📝 "واکنش جمعی از ستایشگران به حمله موشکی سپاه مقتدر به مواضع تروریستها
💠حاج #سیدرضا_نریمانی
💠کربلایی #محمدحسین_پویانفر
💠حاج #سعید_کرمعلی
💠حاج #امیر_عباسی
💠کربلایی #محسن_عراقی
💠 آقای #سیدجواد_پرئی
💠کربلایی #حامد_خمسه
💠 کربلایی #مصطفی_مروانی
💠 حاج #ابوذر_بیوکافی
💠 کربلایی #کریم_عبدالملکی
⚠️ توجه:
❇️ جهت مشاهده کامل و جزئیات، تصاویر را باز کنید.
|#انتقام_سخت
|#مرگ_بر_اسرائیل
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir
#دیداریار|
#حاشیهنگاری حاجرحیم #آبفروش
از دیدار ستایشگران اهلبیت(ع)
با رهبرمعظمانقلاب؛ ۱۴۰۲
🔸(قسمت هفتم.یک)
«حتی تو هم خسته شدی از این شعر!»
قبل از دیدار، #رضا_خورشیدی پیشنهاد داده بود که به #حاج_احمد یادآوری کنم #استاد_مجاهدی و آقا #سیداحمد_شمس که از بنیانگذاران این دیدار بودهاند، امروز در جلسه حاضر هستند و خوب است یادی از این عزیزان شود... هم در جلسه شورا مطرح کرده بودم و هم صبح که حاج احمد را بیرون بیت دیدم تأکید کردم...
#حاج_احمد هم یادش نرفته:
«حضرت آقا! امروز #چهلمین دیدار ماست، افتخار داریم بزرگوارانی از کهنکسوتان عرصه ستایشگری در جمع ما حاضر هستند...»
اما اسم نمیبرد و میگوید باید از همه ایشان تشکر کنم، بزرگواران، کهنکسوتان، سادات و... همه تکبهتک...
احتمالاً به خاطر ملاحظه حرفهایی که برخی از آقایان شورا با این پیشنهاد داشتند...
شکرانه تشرف امروز یک صلوات بلند از جمعیت میگیرد و شاعر اشعار مجتبی رمضانی را که فراموش کرده بود معرفی کند، یادآور میشود: #ذوالقدر از کرمان...
💠💠💠
در ادامه هم از نفر بعدی دعوت میکند:
#محسن_عراقی با اشعاری از #سازور، #رجبی(!)، #آکار...
یادم میآید برای آخرین جلسه هماهنگیهای قبل از اجرا که آمد، پای آسانسور، همصحبت شدیم... از کار «میام حرم یا نه» یاد کردم و گفتم القاء این حس شک و تردید که با تکرار یک عبارت صورت گرفته، خیلی خوب از آب درآمده...:
«شبا به یاد گنبدت
پناه من تسبیح تربتت
استخاره میکنم...
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
ناگهون تسبیح پاره شد
آسمون پر از ستاره شد
هیچکسی نمیدونه تو این شب طولانی...
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
میام حرم یا نه
آقا نگام بارونیه
شبیه مردن یه زندونیام
خط به روی دیوار...
نزار بشه یکبار
نزار بشه دهبار
نزار بشه سیبار
نزار بشه صدبار
نزار بشه یکسال
سیصدوشصتوپنج روز سیاه
ناگهون دیوار روسیاه شد
یه اربعین با مادرم پیاده به کربلا
میام حرم یا نه...»
گفت این کار را از روی اثری از #گروس_عبدالملکیان اقتباس کرده؛ فرزند #محمدرضا_عبدالملکیان و دبیر بخش شعر #نشر_چشمه... که او هم این قالب(فرم) را از یک شاعر ایتالیایی الهام گرفته... بخشهایی از شعر #گروس را شکستهبسته یادش بود و خواند، بعدتر جستوجو کردم و یافتمش:
«در اطراف خانه من
آنکس که به دیوار فکر میکند، آزاد است
آنکس که به پنجره، غمگین
و آنکس که به جستوجوی آزادی است،
میان چهار دیوار...
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود
نشسته
میایستد
چند قدم راه میرود...
حتی تو هم خسته شدی از این شعر!
حالا
چه برسد به او که
نشسته
میایستد...
نه!
افتاد...»
گفت کارهای دیگری را هم در همین قالب و با همین فرم انجام داده، اما خودش هم معتقد بود #استخاره کار متفاوتی شده و هیچکدام مثل این از آب درنیامدهاند...
برایم دایره مطالعه و پیگیری و تلاشش جذاب بود، با شیطنتی که از او سراغ داشتم، چنین توقعی نداشتم...
بگذریم...
ادامه دارد...
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir
#دیداریار|
#حاشیهنگاری حاجرحیم #آبفروش
از دیدار ستایشگران اهلبیت(ع)
با رهبرمعظمانقلاب؛ ۱۴۰۲
🔸(قسمت هفتم.سه)
«بشین آقا! بشین آقا!»
بعد از آن «آی» کشیده ادامه میدهد:
«نمیترسيم ما از داغها و تلخكامیها
نمیترسيم ما از هایوهوی اين حرامیها»
باز هم دو بیت را نمیخواند:
«نمیترسيم از آلسگ و از آلبوزينه
ز دندانهای برهمقفلگشته از سر كينه
نمیترسيم از چنگال خونخوار يهودیها
يهودیهای پنهانگشته در پشت سعودیها»
و با این بیت ادامه میدهد:
«برای ما كه معلوم است حقهبازی اينها
نمیترسيم هرگز از ترقهبازی اينها»
ظاهراً این همان بیتی است که حاج #مرتضی_طاهری گفته بود نخواند و خواند... بعد از دیدار در حیاط بیت #حاج_مرتضی گلایه میکرد که آخر کار خودت را کردی!
بیت بعدی را هم رد میکند:
«نمیترسيم از دشمن، ز تهديد و ز تحريمش
اگر دريای خون باشد، نمیگرديم تسليمش»
و دو بیت بعد را میخواند:
«نمیترسيم از آتش، كه ما از نسل زهراييم
و قطرهقطرهقطره ازپیهم، موج درياييم
كه ما حقيم و هرگز از كف باطل نمیترسيم
شهادت افتخار ماست، از قاتل نمیترسيم»
حاج #رضا_بذری میگوید: «بنویس! بنویس رضا پشت سر من بهبه میگفت!»
#محسن باز هم دو بیت را رها میکند... در واقع او گزیدهای از اشعار مختلف را انتخاب کرده برای اجرا و تعهدی برای خواندن کامل اشعار ندارد، در این روش اگرچه هویت و انسجام شعر بهعنوان یک اثر خلقشده توسط شاعر از بین میرود، اما شاید بتوان برای اجرا از چنین تعهدی چشمپوشی کرد و اجازه داد دست مداح برای انتخاب و ابتکار بازتر باشد و بتواند با انتخاب گل ابیات، اجرای ترکیبی جذابتری داشته باشد که البته در این صورت هم باید چارچوب و اصولی را با دقت رعایت کرد...
حذف و اضافههای #محسن به قدری هست که اشاره به تمام آنها و آوردن حذفیات، متن را از انسجام میاندازد و به همین جهت در ادامه، همه این تغییرات را نخواهم آورد...
اینجا یک لحظه #محسن به تنظیمات کارخانه برمیگردد و به عادت خودش در هیأت، ناگاه با همان شدت و هیجان گفت: «حالا» و بیت بعدی را خواند:
«بترسيد از همين بغضی كه عمری در گلو داريم
بترسيد از شهادت، چون كه آن را آرزو داريم»
صدای بهبه جمعیت به گوش میرسد...
«سر آليهود، آن روز خواهم ريخت، دادم را
بترسيد، آه! اگر آقا دهد حكم جهادم را»
در وسط این شعر، #محسن سه بیت و تنها سه بیت از
شعر شانزدهبیتی #امیرحسین_آکار را میآورد:
«گوش کن خطه سلمان به زبان آمده است
صحبت از وعده صادق به میان آمده است
مشت اول به سرت محکم و طوفانی بود
ساعت حملهمان دست سلیمانی بود
صحنه عینالاسد نقطه بسمالله است
سیلی اصلی فرماندهمان در راه است»
و دوباره با تکرار مصرعی که از آنجا قطع کرده بود، به ادامه شعر قبلی برمیگردد:
«بترسيد، آه! اگر آقا دهد حكم جهادم را...
چه پيروزی، چه مرگ، آلعلی خوشبخت خواهد بود
بدانيد انتقام ما ز دشمن سخت خواهد بود
بدان بيتالمقدس عاقبت آزاد خواهد شد
بقيع آن روز با عشق علی آباد خواهد شد»
ابیات پایانی این شعر را هم رها میکند تا با حسن استفاده از ذکر نام علی(ع) مجلس را به سرودی که از ابتدا قرار بود خوانده شود منتقل کند:
«علی یاعلی، علی یاعلی، علی یاعلی...»
فریاد میزند:
«دستها! من دستت رو ببینم...»
و ادامه میدهد:
«یگانه بانوی علی
همیشه پهلوی علی
به دنیا اومدی برای دیدن روی علی...»
به ناگاه قطع میکند:
«فرمودند وقت تمام است...، عذر میخوام...»
از ابتدا قرار بود #محسن_عراقی سرود بخواند که ناگهان زود دیر شد و وقتی برای سرود نماند...
نمیدانم اینکه در اسامی اعلامی شاعران نام حاج #حسین_سازور آورده شد، تکرار همان اشتباه خبرگزاریها بود یا آنچنان که خبرگزاری دیگری آورده، همین شعر پایانی منظور بوده!
قبل از رفتن، با ادبیات متفاوتی خدمت آقا عرض ادب میکند:
«ما از #محله_شهید_ابراهیم_هادی به شما عرض ادب میکنیم، بچهمحلامون گفتن محضرتون سلام برسونیم و به ادبیات اونا میگم آقا ما فدایی شماییم، ببخشید...»
آقا هم بیجواب نمیگذارند:
«زنده باشید، موفق باشید، طیبالله انفاسکم»
نمیدانم آن جلو چه اتفاقی میافتد، جمعیت نیمخیز میشوند... صدای آقا به گوش میرسد: «بزار بیاد...» عدهای دست میزنند! یکی صلوات میفرستد، حاج احمد پشت جایگاه قرار میگیرد و میگوید یک صلوات بفرستید... جمعیت انتهای حسینیه فریاد میزنند: «بشین آقا! بشین آقا!»
از پچپچها متوجه میشوم که علیرغم تدبیر محافظان، خودش را به آقا رسانده...
#حاج_احمد اسم شاعران را اصلاح میکند و میگوید #رجبی نه و #رحیمی! البته نمیگوید کدام رحیمی؟ یوسف، داود، مهدی، علیرضا یا عباسعلی؟ که همه #رحیمی هستند و همه هم شاعر آیینی!
ادامه دارد...
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir
🗳 باز هم رای میدیم!
🖼استوری کربلایی #محسن_عراقی در خصوص شرکت در #انتخابات
#الی_الحبیب
🆔 @elalhabib_ir