eitaa logo
عماد دولت‌آبادی
82.1هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
625 ویدیو
3 فایل
نویسنده‌هه به نخست‌وزیر گفت؛ شماها دو روز پشت این میز می‌شینین ولی قلم همیشه دست ما نویسنده‌ها می‌مونه💪 عمادم، یه نویسنده تبلیغات: @ads100 ارتباط با خودم: @edolatabadi فقط میتونم بخونم امکان پاسخ‌گویی ندارم💔 ‌‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ #ترک_کانال
مشاهده در ایتا
دانلود
من یه مبلغی نذری گذاشتم کنار برای نورافشانی امشب روی پشت بوم خودمون☺️ بعد از ظهر می‌خرم و ایشالا آمادش می‌کنم برای ساعت نه هم تکبیر می‌گیم هم تیر و ترقه هوا می‌کنیم💪 شمام مخصوصا اگه بچه دارین حتما این برنامه رو ردیف کنین براشون خاطره میشه
من امشب بجای خیلی‌ها تکبیر می‌گم بجای میرزا کوچیک که جلوی دشمن ایستاد تا پای خارجی‌ها به رشت باز نشه. و الان نیست که ببینه خارجی‌ها از ایران که هیچی از منطقه دارن پرت میشن بیرون. بجای رییسعلی تکبیر میگم که میخواست خارجی‌هارو از بوشهر بیرون کنه و الان نیست که ببینه همون خارجی‌ها توی خلیج فارس شلوارشون رو با دیدن ما خیس می‌کنن. بجای چمران تکبیر میگم که رفت لبنان شاگرد تربیت کنه و نیست که ببینه الان لبنانی‌ها دستشون روی‌ ماشه‌ی موشک‌هاشونه تا از انقلاب اسلامی دفاع کنن. بجای همت و خرازی و باکری تکبیر میگم که نیستن ببینن نه تنها یه وجب خاک به بعثی‌ها ندادیم، بلکه الان دستمون با عراقی‌ها گردن همه علیه آمریکا بجای امام تکبیر میگم که بعد از چندصد سال پای متجاوز و بیگانه رو از این خاک برید... امشب بجای هزاران شهیدی تکبیر میگم که جونشون رو دادن تا من آزاد باشم، نه برده. | عضو شوید👇 eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
ترقه و تشکیلات رو گرفتم پیش به سوی ساعت نه😁💪
دیروز به لطف خدا اولین جلسه‌ی پهلوی‌شناسی‌مون برگزار شد. امروز هم نکات تکمیلی رو توی کانال دوره گذاشتیم.✌️ جلسه‌ی اول‌مون یک ساعت شد کلا از ابتدای قاجار شروع کردیم و رسیدیم به قتل ناصرالدین شاه از قاجار شروع کردیم؛ چون برای فهم دوران پهلوی لازمه که از دوران قاجار هم یه دورنما توی ذهنمون داشته باشیم.🤷‍♂
بچه‌هامونم در این حد پاین😁 کل حرفای منو تایپ هم میخواست بکنه هفده صفحه نمیشد😂
توضیحات جلسات پهلوی‌شناسی‌مون👇
جلسات مجازی پهلوی‌شناسی سفری ۱۰ روزه به صدسال پیش. در روز حرکت، سوارِ ماشین زمان می‌شویم. از اتوبوس vip خبری نیست به‌ناچار باید سوارِ کامیون‌های مهمات انگلیسی شویم. مقصد اولمان پس‌قَلعه‌ی تهران است. جایی خوش آب و هوا و البته خلوت. آهستَکی، جلساتِ محرمانه‌ی سفیر انگلیس با حسن وثوق را می‌پاییم. قو در پس‌قلعه‌ی تهران پر نمی‌زند سفیر انگلیس؛ نخست‌وزیر ایران را به اینجا کشانده که چه از او بخواهد؟ به تهران بر می‌گردیم، پایین‌تر از کاخ گلستان، سراغ کوچه‌ی آقاعزیز را می‌گیریم خانه‌ی مدرس اینجاست. درب خانه را می‌زنیم و با صدای «بفرمایید بفرماییدِ» آقا وارد می‌شویم. مدرس لبِ حوض نشسته و آب، در کوزه‌ی قلیان خود می‌ریزد. ولی سِگِرمه‌هایش هم توی هم است. آقای مدرس چرا اوقات نداری؟ نیم‌ساعتی با مدرس اختلاط می‌کنیم و مرخص می‌شویم. تهران‌گَردی‌مان که تمام شد به سمتِ قزوین حرکت می‌کنیم. نرسیده به قزوین در روستای انجیلاق نگه می‌داریم تا نماز بخوانیم و ناهار بخوریم که صحنه‌ای عجیب می‌بینیم؛ انگلیسی‌ها افسران روسی را دسته‌جمعی بازدداشت کرده‌اند و دارند سوار ماشینشان می‌کنند. آهای کدخدا قضیه چیست؟ کدخدا؟؟ چرا جواب نمی‌دهی؟ به قزوین می‌رسیم، رییس کاروان، بهترین هتل قزوین را برای اسکان‌مان رزرو کرده است؛ گراندهتل قزوین. وارد هتل که می‌شویم، افسرِ قزاقِ چهارشانه‌ای را می‌بینیم که از پله‌های طبقه‌ی دوم پایین می‌آید. اوه، چه قد بلندی! هنوز به فکر ابهت آن افسر ایرانی هستیم که دو ژنرال انگلیسی از اتاق مجاور بیرون می‌آیند. ای بابا! آقای رییس کاروان! اینجا هتل است یا پادگان نظامی؟ رییس کاوران در گوشمان می‌گوید؛ افسر قدبلندی که دیدید، پادشاه بعدی ایران است. و این سفر همین‌طور ۱۰ روز ادامه خواهد داشت. روز دهم در جاده‌ی تهران اصفهان همان افسر بلندقامت را می‌بینیم. افسری که هفده سال بر ایران سلطنت کرده و حالا باید به جزیره‌ی موریس برود. از ماشین خود پیاده شده و شخصا دارد آن را هل می‌دهد. آقای رضاخان! شما چرا؟ بگذارید خَدَم و حَشَم ماشین را هل بدهند… چرا تنهایید؟ چیزی نمی‌گوید. فقط می‌پرسد: یک استکان چایی دارید؟ او حق دارد... چند روزی است نخوابیده و فی‌الفور باید به بندرعباس برسد، وگرنه… اطلاعات بیشتر و ثبت‌نام👇👇 eitaa.com/references/17
اینایی که اینجا نوشتم داستان نیستا واقعیه حتی اون قضیه استکان چای رضاخان وقتی داشت می‌رفت از ایران دربدر دنبال یه استکان چایی بود بنده خدا😁
ما تو موقعیت مستقر شدیم. آماده‌ی فرمان💪
یک دو سه آتش😂 مهارشم کردیم
ما برای دوره‌ی پهلوی‌شناسی‌مون یه مبلغی مشخص کردیم. درآمد کل این دوره، یک چندم هزینه‌‌های کانال هم نمیشه🤷‍♂ ولی از این دست پیامام زیاد داریم مخصوصا از دهه هشتادی‌ها باشه قبول به مناسب این جشن ملی یه قرعه‌کشی می‌کنیم؛ ۱۲ نفر رو صلواتی ثبت نام می‌کنیم. ۲۲ نفر رو هم با تخفیف ۵۷ درصد🎁 خوبه؟
روش شرکت در قرعه‌کشی رو تا چند دقیقه دیگه میگم
این قرعه‌کشی فقط برای دوستانی هست که محدودیت مالی دارن. برای شرکت در قرعه کشی این فرم رو پر کنین👇 survey.porsline.ir/s/CPCMQvt راستی، دهه‌ هفتادی‌ها دو امتیاز و دهه‌ هشتادی‌‌ها سه امتیاز توی قرعه‌کشی دارن😌
اوه ظرف چند دقیقه پونصد نفر ثبت‌نام کردن آقا قرعه‌کشی ماشین نیستا😂 قرعه‌کشی دوره‌ی آموزشیه😁
حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مثه اون کاپشن نارنجیه باشین😢 نترسین، شما شروع کنین فقط موج خودش درست میشه👌 کلیپ رو جلو نزنینا، از اول ببینین. | عضو شوید👇 eitaa.com/joinchat/623706320C1d9f760b11
مسئولین این مدرسه رو کسی می‌شناسه؟ می‌خوام یه جایزه به کاپشن نارنجیه بدم😌
شماها چقدر کاپشنتون نارنجیه؟
منم یبار بچه‌تر که بودم کاپشن نارنجی پوشیدم و خاطره شد برام دیدین تو مساجد بعد نماز عشا یک صفحه قرآن میخونن؟ این کار چند ساله مرسوم شده و قبلش نبود. تو شهر مام فقط توی یه مسجد این کارو می‌کردن. من ده پونزده سالم بود با امام جماعت هماهنگ کردم که بیایم بعد نماز جماعت یه صفحه قرآن بخونیم. با یه بچه‌هام هماهنگ کردم که بعد نماز میکروفون رو برداره یه صفحه قرآنو بخونه بعد از نماز خودم پا شدم قرآن برداشتم که جلوی نمازگزارها توزیع کنم. کار عجیبی بود، مرسوم نبود، دست و پام می‌لرزید. یهو یکی داد زد به تو چیکار داره که مردمو مجبور کنی قرآن بخونن، برو بشین. ولی ادامه دادم و پخش کردم بعد از مدتی قرآن خوندن توی اون مسجد مرسوم شد. حالا خود اون بابایی که داد زد، شبا بعد نماز یه صفحه قرآن میخونه😂 بعدشم بقیه مساجد الگو گرفتن و الان همه‌ی مساجد شهر بعد از نماز قرآن میخونن. 😁 🆔 @EmadDavari
با اجازتون بریم که بپیوندیم به جمعیت💪
آش آورده میگم به چه مناسبتیه؟ میگه ۲۲ بهمن دیگه😍 تازه نمیگه ۲۲ بهمن میگه ۲۲ بهمن دیگه یعنی خیلی پرتی که نمیدونی مال چیه😅 سال بعد، ۲۲ بهمن آش نذری خواهم پخت😌 ان‌شاءالله
جزوه‌ی بچه‌ها: سفیر انگلیس یه سری آدم رو می‌فرسته سراغ شاه که بهش القا کنن صدر اعظم برای سلطنتت خطرناکه و باید بکشیش. نهایتا شاه خَر میشه و دستور قتل قائم‌مقام رو میده😐 خدا می‌دونه من اینجوری تدریس نکردم بچه‌ها خودشون اینجوری برداشت کردن😂
طرف زنگ می‌زنه رادیو میگه طوطی من گم شده گفتن خب چرا زنگ زدی رادیو؟ میگه اعلام کنین که اگه یه جایی فوش‌ به رییس جمهور داد، کاری به من نداره، نظر شخصیشه😐
ناصر خاک‌ بر سر از ملاعلی می‌ترسیده خیلی حتی نقله که یه بار داشته از تهران خارج می‌شده بعد برمی‌گرده. میگن چرا برگشتی؟ میگه اگه من رفتم بیرون و ملاعلی به این مردم گفت دیگه شاه رو راه ندین، من چه خاکی تو سرم بریزم؟؟ هیچی خاک رُس😂
آقا ۱۷۰۰ نفر تا حالا برای قرعه‌کشی ثبت نام کردن. تصور من این بود که یه صد نفر ثبت نام می‌کنن، نصفشونم برنده میشن😐 با این حال تا فردا هم صبر می‌کنیم که کسی از قلم نیفته، و فردا شب قرعه‌کشی می‌کنیم. ان‌شاءالله این قرعه‌کشی فقط برای دوستانی هست که محدودیت مالی دارن. برای شرکت در قرعه کشی این فرم رو پر کنین👇 survey.porsline.ir/s/CPCMQvt