بسم الله الرحمن الرحیم
وصال
این میوهی بارانزده هرچند که کال است
ای عشق مدد کن که به دنبال کمال است
یا حسرت آینده و یا فکر گذشتهست
کاری که روا نیست به ما صورت حال است
در مذهب ما باده حرام است، ولیکن
من مست سبوی غمم این باده حلال است
در خلوت ما _غیر تو_ عالم همه جمعند
ای دوست تو را از دل ما جای سوال است!
یا جای تو یا غیر تو اینجاست، ولاغیر!
جمع تو و غیر تو در این خانه محال است
با دیدهی دل در پی دیدار تو هستیم
این آینه هر آینه شفاف و زلال است
یکروز درختی شود و بار بیارد
این شاخهی خشکیده که امروز نهال است
سرمایهی ما بال شکسته است چو فطرس
در دایرهی سوختگان بال وبال است
رم میکند این خاطر پرشور به هرجا
صیدش کن و نگذار بتازد که غزال است
هرکس که تو را خواست، تو را یافت در آخر
چون خواستنت سادهترین راه وصال است
اشک است که میافتد و تا عرش میآید
در ظاهر اگر طائرکی بیپر و بال است
هرچند که گاهی ره صدساله دمی شد
اما دم وصل تو بهاندازهی سال است
ما را نظر لطف تو عید است، اگرچه
اندیشهی زاهد همه دیدار هلال است
#مجتبی_خرسندی
#غزل
#عید_سعید_فطر