4_5906978748229487188.mp3
3.32M
"فرمایش #امام_زمان سلام الله علیه در عالم رویا به مرحوم شیخ عبدالزهرا کعبی"
🔻خاک چادر مادرم...
🌷@emam_zmn🌷
💠🌸💠
ای ذکر مناجات شب و خلوت حیدر
ای شیر ِ زنان ، بانوی با هیبت حیدر
جز حیدر کرار ، که قدر تو شناسد ؟
غیر از تو که داند به جهان قیمت حیدر
یا فاطمه یا فاطمه یا حضرت زهرا
شد اذن دخول حرم حضرت حیدر
مهمان تو گردید شب اول قبرش
هر کس به جهان کرد فقط خدمت حیدر
من باورم این است که حتما تو می آیی
هر جای ز عالم که شود صحبت حیدر
قنفذ عددی نیست که جان تو بگیرد
از پای در آورده تو را غربت حیدر
مثل تو در آن کوچه زمین خورد و زمین خورد
برده خبر رفتن تو طاقت حیدر
💠🌸💠
#مدح
#میلاد_حضرت_زهرا
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتصدوسیوشیشم🍀💚
حوصله صحبت کردن با هیچکس رو نداشت.ولی بخاطر خدا با لحن مهربان و پدرانه با دخترش حرف میزد؛بدون لبخند،با بغض.
براش بستنی خرید.
زینب اصرار میکرد باباش هم بخوره. هیچی از گلوش پایین نمیرفت ولی #بخاطرخدا بستنی ای که زینب بهش میداد،میخورد؛با بغض.
زینب رو پارک برد.
دوست داشت روی نیمکت بشینه و تو حال خودش باشه ولی #بخاطرخدا با زینب بازی میکرد؛با بغض.
اذان شد.با هم به مسجد رفتن.
بین نماز زینب خوابید.نماز تمام شد.به زینب نگاه میکرد.یاد تمام خاطرات شیرینی که کنار فاطمه و زینب داشت، افتاد...تصمیم گرفت مثل حاج محمود پدر خوبی باشه تا زینب شبیه فاطمه بشه.
زینب رو بغل کرد،
و از مسجد بیرون رفت.بی هدف و بی مقصد راه میرفت.نیم ساعتی گذشت. زینب بیدار شد.
وقتی چشم هاشو باز کرد و علی رو دید،لبخند زد.به رستوران رفتن و بهش غذا میداد؛با بغض.
دوباره پارک رفتن و بازی کردن.
بعد از نماز مغرب به خونه رفتن.فقط زهره خانوم و حاج محمود بودن.وقتی در باز شد،دوباره غم های علی تازه شد. هوای خونه براش سنگین بود.
بغض داشت.
دلش میخواست بره اتاق فاطمه و تنها باشه.ولی زینب ازش جدا نمیشد.حاج محمود و زهره خانوم حالش رو میفهمیدن.هرکاری کردن زینب ازش جدا نشد.علی با بغض و چشم های پر اشک به زینب که باهاش حرف میزد،نگاه میکرد. ولی اصلا صداشو نمیشنید.فقط میدید لبهاش تکان میخوره.زهره خانوم زینب رو آماده کرد که بخوابوندش.
علی گفت:
_اجازه بدید پیش من بخوابه.
اتاق امیررضا رو براشون آماده کرد.
زینب نمیخواست بخوابه.باهاش بازی کرد.براش قصه گفت.براش قرآن خوند تا بالاخره خوابید.
ولی تازه غصه های علی شروع شد.
خونه تاریک بود.پشت در اتاق فاطمه ایستاد.در اتاق بسته بود.خواست در رو باز کنه ولی پشیمان شد.سرشو روی در گذاشت و گریه میکرد.بعد مدتی دیگه نتونست بایسته و روی زانو هاش افتاد. یک ساعتی گذشت.
در اتاق رو باز کرد.وقتی در اتاق رو باز کرد،تازه فهمید جای خالی فاطمه یعنی چی.داخل اتاق رفت،در رو بست و پشت در نشست.
به تخت خالی نگاه میکرد،
به جای نماز خواندن فاطمه،به کمد لباس هاش،به میز تحریرش،به قفسه کتاب هاش،به مبل تو اتاقش. با همه اونا خاطره داشت.
-آخ...فاطمه!!...فاطمه!!...فاطمه!!...کجایی؟؟!!!
کنار تخت فاطمه نشسته بود،
و سرشو روی بالشت فشار میداد تا صدای گریه ش شنیده نشه.حاج محمود تو اتاق و زهره خانوم تو هال بودن. صدای ناله علی رو میشنیدن و گریه میکردن.
خیلی گذشت.
زهره خانوم به اتاق رفت.کنارش نشست و با مهربانی بالشت رو از روی صورتش کنار زد.بدون اینکه نگاهش کنه،گفت:
_فاطمه از بچگی خوشگل و شیرین زبان بود.همه دوستش داشتن و میخواستن بغلش کنن و ببوسنش.ولی وقتی بزرگتر شد،بغل هرکسی نمیرفت.وقتی بزرگتر شد،برای هرکسی شیرین زبانی نمیکرد. وقتی بزرگتر شد،با هر کسی حرف نمیزد...نه ساله که بود حجابش کامل بود. پیش نامحرم نمیخندید..پیش نامحرم بلند حرف نمیزد ولی وقتی نامحرم نبود، خیلی مهربان و خوش صحبت بود..خیلی زود خانوم شده بود.هفده سالش بود که برای اولین بار براش خاستگار اومد.پسر خوبی بود.ولی فاطمه گفت میخوام با کسی ازدواج کنم که خدا ویژه هواشو داره..بهش گفتم تا کسی ویژه حواسش به خدا نباشه که خدا ویژه بهش توجه نمیکنه..فاطمه لبخند زد و گفت خب منم کسی رو میخوام که ویژه حواسش به خدا باشه...وقتی با شما ازدواج کرد،همه مون مطمئن بودیم انتخابش درسته.شما واقعا ویژه حواست به خدا بود.خدا هم ویژه حواسش بهت هست..بیماری و مرگ فاطمه برای همه مون امتحان بود.ولی فکر میکنم مهمتر از همه برای این امتحان شما بودی..خداروشکر شما حتی تو سختی ها هم خیلی خوب حواست به خدا هست....روزی هزار بار خدا رو شکر میکنم حالا که دخترم نیست،پسرم هست.
به علی نگاه کرد.صداش کرد:
_پسرم..
علی سرشو بالا آورد و به زهره خانوم نگاه کرد.
-..شما به اندازه گذشته برای ما عزیز نیستی..خیلی بیشتر از گذشته عزیزی. حتی از امیررضا هم برای ما عزیزتری... پسرم،علی جان،بودن شما کنار ما به ما آرامش میده،مرهم قلب ماست،دلگرمی ماست.
از اون شب، علی کنار پدر و مادر و دخترش زندگی میکرد.گرچه براش سخت بود ولی #بخاطرخدا سختی ها رو تحمل میکرد.
حاج محمود به خانواده هایی که فاطمه گفته بود،سر زد.متوجه شد فاطمه از وقتی سرکار میرفت،از حقوق خودش به اون خانواده ها کمک میکرد.
سراغ بچه هایی که قرار بودپدربزرگشون باشه رفت.نگاهی به آدرس تو دستش کرد و نگاهی به تابلو بالای در ورودی.
×مرکز نگهداری از کودکان بی سرپرست.×
داخل رفت.
سراغ خانم ملکی رو گرفت.کسی که فاطمه اسمشو کنار آدرس مرکز نوشته بود.
در اتاق باز بود...
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥
#پارتصدوسیوهفتم🍀💚
در اتاق باز بود.
خانمی پشت میز نشسته بود و به کاغذهای روی میزش نگاه میکرد.تقه ای به در زد.خانم نگاهی به حاج محمود کرد.
_خانم ملکی؟
_بله.. به صندلی اشاره کرد و گفت:
-بفرمایید.
حاج محمود نشست.
_درخدمتم.
حاج محمود نمیدونست از کجا شروع کنه.مکثی کرد و گفت:
_من نادری هستم.پدر فاطمه نادری.
مطمئن نبود با همین معرفی مختصر، فاطمه رو بشناسه.
-خوشبختم.خیلی خوش آمدید..فاطمه کجاست؟ خیلی وقته ازش خبری نیست.. چندبار باهاش تماس گرفتم همراهش خاموشه!!
حاج محمود نفس غمگینی کشید،
و جریان رو تعریف کرد.خانم ملکی با شنیدن خبر مرگ فاطمه هم شوکه شد و هم خیلی ناراحت.
-خانوم،امروزم خاله فاطمه نیومده؟
خانم ملکی سر بلند کرد،
و به دختربچه ای شش ساله که جلوی در ایستاده بود نگاه کرد.نگاهی به حاج محمود انداخت.
روبه دختر بچه گفت:
-نه عزیزم..برو به مهدیه و روشنک بگو بیان.
دختربچه ناراحت رفت.خانم ملکی به حاج محمود گفت:
_فاطمه دو روز در هفته میومد اینجا.با بچه ها بازی میکرد.. بهشون محبت میکرد...با بازی و شعر و مهربانی بهشون قرآن و مسائل دینی آموزش میداد.بچه ها خیلی دوستش دارن.سر حفظ کردن چیزایی که فاطمه بهشون یاد داده رقابت میکردن...این مدتی که نیومده روزی چندبار میان اینجا و سراغ شو از من میگیرن..نمونه ش مینا،همین دختربچه ای که الان اینجا بود..نمیدونم چجوری بهشون بگم..انگار دوباره یتیم میشن.
مینا و دوتا دختر که ازش بزرگتر بودن جلوی در ایستادن.مینا با لحن کودکانه ای گفت:
_خانوم آوردمشون.
خانم ملکی نفس ناراحتی کشید.
از جاش بلند شد و همراه دخترها به اتاق دیگه ای رفت.چند دقیقه گذشت.صدای گریه دخترها تو سالن پیچیده بود.بچه های دیگه هم سمت اتاق رفتن.خیلی طول نکشید که خبر پیچید.صدای گریه ی بچه ها فضارو پر کرده بود.حاج محمود از اتاق بیرون رفت.با دیدن اون صحنه قلبش فشرده شد.آرام میرفت. کسی از پشت سر گفت:
_عمو..
برگشت سمت صدا.مینا بود.صورتش خیس اشک بود.حاج محمود گفت:
_جانم؟
-شما بابای خاله فاطمه هستین؟
-بله.
-خاله فاطمه واقعا دیگه پیش ما نمیاد؟!!
حاج محمود روی زانو نشست....
#سرباز
🌷@emam_zmn🌷
🦋
💠 سلام امام زمانم 💠
🔷️السَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ
🔹️سلام بر تو ای مولایی که بر جن و انس امامت میکنی.
💎سلام بر تو و بر روزی که عالم هستی بر امامت تو گردن مینهد.
📚 صحیفه رضویه ، زیارت امام زمان عجّل تعالی فرجه در حرم شریف امام رضا علیه السلام.
#امام_زمان
#سلام_مهدوی
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اهمیت #دعا برای #فرج امام زمان سلام الله علیه
امیرالمومنین سلام الله علیه در نماز وتر خود برای فرج دعا میکردن.!!!
🔻عالم ربانی شیخ عبدالحسین بندانی نیشابوری حفظه الله تعالی
#امام_زمان
#اهمیت_دعا_برای_ظهور
🌷@emam_zmn🌷
1_4156554437.mp3
5.94M
#حکایت عجیبی از عنایات امام زمان سلام الله علیه به مسجد مقدس جمکران و مرحوم #لطیفی_نسب قدس سره
🔻حجه الاسلام استاد هاشمی نژاد حفظه الله تعالی
#اهمیت_مسجد_جمکران
#جمکران
🌷@emam_zmn🌷
💕🤍💕
💕نامت مرا مسافر لاهوت کرده است
🤍لاهوت را شکوه تو مبهوت کرده است
💕از عرش آمدی و زمین آبرو گرفت
🤍باید برای بردن نامت وضو گرفت
💕🤍💕
💕دنیای ما نبوده برازنده ی شما
🤍هجده نفس زمین شده شرمنده ی شما
💕آیینه ای نهاده خدا بین سینه ام
🤍حس می کنم مزار تو را بین سینه ام
💕🤍💕
#مادر
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_زهرا
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرام نخور ببین امام زمان میذاره گرسنه بمونی؟
▪️حکایت عنایت امام زمان ارواحنا فداه به مرحوم سید عبدالکریم کفاش رضوان الله علیه
#امام_زمان
🌷@emam_zmn🌷
💠🌸💠
🌸بهترین زنان
💠امام رضا(سلام الله علیه) به نقل از از امیر المؤمنین ( سلام الله علیه) می فرمایند :
خَیْرُ نِسائِکُمْ، اَلْخَمْسُ. قِیلَ:یا اَمِیرَالمُؤْمِنینَ! وَ مَا الْخَمْسُ؟ قالَ:اَلْهَیِّنَةُ، اللَّیِّنَةُ، المُؤاتِیَةُ، الّتِی إذا غَضِبَ زَوْجُها لَمْ تَکْتَحِلْ بِغَمْضٍ حَتّی یَرْضی، وَ اِذا غابَ عَنْها زَوْجُها حَفِظَتْهُ فی غَیْبَتِهِ، فَتِلْکَ عامِلٌ مِنْ عُمّالِ اللَّهِ وَ عامِلُ اللَّهِ لا یَخِیبُ؛
💠🌸💠
🌸بهترین زنان شما دارای پنج صفت هستند.
گفته شد:ای امیر مؤمنان! آن پنج صفت کدام است؟ فرمود:
سبکبار و کم صداق،
نرمخو و خوشرفتار،
مطیع و موافق،
آنگاه که همسرش خشم گیرد،
خواب به چشمش نرود تا از او راضی گردد.
و در غیاب شوهرش حافظ او باشد.
چنین زنی، کارگزاری از کارگزاران خداوند است و کارگزار خداوند نیز دچار ناکامی و خسران نخواهد شد.
📘کافی، ج5، ص325
💠🌸💠
#مادر
#روز_مادر
#ولادت_حضرت_زهرا
🌷@emam_zmn🌷
4_5847993982373595649.mp3
6.08M
▫️خدمتکاری که اشک امام حسین سلام الله علیه را درآورد...
📚 مستدرك الوسائل ج۷، ص ۱۹۳
اللهم بارک لمولانا ابی عبدالله الحسین
اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان
#امام_زمان
🌷@emam_zmn🌷
🔳 إنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ
شهادت مظلومانه تعدادی از هموطنان عزیزمان در حادثه تروریستی زائران گلزار شهدای کرمان تسلیت عـــــرض مینماییم
#کرمان_تسلیت #کرمان
#حادثه_تروریستی
🌱رهبر فرزانه انقلاب:
شاید در تاریخ بشر کمتر دورهای
اتّفاق افتاده باشد که آحاد بشری
به قدر امروز احساس #نیازبهیکمنجی داشته باشند
احساس نیاز به مهدی(عج)
احساس نیاز به یک دست قدرت الهی
احساس نیاز به یک امامت معصوم.
#امام_زمان ♥️
🇵🇸قدس رمز ظهور است🇵🇸
🌷@emam_zmn🌷
🟣 مادر همیشه دعایش گیراست؛
🟢 چشم امیدِ ما این روزها، به دعاهای مادرانه توست برای فرزند غریبت...
💐درد دل با امـام زمـان (عج)💐
🌷@emam_zmn🌷
🔴 پاسخ سخت
🔵 قسمتی از پیام صادر شده توسط امام جامعه در پی اقدام تروریستی دشمن در مراسم سالگرد شهادت سردار دلها :
◼️ چه دستهای آلوده به خون بیگناهان و چه مغزهای مفسد و شرارتزا که آنان را به این گمراهی کشاندهاند، از هم اکنون آماج قطعی سرکوب و مجازات عادلانه خواهند بود. بدانند که این فاجعه آفرینی پاسخ سختی در پی خواهد داشت باذن الله.
#پاسخ_سخت
#نشر_حداکثری
🌷@emam_zmn🌷
♦️سلام امام زمانم
🔹السَّلامُعَلَيْكَیابقِیَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللهُ فی اَرضِه
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحُجَّةِ الثّانی عشر
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نورُ اللهِ فی ظُلُماتِ الْاَرضِ
اَلسّلامُ عَلَیْکَیا مَولایَ یاصاحِبَالزَّماناَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا فارسُالْحِجاز
اَلسَّلامُعَلَیْکَ یاخَلیفَةَ الرَّحمَنُویاشَریکَالْقُران
وَیااِمامَ الْاُنسِوَالْجان
🔹سلام بر خورشید تاریڪیهاو ماه ڪامل
سلام آفتاب حقیقت
سلام ماه تمام قلبم
داشتنت، داشتهاے استبسیار عظیم تر از حد تصورات ما ؛
بسان ذرهاے ڪهخورشید داراییش باشد!!
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا که میروی همراه جاده ها
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حال و هوای صبح امروز گلزار شهدای کرمان
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵 مجموعه پرسمان مهدویت شماره 1⃣
💢 چرا غیبت امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) اینقدر طولانی شده و اساسا دلیل غیبت حضرت چیه؟
🔹 شماره ۱
🔹کارشناس این برنامه: حجت الاسلام حائری پور
#امام_زمان
#پرسمان_مهدویت
اللهم عجل لولیک الفرج
🌷@emam_zmn🌷
استادپناهیانمیگنکه:
تنهایییعنیکسینباشد
ازرنجهایتبرایشبگویی،
یاشادیهایترابهاوابرازکنی.
خداگاهیعمداًانسانراتنهامیگذارد
تاباخودشمناجاتکنیم...💚
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱در این روزهای ملتهب و آشفته زمین،
برای یاریِ امام زمان "عج در رفع موانع ظهور،
قدم اول که مهمتر از بقیهی کارهاست، چیست؟
#امام_زمان ♥️
#استاد_شجاعی
🇵🇸قدس رمز ظهور است🇵🇸
🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺بسم الله الرحمن الرحیم🌺
☘️داستان حاجی الماسی قابل توجه تمام افرادی که به مهدویت کمک میکنند،
و بخشی از درآمدشان رابه امام اختصاص میدهند.☘️
✅گوش کنید و نشر دهید...
🌷@emam_zmn🌷
یهسلاممبدیمخدمتامام زمانمون؛♥︎
اَلسَلامُعَلَیكیاصاحِباَلعَصروَالزَمان..(: 🌱
السَّلامُعلیکیابقیَّةَاللّٰہ
یااباصالحَالمَهدییاخلیفةَالرَّحمن
ویاشریکَالقرآن
ایُّهاالاِمامَالاِنسُوالجّانّسیِّدی
ومَولای الاَمانالاَمان . . . 💚💚
🌷@emam_zmn🌷