9.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#مهدویت
🔸 اعضاء و جوارح را باید ملحق به اعضاء و جوارح امام زمان « سلام الله علیه » کرد
#امام_زمان
#اَلَّلهُمعجِّللِوَلیِڪَالفرَج»
🌷@emam_zmn🌷
.
مارکو روبیو، وزیر خارجهٔ انتخابی دولت ترامپ، همان فردی است که چند سال پیش در نشستهای انتخاباتی آمریکا کتاب «امام دوازدهم» را به دست میگرفت تا نشان بدهد اندیشهٔ #مهدویت در نظام #ایران و مسئلهٔ ظهور #امام_زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشّریف برای او و همفکرانش بسیار اهمیت دارد!
❗️دشمنان ما خوب میدانند چرا دارند با ما دشمنی میکنند؛ ولی خیلی از ماهایی که مسلمانیم هنوز باور نکردهایم آمریکا، اسرائیل و استکبار جهانی با ما دشمناند و چرا دشمناند؟ ... وقت آن شده که بیدار شویم و دیگران را نیز بیدار کنیم ❗️
🌷@emam_zmn🌷
🌱 تشرف یکی از شیعیان صالح اهل بیت علیهم السلام
☑️ مردی صالح از شیعیان اهل بیت (ع) نقل میکند:
▫️ سالی به قصد تشرف به حج بیت اللّه الحرام، براه افتادم. در آن سال، گرما بسیار شدید بود و بادهای سَموم(۱) خیلی میوزید.
به دلایلی از قافله عقب ماندم و راه را گم کردم، ازشدت تشنگی و عطش از پای درآمده و بر زمین افتادم و مشرف به مرگ شدم.
ناگهان شیهه اسبی به گوشم رسید، وقتی چشم باز کردم، جوانی خوشرو و خوشبو دیدم که بر اسبی شهبا (خاکستری رنگ) سوار بود.
آبی به من داد، آن را آشامیدم و دیدم از برف خنک تر و از عسل شیرین تر است.
آن آب مرا از هلاکت نجات داد.
گفتم:
🔹 مولای من، تو کیستی که این لطف را نسبت به من نمودی؟
▫️فرمود:
🔸 منم حجت خدا بر بندگانش و بقیه اللّه (باقی مانده خیرات الهی) در زمین.
منم آن کسی که زمین را از عدل و داد پر میکند، همان طوری که از ظلم و ستم پر شده است.
منم فرزند حسن بن علی ابن محمد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام
▫️ بعد فرمود:
🔸 چشمهایت را ببند.
▫️ چشمهایم را بستم.
فرمود:
🔸 بگشا.
▫️ گشودم.
ناگاه، خود را در پیش روی قافله دیدم و آن حضرت از نظرم غایب شدند.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۷
(۱) بادهاى سَموم:
«باد سموم» یا «سام» بادی بسیار خشک، گرم و سوزنده، تند و مرگبار است که معمولاً با ماسه و گرد و غبار همراه است و به همین دلیل خفه کننده است. این باد قابلیت دید را در فاصله چندمتری کاهش میدهد و یا تقریباً از بین میبرد. آنچنان داغ است که گویی از یک بخاری کاملاً داغ خارج میشود. این باد شنها را جمع و بهصورت موج و تپه روی هم انباشته میکند و شکل تپههای شنی را در امتداد مسیر تغییر میدهد. این باد گرمازدگی ایجاد میکند به طوری که حرارت بیشتری را به بدن انسان میرساند و شخص را مسموم میکند به طوری که هرگاه آب خنک یا یخ برای شخص باد سام زده در دسترس نباشد، وی را خفه میکند و میکُشد.
در چنین موقعی است که شخص نفسش تنگ، چشمهایش قرمز و لبهایش خشک میشود و پا به فرار میگذارد. شترهای آنها نیز گاهی فرار میکنند و گاهی روی زمین دراز میکشند و گردنهای خود را روی ریگها میگذارند و پوزه خود را به زمین مینهند و اگر در چنین توفان خطرناکی کاروان بتواند خود را به پناه کوه یا سنگی برساند و در آنجا بماند تا توفان فرو نشیند، جان سالم به در خواهد برد، ولی اگر در میان بیابان بیسر و ته گم شود و دسترسی به پناهگاه پیدا نکند یا توفان شدید باشد، حالت بهت و دوران سر به او دست میدهد به طوری که نیروی فرار کردن هم از او گرفته میشود و کاروانیان در زیر تلهای ریگ متحرک دفن میشوند.
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجل_الله_فرجه
🌷@emam_zmn🌷
.
خبرگزاری تسنیم منتشر کرد
🖌دکتر احمدحسین شریفی در یادداشتی هشدار داد؛
🔸انحراف نرم مهدویت با تطبیق ناشیانه روایات
۱۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۶ اخبار فرهنگی اخبار دین ، قرآن و اندیشه
انحراف نرم مهدویت با تطبیق ناشیانه روایات
بخش زیادی از روایات مربوط به مهدویت، ناظر به نشانهها و علائم ظهور است. در این دسته از روایات، علائم و نشانههای بسیاری برای زمان ظهور ذکر شدهاست؛ علائمی از قبیل «ندای آسمانی» و خروج دجال.
متن کامل:
https://tn.ai/3211749
#روایات_آخرالزمانی
#مهدویت #علائم_ظهور
#نویسندگان_حوزوی
❇️ تشرف ملا ابوالقاسم قندهاری و جمعی از اهل سنت
🗂 قسمت اول:
☑️ فاضل جلیل ملا ابوالقاسم قندهاری فرمود:
▫️ در سال ۱۲۶۶، هجری در شهر قندهار، خدمت ملا عبدالرحیم (پسر مرحوم ملا حبیب اللّه افغان) کتاب هیئت و تجرید را درس میگرفتم (این دو کتاب از دروسی است که سابقا در حوزه خوانده میشد و الان هم کم و بیش آنها را میخوانند).
عصر جمعه ای به دیدن ایشان رفتم.
در پشت بام شبستان بیرونی او، جمعی از علماء و قضات و خوانین افغان نشسته بودند.
بالای مجلس، پشت به قبله و رو به مشرق، جناب ملا غلام محمد قاضی القضات، سردار محمد علم خان و یک نفر عالم عرب مصری و جمعی دیگر از علماء نشسته بودند.
بنده و یک نفر از شیعیان که پزشک سردار محمد بود، و پسرهای مرحوم ملاحبیب اللّه، پشت به شمال و پسر قاضی القضات و مفتیها برعکس ما، یعنی رو به قبله و پشت به مشرق که پایین مجلس میشد، به همراه جمعی از خوانین نشسته بودند.
سخن در مذمت و نکوهش مذهب تشیع بود، تا به این جا کشید که قاضی القضات گفت:
🔹 از خرافات شیعه آن است که میگویند: [حضرت ] م ح م د مهدی پسر[حضرت ] حسن عسکری [ (ع) ] سال ۲۵۵ هجری در سامرا متولد شده و در سال ۲۶۰ در سرداب خانه خود غایب گردیده و تا زمان ما هم هنوز زنده است و نظام عالم بسته به وجود او است.
▫️ همه اهل مجلس در سرزنش و ناسزا گفتن به عقاید شیعه هم زبان شدند، مگر عالم مصری، که قبل از این سخن قاضی القضات بیشتر از همه، شیعه را سرزنش میکرد.
او در این وقت خاموش بود و هیچ نمیگفت، تا این که سخن قاضی القضات به پایان رسید.
در این جا عالم مصری گفت:
🔸 سال فلان، در مسجد جامع طولون، پای درس حدیث حاضر میشدم.
فلان فقیه حدیث میگفت.
سخن به شمایل [حضرت] مهدی [(ع)] رسید.
قال و قیل برخاست و آشوب بپا شد.
ناگهان همه ساکت شدند، زیرا جوانی را به همان شکل و شمایل ایستاده دیدند، در حالی که قدرت نگاه کردن به او را نداشتند.
▫️ چون سخن عالم مصری به این جا رسید، ساکت شد.
بنده دیدم اهل مجلس ما همگی ساکت شدهاند و نظرها به زمین افتاده است و عرق از پیشانیها جاری شد!
از مشاهده این حالت حیرت کردم.
✨ ناگاه جوانی را دیدم که رو به قبله در میان مجلس نشسته است.
به مجرد دیدن ایشان حالم دگرگون شد.
توانایی دیدن رخسار مبارکشان را نداشتم و مانند بقیه اهل جلسه بی حس و بی حرکت شدم.
تقریبا ربع ساعت همه به این حالت بودیم و بعد آهسته آهسته به خود آمدیم.
هر کس زودتر به حال طبیعی بر میگشت، بلند میشد و میرفت.
تا آن که همه جمعیت به تدریج و بدون خداحافظی رفتند.
من آن شب را تا صبح هم شاد و هم غمگین بودم: شادی برای آن که مولای عزیزم را دیدار کردهام، و اندوه به خاطر آن که نتوانستم بار دیگر بر آن جمال نورانی نظر کنم و شمایل مبارکش را درست به ذهن بسپارم.
(ادامه دارد)
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۳
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
🌷@emam_zmn🌷
❇️ تشرف ملا ابوالقاسم قندهاری و جمعی از اهل سنت
🗂 قسمت دوم:
▫️ ... فردای آن روز برای درس رفتم.
ملا عبدالرحیم مرا به کتابخانه خود خواست و در آنجا تنها نشستیم.
ایشان فرمود:
🔸 دیدی دیروز چه شد؟ حضرت قائم آل محمد (ع) تشریف آوردند و چنان تصرفی در اهل مجلس نمودند که قدرت سخن گفتن و نگاه کردن را از آنها گرفته و همگی شرمنده و درهم و پریشان شدند و بدون خداحافظی رفتند.
▫️ من این قضیه را به دو دلیل انکار کردم: یکی این که از ترس، تقیه کرده و دیگر آن که، یقین کنم آنچه را دیده ام خیال نبوده است، لذا گفتم:
🔹 من کسی را ندیدم و از اهل مجلس هم چنین حالتی را مشاهده نکردم.
▫️ گفت:
🔸 مطلب از آن روشن تر است که تو بخواهی آن را انکار کنی.
بسیاری از مردم دیشب و امروز برای من نوشتند.
برخی هم آمدند و شفاها جریان را نقل کردند.
▫️ روز بعد پزشک سردار محمد را که شیعه بود دیدم، گفت:
🔸 چشم ما از این کرامت روشن باد.
سردار محمد علم خان هم از دین خود سست شده و نزدیک است او را شیعه کنم.
▫️ چند روز بعد، اتفاقا پسر قاضی القضات را دیدم.
گفت:
🔹 پدرم تو را میخواهد.
▫️ هر قدر عذر آوردم که نروم، نپذیرفت.
ناچار با او به حضور قاضی القضات رفتم.
در آن جا جمعی از مفتیها و آن عالم مصری و افراد دیگر حضور داشتند.
بعد از سلام و تحیت با قاضی القضات، ایشان چگونگی آن مجلس را از من پرسید.
گفتم:
🔸 من چیزی ندیده ام و غیر از سکوت اهل مجلس و پراکنده شدن بدون خداحافظی، متوجه مطلب دیگری نشدم.
▫️ آنهایی که در حضور قاضی القضات بودند، گفتند:
🔹این مرد دروغ میگوید، چطور میشود که در یک مجلس در روز روشن، همه حاضرین ببینند و این آقا نبیند؟
▫️ قاضی القضات گفت:
🔸 چون طالب علم است، دروغ نمیگوید.
شاید آن حضرت فقط خود را برای منکرین وجودش جلوه گر ساخته باشد، تا موجب رفع انکار ایشان شود.
و چون آن که مردم فارسی زبان این نواحی، نیاکانشان شیعه بوده اند و از عقاید شیعه، اعتقاد کمی به وجود امام عصر (ع) برای آنها باقی مانده است، ممکن است او هم ندیده باشد.
▫️ اهل مجلس بعضی از روی اکراه و برخی بدون آن، سخن قاضی القضات را تصدیق کردند.
حتی بعضی مطلب او را تحسین نمودند.
⬅️ برکات حضرت ولی عصر(عليه السلام)، صفحه ۷۳
🏷 #مهدویت #تشرفات #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه
🌷@emam_zmn🌷
❇️ تشرف محمد بن عيسى بحرينى
🪧 قسمت اول
✅ جمعى از موثقين نقل كردند:
▫️مـدتـى بـحرين تحت نفوذ خارجيان بود.
آنها مردى از مسلمانان را حاكم بحرين كردند تا شايد به علت حكومت كردن شخصى مسلمان، آن جا آبادتر شود و به حالشان مفيدتر واقع گردد.
آن حـاكـم از نـاصـبـيان (كسانى كه با اهل بيت پيامبر اكرم (ع) دشمنى مىورزند) بود.
👿 او وزيرى داشـت كـه در عـداوت و دشـمنى از خودش شديدتر بود و پيوسته نسبت به اهل بحرين، به خاطر مـحـبـتشان به اهل بيت رسالت(ع)، دشمنى مىنمود و هميشه به فكر حيله و مكر براى كشتن و ضرر رساندن به آنها بود.
روزى وزيـر بر حاكم وارد شد و انارى كه در دست داشت به حاكم داد.
حاكم وقتى دقت كرد، ديد بر آن انار اين جملات نوشته شده است:
لااله الا اللّه محمد رسول اللّه و ابوبكر و عمر و عثمان و على خلفاء رسول اللّه.
اين نوشته بر پوست انار بود، نه آن كه كسى با دست نوشته باشد.
حاكم از اين امر تعجب كرد و به وزير گفت:
🔸اين انار نشانه اى روشن و دليلى قوى بر ابطال مذهب رافضه (نام شيعيان در نزد اهل سنت) است.
حال نظر تو درباره اهل بحرين چيست؟
▫️وزير گفت:
🔹اينها جمعى متعصب هستند كه دليل و براهين را انكار مىكنند، سزاوار است ايشان را حـاضـر كنى و انار را به آنها نشان دهى.
اگر قبول كردند و از مذهب خود دست كشيدند، براى تو ثواب و اجر اخروى عظيمى خواهد داشت و اگر از برگشتن سر باز زدند و بر گمراهى خود باقى ماندند، يكى از سه كار را با آنها انجام بده:
⭕️ يا با ذلت جزيه بدهند،
⭕️ يا جوابى بياورند - اگر چه جوابى نـدارنـد -
⭕️ يـا آن كـه مردان ايشان رابكش و زنان و اولادشان را اسير كن و اموال آنها را به غنيمت بردار.
▫️حـاكـم نـظر وزير را تحسين نمود و به دنبال علماء و دانشمندان و نيكان شيعه فرستاد و ايشان را حاضر كرد.
انار را به آنها نشان داد و گفت:
🔹اگر جواب كافى در اين زمينه نياورديد، مردان شما را مـىكـشم و زنان و فرزندانتان را اسير مىكنم و اموال شما را مصادره مىكنم و يا آن كه بايد جزيه بدهيد.
▫️وقتى شيعيان اين مطالب را شنيدند، متحير گشته و جوابى نداشتند، لذا رنگ چهرههايشان تغيير كـرد و بـدنـشـان به لرزه درآمد، با اين حال گفتند:
🔸اى امير سه روز به ما مهلت بده، شايد جوابى بـياوريم كه تو به آن راضى شوى.
اگر نياورديم، آنچه رامى خواهى، انجام بده.
▫️حاكم هم تا سه روز ايشان را مهلت داد.
آنها با ترس و تحير از نزد او خارج شدند و در مجلسى جمع شدند تا شايد راه حلى پيدا كنند.
در آن مجلس بر اين موضوع نظر دادند كه از صلحاء بحرين ده نفر را انتخاب كنند.
اين كار را انجام دادند.
آنـگاه از بين ده نفر، سه نفر را انتخاب نمودند.
بعد به يكى از آن سه نفر گفتند:
🔸تو امشب به طرف صـحـرا برو و خدا را عبادت كن و به امام زمان حضرت صاحب الامر عجل اللّه تعالى فرجه الشريف اسـتـغاثه نما، كه او حجت خداوند عالم و امام زمان ماست.
شايد آن حضرت راه چاره را به تو نشان دهند.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #مهدویت #تشرفات
❇️ تشرف محمد بن عيسى بحرينى
🪧 قسمت دوم:
▫️... آن مـرد از شـهـر خارج شد و تمام شب، خدا را عبادت كرد و گريه و تضرع نمود و او را خواند و به حضرت صاحب الامر (ع) استغاثه نمود تا صبح شد، ولى چيزى نديد.
به نزد شيعيان آمد و ايشان را خبر داد.
شـب دوم ديگرى را فرستادند.
او هم مثل نفر اول، تمام شب را دعا و تضرع نمود اما چيزى نديد، و برگشت، لذا ترس و اضطرابشان زيادتر شد.
سومى را احضار كردند.
او مردى پرهيزگار به نام محمد بن عيسى بود.
شب سوم با سر و پاى برهنه به صحرا رفت.
🌑 آن شب، شبى بسيار تاريك بود.
ايشان به دعا و گريه مشغول و به حق تعالى متوسل گـرديد و درخواست كرد كه آن بلا و مصيبت را از سرمؤمنين رفع كند و به حضرت صاحب الامر (ع) استغاثه نمود.
وقتى آخر شب شد، شنيد كه مردى با او صحبت مى كند و مى گويد:
🔸اى محمد بن عيسى چرا تو را به اين حال مى بينم؟ و چرا به اين بيابان آمده اى؟
گفت:
🔹اى مرد مرا رها كن، كه براى امر عظيمى بيرون آمده ام و آن را جز به امام خود، نمىگويم و جز نزد كسى كه قدرت بر رفع آن داشته باشد، شكايت نمى كنم.
▫️فرمود:
🔸اى محمد بن عيسى، من صاحب الامر هستم، حاجت خود را ذكر كن.
▫️محمد بن عيسى گفت:
🔹اگر تو صاحب الامرى، قصه ام را مىدانى و احتياج به گفتن من نيست.
▫️فرمود:
🔸بلى، راست مى گويى.
تو به خاطر بلايى كه در خصوص آن انار بر شما وارد شده است و آن تهديداتى كه حاكم نسبت به شما انجام داده، به اين جا آمده اى.
▫️مـحـمد بن عيسى مى گويد: وقتى اين سخنان را شنيدم، متوجه آن طرفى شدم كه صدا مى آمد. عرض كردم:
🔹بلى، اى مولاى من.
تو مى دانى كه چه بلايى به ما وارد شده است.
تويى امام و پناهگاه ما و تو قدرت برطرف كردن آن بلا را دارى.
(ادامه دارد)
⬅️ بركات حضرت ولی عصر(علیه السلام)، اثر سید جواد معلم
🏷 #امام_زمان_عجّل_الله_فرجه #مهدویت #تشرفات
🌷@emam_zmn🌷