فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊
⇦عهد ببندیم هر صبح با آقاجانمون ❤️🔥🤝
-هدیهبھمحضراباصالح🫀
از آیت الله مصباح یزدی خواستن که
با دست خطِ خودشون
یه موعظه و نصیحتی کنند؛
ایشون نوشتن که:
آسانترین، شیرینترین و مفیدترین
کاری که میشناسم،
توجه به وجودِ مقدسِ
ولی عصر عجل الله فرجه است.. :)🩵
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "💌
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱«قیام کنیم»
💫 چرا به جای ظهور نمیگیم قیام امام زمان؟
🌻عباس موزون
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "💛
🌷@emam_zmn🌷
آیتاللّٰھفاطمۍنیا:
یڪۍازراههاینجاتانسانازگناھ
پناھبردنبھامامزمآنﷻاست؛
ایشانبھانتظارنشستھاندتا
ڪسۍدستشرابهسمتشـان
درازڪندتـااوراهدایتڪنند..
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌱
#امام_زمان💚
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهلوچهارم🍀
بقیه خندیدن.فاطمه جدی گفت:
_یه آقایی کار واجبی باهاشون دارن،از من خواستن آدرس شون رو پیدا کنم.
دختر کاغذ رو سمت فاطمه گرفت. پوزخند میزد.
-دقیقه؟
-بله.
همونجا شماره حاج آقا رو گرفت.خیلی رسمی و مؤدبانه گفت:
-سلام
حاج آقا گفت:
-سلام.آدرس شو پیدا کردید؟
-بله،یادداشت کنید.
آدرس رو گفت.حاج آقا گفت:
-با پدر و مادرش زندگی میکنه؟
-چند لحظه صبر کنید.
به دخترها گفت:
-با خانواده شون زندگی میکنن؟
دخترها خندیدن.یکی شون گفت:
-نه.خونه مجردی داره.
-آقای موسوی
-بله.
-تنها زندگی میکنن.
دخترها که فهمیدن فاطمه راست میگه، کنجکاو تر شدن.حاج آقا گفت:
_باشه،ممنونم،خداحافظ.
فاطمه کاغذ آدرس رو تو سطل آشغال انداخت.به دخترها جدی نگاه کرد و رفت.
حاج آقا به آدرسی که فاطمه داده بود، رفت.مجتمع بزرگی بود.با نگهبان صحبت کرد.نگهبان با خونه افشین تماس گرفت، جواب نمیداد.به حاج آقا گفت:
_خونه نیست؟
-ماشینش تو پارکینگ هست؟
نگهبان با دوربین پارکینگ رو نگاه کرد و گفت:
-ماشینش هست.
حاج آقا نگران تر شد.گفت:
-ممکنه حالش بد شده باشه.من باید برم بالا.
نگهبان کلید یدک خونه افشین رو برداشت و باهم سوار آسانسور شدن. وقتی وارد خونه شدن افشین رو دیدن که روی مبل خوابیده بود.حاج آقا سریع رفت پیشش.نبضش رو گرفت،میزد. چندبار صداش کرد ولی افشین بیدار نشد.
نگهبان به بسته خالی قرص ها اشاره کرد و گفت:
-شاید همشو باهم خورده باشه،زنگ بزنم اورژانس؟
-همچین کاری از افشین بعیده.
-حاج آقا از این جوان ها هیچی بعید نیست.
حاج آقا بازهم صداش کرد و چندبار تکانش داد.کم کم افشین چشمهاشو باز کرد.تا چشمهاشو باز کرد یاد فاطمه و خاستگاری مهدی افتاد.
-افشین جان خوبی؟
نگاهی به حاج آقا کرد،نگران نگاهش میکرد.نگاهی به اطرافش کرد.یادش اومد خونه خودش هست.به احترام حاج آقا نشست و گفت:
_چیشده؟!! شما؟!! اینجا؟!!
حاج آقا با نگرانی گفت:
-چند تا از این قرص ها خوردی؟
کمی فکر کرد و گفت:
-یکی.
حاج آقا نفس راحتی کشید و رو به نگهبان گفت:
-خداروشکر مشکلی نیست.شما بفرمایید.
نگهبان رفت.
حاج آقا هم بلند شد،یه لیوان آب برای افشین آورد،کنارش نشست و گفت:
_تو همیشه برای من مثل برادر بودی ولی ظاهرا منو لایق برادری نمیدونی که مساله به این مهمی رو به من نگفتی.. هنوز هم نمیخوای حرف بزنی؟
افشین ناراحت گفت:
_چند روز وقت خواسته برای فکر کردن؟
-یه هفته.میخوای تو این یه هفته بری خاستگاری؟
با خودش گفت اگه افشین سابق بودم....
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهلوپنجم 💚🍀
با خودش گفت اگه افشین سابق بودم بلایی که سر امیرعلی رسولی آوردم سر مهدی هم میاوردم.
-حاج آقا
-جانم؟
-آرزوی مرگ کردن،گناهه؟
-افشین جان،چرا اینقدر ناامیدی؟!!
_چون من خیلی بدم.به فاطمه و خانواده ش خیلی بدی کردم...فاطمه ازم متنفره.. حاج محمود دختر دسته گلش رو به من نمیده،به یکی مثل مهدی شما میده که تو مردی هیچی کم نداره،نه من که از مرد بودن هیچی نمیدونم.
_خدا خیلی راحت میتونه کاری کنه که دل حاج محمود و خانواده ش با تو مهربان بشه.از خدا ناامید نشو.ازش بخواه اگه به #صلاحت بود بهت میده،اگه به نفعت نبود یه چیزی #بهتر از اون بهت میده.اگه هم تو این دنیا نده، #اوندنیا میده.حساب کتاب خدا خیلی #دقیقه.
-من آدم صبوری نیستم.
-تو که تا الان خیلی صفات خوب تو خودت به وجود آوردی، #صبر کردن هم یاد بگیر خب.
-خیلی سخته برام.
-میدونم.ولی سختی ها آدم قوی رو قوی تر میکنه.
بعد مدتی افشین سوالی به حاج آقا نگاه کرد و گفت:
-شما چرا طرف داداشتون رو نمیگیرین؟
-طرف کدوم داداشمو بگیرم؟ چرا من هرچی میگم تو داداشمی باور نمیکنی؟!
بالاخره لبخند زد و گفت:
_آخه تا حالا داداش روحانی نداشتم.. هیچ وقت فکرشم نمیکردم یه روزی،یه روحانی بهم بگه داداش.
حاج آقا خندید و گفت:
-حالا کلا داداش داری؟
-نه.
-چرا تنها زندگی میکنی؟ پدر و مادرت؟
-مدتهاست از پدر و مادر و خواهرم خبری ندارم.اصلا نمیدونم ایران هستن یا نه. نمیدونم زنده هستن یا نه...هرکدوم از اعضای خانواده ما مشغول زندگی خودشه. ما اصلا خانواده نیستیم.
-ولی خدا گفته نباید با خانواده ت قطع رابطه کنی.شما برو سراغشون.از حالشون باخبر باش.
-چشم...آدرس منو چجوری پیدا کردین؟
حاج آقا لبخندی زد و گفت:
-بماند.
عصر،فاطمه از دانشگاه به خونه برمیگشت. حاج آقا باهاش تماس گرفت که بره مؤسسه.بعد احوالپرسی،حاج آقا گفت:
_شما متوجه شدید که افشین به شما علاقه منده؟
فاطمه خیلی تعجب کرد.
-خودش چیزی گفته؟!!
-نه..من قبلا حدس زده بودم.غیرمستقیم ازش پرسیدم،جواب نداد.دیشب وقتی متوجه شد برای مهدی میخوایم بیایم خاستگاری شما،حالش خیلی بد شد.تازه اون موقع فهمیدم قضیه براش خیلی جدی بوده.وقتی هم که از خونه شما رفتیم، تو کوچه،تو ماشینش بود.اون موقع هم حالش خیلی بد بود..
خانم نادری،افشین خیلی تغییر کرده..من از گذشته ش چیزی نمیدونم،نمیخوام هم بدونم.نمیدونم شما چقدر از گذشته ش میدونید ولی هرچی که باشه وقتی بنده ای توبه میکنه،خدا گذشته ش رو میبخشه، مثل نوزادی که تازه متولد میشه. الان افشین پاک ترین آدمیه که من میشناسم..اگه میتونید درموردش فکر کنید.
-ولی من...
#سرباز
. 🌷@emam_zmn🌷
مقام بالای منتظران .mp3
2.16M
⚡️در #آخرالزمان خیلیا غربال میشن اونی که بالا میاد امام زمانیه
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها💎
🌷@emam_zmn🌷
✨#دلانه✨
کاش (#امام_زمان_عج) با خودکارِ قرمز،
دورِ اسممون خط بکشن و بگن:
اینو نگه دارید.
این به درد میخوره🥺!
این شیعهیِ ما، مُخلص و مُتخصصه
این خونِ دل خورده
تا به ما برسه...
واسش مُهرِ عاقبتبخیری بزنید🍃:))
🌷@emam_zmn🌷
مـَنازجُـستوجـویزمیـنخَستـهام . .
کُجـایآسمـانبـبینَمَت..!(:❤️🩹"
اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج✨
🌷@emam_zmn🌷
💢#وقایع_ظهور حضرت مهدی علیه السلام
📌قسمت اول:
🌟در زمان ظهور حضرت مهدی (علیه السّلام) اتفاقاتی رخ خواهد داد، از جمله:
⚡️اجتماع یاران حضرت در مکه و بیعت با حضرت
⚡️تشکیل سپاه با سیصد و سیزده یار خاص حضرت
⚡️اصلاحات در مکه و مدینه
⚡️پایه گذاری حکومت اسلامی در کوفه
⚡️نزول عیسی بن مریم از آسمان و اقتدا به حضرت
⚡️کشته شدن دجال
⚡️گسترش عدل در جهان
🟢 اجتماع یاران خاص حضرت در مکه
تعدادی از یاران خاصّ حضرت در مکه اجتماع کرده حضرتش را جستجو میکنند.
✨ در این هنگام مردی از نزد امام به پیش آنان آمده از ایشان میپرسد: شما اینجا چند نفرید؟
پاسخ میدهند: حدود چهل نفریم.
آن مرد گوید: وضعتان چگونه خواهد بود؛ اگر سرورتان صاحب الزّمان حضرت مهدی (علیه السّلام) را ببینید؟
آنان پاسخ دهند والله، اگر فرمان برخاستن دهند که همراهشان با کوهها بجنگیم، با کوهها پیکار خواهیم نمود (با بیان چنین جملهای از عمق اعتقادشان به حضرت مهدی (علیهالسّلام) و آمادگی فراوانشان برای قربانی شدن و شهادت و انجام فرمان آن حضرت سخن میگویند).
شب بعد همان مرد نزد آنان آید و گوید: ده نفر برگزیده خود را به من معرّفی نمائید. آنان برگزیدگان خود را به وی نشان میدهند. وی نیز آنان را میآورد تا با حضرت مهدی (علیهالسّلام) ملاقات نمایند.
شبهای دیگر برای افرادی دیگر فرصت پیش میآورند تا به صورتی علنی با حضرت مهدی (علیهالسّلام) ملاقات نمایند.
✨سرانجام تعداد مشخصی (یعنی سیصد و سیزده نفر) نزد امام حاضرگردیده با آن بزرگوار در مکه و یا یکی از نواحی اطراف آن جمع میشوند.
پی نوشت:📚
↑۱.نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ص۱۸۲.
۲.↑ شافعی، یوسف بن یحیی، عقدالدُّرر، ج۱، ص۲۰۱، باب ۵.
#دانستنیهای_مهدوی
#وقایع_آخرالزمان
ادامه دارد....
🌷@emam_zmn🌷
یہسلامبدیمخدمت
آقا جانمونصاحبالزمان♥️"!
روبہ قبلہ:
السَّلامُعلیڪَیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدےیاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریڪَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدے
ومَولاےالاَمانالاَمان . . .💚☘
🌷@emam_zmn🌷
☘ #القاب_حضرت_مهدی_عج☘
🍃ﺑﻘﻴﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺑﺎﻗﻴﻤﺎﻧﺪﻩ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﺯﻣﻴﻦ.
🍃ﺧﻠﻴﻔﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺟﺎﻧﺸﻴﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺧﻠﺎﻳﻖ.
🍃ﻭﺟﻪ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﻣﻈﻬﺮ ﺟﻤﺎﻝ ﻭ ﺟﻠﺎﻝ ﺧﺪﺍ، ﺳﻤﺖ ﻭ ﺳﻮﻯ ﺍﻟﻬﻰ ﻛﻪ ﺍﻭﻟﻴﺎﻯِ ﺣﻖ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺩﺍﺭﻧﺪ.
🍃ﺑﺎﺏ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺩﺭﻭﺍﺯﻩ ﻫﻤﻪ ﻣﻌﺎﺭﻑ ﺍﻟﻬﻰ، ﺩﺭﻯ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﺟﻮﻳﺎﻥ ﺑﺮﺍﻯ ﻭﺭﻭﺩ ﺑﻪ ﺳﺎﺣﺖ ﻗﺪﺱ ﺍﻟﻬﻰ، ﻗﺼﺪ ﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
🍃ﺩﺍﻋﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺩﻋﻮﺕ ﻛﻨﻨﺪﻩ ﺍﻟﻬﻰ، ﻓﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﻨﺪﻩ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺧﺪﺍ، ﻣﻨﺎﺩﻯ ﺭﺍﺳﺘﻴﻦ ﻫﺪﺍﻳﺖ ﺍﻟﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ.
🍃ﺳﺒﻴﻞ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺭﺍﻩ ﺧﺪﺍ، ﻛﻪ ﻫﺮﻛﺲ ﺳﻠﻮﻛﺶ ﺭﺍ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺭﺍﺳﺘﺎﻯ ﺁﻥ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﻫﺪ ﺳﺮﺍﻧﺠﺎﻣﻰ ﺟﺰ ﻫﻠﺎﻛﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ.
🍃ﻭﻟﻰ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺳﺮ ﺳﭙﺮﺩﻩ ﺑﻪ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺧﺪﺍ ﻭ ﺣﺎﻣﻞ ﻭﻟﺎﻳﺖ ﺍﻟﻬﻰ، ﺩﻭﺳﺖ ﺧﺪﺍ.
🍃ﺣﺠﺔ ﺍﻟﻠﱠﱠﻪ: ﺣﺠّﺖ ﺧﺪﺍ، ﺑﺮﻫﺎﻥ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭ، ﺁﻥ ﻛﺲ ﻛﻪ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﺪﺍﻳﺖِ ﺩﺭ ﺩﻧﻴﺎ، ﻭ ﺣﺴﺎﺏِ ﺩﺭ ﺁﺧﺮﺕ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺍﺳﺘﺪﻟﺎﻝ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ.
📕هزار و یک نکته پیرامون امام
🌟اللهم عجل لولیک الفرج🌟
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهلوشیشم💚🍀
-ولی من الان دارم درمورد برادر شما فکر میکنم.
-افشین هم به اندازه مهدی برای من عزیزه.هردو شون خیلی خوبن.این شمایین که باید تصمیم بگیرین کدومشون رو میتونید به عنوان همسرتون بپذیرید.شاید اصلا از هیچکدوم خوشتون نیاد ولی من ازتون میخوام به افشین هم فکر کنید.
فاطمه با خودش گفت،شاید اینم یه روش دیگه ش باشه برای انتقام گرفتن.
گفت:
_اگه توبه ش برای غیرخدا بوده چی؟
-اگه بخاطر شما توبه میکرد،این مدت همش سعی میکرد شما متوجه بشید،ولی شما میگید مدتهاست حتی ندیدینش، درسته؟
-درسته ولی...
-خانم نادری من نمیگم بخاطر انسانیت یا هرچیز دیگه ای با افشین ازدواج کنید.من میگم اگه ممکنه درموردش فکر کنید. شاید بتونید نسبت بهش حسی داشته باشید.
-ولی حاج آقا من با #عقلم تصمیم میگیرم، نه احساسم..الان هم خیلی گیج شدم.باید بیشتر فکر کنم تا ببینم اصلا فکر کردن به آقای مشرقی کار درستی هست یا خیر...اگه دیگه امری نیست من برم.
خداحافظی کرد و رفت.
سه روز بعد،
فاطمه رفت مؤسسه.بعد احوالپرسی گفت:
_اولا بخاطر گذشته ای که هم من نمیخوام بگم،هم شما نمیخواید بدونید، اعتماد کردن به آقای مشرقی برای من خیلی سخته.. دوما خانواده م حتی با شنیدن اسم آقای مشرقی اذیت میشن. حتی اگه من موافقت کنم و بیان خاستگاری،خانواده م به این ازدواج راضی نمیشن.منم نمیخوام باعث آزارشون بشم... سوما آقا مهدی واقعیت حال حاضره و آقای مشرقی احتمالات آینده.عاقلانه نیست بخاطر احتمالات، واقعیت رو نادیده بگیرم.. نتیجه اینکه من تصمیم مو گرفتم،به آقای مشرقی حتی فکر هم نمیکنم.
حاج آقا دیگه چیزی نگفت و فاطمه هم رفت.
سر از سجده برداشت.
بعد از چهار روز فکر کردن تصمیم خودشو گرفته بود.
آماده رفتن شد.
یک ساعت بعد رو به روی مغازه حاج محمود ایستاده بود،با دسته گلی تو دستش..
حاج محمود سرش پایین بود، و به حساب ها رسیدگی میکرد.
سلام کرد.
حاج محمود سرشو آورد بالا،...
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتچهلوهفتم💚🍀
حاج محمود سرشو آورد بالا،از دیدنش تعجب کرد.
-سلام...آقا مهدی!!
بعد از احوالپرسی،مهدی و حاج محمود روی صندلی نشستن.
-راستش..آقای نادری من برای عذرخواهی اومدم.
-عذرخواهی برای چی؟!!
-شرایط کارم تغییر کرده و باید مدتی تو یه شهر کوچک معلم باشم.نمیتونم اونجا شرایط مناسبی برای زندگی و تحصیل دخترتون فراهم کنم..اینه که با عرض عذرخواهی...
از ازدواج منصرف شدم
مهدی هم متوجه علاقه افشین به فاطمه و حال بدش تو مسجد و بعد خاستگاری تو کوچه شد.
بعد از چهار روز فکر کردن،
تصمیم گرفت بهانه ای جور کنه و بگه از ازدواج منصرف شده.هیچ وقت،هیچکس حتی فاطمه و افشین و حاج آقا هم متوجه دلیل اصلی مهدی نشدن،فقط خدا میدونست.
شب حاج محمود با دسته گلی که مهدی آورده بود به خونه رفت.زهره خانوم و فاطمه به استقبالش رفتن.
فاطمه به زهره خانوم گفت:
_خوش بحالت مامان خانوم.بابا چه گل خوشگلی برات خریده.ببین باباجونم چه خوش سلیقه ست.
حاج محمود به فاطمه گفت:
-قشنگه؟
-بله،خیلی.
-خب برای تو.
فاطمه تعجب کرد.
-یعنی چی؟!! مگه برای مامان نخریدین؟!!
-نه.مال مامانت نیست..منم نخریدم.
-پس کی خریده؟
-آقای مهدی موسوی.
-به چه مناسبت؟!!
-عذرخواهی.
زهره خانوم گفت:
-عذرخواهی برای چی؟!!
-امروز اومد پیشم.گفت شرایط کارش عوض شده و نمیخواد ازدواج کنه.
همه به فاطمه نگاه کردن.فاطمه تو فکر بود.امیررضا گفت:
-شما بهش چی گفتین؟
-چی باید میگفتم؟..گفتم ان شاءالله خیره.موفق باشی.
فاطمه گفت:
-همین؟!!
همه باتعجب نگاهش کردن.
-باید میومد شرایط جدیدشو میگفت، شاید من شرایط جدیدشم قبول میکردم.
زهره خانوم گفت:
-مگه تو،مهدی رو با شرایط قبلش قبول کرده بودی؟!
مکثی کرد و گفت:
-دیگه فرقی نمیکنه.
بلند شد و به آشپزخونه رفت تا چایی بیاره.
حاج آقا جریان رو برای افشین گفت. افشین خیلی تعجب کرد.
-شما به آقامهدی چیزی گفتین؟!!
-نه،هیچی.
لبخندی زد و ادامه داد:
_حالا افشین جان شما هم بخت خودتو امتحان کن،شاید قرعه ی فال به نام تو دیوانه زدن.
افشین هم لبخند زد.
-نه حاج آقا.حداقل فعلا نه.
-چی بگم بهت.حرف گوش نمیدی.
یک ماه گذشت....
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
#وقایع_ظهور حضرت مهدی علیه السلام
📌قسمت دوم:
🟢کشته شدن نفس زکیه
وقتی که روز بیست و پنجم ماه ذی حجّه فرا میرسد حضرت ولیّ عصر (ارواحنافداه) مردی ملقّب به نفس زکیّه را به سوی اهل مکه میفرستد ولی آنان وی را دستگیر نموده بین رکن و مقام شهید مینمایند و سر وی را به شام نزد سفیانی میفرستند.
پس از آن... حضرت بقیةالله روز عاشورا در مسجد الحرام حاضر گردیده چند رکعت نماز در مقام ابراهیم (علیه السّلام) میگزارند و در حالی که یاران خاصّ در اطراف حضرت گرد آمدهاند، این خطبه را القا میفرماید.
🟢🌟 خطبه حضرت مهدی به هنگام قیام
☘روایت شده که حضرت مهدی (علیهالسّلام) پشت به خانه کعبه خطبه تاریخی خود را آغاز میفرمایند:
✨با ستایش خدای تعالی و ثنای بر او و درود بر رسول گرامی و خاندان پاکش آغاز سخن میفرمایند.
اینجا به حضرت باقر (علیهالسّلام) گوش فرا میدهیم تا ما را از آنچه که حضرت مهدی (علیهالسّلام) در ابتدای خطبه خویش به هنگام قیام بیان میکنند آگاه نمایند.
🌴حضرت باقر (علیهالسّلام) چنین میفرمایند:
«قائم در آن هنگام در مکه است پشت به بیت الله الحرام تکیه داده چنین ندا کند:
✨ای مردم! ما از خدا یاری میطلبیم و از مردمی که دعوت ما را اجابت کنند.
ما اهل بیت پیامبرتان محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) هستیم و از سزاوارترین مردم به خدا و به محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) .
هرکه در مورد آدم (علیهالسّلام) با من محاجّه کند، باید بداند که من نزدیکترین کس به آدمم.
هرکه درباره نوح (علیهالسّلام) با من به گفتگو برخیزد بداند که من سزاوارترین کس به نوحم.
هر که در زمینه ابراهیم (علیهالسّلام) با من احتجاج نماید، بداندکه شایستهترین مردمان به ابراهیمم.
هرکه در مورد محمد (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) با من محاجه نماید، بداندکه من نزدیکترین مردمان به محمدم.
هرکه درباره پیامبران با من گفتگو نماید، من سزاوارترین مردمان به پیامبرانم.
✨آیا خدای تعالی در کتاب خویش نمیفرماید:
«اِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَمَ وَ نُوحَاً و آلَ ابْراهیمَ و آلَ عِمرانَ عَلَی العالمینَ ذَرِّیَّةً بَعْضُها مِن بَعْضٍ و اللهُ سَمیعٌ عَلیم؛[۳]
✨خدای متعال آدم و نوح و آل ابراهیم و آل عمران را بر جهانیان برگزید؛ فرزندانی که برخی از برخی دیگرند و خدا شنوا و دانا است.»
✨من بازمانده آدمم و ذخیرهای از نوح و برگزیدهای از ابراهیم و انتخاب شدهای از محمد (صلیاللهعلیهماجمعین).
✨بدانید! هرکه در کتاب خدا با من به محاجه برخیزد، من سزاوارترین مردم به کتاب خدا هستم. بدانید! هر که در سنت رسول خدا با من محاجه نماید، من به سنت رسول خدا سزاوارترینم.
✨شما را به خدا سوگند میدهم که هر که سخن مرا امروز بشنود، به دیگری که حاضر نیست، برساند.
✨به حق خدا و حق پیامبرش و به حق خودم (حق من بر شما حق قرابت من به پیامبر خدا (صلیاللهعلیه وآلهوسلّم) است) از شما میخواهم که ما را یاری نمایید و در برابر کسانی که به ما ظلم کردند از ما حفاظت کنید.
✨ ما را بیم دادند و به ما ستم نمودند و ما را از دیار و فرزندانمان راندند و برما جور نمودند و حقمان را سلب کردند و اهل باطل بر ما دروغ بستند.
✨خدا را! خدارا! ما را در نظر آورید. ما را رها نکنید و یاریمان کنید که خدای تعالی شما را یاری خواهد نمود.
🌟خطبه دیگری برای امام
(علیهالسّلام) روایت نمودهاند که با خطبه ذکر شده مختصر اختلافی دارد؛ مانند اینکه ایشان فرمودهاند:
✨ «ای مردم هرکه درباره موسی با من به محاجّه برخیزد من سزاوارترین مردمان به موسی (علیهالسّلام) هستم. ای مردم، هر که درباره عیسی با من به محاجّه برخیزد من سزاوارترین مردمان به عیسی هستم.»[۴]
📚 ۳.↑ آل عمران/سوره۳، آیه۳۵۳۳.
۴.↑ نعمانی، محمد بن ابراهیم، غیبت نُعمانی، ج ۱، ص ۲۸۱، حدیث ۶۷ باب چهاردهم.
ادامه دارد...
❓@shobahhat_eitaa❓
امـاممهـدی(عج):
بـࢪایتعجیـلدࢪفَـࢪج
بسیـاࢪدُعـاکنید،کہفـرجمـݩ
گشایشکارشمـاست...🌱
📌کمالالدین،ص۴٨۵
⊱ #حدیث🌿˓ ⊰
⊱ #اللهمعجللولیکالفرج
🌷@emam_zmn🌷
امـاممهـدی(عج):
بـࢪایتعجیـلدࢪفَـࢪج
بسیـاࢪدُعـاکنید،کہفـرجمـݩ
گشایشکارشمـاست...🌱
📌کمالالدین،ص۴٨۵
⊱ #حدیث_مهدوی 🌿˓ ⊰
⊱ #اللهمعجللولیکالفرج
🌷@emam_zmn🌷
مهدی که عالمی همه مست خدا کند
عیسی به صد نیاز به او اقتدا کند
تکبیری ز دل کعبه بر ارد ز خویش
سیصدوسیزده یار دور خود مصفّا کند
شیعه کز جفا ننموده است عاشقی
یک گلستان مهر به هر جا بنا کند
فتنه ای به جهان خیزد در غیاب وی
با عدل خود شب شوری بپا کند
خورشید ز کعبه بتابد به هر طریق
شوری به جان گوهر اهل ولا کند
قبری که گم شده در ازدحام خاک
از بهر شیعه حرمی با صفا کند
نادم به نیمه شبی به دلی حزین
با اشکِ چشم خود که خدا را صدا کند
اللهم عجل لولیک الفرج 🌷
#یامهدی
🌷@emam_zmn🌷
〘🌦♥️〙
زمینمیخوریم،
وقتیدستمانراازدستت
بیرونمیڪشیم...
ایحضرتپدر:)!
#امـام_زمـانم💛!'
🌷@emam_zmn🌷