیه ی رو پوشیده بودم یه عمر پدر مست و لایعقل تحمل کرده بودم یتیم شدم سوختم و دم نزدم پدرم ادم خوبی نبود ولی منکه یتیم شده بودم از بچگی وابسته ی محبت های رضا شده بودم یک شبه دود شد رفت هوا این روزایی که تازه داشتم به نتیجه کنکور نزدیک میشدم تا بلکه کمی شادم کنه و دل مامان جوونِ بیوه شده ام رو شاد کنم؛ بلای آسمانی نازل شد و باید یک روزه انتخاب کنم زن کی بشم دوباره محمد مهدی رو نگاه کردم همچنان تو حالت اولیه نگاهم میکرد محمد مهدی تخس اخلاق و بداخلاق با هزاران اصرار نگفته و کشف نشده تو این ثانیه ها کنارم نشسته میگه زنم شو موقت چند وقت چند روز چند ماه دوباره اشکام راه باز کردن و صورتمو خط انداختن اما این بار با آرامش ساکت و بیصدا جوابی ندادم نتونستم که جوابی بدم باید با خودم کنار میومدم باید با خودم میجنگیدم باید خودمو قانع میکردم که چیکار کنم احسان با شونه های افتاده بلند شد و رفت بیرون محمد مهدی از اون بدتر سلانه سلانه قدمهاشو کشبد روی زمین و رفت بیرون دستش به دستگیره نرفته صداش کردم مهدی بدون محمد بدون آقا بدون هیچ پیشوند و پسوندی ایستاد دستاش مشت شد و رو به سقف اتاق از پشت سر هم میتونستم بفهمم تند تند داره آب گلوشو قورت میده و سیبک گلوش بالا و پایین میشه من مکث کردم و دوبار پشت سر هم نفس تازه کردم من من قبول میکنم و بعد از اون نتونستم طاقت بیارم و به سجده افتادم یه دل سیر اشک ریختم و نفهمیدم کی خوابم برد و شاید بیهوش شدم 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
🌱آغازِ روزمـ... ... بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ ... استــ....🌱 🔹امام حسين (ع):یڪی مثل من با یڪی مثل یزید بیعت نمیڪند. 🍃 ⏳امروز دوشنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۹ ۲۵ محرم ۱۴۴۲ ۱۴ سپتامبر ۲۰۲۰ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه #پارت50 انگار زیر پام خالی شد چشمام تند تند صورت محمد م
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 امشب همه دور هم جمع شده بودن تا محمد مهدی صوری از من خواستگاری کنه البته کسی نمیدونست این ماجرا صوریه بجز مامان و احسان و مامان مهری و پدربزرگ خان قرار نبود کسی بفهمه که مبادا دشمن شاد بشیم مبادا بهمون بخندن و مبادا انگشت اشاره و عیب جوی مردم بیاد سمت آبروی چندین و چند ساله ی بابابزرگ و شاه پسر دکتر و رییس بیمارستانش تونیک شلوار گلبهی پوشیدم و روسری بلند بنفش لبنانی دور گردنم پیچیدم و با گیره ی سفید مرواریدی که مامان مهری به یادگار بهم داده بود سفت کردم میلی به لباس نو و قشنگ پوشیدن نداشتم خواهشهای مامان ملیحه باعث شد دست از لجبازی بردارم دو روز بود که این موضوع مطرح شده بود ‌و من کز کرده بودم گوشه اتاق تا کسی حرفی باهام نزنه دو روز بود محمدمهدی رفته بود خونشون تا دایی محسن رو بیاره خواستگاری من مامان ملیح میگفت زن دایی پروانه اندازه ۱۰ سال جوونتر شده اینو که شنیده خوش خیال فکر کرده پسرش سر به راه شده و قراره براش عروس ببره و جبران کنه سالهایی که دوری کرده از پدرش راضیه میرفت و میومد بوسه ای از گونه م میگرفت و میگفت داداش من لیاقت تورو نداشت ولی الهه چطور شد قبول کردی زن اون هرکول بشی بعد هم ریز ریز میخندید بیست دقیقه ای بود تو اتاق نشسته بودم رو به روی ایینه تا نشونه ای از الهه قدیمی پیدا کنم نبود نیست نباید میگشتم سیاه چاله ی مخوقی شده چشمای قهوه ای رنگم سردِ سرد اونقدر سرد که برای بار اول هرکسی نگاهم کرد پرسید خوبی خوبم فقط زمستون زده به چشمام لبام از خشکی و زردی به کویر لوت میموند با تشر مامان راضی به برق لبی شدم تا بقول مامان از میتی در بیام صورتی که لاغر تر شده بود این مدت و لپایی که گود افتاده بود صدای در اتاق اومد و پشت بندش راضیه پرید داخل _پاشو پاشو دایی داره صدات میزنه بیا رسیدیم به جاهای خوب خوبش پوزخندی زدم به شادی بچگانه ش و از روی صندلی بلند شدم تو چرا عین مرده هایی چرا خوشحال نیستی؟؟ دست گذاشتم پشت کمرش و هولش دادم بره جلوتر از من تا واکنش صورتمو‌ نبینه خوبم راضیه یکمی استرس دارم بغلم کرد و با لحنی که بتونه آرومم کنه جواب داد الهی دورت بگردم استرس دیگه چرا مگه کیه همین ممدمهدی خودمونه کا باهاش کل داشتی دیگه هرکوله هرکول خندیدم کی فکرشو میکرد یه روزی قرار باشه بیام تو مجلس خواستگاری ای که هرکول دامادش باشه 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
خــــــــــ♥️ــــــدایا چنان کن که قرآن در تاریکی شب‌ها مونس ما باشد .. 📚 صحیفه سجادیه ، دعای ۴۲ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
•﷽• 💚 بـر سر گنبد زرین حسـین‌بن‌علے🕌🌙 پرچم ڪرب‌وبلا منتظر تو است بیا🏴♥️ 🗣 🤲🏻 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
•• هر چی شوخی کرده بودم اینجا جدی جدی ثبت شده بود !! ‌. . ...🌱 ✍🏼 [سه دقیقه در قیامت ] کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•⛅️💚• . 🍃 . صوت مداحی شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی. :) . دوسـت دارم چـهـره مـهـدے زهـرا را بـبـیـنم...💖✨ کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
~•|🌙|•~ ♥️🔗 ❤️میگفت: وابسته خدا بشید 🌱 گفتم: چجوری؟ گفت: چجوری وابسته یه نفر میشي؟ گفتم: وقتی زیاد باهاش حرف میزنم زیاد میرم‌ ، میام🍃 تو یه جمله گفت: [ رفت و آمدتو با خدا زیاد کن ](:🌱 کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌
【• 🗣 •】 ‌ ذکر علامه‌حسن‌زاده بہ شہیدحججے: اسئݪڪ ݪذٺ اݪنظر اݪي وجہڪ و شوق اݪي نظرڪ.. خدایا لذت تماشاے رویت و اشٺیاق به دیدارٺ را به مݩ موهبٺ کن. کانالهاۍ‌مــا در ایتـــــا👇 🎭 @fotoactor 🎭 🍂 @elahestory 🍂 💑 @khateratezanane 💑‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌