🔴عيب واقعى اين است❗️
#نهج_البلاغه
✨لاَ يُعَابُ الْمَرْءُ بِتَأْخِيرِ حَقِّهِ، إِنَّمَا يُعَابُ مَنْ أَخَذَ مَا لَيْسَ لَهُ
💠 «براى انسان عيب نيست كه حقش به تأخير افتد. عيب آن است كه چيزى را كه حقش نيست بگيرد»
📚 #خطبه_166
◾️مؤثرتر از این ندیدم...
آیت الله تقوایی:
💢بهترین راه برای اینکه اسماء و صفات خدا در وجود ما تجلی کند، گریه برای اهل بیت است، همین گریه هایی که برای امام حسین می کنیم. بنده چیزی مؤثر مثل گریه ندیده ام، برای همین است که امام صادق می فرمایند: خدایا رحمت کن آن فریاد و ناله ای که برای جدم حسین زده میشود. گریه اسم اعظم خداست؛ وقتی گریه می کنی یعنی با تمام وجودت می خواهی از خودت خارج شوی و به خدا تبارک و تعالی وصل شوی. ما باید قدر اهل بیت علیهم السلام را بدانیم، تک تک سیلی هایی که خوردند به خاطر ما بود.
#محرم
#امام_حسین
✨﷽✨
🏴بخشی از سخنان استاد قرائتی در مورد نماز و امام حسین (علیه السلام)
✍امام حسین (ع) نه تنها خود نماز خواند، بلکه نمازهای نمازگزاران را نماز کرد در حدیث میخوانیم سه چیز موجب قبولی نماز است: حضور قلب، نماز نافله و تربت سید الشهداء. نماز باید در جامعه و علنی اقامه شود «أَقِیمُوا الصَّلَاهَ». امام حسین (ع) با آنکه میتوانست در خیمه نماز بخواند و با اینکه نمازش شکسته بود، در مقابل جمعیت نماز بپا داشت.
هنگام اقامه نماز در ظهر عاشورا، حدود ۳۰ تیر به سوی حضرت رها شد یعنی در برابر هر کلمه از حمد و رکوع و سجده، تقریباً یک تیر به سوی امام پرتاب شد.
به راستی نماز چیست که عصر تاسوعا هنگامی که به سیدالشهداء (ع) اعلام حمله میشود، حضرت طی چند نوبت گفتگو جنگ را یک روز به تأخیر میاندازد و میفرمایند «إِنّی أَحِبُّ الصَّلاهَ»، من نماز را دوست دارم. بسیاری از ما نماز میخوانیم، ولی چقدر نماز را دوست داریم؟
امام حسین (ع) حاضر میشود تا بدن مبارکشان سوراخ سوراخ شود، ولی ارزش نماز شکسته نشود. سر مقدس سیدالشهداء (ع) بر روی نی قرآن میخواند، یعنی سر از بدن جدا میشود، ولی سر و دل از قرآن جدا نمیشود.
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_هفتاد_وسوم
🌸 تلفن زنگ زد.
خانه بدون محسن سوت و کور بود و هر صدایی توش می پیچید.
بابا تلفن را برداشت.
مرد پشت تلفن گفت که از طرف محمود شحات زنگ می زند.
🌷صدای عربی از آن طرف شنیده می شد.
مرد فارسی زبان گفت :
_ جناب محمود شحات الان در مشهد هستند. خیلی مشتاقند به زیارت پدر و مادر حاج محسن بیان.
🌺 بابا به یاد آن جمله محسن افتاد :
_ من کاری می کنم که محمود شحات بیاد تو این خونه!
❗️مرد با صدای بلندتری گفت :
_ حاج آقای حاجی حسنی! صدای منو می شنوید؟!
بابا گفت :
_ بله پدر جان. بگید تشریف بیارن. قدمشان روی چشم.
محمود شحات نشست کنار اتاق محسن وگفت :
_ من شیفته اخلاق محسن بودم. از زمانی که با او آشنا شدم علاقه خاصی بهش پیدا کردم. فیلم قرائتش در مکه مکرمه را پیش خودم دارم.
همیشه اونو گوش می دم و یادش می کنم. حاج محسن تلاوت های خیلی ارزشمندی داشت.
اگر این اتفاق نمی افتاد جزو بهترین قاریان جهان می شد اما ...
شهادت این قاری عزیز تقدیر الهی بوده. ان شاالله که در بهشت تلاوت کنه ...
#شھید_محسن_حاجی_حسنی
#قسمت_آخر
🌸 از بین قاری های بزرگ دنیا فقط محمود شحات نبود که از رفتن محسن متاسف بود.
〽️ شازلی، احمد نعینه، طنطاوی، طاروطی و عبدالوهاب هم هرکدام جداگانه پیام های تسلیتی فرستاده بودند.
محمود شحات گوشی اش را از جیب پیراهن بلند عربی اش دراورد.
یکی از پوشه هایش را باز کرد و نشان جمع داد.
پر از تلاوت های محسن بود.🎼
🌺 گفت :
_ من از تلاوت های او استفاده می کنم!
مصطفی هم از علاقه زیاد محسن به استاد شحات انور [پدر محمود] گفت.
صوت سه سالگی محسن که از استاد شحات تقلید کرده بود را برایش پخش کردند.
محمود از استعداد عجیب او در آن سن و سال بهت زده شد.🌹
شحات جوان خواست هدیه ای تقدیم محسن کند.
❤️ چه چیزی با مناسب تر از آیات هجرت؟!
همه نیرو و تمرکزش را گذاشت تا آیه ای بخواند که لایق آن "مهاجر الی الله" باشد :
💎 وَمَن يُهَاجِرْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ يَجِدْ فِي الْأَرْضِ مُرَاغَمًا كَثِيرًا وَسَعَةً وَمَن يَخْرُجْ مِن بَيْتِهِ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ يُدْرِكْهُ الْمَوْتُ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا 💎
💕 ﻛﺴﻰ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ ﻫﺠﺮﺕ ﻛﻨﺪ، ﺟﺎﻫﺎﻯ ﺍﻣﻦ ﻓﺮﺍﻭﺍﻥ ﻭ ﮔﺴﺘﺮﺩﻩ ﺍﻯ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ ﻣﻰ ﻳﺎﺑﺪ.
ﻭ ﻫﺮ ﻛﺲ ﺑﻌﻨﻮﺍﻥ ﻣﻬﺎﺟﺮﺕ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ ﺍﻭ، ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺭﻭﺩ، ﺳﭙﺲ ﻣﺮﮔﺶ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﺪ، ﭘﺎﺩﺍﺵ ﺍﻭ ﺑﺮ ﺧﺪﺍﺳﺖ ﻭ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ، ﺁﻣﺮﺯﻧﺪﻩ ﻭ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﺍﺳﺖ. 💕
سوره مبارکه نساء آیه 100
پایان🕊
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صلواتی هدیه کنیم به روح بلند و آسمانی
شهــید محســن حاجی حسـنی🌹
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
شب های جمعه فاطمه ایوان کربلا
با اشک مادرانه تو را می زند صدا
ای کشته ی فتاده ب هامون، حسین من
بر تو کفن نبوده مگر غیر بوریا...؟
#اصغراعرابی
#شب_زیارتی
#در_عزای_حسین 🏴
♦️ دعای زیبا فرج ✨✨
#قرار_شبانه
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈
071028.mp3
102.5K
📿 هر روز با قرآن
💠 سوره مبارکه نُوح آیه ۲۸
🔸 رَبِّ اغْفِرْ لِي وَلِوَالِدَيَّ وَلِمَنْ دَخَلَ بَيْتِيَ مُؤْمِنًا وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَلَا تَزِدِ الظَّالِمِينَ إِلَّا تَبَارًا
🔹 پروردگارا! مرا، و پدر و مادرم و تمام کسانی را که با ایمان وارد خانه من شدند، و جمیع مردان و زنان باایمان را بیامرز؛ و ظالمان را جز هلاکت میفزا!»
🏴هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجادعلیه السلام
◾️از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام...
امان از شام !
◾️در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
▪️2.سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
▪️3.زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم...
▪️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
📚برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی