eitaa logo
°•♡بـہ‌وقت‌عـٰاشقے♡°•
477 دنبال‌کننده
9.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
326 فایل
﴾﷽﴿ اینجـا دل حڪم میفرماید...⚖️ - از ۲۲/خرداد/هزار سیصد۹۹ و مینویسیم❥︎ - پل ارتباطی: https://daigo.ir/secret/3211552716
مشاهده در ایتا
دانلود
💍 مطمئن شده بود کہ جوابم مثبت است تیر خَـلاص را زد صدایش را پایین تر آورد وگفت : دوتا نامہ نوشتم براتون🗒 یکے توےِ حرم امام رضا(ع) یکے هم کنار شهداے گمنام بهشت زهرا! برگہ ها را گذاشت جلوے رویم کاغذ کوچکے هم گذاشت روےِ آنها درشت نوشتہ بود همانجا خواندم زبانم قفل شد: تو مرجانے ، تو دَر جانے تو مروارید غلتانے اگر قلبم صدف باشد میانِ آن تو پنهانے♥️🙃 انگار در این عاݪم نبود..سر خوش ↓ شهید محمدحسین محمدخانے
💍 تازه نامـزد کرده بود اومد پیش فرماندشـ👮🏻‍♂ گفت : سردار گفتش : جانم؟ گفت: سردار! اجازمو بده برم سوریہ سردارگفتش : میزارم ولے الان نہ! گفت : سردار دارم زمین گیر میشم🥺 سردار بـذار برم! "مے‌ترسید عشق بہ خانومش باعث شہ نره براے ‌دفاع از حرم♥️"
💍 مطمئن شده بود کہ جوابم مثبت است تیر خَـلاص را زد صدایش را پایین تر آورد وگفت : دوتا نامہ نوشتم براتون🗒 یکے توےِ حرم امام رضا(ع) یکے هم کنار شهداے گمنام بهشت زهرا! برگہ ها را گذاشت جلوے رویم کاغذ کوچکے هم گذاشت روےِ آنها درشت نوشتہ بود همانجا خواندم زبانم قفل شد: تو مرجانے ، تو دَر جانے تو مروارید غلتانے اگر قلبم صدف باشد میانِ آن تو پنهانے♥️🙃 انگار در این عاݪم نبود..سر خوش ↓ شهید محمدحسین محمدخانے
💍 هر چے از پشت درِ آشپزخونہ خواهش کردم ، فایده نداشت☹️ درو بسته بود و مےگفت : چیزے نیست ، الان تموم میشہ وقتے اومد بیرون دیدم آشپزخونہ رو مرتب کرده ڪف آشپزخونہ رو شستہ ظرفهارو چیده سر جاشون روے اجاق گاز و تمیز کرده و خلاصہ آشپزخونہ شده مثل یہ دستہ گل گفتم : با این کارا منو خجالت زده میکنے گفت : فقط خواستم کمکے کرده باشم💙 خدا میخواست زنده بمانے ص⁷
💍 مهریہ ما یك جلد کلام الله مجید بود و یك سکہ طلآ سکہ را کہ بعد عقد بخشیدم اما آن یڪ جلد قرآن را محمد بعد از ازدواج خـرید و در صفحہ اولش اینطور نوشت : امید بہ این است کہ این کتاب اساس حرکت مشترکِ مآ باشد و نہ چیز دیگر ؛ کہ همہ چیز فنا پذیر است جز این کتاب حالا هر چند وقت یکبار وقتے خستگے بر من غلبہ مےکند این نوشتہ ها را مےخوانم و آرام مےگیرم..♥️ ↓ شهید محمد جـهان‌آرا
جعبہ شیرینے رو جلوش گرفتم یکے برداشت و گفت : میتونم یکے دیگہ بردارم؟ گفتم : البته سید جون این چہ حرفیه؟ برداشت ولے هیچکدوم رو نخورد کار همیشگیش بود🥰 هر جا کہ غذاےِ خوشمزه یا شیرینے یا شکلات تعارفش مےکردند برمیداشت اما نمےخورد مےگفت : برم با خانومو بچـہ ها میخورم مےگفت : شما هم این کارو انجام بدین اینکہ ادم شیرینے هاے زندگیشو با زن و بچه ش تقسیم کنہ خیلے توے زندگے خانوادگے تاثیر میذاره♥️ سید مرتضے آوینے کتاب دانشجویے ، ص²¹
💍 همیشہ سر این کہ اصرار داشت حلقہ ازدواج حتماً دستش باشد اذیتش مے‌کردم مےگفتم : حالا چہ قید و بندے دارے؟! مےگفت : حلقہ ، سایہ ے یك مرد یا زن در زندگے است من دوست دارم سایه تو همیـشہ ، دنبال من باشد من از خدا خواستہ ام تو جفتِ دنیا و آخرت من باشے!😍💙 ↓ شهید محمدابراهیم همٺ
💍 ساعت ده یازده شبـ🌙 با سر و صورت خاڪے اومد خونہ.! +تا شما شامـ رو شروع ڪنے میرم لیلا رو بخوابونمـ😴 -نہ!صبر میڪنمـ تا بیای باهم بخوریم...♥️ +وقتے برگشتمـ دیدم پوتین به پا خوابش بردهـ😴 داشتم پوتین هایش رو در میآوردم کہ بیدار شد.. -دارے چیکار میڪنے..؟ مےخواۍ شرمنده امـ ڪنے..؟🥺 + نہ..! خستۿ‌اے سر سفرۿ نشستـ و..! -تازه مےخوایم با هم شام بخوریمـ🥘 روایتے‌از‌همسر‌↓ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
•••❀••• . . مےگُفتند:↓ بعضے از روزهاے تلفنِ همراهش بود📲 وقتے دلیلش رو مے‌پرسیدم مےگفت: ارتباطم رو با دنیآ کمتر میکُنم تا امروز کہ متعلق بہ -عج- هست بیشتر با امام‌زمان باشم بیشتر بہ یاد امام‌زمان باشم.. :)💕
[﷽♥️] ♥️ 💍 کت و شلوار دامادے‌اش را تمیز و نو در کمد نگہ داشتہ بود بہ بچہ‌هاےِ سپاه مے گفت : براے این کہ اسراف نشود هر کدام از شما خواستید دامـاد شوید از کت و شلوار من استفاده کنید این لباس ارثیہ ‌ےِ من براے شماست😁 پس از ازدواج ما کت و شلوار دامادے محمدحسن وقف بچہ‌هاے شده بود و دست بہ دست مے ‌چرخید هر کدام از دوستانش کہ مے خواستند داماد شوند براے مراسم دامادے ‌شان همان کت و شلوار را مے ‌پوشیدند جالب ‌تر آن کہ هر کسے هم آن کت و شلوار را مے ‌پوشید بہ شهـادت مے ‌رسید!♥️🙃 ↓ شهید محمدحسن فایده
💍 میدونے چے دیدم؟ من جداییمون رو دیدم زدم بہ شوخے کہ تو مثل سوسول‌ها حرف مے زنے برگشت گفت : نہ تو تاریخ بخون خدا نخواسته اونایے کہ خیلے بہ هم دلبستہ‌ن، خیلے کنار هم بمونن :)💔 شهید محمدابراهیم همت
پیشنهاد دادم کہ بیاید با خودم باجناق شود و همین مقدمہ‌اے براے ازدواجش شد ب مادر خانمم گفتم : این رفیق ما ، جعفر آقا از مال دنیا چیزے غیر از یك دوربین عکاسے نداره گفت : مادر اینها مال دنیاست☺️ بگو ببینم از دین و ایمان چے داره؟ گفتم : از این جهت کہ هر چے بگم کم گفتم! ما کہ بہ گردِ پاے او هم نمےرسیم گفت : خدا حفظش کنہ من هم دنبال همچین دامادے بودم💙 شهیدسرتیپ‌،حاج‌محمدجعفرنصراصفهانے 📗جانم فداےِ اسلام ، ص⁴² 🌸🍃•