eitaa logo
هیئت مذهبی_فرهنگی الی الحبیب
1.1هزار دنبال‌کننده
21.2هزار عکس
4.6هزار ویدیو
141 فایل
یه عده جوونیم از جنس مونث، دانشجو، دانش‌آموز و طلبه... سرمان درد می‌کرد برای کار، حسین جمع‌مان کرد 🌸 . . . کانال ایتا: @elalhabibk پیج اینستاگرام: @elalhabib_1401 کانال تلگرام: @elalhabib1401 . . . ارتباط با ادمین کانال 👇 @Ro_siyah
مشاهده در ایتا
دانلود
6.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ▫️مهمترین بخش زندگی امام عسکری علیه‌السلام 🔺نهادینه کردن تفکر مهدویت؛ برجسته‌ترین بخش زندگی عسکری علیه‌السلام 🎙 حجت‌الاسلام رفیعی ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
بسم الله الرحمن الرحیم(1).mp3
48.2K
💠 به توکل نام اعظمت، بسم الله الرحمن الرحیم 🌱 همراهان نازنین صبحتون مفید ...🌅❤️ ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
اشک بر غربت مظلوم اجابت دارد پر پرواز دعا را بنویسید حسین لحظه ی سینه زدن با دم یا ثارالله سرخی خون خدا را بنویسید حسین 💔 ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
5.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ⤵️ حرکت نشر جانب پولیکن ⛔️نکته👇 📌حتما باید قبل از انجام حرکات بدنتان را گرم کنید. ⚽️🏓⚽️🏸⚽️🥋⚽️ 🔺فواید گرم کردن: • به تحرک درآوردن مفاصل • فعال و آماده کردن عضلات • ایجاد آمادگی ذهنی برای تمرین • پیشگیری از آسیب دیدگی در طول ورزش ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
چہ‌شَوَد‌گَر‌تو‌بیائے‌و‌بَری‌غَم‌زِدِل‌ِما ڪه‌به‌هَر‌خَستہ‌دَوائے‌و‌به‌هَر‌بَستہ‌ڪِليدے مهدی جان(عج)🌱 ❤️ ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
📣 امیرعبداللهیان: طرح عمان همچنان روی میز است وزیر امور خارجه در دیدار با دبیرکل سازمان ملل: 🔺️تبادل پیام‌ها با آمریکا ادامه دارد و طرح سلطان عمان هم‌ همچنان روی میز است. 🔺️ اگر طرف‌های مقابل آماده باشند، ما برای بازگشت به برجام جدی هستیم تا در چهارچوب ابتکار عمان همهٔ طرف‌ها به تعهدات خود در برجام برگردند. 🔺️هر زمان آژانس در چهارچوب فنی عمل می‌کند، امور در مسیر درست پیش می‌رود. اما هر وقت دیگران نظرات سیاسی خود را بر مسائل حرفه‌ای آژانس ترجیح می‌دهند اوضاع خراب می‌شود. ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
💠 🔹امام حسن عسکری علیه‌السلام فرموده اند: ◾️ إنَّ اَلْوُصُولَ إِلَى اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ سَفَرٌ لاَ يُدْرَكُ إِلاَّ بِامْتِطَاء اَللَّيْلِ. ◾️رسيدن به خـداوند عزّوجلّ، سفـرى است كه جز با مركـب شب زنـده دارى به دست نمى آيد. 📚 بحار الأنوار/ج۷۵/ص۳۸۰ ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
می‌خوام آدم بشم بزن بهادری بود برای خودش. با آن هیکل تنومند شده بود یکه‌بزن محله. روزها کار می‌کرد و شب‌ها دعوا و چاقوکشی، رفیق‌بازی و کاباره. گوش شنوا نداشت. هر بار دسته‌گل به آب می‌داد، خبر می‌بردند برای مادرش. از کارهای پسرش خسته شده بود. فکر می‌کرد امروز و فردا خبر دستگیری‌اش را می‌دهند، سند خانه را آماده گذاشته بود روی طاقچه. پناه می‌برد به سجاده‌اش و دست‌به‌دعا برمی‌داشت: - خدایا اهلش کن. کاش شاهرخ برمی‌گشت به نوجوانی. بچه‌مثبت بود و درس‌خوان. روزی که معلم اول راهنمایی‌اش به بعضی شاگردها، نمره‌ی امتحان را ارفاق کرده بود، تند‌و‌تیز اعتراض کرد. معلم در جوابش کشیده‌ی آبداری حواله‌اش کرد و از مدرسه اخراج شد. از همان‌روز عاطل‌و‌باطل در خیابان و سر چهار‌راه می‌گشت و کم‌کم با اراذل بُر خورد. - خدایا سر‌به‌راه بشه. تا آن روزی که شده بود بادیگارد، بادیگارد هایده. چهارستون بدنش لرزید. - خدایا کاری از من برنمیاد،‌خودت درستش کن. میان آن اذیت‌و‌آزارها و گردنکشی‌ها، غیرت و معرفتش سر جایش بود. یک‌شب به فقیری کاپشن را با دسته‌ی اسکناس توی جیبش بخشید یا وقتی مهین را دید که به ناچار در کاباره مشغول کار شده، تحمل نکرد، برایش خانه‌ای اجاره کرد و هر ماه پولی بهش داد. برای خودش و پسر ۱۰ ساله‌اش. نزدیک محرم بود، بچه‌های محل خبر دادند حاج آقا تهرانی برای مراسم هیئت، مجوز شهربانی را می‌خواهد. شاهرخ مجوز را گرفت و پایش به هیئت باز شد. توی هیئت، حاج آقا از حر گفته بود، از لحظه‌ای که خودش را بین بهشت و جهنم دیده بود و از توبه‌اش. صحبت‌های حاج‌آقا کار دست شاهرخ داد، دلش زیر‌و‌رو شده بود، انگار پشتش به خاک مالیده شده بود، گذشته‌اش هم. بعد از مراسم، حاج‌آقا رو کرد به شاهرخ: «من شما را که می‌بینم یاد مرحوم طیب می‌افتم که وقتی بعد از 15 خرداد 1342 گرفتنش و شرط آزادیش را دشنام و افترا به خمینی گذاشتند، زیر بار نرفت و در همین تهران به رگبار بستنش.» تکان خورد: «حاج‌آقا چه‌جوری آدم بشم؟» - باید بری مشهد، هر کاری کردی به امام بگو، بهش بگو پشیمونی. کلید را به در انداخت و از همان جلوی در گفت: «ننه! بیا بریم مشهد.» این شاهرخ بود که از مشهد حرف می‌زد؟! رفت توی حیاط، درست بود، گوش‌هایش درست شنیده بودند، شاهرخ عزم زیارت کرده بود. کنار در طلاکوب حرم جلوی ضریح نشست، دلش ریخت و بی‌امان اشک‌هایش روان شد، دست‌هایش را رو به ضریح بلند کرد: «حاجی گفته اگه می‌خوام آدم شم باید بیام پیش شما. امام رضا به دادم برس، غلط کردم، منو ببخش، می‌خوام توبه کنم.» به هق‌هق افتاد: «عمرم تباه شد، گذشته‌مو پاک کن، خودمو پاکن، می‌خوام آدم بشم». وقتی برگشت شاهرخ دیگری بود. خدا سر بزنگاه، دستش را گرفته و شیشه‌ی جانش را شسته بود‌. شد پای ثابت جمع مبارز. مبارزان رژیم پهلوی. پیکانش را هم فروخت برای همین راه. وقتی امام خمینی آمد، توی فرودگاه سر از پا نمی‌شناخت. بعد از انقلاب عضو کمیته شد. وقتی که آشوب و بلوای کردستان به پا شد، از اولین نفرهایی بود که به کردستان رفت. در قصر شیرین بود که بیسیم‌چی‌اش شهید شد، بلندگوی دستی را برداشت و به همرزم عرب‌‌زبانش گفت: «به عراقی‌ها بگو اگر مَردن بیان با خودم بجنگن.» زمان جنگ عراق به آبادان رفت. فرمانده‌اش سید مجتبی هاشمی بود، فرمانده‌ی جنگ‌های نامنظم. خبر رسید که آبادان محاصره شده، شاهرخ با نیروهای مردمی خودش را رساند ذوالفقاری آبادان برای مقابله با دشمن بعثی. عاقبتِ آن توبه‌ی نصوح، هلهله‌ی دشمن بالای پیکرش بود، آن‌هم وقتی گلوله‌ای سینه‌اش را شکافته بود و خون فوران می‌کرد. شهید شاهرخ ضرغام، حرّ انقلاب، شد مصداق آیه‌ی: فَأَمَّا مَنْ تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صَالِحًا فَعَسَى أَنْ يَكُونَ مِنَ الْمُفْلِحِينَ اما کسی که توبه کند، و ایمان آورد و عمل صالحی انجام دهد، امید است از رستگاران باشد! قصص، ٦٧ نویسنده: سعیده تلّان ┅═✧❁ @elalhabibk🍁 ❁✧═┅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
6.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 🏴 🔹يا أَبَا مُحَمَّد يَا حَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ، أَيُّهَا الزَّكِيُّ الْعَسْكَرِيُّ يَا بْنَ رَسُولِ اللهِ يَا حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ يَا سَيِّدَنا وَمَوْلانا إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِكَ إلى اللهِ وَقَدَّمْناكَ بَيْنَ يَدَيْ حاجاتِنا يَا وَجيهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ 🔸ای ابا محمّد،‌ای حسن بن علی،‌ای پاک‌نهاد عسکری،‌ای فرزند فرستاده خدا،‌ای حجّت خدا بر بندگان،‌ای آقا و مولای ما، به تو روی آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوی خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روی حاجاتمان نهادیم،‌ای آبرومند نزد خدا، برای ما نزد خدا شفاعت کن. 📚 فرازی از ┅═✧❁ @elalhabibk🏴 ❁✧═┅