eitaa logo
محبان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
18.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3هزار ویدیو
17 فایل
🌹بِٮـــمِ‌اللّھِ‌‌الرح‌ـمن‌الرح‌ـیم🌹 اینج‌ـٰآ‌درڪنـٰار‌هم‌تلـٰاش‌مۍ‌ڪنیم‌زمینھ‌ٮــــٰآز ظہور‌حضرـٺ‌یـٰار‌بـٰآشیم❥ّ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر http://6w9.ir/Harf_8923336?c=emam_zmn
مشاهده در ایتا
دانلود
18.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱🎙📽 -کوتاه- 📜موضوع: ظهور و اقتدا کردن حضرت مسیح در نماز به امام زمان(علیهما السلام). 🎚📻 سخنران:حجة الاسلام محمد رضا . 🌷@emam_zmn🌷
آنکس که در میان محشر امید ماست... 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با درد و دل کنید... حتی اگر غرق در گناه هم هستید به سمت حضرت بروید و از ایشان حلالیت بطلبید و دوباره با حضرت عهد ببندید مطمئن باشید آقا به شما کمک خواهند کرد فقط این درد و دل‌ها را ادامه دهید... 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️شیطان خیلی منطقی تورو از فرج امام زمانت مایوس میکنه!! الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها💙 🌷@emam_zmn🌷
8.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 🎙استاد رائفی پور ⁉️ کدوم رفتارمون شبیه امام زمانه؟ 👌کوتاه و شنیدنی 🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥 🍀💚 حاج محمود وقتی فاطمه رو دید خواست بایسته،ولی نتونست.پاهاش دیگه رمق نداشت. به فاطمه نگاه میکرد. فاطمه مثل همیشه بالبخند و مهربان به حاج محمود نگاه میکرد.سلام کرد.حاج محمود بابغض جواب داد. فاطمه دلش گرفت. علی چند قدم عقب تر رفت تا فاطمه متوجه آشفتگیش نشه.پویان نزدیک شد و سلام کرد.بعد از جواب سلام آرام گفت: -مراقب علی باشید،حتی اگه... -خیال تون راحت.همه جوره کنارش هستم..شما فقط سلامت برگردید. -ممنون داداش.هرچی خدا بخواد،همون میشه. پرستاری برای بردن فاطمه اومد. به مادرش نگاه کرد و لبخند زد ولی اشک های زهره خانوم بیشتر شد.دست های مادرشو تو دستش گرفت و گفت: _مامان مهربونم،برای همه محبت هایی که بهم کردی ازت ممنونم.برای همه چی.. حلالم کنید..مراقب زینبم باشید..براش مادری کنید. دست ها شو بوسید و آرام رها کرد. رو به محدثه کرد و گفت: _محدثه جان،حلالم کن،برای عاقبت بخیریم دعا کن. به امیررضا نگاه کرد و گفت: _داداش یادت نره. امیررضا با اشاره سر گفت حواسم هست. دست پدرشو بوسید. -حلالم کنید باباجون.من خیلی اذیت تون میکنم. به همه نگاه کرد.نگاهش روی علی موند،لبخندی زد و گفت: _خدانگهدار. پرستار فاطمه رو برد. همه با اشک چشم به رفتنش نگاه میکردن.زانوهای علی سست شد و تکیه به دیوار روی زمین نشست.حاج محمود روی صندلی نشست. زهره خانوم با ناله گفت: _خدایا،دخترمو بهم برگردون. یک ساعت گذشت. همه نگران بودن ولی قلب علی به سختی می تپید.هوا سنگین بود و نفس کشیدن رو برای علی سخت کرده بود.طوری که نفس کشیدن براش سخت ترین کار دنیا بود.بیحال و رنگ پریده روی صندلی نشسته بود. حاج محمود متوجه حالش شد. کنارش نشست.دست شو تو دست گرفت؛سرد بود،سرد سرد. -علی جان خوبی؟ -اگه فاطمه نباشه،نمیخوام خوب باشم. میخوام منم نباشم. حاج محمود بلند شد که پرستاری رو برای گرفتن فشار علی بیاره.همون موقع پرستاری گفت جراحی تموم شده.علی و حاج محمود پیش دکتر رفتن. دکتر گفت: _..متاسفانه نتونستیم جراحی کنیم.. لخته جابجا شده و به نسبت قبل حساس تر..بیمار هم خیلی ضعیف شده..باید صبر کنیم ببینیم چی میشه. چند ساعت بعد فاطمه به هوش اومد.... 🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥 🍀💚 چند ساعت بعد فاطمه به هوش اومد.تا یادش اومد کجاست و چه اتفاقی افتاده. یاد پدر و مادرش افتاد،یاد علی... گفت: {خدایا،پس امتحان سخت مون تمام نشده..کمکمون کن.} اول علی بعد زهره خانوم به دیدن فاطمه رفتن.نوبت حاج محمود شد.فاطمه آروم و بی حال گفت: -سلام بابا -سلام دخترم. -بابا -جانم؟ -یه چیزی بپرسم واقعیت میگین؟ -آره دخترم -دکتر چی گفته؟ -دکتر امیدواره با دارو خوب بشی.. -بابا،واقعیت؟ -فاطمه جان،عمر دست خداست. -دکتر چقدر گفت؟ حاج محمود سکوت کرد. -بابا -دکتر واقعا امیدواره. فاطمه ناراحت تر شد.با خودش گفت کاش علی رو امیدوار نمیکردن. چند روز گذشت و مرخص شد. بازهم به خونه پدرش رفت.حالش خوب نبود و مدام تو تخت استراحت میکرد. سردرد های فاطمه بیشتر و شدیدتر و طولانی تر شده بود. نصف شب بود. از درد بیدار شد.تحملش براش سخت شد.نمیخواست علی بیدار بشه.یه پتو برداشت و به حیاط رفت.پتو رو دور خودش پیچید و از درد گریه میکرد. زینب بیدار شد. زهره خانوم بعد از خواباندن زینب متوجه صدای ضعیفی از حیاط شد.وقتی پتو مچاله شده رو تو حیاط دید،تعجب کرد. خواست پتو رو برداره، متوجه فاطمه شد.فاطمه از درد زانو هاش بغل کرده بود و گوشه پتو رو به دندان گرفته بود تا هم صداش درنیاد و هم تحمل درد براش راحت تر بشه.زهره خانوم وقتی دخترشو تو اون حال دید، همونجا روی زمین نشست و گریه میکرد. دلش میخواست بمیره و این حال فاطمه رو نبینه. علی بیدار شد. وقتی جای خالی فاطمه رو دید،بلند شد. اطراف نگاه کرد،فاطمه نبود.به هال رفت، آشپزخونه،سرویس بهداشتی،همه جا رو گشت ولی فاطمه رو پیدا نکرد. به حیاط رفت. زهره خانوم رو که دید،خشکش زد.به پتو مچاله شده نگاه کرد.قلبش داشت می ایستاد.با دست های لرزان یه کم جابجاش کرد.وقتی فاطمه رو تو اون حال دید،به سختی نفس میکشید. آروم گفت: _فاطمه. فاطمه از درد چشم هاشو محکم روی هم فشار میداد.نه صدایی میشنید،نه چیزی میدید. علی بلند تر گفت: _فــــــــــــاطمــــــــــــــه. متوجه علی شد. چشم هاشو باز کرد.علی رو دید که داشت سکته میکرد.به سختی لبخند زد و گفت: _خوبم علی جان. حاج محمود هم بیدار شد، و سریع به حیاط رفت.علی و زهره‌خانوم فقط به فاطمه نگاه میکردن و هیچ کاری نمیتونستن انجام بدن.حاج محمود به فاطمه کمک کرد و به اتاق برد. بهش خواب آور داد، و بعد مدتی فاطمه خوابید.زهره خانوم تو آشپزخونه نشسته بود و گریه میکرد. حاج محمود بعد از دلداری دادن به زهره خانوم،پیش علی رفت. علی هنوز همونجوری.... 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🤍✨ دوباره صبح و دوباره سلام ... دوباره ایستادن رو به شما ... دست به سینه گذاشتن ... سلام کردن و آرزوی جواب شنیدن ... دوباره در آسمان یاد شما پر کشیدن ... دوباره بغض مداوم فراقتان را فرو دادن ... دوباره درحسرت دیدارتان چشم براه دوختن... دوباره انتظار ...امید...🌱🕊 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها♥️ 🌷@emam_zmn🌷
فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊 ⇦عهد ببندیم هر صبح با آقامون ❤️‍🔥🤝 🌼 گل نرگس نظری‌کن که         جهان ‌بیتاب است 🌎🥀 🌹روز و شب چشم همه         منتظر ارباب است 🌼🕊 🌼 مهدی فاطمه پس کی        به جهان می تابی؟ 🌾 🌺 نور زیبای ‌تو یک جلوہ‌ای             از محراب است 🌹🕊 🌺 💔 🌸# ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ -هدیه‌بھ‌محضر‌اباصالح🫀 🌷@emam_zmn🌷
زیارت امام زمان روحی فداء در روز جمعه🌱🫀 🤍السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ 🌱السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ اللَّهِ فِي خَلْقِهِ 🤍السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ 🌱وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ 🤍السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْمُهَذَّبُ الْخَائِفُ 🌱السَّلَامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَلِيُّ النَّاصِحُ 🤍السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا سَفِينَةَ النَّجَاةِ 🌱السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا عَيْنَ الْحَيَاةِ 🤍السَّلَامُ عَلَيْكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكَ 🌱وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ الطَّيِّبِينَ الطَّاهِرِينَ 🤍 السَّلَامُ عَلَيْكَ عَجَّلَ اللَّهُ لَكَ 🌱مَا وَعَدَكَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ 🤍السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلَايَ أَنَا مَوْلَاكَ عَارِفٌ بِأُولَاكَ 🌱وَ أُخْرَاكَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِكَ 🤍وَ بِآلِ بَيْتِكَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَكَ 🌱وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى يَدَيْكَ 🤍وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ 🌱وَ أَنْ يَجْعَلَنِي مِنَ الْمُنْتَظِرِينَ لَكَ 🤍وَ التَّابِعِينَ وَ النَّاصِرِينَ لَكَ عَلَى أَعْدَائِكَ 🌱 «وَالْمُسْتَشْهَدِينَ بَيْنَ يَدَيْكَ فِى جُمْلَةِ أَوْلِيَائِكَ .» 🤍يَا مَوْلَايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ 🌱صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ عَلَى آلِ بَيْتِكَ 🤍هَذَا يَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ يَوْمُكَ‏ 🌱الْمُتَوَقَّعُ فِيهِ ظُهُورُكَ وَ الْفَرَجُ فِيهِ 🤍لِلْمُؤْمِنِينَ عَلَى يَدَيْكَ وَ قَتْلُ الْكَافِرِينَ بِسَيْفِكَ 🌱وَ أَنَا يَا مَوْلَايَ فِيهِ ضَيْفُكَ وَ جَارُكَ 🤍وَ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ كَرِيمٌ مِنْ أَوْلَادِ الْكِرَامِ 🌱وَ مَأْمُورٌ بِالضِّيَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِي 🤍وَ أَجِرْنِي صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكَ 🌱وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِكَ الطَّاهِرِينَ‏ 🌷@emam_zmn🌷