خداحافظ مُحَرَّم
『نمى دانم سال دیگر دوباره تو را خواهم ديد يا نه؟!... اما اگر وزيدى و از سَرِ كوى من گذشتى، سلامَم را به اربابم برسان...
بگو هميشه برايَت مشكى به تَن مى كرد و دوست داشت نامَش با نام تو عجين شود!... 😞
بگو گرچه جوانى مى كرد، اما به سَرِ سوزنى ارادتش هم كه شده، تو را از
تَهِ دل دوست داشت... ♥️
با چاى روضه تو و نذری ات، صفا مى كرد و سَرَش درد مى كرد براى نوكرى...
مُحَرَّم جان؛ تو را به خدا مى سپارم...
و دلم شور مى زند براى
"صَفر"ى كهدارد از "سَفَر" مىرسد..🥀』
مُحَرَّم جان؛ خدانگهدارت ...!
✍️مذهبی بودم
#کارم شده بود چیک و چیک!
📸 #سلفی و یهویی..
🎞 #عکس های مختلف با #چادر و روسری لبنانی!
من و دوستم #یهویی توی کافی شاپ
من و زهرا یهویی گلزار شهدا
من و خواهرم یهویی سرخه حصار
📸عکس لبخند با #عشوه_های ریز دخترکانه..
😊دقت میکردم که حتما چال لپم نمایان شود در تمامی عکسها..
💌 #کامنتهایم یک در میان احسنت و فتبارک الله احسن الخواهر!
#دایرکت_هایم پرشده بود از تعریف و تجمید ها
🍀از نظر خودم کارم #اشتباه_نبود
چرا که داشتم #حجاب؛حجاب برتر!
📸کم کم در #عکسهایم رنگ و لعاب ها بالا گرفت
📌تعداد #مزاحم_ها هم خدا بدهد برکت!
کلافه از این صف طویل مزاحمت…
یکبار از خودم جویا شدم #چیست_علت⁉️
📗 #چشمم_خورد_به_کتابی..
رویش نشسته بود خروارها #خاڪ_غفلت..🍁
🍀هاا ڪردم.. و خاڪها پرید از هر طرف..
” #سلام_بر_ابراهیم” بود عنوان #زیر_خاڪی_من…🍂
#ابراهیم–هادی خودمان..
همان گل پسر #خوشتیپ..
چارشانه و هیڪل روی فرم و #اخلاق ورزشے..
👌 #شکسـت_نفــس خود را..
#شیک_پوشی را بوسید و گذاشت #ڪنج خانه..
ساڪ ورزشی اش هم تبدیل شد به #ڪیسه پلاستیڪی!
📱رفتم سراغ #ایسنتـا و پستـها
نگاهی انداختم به #ڪامنتها
💢۸۰ درصدش #جنـس_مـذڪـر بود‼️
با #احسنت_ها و درودهای فراوان!
لابه لای ڪامنتها چشمم خورد به #حرفهای نسبتا #بودار بـرادرها!
دایرڪت هایم ڪه بماند!
عجب لبخند ملیحی..
عجب حجب و حیایی…
💢انگار پنهان شده بود پشت این حرفهای نسبتا ساده
#عجب هلویی..
عجب قند و نباتی ای جان!
از خودم #بدم امد😔
#شرمسار شدم از اینهمه #عشـوه و دلبـرے..😔
🌹شهید هادی ڪجا و من ڪجا!
باید #نفــس_را_قــربـانی_مےڪردم..
پا گذاشتم روی نفس و خواستم ڪمی بشوم #شبیـه_ابـرهیم و ابرهیم ها…
#شکستن_نفس
#شهید_ابراهیم_هادی
#ما_ملت_امام_حسینیم
پرسیدند: به چه علت بیداری؟
نگاهش کرد و گفت: اگر میدانستی
درد یعنی چه،این را نمی پرسیدی!
پرسید: یعنی چه؟!
آهی کشید و گفت: ارباب داشته باشی
و از حرمش دور بمانی....💔
برادر شهیـدم!
وقتی نگـاه تـو بہ من دوخته شده،
نبــاید دست از پــا خطا کنـــم
تــــو
هـم #شهیــــدے
هـم #شـــــاهدی
و هـــم سنگ صبــور بـے قرارے هـای من...
#شهیــد_ابراهیم_هادے
#ما_ملت_امام_حسینیم
#احلےمنالعسل
ما قوت پرواز نداریم وگر نھ
عمریست ڪه صیاد
شکستھ است قفس را..💔
@emam_hasani_ha
دارم بھ این فکر میکنم
احیاناً اگه کربلا دعوتم ڪنے
با کدوم لباس بیام کھ ... ؛
باهاش گناه نکرده باشم؟!💔
#حرفِدل✨
#استوری ...
غصـــه چرا ...🥀
آیا خـــدا برای بنــده اش كـــــافی نیســـت ...🌸🌿
@emam_hasani_ha
ما نَمٌـــردیـــم که....
حــــ🖤ــــرم ....
جـــای حـــرامـــی بشود ....
@emam_hasani_ha
🛑
گفت: راستی جبهه چطور بود؟
گفتم : تا منظورت چه باشد .🙃
گفت: مثل حالا رقابت بود؟🤔
گفتم : آری.
گفت : در چی؟ 😳
گفتم :در خواندن نماز شب.😊
گفت: حسادت بود؟
گفتم: آری.
گفت: در چی؟ 😮
گفتم: در توفیق شهادت.😇
گفت: جرزنی بود؟ 😳
گفتم: آری.
گفت: برا چی؟
گفتم: برای شرکت در عملیات .😭
گفت: بخور بخور بود؟😏
گفتم: آری .☺
گفت: چی میخوردید؟ 😏
گفتم: تیر و ترکش 🔫
گفت: پنهان کاری بود ؟
گفتم: آری .
گفت: در چی ؟
گفتم: نصف شب واکس زدن کفش بچه ها .👞
گفت: دعوا سر پست هم بود؟
گفتم: آری .
گفت: چه پستی؟؟ 🤔
گفتم: پست نگهبانی سنگر کمین .💂
گفت: آوازم می خوندید؟ 🎙
گفتم: آری .
گفت: چه آوازی؟
گفتم:شبهای جمعه دعای کمیل .
گفت: اهل دود و دم هم بودید؟؟ 🌫
گفتم: آری .
گفت: صنعتی یا سنتی؟؟ 😏
گفتم: صنعتی ، خردل ، تاول زا ، اعصاب💀☠
گفت: استخر هم می رفتید؟ 💧
گفتم: آری ...
گفت: کجا؟
گفتم: اروند، کانال ماهی ، مجنون .🌊
گفت: سونا خشک هم داشتید ؟
گفتم: آری .
گفت: کجا؟
گفتم:تابستون سنگرهای کمین ،شلمچه، فکه ،طلائیه.
گفت: زیر ابرو هم برمی داشتید؟ 🙄
گفتم: آری
گفت: کی براتون برمی داشت؟😏
گفتم: تک تیرانداز دشمن با تیر قناصه .😞
سکوت کرد و چیزی نگفت...
🌹ياد و خاطره بسیجیان بی نام و بی ادعای دفاع مقدس گرامي باد
@emam_hasani_ha
#طنز_جبهه 😐
#شوخی_شهید_همت
بچہهاکسلشدهبودنحوصلہنداشتن😕
حاجےدرگوشیکےداشتپچپچمیکرد📞
زیرچشےبقیهرومےپایید👀
انگارشیطنتشگلکردهبود
حاجےرفتبیرون🚶
بایہعراقےبرگشتتو
بچہهادویدندورحاجےوعراقے🏃
حاجےعراقےروسپردبہبچہها
خودشرفتکنار⛓
اونامانگاردلشونمےخواست🗜⃟...-¡!"› عقهدههاشونروسریکےدیگہخالےکنن🔨
ریختنسرعراقےشــروعکردنبہ مشتلگدزدنبہاون👊🏾
تاخوردزدنش😶
حاجیمهیچےنمےگفت
فقطنگاهمےکرد👀
یکےرفتتفنگشآورد گذاشتکنارسرعراقے
عراقےرنگشپرید🔫
زبونبازکردکہ«بابانکنیدنکشیدم!منازخودتونمـ🔦
وشروعکردتندتندلباسایےروکہکشرفتہ بودکندنـ🗝
وغرزدنکہ:
« حاجےجونتوهمباایننقشه هاتنزدیکبودمارُبہکشتنبدے
حالاقیافمشبیہعراقیاسدلیل نمےشهکہ
بچههاهمہزدنزیرخنده
حاجیممیےخندید😂
#درخواستی🕊
@emam_hasani_ha
#طنز_جبهه😂🤣
🌸 شفاعت🤲
خیلی شوخ و با روحیه بود.[😉😍]
وقتی مثل بقیه دوستان به او التماس دعا[🤲] میگفتیم یا از او تقاضای «شفاعت» میکردیم[👇👇👇]
میگفت[👈] مسئلهای نیست
دو قطعه عکس[🧔🏻] سه در چهار و یک برگ فتوکپی شناسنامه[📄] بیاور ببینم برایت چکار میتوانم بکنم.[🤷🏻♂]
در ادامه هم توضیح میداد که حتماً گوشهایت پیدا باشد[🤭😄]
عینک هم نزده باشی[👨🏻🏫]
شناسنامه هم باید عکسدار باشد![😅]
#درخواستی
@emam_hasani_ha
| #طنز_جبهه |
عازم جبهه بودم . یڪی از دوستانم برای اولین بار بود ڪه بہ جبهه می اومد .😃
مادرش برای بدرقه ی او آومده بود . خیلی قربان صدقه اش می رفت و دائم بہ دشمن نالہ و نفرین می ڪرد .
بهش گفتم : « مادر شما دیگہ برگردید فقط دعا ڪنید ما شهید بشیم . دعای مادر زود مستجاب میشہ .»😌
در جواب گفت:« خدا نڪنه مادر ، الهی صد سال زیر سایه ی پدر و مادرت زنده بمونی !🙄
الهی ڪه صدام شهید بشه ڪه اینجور بچه های مردم رو بہ ڪشتن می ده !»😅
.
#درخواستی
@emam_hasani_ha