eitaa logo
علم و سیاست فارسی
118 دنبال‌کننده
27 عکس
0 ویدیو
3 فایل
دیدگاه‌های این کانال برآمده از پژوهش‌های اندیشکده علم و سیاست فارسی است. ارتباط با علم و سیاست فارسی: @mirzayipoor
مشاهده در ایتا
دانلود
«ما سنگین‌گوش‌های سنگین‌جان، به جشن این تولد، که معلوم نیست در دل کدام شب، در خلوت کدام صحرا، در خاموشی کدام شمع گرفته شده است، دعوت نشده‌ایم. کسی لازم ندیده است با لبخندهای ساختگی و هدایای دست و پا گیرمان برای انسان تازه عمر دراز آرزو کنیم، ما را به عمر این انسان تازه راهی نیست، اگر چون جباران بخت‌برگشته، افول طالعِ خویش را در طلوع طالعِ نو نبینیم و نپذیریم.» (از یادداشت انقلاب 7 اکتبر) توضیح تصویر: نزار عثمان، هنرمند و کاریکاتوریست سوری است، که به تازگی به مناسبت جنگ غزه نمایشگاهی در دمشق بر پا کرده. ایده‌های عمیقی دارد. در این کار در برابر اسب شطرنج، که یک مهره شناخته شده و رسمی در جغرافیای بازی است، با حرکت در مسیرهای محدود و مشخص، ماهی وارد میدان شده، که جایی در شطرنج ندارد، فرم پرداخته ای ندارد، اما زنده است و پا هم درآورده و میتواند حرکتهای نامشخص و نامحدودی در جهات مختلف داشته باشد و بازی را به هم بزند. در حالیکه اسب شطرنج را حرکت می‌دهند، ماهی خودش راه میرود. انسان که قاعدتاً باید سوار اسب باشد، در این تصویر سوار ماهی است، اسب بی سوار است و با پوزه تیزش خشن‌تر از همیشه به چشم می آید. سوار ماهی هم کودک است، انسان تازه است، آینده دارد. ماهی از کجا آمده؟ شاید از دریایی که ساحلش غزه است، خودش از دریای بخت آزمایی انسان پادرآورده و آمده انسان را سوار کرده، به جای آنکه شکار یا رام انسان شود.
انقلاب 7 اکتبر - 3 چه چیز قرار است در هزینه‌کرد زندگی نگه داشته شود؟ وطن؟ اگر وطن آن باشد که ما هم داریم، چه قابلی دارد که زندگی را هزینه‌اش کنیم! ما وطن را برای زندگی می‌خواهیم، برای زندگی در آن می‌مانیم و برای زندگی آن را ترک می‌کنیم و خب، وطن دیگری اختیار می‌کنیم. در ثانی، زندگی را فدای وطن کردن، نهایتاً چندان می‌تواند معقول باشد که وطن را جای زندگی نگه دارد، اگر بناست با این تصمیم، وطن را به خاکروبه‌ای جهنمی بدل کنیم، آن وقت هم زندگی را داده‌ایم و هم وطن را. یا آیا می‌خواهیم انتقام نیاکانمان را بگیریم؟ در اینصورت چه کسی انتقام ما و کودکانمان را خواهد گرفت و این دور خون و خونریزی تا کی ادامه خواهد یافت؟! یا بناست همه‌ی این‌ها را به اسم دین و دیانت تمام کنیم؟ در اینصورت آیا بناست حاصل ما از دین تنها مرگ‌های بیشتر باشد؟! این است که معقولیت آن تصمیم که آتش این جنگ را دوباره شعله‌ور کرده به‌هیچ‌وجه برای ما روشن نیست و هرچند ما هیچ راضی به کشته‌شدن هیچ کودکی نیستیم و کودک‌کشان را محکوم می‌کنیم، و حتی حاضریم بجنگیم و جان فدا کنیم تا صلحی دوباره برقرار شود، اما تصمیم ما به جنگ هم تابع همان محاسباتی است که هنوز نتوانسته تصمیم فلسطینیان به جنگ را معقول کند؟ آن‌ها نباید این تصمیم را می‌گرفتند و ما نیز نمی‌توانیم بگیریم. اما اگر به‌راستی بخواهیم آنچه در این رخداد در حال رخ‌دادن است، یعنی انسانِ این رخداد و تصمیمش را بفهمیم، بیهوده است که از او بخواهیم هر چه دارد به کار بگیرد تا ما را قانع کند، در عوض بایست از دریچه چشم او که تصمیمی را معقول دیده، به خویش نگاه کنیم و معقولیتِ نگرفتن آن تصمیم را بسنجیم. پشتِ این تصمیم نگرفتن ما، هرچند خردمندانه به نظر می‌رسد، باورهایی عامیانه نهفته است. ما گمان می‌کنیم این جنگ و کشتن و کشته‌شدن است که نیاز به تصمیم دارد، وگرنه زندگی خود به خود برقرار است و اگر بگذاریم، هر کسی طبیعی زندگی می‌کند و طبیعی می‌میرد، جنگ استثنایی به وضع عادی زندگی است. اما این درست ندیدن آن است که ما «در جهانی» زندگی می‌کنیم. ما «به‌گونه‌ای» زندگی می‌کنیم، به‌ویژه امروز که حتی «طبیعی» زندگی‌کردن هم نحوی سبک‌زندگی است. زندگی هیچگاه طبیعتاً برقرار نبوده و نیست، اگر بود تاریخی در کار نبود. زندگی تعیین می‌شود، به تصمیمی متکی است، جهانی که در آن زندگی می‌کنیم حاصل آن تصمیم است، نه تنها نحوه‌ی زندگی، بلکه نحوه‌ی مرگ ما هم، و نه تنها نحوه‌ی مرگ، بلکه شمار مردگان هم، اینکه بیشتر در چه سن و سالی باشند، از چه قوم و نژاد و دین و در کدام نواحی باشند، و نه تنها این‌ها بلکه عناوین مرگ هم و نه تنها عناوین مرگ، بلکه مرگ‌های بی‌عنوان هم، لوازم جهانی هستند که ما در آن زندگی می‌کنیم، همگی تابع تصمیمی است که به نحوی پیشینی، پیش از آنکه منِ فرد به دنیا بیایم، گرفته شده است. منِ فرد آن را می‌یابم و اگر سهم خود را از آن ناکافی دیدم، همانطور که می‌توانم تغییر کنم تا سهم بیشتری بگیرم، طبیعتاً ممکن است هم بخواهم آن را تغییر دهم. زندگی طبیعی نیست، اما اگر کسی که زندگی را ناعادلانه می‌یابد بخواهد آن را تغییر دهد، این حتماً طبیعی است. «گر تو نمی‌پسندی، تغییر کن قضا را». اما همانقدر که این مصرع حافظ مطایبه‌آمیز است، سر به شورش برداشتن در برابر جهان هم می‌تواند مسخره باشد. تاریخ پر از ماجرای مسخرگانی است که هم خود را به دردسر انداخته‌اند و هم دیگران را؛ اگر کسی هوس قهرمانی دارد، بهتر است جهان را از شورشیان و خرابکاران نجات دهد، تا خود یکی از آن‌ها باشد. [ادامه دارد...]
«اسرائیلی‌ها که می‎دانند تا پایان جنگ راه درازی در پیش دارند، حتماً ضربه‌ی این اتفاق را مستقیم‌تر و محکم‌تر از کسانی دریافت کرده‌اند که برای آتش‌بسِ هرچه‌سریعتر و وارد شدن به فاز خیالات دیپلماتیک عجله دارند، با این حال، همان اسرائیلی‌ها، با آن سری که به ستیزه با تقدیر برداشته‌اند، کمتر از همه آماده‌ی دیدن و فهمیدن آن هستند.» (از یادداشت انقلاب 7 اکتبر) توضیح تصویر: در فیلم «زندگی زیباست» از روبرتو بنینی، پدری را می‌بینیم که همراه فرزندش در یکی از اردوگاه‌های کار اجباری آلمان نازی گرفتار شده، اما نمی‌گذارد فرزندش از ماجرا سر در بیاورد، بلکه به او القا می‌کند که همگی در یک بازی بامزه‌ی دسته‌جمعی شرکت کرده‌اند. این صحنه‌سازی تا آخرین لحظه زندگی پدر، به نحوی دردناک ادامه می‌یابد و فرزند هیچگاه با «واقعیت» ماجرا روبرو نمی‌شود. مسئله‌ای که درام این فیلم را شکل داده، به نحوی در عمده فیلم‌های مربوط به هولوکاست، بلکه عمده فیلم‌های مربوط به آلمان نازی (مثل قایق نجات از هیچکاک) وجود دارد. روایت یهودی از هولوکاست، در عین استناد به آن، نمی‌تواند به آنچه رخ داده مستقیماً نگاه کند، انگیزه‌های انسانی موجود در آن را بفهمد و آن را برای خود تفسیر کند. اینگونه، تاریخ از آن پس، تاریخ فرار از آنچه رخ‌داده است.
علم و سیاست فارسی
انقلاب 7 اکتبر - 3 چه چیز قرار است در هزینه‌کرد زندگی نگه داشته شود؟ وطن؟ اگر وطن آن باشد که ما هم
انقلاب 7 اکتبر - 4 معقولیت تصمیمی که آتش این رخداد را برافروخته است، بسی اساسی‌تر از آنچه ما فکر می‌کنیم، نزد خودِ گیرندگانش زیر سوال است. اما می‌نماید گیرندگان آن تصمیم به این سوال پاسخی متفاوت از مدعیانِ جهان آزاد یا شورشیان جهانی داده باشند، واقعاً این سوال را پرسیده باشند، به جای آنکه جواب‌های بدیهی و ندانم‌کارانه به آن بدهند. این سوال، نه تردیدی کلی، بلکه مشخصاً سوال از معقولیت تصمیمی است که جهان ما را ساخته است، نه تصمیم به برهم‌زدن جهان، تصمیم زندگی. آن تصمیم زندگی که این جهان را ساخته، با همه‌ی کشتگان غیرطبیعی و طبیعیش، کجا و چطور معقول شده و می‌شود؟ اگر فلسطینیان، در اعماق تونل‌هایی که در دل خویش جا داده‌اند، توانسته باشند این سوال را به‌راستی بپرسند و آن را تاب بیاورند، دیگر باید واقعه‌ی 7 اکتبر را «انقلاب» خواند. انقلاب‌ها از آن پس در جهان جدید ممکن شده‌اند که فهمیده‌ایم این انسان است که با تصمیمِ زندگی، جهان و تاریخ را می‌سازد، وگرنه مادام که جهان و تاریخ تنها انسان را در برمی‌گرفتند، به جای آنکه به دست انسان ساخته شوند، انقلابی هم وجود نداشت. هیچ انقلابی تنها و اولاً ملی نیست، هرچند ملتی و ملت‌هایی با آن تکوین پیدا می‌کند. تغییر مبدأ تاریخ و نام ماه‌ها در انقلاب فرانسه تنها نشانه‌ای از امکان تعیین آن‌ها به دست انسان بود. انقلاب‌ها پایه‌گذاری تاریخ و جغرافیا به دست انسانند، از این رو همه‌ی جهان را تحت‌الشعاع قرار می‌دهند و به رویارویی با خویش می‌خوانند. همه‌ی ما ممکن است زندگی را، یا چیزهایی را در زندگی دوست داشته باشیم، اما تصمیم زندگی غیر از اینها است. در تصمیم زندگی، زندگی خود را بزک نمی‌کند و تعارف نمی‌زند تا اگر تمایل داشتیم، انتخابش کنیم، بلکه با ناانسانی‌ترین چهره‌اش، که مرگ در برابرش عروسی زیبا است، خود را به ما می‌نماید. همین الآن می‌توانیم در غزه تصویر آن زندگی که از فلسطینیان تصمیمی طلبیده است را ببینیم. تصمیم به «این» زندگی چگونه معقول می‌تواند باشد؟ اینجا معقولیت چیزی غیر از چون و چرا کردن و مجهول را به معلوم حواله دادن است. چون و چرا کردن در هر چیز منوط است به دیدن و پیش رو گذاشتنش ، اینجا سخن از چیزی است که نمی‌توان دید و تابش آورد، تا چه رسد که پیش رو بگذاریمش و در آن چون و چرا کنیم. چه بسا معقولیت اینجا همان دیدن و تاب آوردن باشد و اینجا بیش از آنکه چیزی نزد انسان موجه و معقول شود، خود انسان باشد که موجه و معقول می‌شود. تصمیم زندگی، زندگی را شایسته‌ی انسان می‌کند، اما تنها از آن پس که انسان را شایسته و پذیرای زندگی، با رنج‌های بسیار و راحتی‌های اندکش، با رهاوردهای از خون گذشته‌اش، با همه‌ی نیک و بدهایش کرد. اینجا نه با حکمی اخلاقی روبروییم، پذیرش نیک و بد زندگی، فرق میان نیک و بد را از بین نمی‌برد، بلکه درست انسان را در آن میان می‌نشاند، نیک نیک است و بد بد است؛ انسان چیست؟ آنکه حکم به نیکی نیک و بدی بد می‌کند. [ادامه دارد...]
علم و سیاست فارسی
انقلاب 7 اکتبر - 4 معقولیت تصمیمی که آتش این رخداد را برافروخته است، بسی اساسی‌تر از آنچه ما فکر می
انقلاب 7 اکتبر - 5 تاب آوردن و دیدن، از آن پس، اندیشیدن و حکم کردن، چیزی درباره‌ی آن نمی‌گوید که آنچه با آن روبروییم، زندگی، اندیشیدنی و دیدنی است و ما تاب آن را داریم یا نه. این تلازم منطقی که: ما به هر آنچه هست می‌اندیشیم، پس هر آنچه هست پیشاپیش چیزی اندیشیدنی است، نمونه‌ی روشنی از مغلطه است. البته اندیشیدنی بودن هر آنچه هست در گرو اندیشیدن ما به هر آنچه هست است، اما این نه یک تلازم منطقی، بل عهدی است که انسان بسته است، انسان عهد بسته که هر آنچه هست را اندیشیدنی کند و اندیشیدنی نگه دارد، اما درست از آن رو که آنچه که هست را فی‌نفسه نیندیشیدنی یافته است، بیرون از حدود تاب و توانش دیده است. آن عهد، این تصمیم زندگی، درست رویارویی با چیزی است که انسان یارای تحملش را ندارد. از این رو چه بسا رویارو شدن با تصمیم زندگی کار «خدایی» باشد، هرچند درست همینجا است که حدود «انسانی» معین می‌شود، انسانی به دنیا می‌آید، شهری تأسیس و تاریخی آغاز می‌شود. می‌نماید در غزه انسانی به دنیا آمده باشد که زندگی را با انبوه لحظاتی که نمی‌توان تاب آورد، پیش‌اندیشانه، در نظر آورده و خواسته باشد، بی آنکه از درد آن لحظات چیزی بکاهد. آنچه از 7 اکتبر به بعد می‌بینیم و خواهیم دید واگشایی طومار آن تصمیم و شرح نکته به نکته و مو به موی زندگی جدید است. جهان ما به اهمیت لحظه‌ی بمباران اتمی ژاپن از سوی امریکا واقف است و شاید انتشار فیلمی مربوط به آن هم در همین ایام بی‌مناسبت نباشد. همه می‌دانیم پایه‌ی نظم جهانی که در آن زندگی می‌کنیم در آن لحظه نمادین گذاشته و محکم شده است. لیندسی گراهام، سناتور جمهوری‌خواه کنگره امریکا، در مقام توجیه، آنچه در غزه اتفاق می‌افتد را با بمباران توکیو مقایسه کرده و بی‌آنکه اسمی از هیروشیما و ناکازاکی برده باشد، گفته: «این شبیه همان است، هرچند همان نیست.» اما مهم است بدانیم شباهت‌ها و تفاوت‌ها بیش از آن است که سیاستمدار امریکایی فکر می‌کند. شباهت آنچه در غزه اتفاق می‌افتد با بمباران ژاپن، تنها در این نیست که هر دو لازم دانسته شده‌اند، بل در این است که هر دو لحظه‌ی تأسیسند، لحظاتی که همه آنچه در ادامه رخ داده، از کشتار ویتنام بگیر، تا بمباران عراق و اشغال افغانستان، موجه کرده است. اما تفاوت‌ها بسی بیش است؛ سیاستمدار امریکایی نمی‌خواهد و نمی‌تواند تصمیم متفاوت زندگی در غزه و تصمیم‌گیران متفاوتش را، که امریکایی نیستند، ببیند و بپذیرد. تنها کافی است به فرم متفاوت آنچه در غزه در حال رخ دادن است توجه داشته باشیم. این فرم جزئیاتی نیست که در کل چیزی را عوض نکند، شناسنامه اتفاقی است که رقم می‌خورد. این امروزی بودن، به درازا انجامیدن، غیرقابل مداخله بودن و با زندگی آمیختن جنگ، فرصت می‌دهد طعم تلخ زندگی را خواهی نخواهی و پیوسته زیر زبانمان داشته باشیم، با آن خو بگیریم و تصمیم زندگی، معنا و ابعاد آن را فهم کنیم، شاید از آن پس بتوانیم آماده‌ی ورود به جهانی باشیم که در لحظه‌ی تأسیسش ایستاده‌ایم.
«در تصمیم زندگی، زندگی خود را بزک نمی‌کند و تعارف نمی‌زند تا اگر تمایل داشتیم، انتخابش کنیم، بلکه با ناانسانی‌ترین چهره‌اش، که مرگ در برابرش عروسی زیبا است، خود را به ما می‌نماید. همین الآن می‌توانیم در غزه تصویر آن زندگی که از فلسطینیان تصمیمی طلبیده است را ببینیم.» (از یادداشت انقلاب 7 اکتبر)
کریمان جان فدای دوست کردند/ سگی بگذار، ما هم مردمانیم خون‌هایی که دیروز دادیم، ادای دینی بود به خون‌هایی که برایشان گریستیم، گواه صدق ما بود. حالا می‌توان در میان گریه هم خندید. امضای اسرائیل را پای کشتار دیروز، همه می‌توانیم ببینیم، اما محاسبات پشت این کشتار را هم باید دید. همه‌ی تلاش اسرائیل وارد کردن ایران، مستقیم و خلاف عرف‌های بین‌الملل به جنگ با خویش است. این می‌تواند همه چیز را عوض کند. مسئله را بالأخره از یک مسئله انسانی، اسلامی، عربی به یک مسئله ایرانی بدل کند و دور غزه را خلوت کند،‌ مقصر به هم خوردن اوضاع را ایران نشان دهد و وحدت از دست رفته جامعه بین‌الملل را دوباره بر سر مقابله با ایران شکل بدهد. در ایران، کمتر کسی از جنگ می‌ترسد،‌ اما قواعد جنگ را باید بلد بود و خوب جنگید. نه هر کاری که می‌توان را باید کرد و نه هر کاری که می‌توان کرد را باید گفت. راه درازی در پیش داریم. فلسطین پروبلماتیک جهان جدید است، چیزهای زیادی باید تغییر کند، که دارد می‌کند، باید بردبار بود. در این بازی ما نقشی را بر عهده گرفته‌ایم که حالا محکمتر ایفا خواهیم کرد. ▪️علم و سیاست فارسی▪️
یکی از بندهای مقاله‌ی «آیا دانشمند می‌تواند عهده‌دارِ جهانِ علم باشد؟» هنگام انتشار افتاده بود که به این وسیله متن کامل آن مقاله را به صورت PDF در اختیار خوانندگان محترم کانال علم و سیاست فارسی قرار می‌دهیم.
درگذشت دکتر کریم مجتهدی غمی بزرگ برای دوستداران فلسفه و دانشگاه در ایران است. ایشان برای دانشگاه به اندازه‌ی فلسفه اهمیت قائل بود و آن را تنها محل فلسفه می‌دانست. دکتر مجتهدی تا آخر عمر در دانشگاه ماند و خود را دانشجو خواند و فلسفه را چیزی جز دانشجویی ندانست. او با صداقت و تواضع شیوه‌ی زندگی دانشجویی را برگزید، رسم تجرد در پیش گرفت، و از شلوغی شهر برحذر ماند. او این غربت را پذیرفت چون می‌دانست که شهر بدون دانشگاه راهی به حقیقت و آزادی نمی‌یابد. برای او شهر بدون دانشگاه شهر بردگان و محل شیادی و فریب شبه‌علم بود. دکتر مجتهدی از آخرین بازماندگان نسلی بود که پرسش از حقیقت برایشان با پرسش از ایران گره خورده بود. او با نحوی خودآگاهی تاریخی، تلاش کرد جستجوی دانش و حقیقت را از رهگذر توجه به ایران و تاریخ آن پیگیری کند. این توجه تاریخی برای شاگردانش بصورت نوعی تعصب نسبت به زبان فارسی نمود داشت. فقدان دکتر کریم مجتهدی شعله‌ی کم‌فروغ دانشگاه در ایران را بیش‌ازپیش به خاموشی نزدیک کرد، مگر از میان شاگردانش، دانشجویانی چون او برخیزند و روح دانشگاه را در ایران تازه کنند. 🔸علم و سیاست فارسی🔸 @elmosiasatfarsi
«سویه» درنگی بر حال و آینده جمهوری اسلامی 5⃣ جلسه پنجم «بحران نمایندگی در جمهوری اسلامی ايران» 👤 دکتر محمدهادی محمودی مدير اندیشکده علم و سیاست فارسی 👤 دکتر سیدحسین شهرستانی عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و هنر اسلامی 🗓 سه شنبه؛ ۳ بهمن ماه 🕰 ۱۴:۳۰ الی ۱۷:۳۰ 🏢 تهران، چهارراه ولی‌عصر(عج)، خانه اندیشه‌ورزان 📍به زمان برنامه دقت فرمائید؛ به دلیل تعطیلی روز پنجشنبه، استثنائاً برنامه این هفته، روز سه شنبه برگزار می‌گردد. ✉️ با توجه به ظرفیت محدود، برای شرکت در برنامه به شناسه @Sooye_ir پیام دهید. (بله، تلگرام، اینستاگرام و آپارات) @Sooye_mahfel