📛 شاید #انقلاب ایران از مسائلی بود که جبرئیل در آن ۷۵ روز برای حضرت زهرا(س) نقل میکرد
🔹 امام خمینی: حتی درباره ائمه هم من ندیدهام که وارد شده باشد که #جبرئیل بر آنها نازل شده باشد، فقط برای #حضرت_زهرا - سلام الله علیها- ست که جبرئیل به طور مکرر در این ۷۵ روز وارد میشده و مسائل آتیهای که بر ذریه او میگذشته است، را میگفته است و #حضرت_امیر هم ثبت میکرده است.
🔹 شاید یکی از مسائلی که گفته است، راجع به مسائلی است که در عهد ذریه بلندپایه او #حضرت_صاحب- سلام الله علیه- است، برای او ذکر کرده است که مسائل #ایران جزو آن مسائل باشد، ما نمیدانیم، ممکن است.
🔹 من این شرافت و فضیلت را از همه فضایلی که برای حضرت زهرا ذکر کردهاند، بالاتر میدانم. این تعبیری که مراوده داشته است جبرئیل در این هفتاد و چند روز، برای هیچ کس تا کنون واقع نشده و این از فضایلی است که از مختصات حضرت صدیقه- سلام الله علیها- است.
۱۱اسفند۱۳۶۴
👥 بازخوانی بدون تحریف مواضع امام
✅ @EMAM_COM
💢 هنگام روضه حضرت زهرا(س) بیش از همه گریان میشدند
🔹امام سه روز در #فاطمیه دوم برای حضرت زهرا(س) مجلس روضه می گرفتند. ایشان به ذکر مصیبت فاطمه زهرا حساسیت خاصی داشتند و هنگامی که از #حضرت_زهرا(س) و #سیدالشهدا(ع) نام برده میشد بیش از همه گریان میشدند.
📚 حجةالاسلام و المسلمین محمد #کوثری | برداشت هایی از سیره امام خمینی ج۴ - ص۱۲۳
#خاطرات_امام
✅ @EMAM_COM
7.91M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎼 مولودی خوانی به مناسبت ولادت #حضرت_زهرا(س) و امام خمینی در جوار مرقد حضرت معصومه(س)
💐 درفضا گشته طنین انداز با هر زمزمه
روز میلاد #خمینی، زادروز فاطمه
✅ @EMAM_COM
💢 از تولد گرفتن برای بچه های فرح تا اعدام به جرم محبّت امام(ره)
🔴 چند ساعت بعد از دستگیری ما، #طیب_حاج_رضایی رو کت بسته آوردند و تو بند ما انداختند. وقتی ما رو به زندان باغشاه بردند، طیب هم همراهمون بود. من باهاش کاری نداشتم؛ چون همیشه دور و برش یک مشت چاقوکش بود. خودش هم از بزن بهادرها و لاتهای تهران بود و طرفدار شاه؛ جوری که وقتی فرح پهلوی بچه دار شد و پسر اولش ، رضا پهلوی را به دنیا آورد، طیب کوچه و محل را چراغونی کرد. رو همین حساب، تا طیب را دیدم، محلش نگذاشتم و پشتم را طرفش کردم. دستبند به دستش بود. سلام کرد و گفت: محمد آقا ! ما رفیق نامرد نیستیم.
🔸 جوابش را ندادم؛ اما می دونستم که #ساواک از علاقه طیب به آقای خمینی سوء استفاده می کند. آن زمان، طیب با شعبان [ #شعبان_جعفری معروف به شعبان بی مخ ] سرشاخ شده بود . هر دو ، یکه بزن جنوب شهر بودند و حرفشان خریدار داشت. شعبان، ورزشکار بود و طرفدار شاه؛ طیب میداندار و بارفروش و دست و دلباز و خیر و یتیم نواز. در حالی که همیشه شنیده بودیم او طرفدار و فدایی شاهه، یهو ورق برگشت و طیب شد بر ضد شاه. حالا تو دل طیب چه حال و احوال و انقلابی پیدا شده بود، خدا میدونه. سران مملکت جلسه گذاشتند که با طیب زد و بند کنند و وادارش کنند که بگه خمینی به من پول داده تا بارفروشها رو تیر کنم .
🔹 آن روز در دادگاه، طیب رو به #سرهنگ_نصیری گفت: حرفهای شما درست؛ اما ما تو قانون مشتیگری، با بچه های #حضرت_زهرا در نمیافتیم. من این سید رو نمی شناسم؛ اما با او در نمی افتم.
عاقبت دادگاه شاه به اسماعیل حاج رضایی، طیب حاج رضایی، من و حاج علی نوری حکم اعدام داد و به برادران کاردی و شمشاد و بقیه، ده تا پانزده سال زندان دادند.
➕ بعد از اعلام حکم، ما را به بندهامون منتقل کردند. نصف شب، مأمور شهربانی آمد و زد به در زندان و گفت: محمد باقری! حاج علی نوری! اعلاحضرت با یک درجه تخفیف، عفو ملوکانه به شما داده. اینها را گفتند تا طیب تو بزنه و از ترس اعدام، حرفش رو پس بگیره و بگه آقای خمینی منو تحریک کرد؛ اما طیب که تو یک سلول دیگه زندانی بود، بلند گفت: این حرفها رو برای ننهات بزن! یک بار گفتم، باز هم میگم، من با بچه حضرت زهرا در نمیافتم.
⚫️ فردا شب، صدایی از سلول طیب آمد. فهمیدم دارن می برندشان برای اعدام. وقتی میرفتن،طیب زد به میله سلول من و گفت: محمد آقا! اگه یک روز خمینی رو دیدی، سلام منو بهش برسون و بگو خیلیها شما رو دیدند و خریدند ، ما ندیده شما رو خریدیم.
🟡 بعد از پیروزی انقلاب، محمد آقا با جمعی از مردان انقلابی خدمت امام خمینی رسیدند و با ایشان عکس یادگاری انداختند. وقتی محمد آقا پیام طیب را به امام گفت، امام فرمود: «طیب، حُر دیگری بود.»
📚کوچه نقاشها، خاطرات سید ابوالفضل کاظمی، گفت و گو و تدوین راحله صبوری، ( چاپ اول، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر وابسته به حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی - دفتر ادبیات و هنر مقاومت ، 1389 )، صفحات 50 تا 52.
✅ @emam_com