eitaa logo
محبان حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف
18هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
3.1هزار ویدیو
17 فایل
🌹بِٮـــمِ‌اللّھِ‌‌الرح‌ـمن‌الرح‌ـیم🌹 اینج‌ـٰآ‌درڪنـٰار‌هم‌تلـٰاش‌مۍ‌ڪنیم‌زمینھ‌ٮــــٰآز ظہور‌حضرـٺ‌یـٰار‌بـٰآشیم❥ّ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر http://6w9.ir/Harf_8923336?c=emam_zmn
مشاهده در ایتا
دانلود
🔥سرباز🔥 💚🍀 افشین بیشتر از روزهای قبل بیرون مغازه ایستاد.بعد رفت. دو ماه دیگه هم گذشت. افشین یه گوشه امامزاده نماز میخوند. بعد نماز همونجا نشسته بود و تو دلش با خدا حرف میزد. *خدایا..نه دلشو دارم که بگم یه کاری کن فراموشش کنم،نه روم میشه بگم یه کاری کن بهش برسم...هرکاری تونستم کردم، بازهم میکنم ولی هیچ کاری از هیچکس برنمیاد..خودت یه کاریش بکن.. هیچکس جز تو نمیتونه کمکم کنه. چند روز گذشت. حاج محمود بعد از اینکه جواب سلام افشین رو داد،رفت تو مغازه.افشین هنوز ایستاده بود. شاگرد حاج محمود بهش گفت: _بیا تو،حاجی کارت داره. افشین مؤدب ایستاده بود. حاج محمود پشت میزش نشسته بود و به دفتری که جلوش باز بود،نگاه میکرد. -بشین. افشین روی صندلی نشست. -تا کی میخوای هرروز بیای اینجا؟ -تا وقتی که شما منو لایق دامادی تون بدونید. -تو هنوزم سمجی.هنوزم تا به چیزی که میخوای نرسی،دست بردار نیستی.پس خیلی هم تغییر نکردی. -ولی خواسته هام خیلی تغییر کرده. دیگه نمیخوام اذیتش کنم.میخوام همیشه آرامش داشته باشه. حاج محمود سرشو بلند کرد و به افشین نگاه کرد.افشین به دست هاش نگاه میکرد. -پدر و مادرت راضی ان؟ -نه. -رضایت شون برات مهم نیست؟ -خیلی دلم میخواست منم پدری مثل شما داشتم ولی پدر و مادر منم برای من هستن.با وجود همه مخالفت هاشون با من،باید احترام شون رو نگه دارم..بهشون گفتم میخوام با دختر شما ازدواج کنم ولی پدرم که اصلا براش مهم نبود.مادرم هم سعی کرد نظرمو عوض کنه.وقتی متوجه شد نمیتونه،گفت برای عقد و عروسیت هم دعوت مون نکن. -پس با کی میخوای بیای که درمورد مسائل عقد و این چیزها صحبت کنیم؟ با تعجب به حاج محمود نگاه کرد. حاج محمود برای اولین بار با محبت نگاهش میکرد. زبانش بند اومده بود. اصلا نمیدونست چی بگه.بلند شد و گفت: _یعنی شما...موافقین؟....اجازه میدین... که.... -حرفت یادت نره.تمام تلاش تو برای خوشبختیش بکن. -همه ی تلاش مو میکنم.مطمئن باشید. قول میدم. -آخر هفته با هرکی خواستی بیا خونه ما. حالا هم برو به کارت برس. مردد بود سوال شو بپرسه. -چشم...ولی..دخترتون هم...راضی هستن؟!!! حاج محمود از اینکه فاطمه خیلی وقته راضیه خنده ش گرفت.بالبخند نگاهش کرد. افشین مطمئن شد، فاطمه هم راضیه.خیلی خوشحال شد. خداحافظی کرد و رفت. بیرون مغازه ایستاد. به اطراف نگاهی کرد.چند نفس عمیق کشید.چشم هاشو بست و گفت: *خدایا شکرت،همین که نگاهم میکنی خیلی نوکرتم. دوباره به مغازه حاج محمود نگاه کرد،... 🌷@emam_zmn🌷
🔥سرباز🔥 💚🍀 دوباره به مغازه حاج محمود نگاه کرد،مطمئن شد که خواب نبوده. دوست داشت اول به پویان بگه.باهاش تماس گرفت ولی پویان جواب نداد. میخواست حضوری به حاج آقا موسوی بگه و تشکر کنه.یه جعبه شیرینی خرید و سمت مؤسسه رفت. سوار تاکسی شده بود که آقای معتمد تماس گرفت.تازه یادش افتاد که باید مغازه میرفت.چون افشین خوش قول بود،آقای معتمد نگران شده بود.وقتی گفت جواب مثبت گرفته، آقای معتمد هم خیلی خوشحال شد. بعد از آقای معتمد،پویان تماس گرفت. از عکس العمل پویان حسابی خندید؛ پویان از خوشحالی داد میزد. در اتاق حاج آقا موسوی باز بود، و با مهدی صحبت میکرد.مهدی یک سال برای تدریس تو یه روستا بود. و چند ماهی بود که برگشته بود. با دیدن مهدی برای رفتن به داخل مردد شد.حاج آقا،افشین رو دید.نزدیک رفت. -سلام داداش،چه عجب،از اینورا.. به جعبه شیرینی اشاره کرد و گفت: -خیره،خبری شده؟ -سلام...خانواده نادری راضی شدن. حاج آقا خندید و گفت: _واقعا یا خواب دیدی؟!! -مثل خواب بود ولی واقعی بود. چشم های افشین برق میزد.حاج آقا بغلش کرد و گفت: _به به،مبارک باشه. مهدی هم جلو رفت و تبریک گفت.افشین تشکر کرد و گفت: _ان شاءالله قسمت شما بشه. مهدی گفت: -خدا کنه. حاج آقا گفت: _به همین زودی شیرینی ازدواج آقا مهدی هم میخوریم. افشین گفت: -واقعا!! مهدی گفت: -بله آقا افشین...فقط تو یه شب نباشه چون من نمیتونم همزمان دو جا باشم.نه میشه عروسی خودم نرم،نه عروسی داداشم. حاج آقا گفت: _حالا بذار ببینیم اصلا افشین دعوتت میکنه. -منکه بی دعوت هم شده میرم. سه تایی خندیدن.مهدی گفت: _من برم چایی تازه دم بیارم که با این شیرینی میچسبه. مهدی رفت.حاج آقا و افشین نشستن. افشین گفت: _من خیلی به شما مدیونم.اگه شما نبودید، من خاستگاری هم نمیرفتم. -افشین جان،اراده خودت بوده.وگرنه اون خاستگاری ای که تو رفتی،به نظر من نباید دنباله شو میگرفتی.ولی الان برات خیلی خوشحالم. فاطمه بیمارستان بود. موقع کار تلفن همراه شو خاموش میکرد. تا تلفن همراهشو روشن کرد،خاله ش تماس گرفت. -سلام خاله جون. -سلام عروس خانوم فاطمه جاخورد... 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣ 📖 السَّلاَمُ عَلَى الْمَهْدِيِّ الَّذِي وَعَدَ اللَّهُ بِهِ الْأُمَمَ... 🌱سلام بر آن مولایی که نام و یادش مرهم زخم های مومنان هر امّت در طول تاریخ بوده است. سلام بر او و بر روزی که همه ستم دیدگان، آمدنش را جشن خواهند گرفت. ✨ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🩵 🌷@emam_zmn🌷
فایل صوتے دعا؎ عھد 🔊 ⇦عهد ببندیم هر صبح با آقامون ❤️‍🔥🤝 -هدیه‌بھ‌محضر‌اباصالح🫀 🌷@emam_zmn🌷
❇️ توصیف دوران ظهور در کلام امام علی (ع) ✅ امیر المؤمنین امام علی (ع): 🔸 «خداوند قومی را می‌آورد که آنها را دوست می‌دارد و آنها نیز او را دوست می‌دارند، کسیکه در میان آنها غریب است، بر آنها حکومت می‌کند، همه ممالک اسلامی را با امنیّت و آسایش تحت سیطره خود اداره می‌کند. روزگار با او سازگار می‌شود، پیر و جوان از او فرمان می‌برند. زمین آباد می‌شود و به وسیله مهدی (عج) خرم و سرسبز می‌شود. فتنه‌ها از بین می‌رود و خیر و برکت فراوان می‌گردد». 📜 «سیاتی اللّه بقوم یحبّهم و یحبّونه، و یملک من هو بینهم غریب!. یملک بلاد المسلمین بأمان و یصفو له الزمان، و یطیعه الشّیوخ‌ و الفتیان، و تعمر الأرض و تصفو، و تزهو بمهدیّها، و تعدم الفتن و یکثر الخیر و البرکات!». (۱) 🖋 در این حدیث در مورد حضرت بقیّه اللّه (عج) لفظ «غریب» به کار رفته است، وه چه غریبی که یکهزار و یکصد و پنجاه سال تمام است که در پشت پرده غیبت و در اوج غربت به سر می‌برد، ولی امید فراوان می‌رود که نسل امروزی به دیدار آن مهر تابان توفیق پیدا کنند ... و با یک دنیا عشق و علاقه به تعالیم حیات بخش قرآن بگرایند و در پیشاپیش او با دشمنان ستم‌پیشه نبرد کنند، تا از ستم و ستمگر دیگر نشانی باقی نباشد. ⬅️ روزگار رهایی، ج‌۲، ص: ۶۰۹ (۱). ینابیع المودّه جلد ۳ صفحه ۱۳۱. 🏷 (عج) 🌷@emam_zmn🌷
5.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 فرعون کوچک 🔻چه کسی به درد امام زمان(عج) می‌خورد؟ 🌷@emam_zmn🌷
💌 اگر امام‌زمان(عج) تنها یک آدم معمولی بودند ... 🌷@emam_zmn🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای آهِ قلب شعله‌وَرم... 🥀💔 👤 زیبای «دعام کن» با صدای کربلایی‌محمدحسین ◾️ ؛ الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج بحق زینب کبری سلام الله علیها "🩵 🌷@emam_zmn🌷
⁉️چرا مؤمن پس از نمازهایش برای فرج امام زمان علیه‌السلام دعا نمی‌کند؟ 🔸صاحب «مکیال‌المکارم» از قول یکی از زن‌های مؤمنه که در عالم رؤیا و در زمان تسلّط کفّار بر این مملکت این خواب را دیده بود، نقل می‌کند که کسی در آنجا این مطلب را فرموده بود: 🔸«اگر مؤمن همان طور که وقتی خودش مریض یا مقروض یا گرفتاری دیگری دارد برای رفع گرفتاری خود بر دعا کردن مواظبت می‌نماید، به همان شکل فراق علیه‌السلام باعث غم و ناراحتی او شده و قلبش را شکسته و حالش را پریشان نموده باشد و برای فرج مولایش پس از نمازهایش دعا کند، چنین دعایی در این حالت موجب یکی از آن دو امر می‌شود: ✔️یا موجب می‌شود امام زمانش سریعتر ظهور فرماید، ✔️و یا غم و ناراحتی آن مؤمن با برطرف شدن گرفتاری‌هایش، و نجات از فتنه‌ها مبدّل به خوشحالی می‌شود.» 📚مطلع‌الفجر، ص۱۷۹ 🌷@emam_zmn🌷