eitaa logo
کتابخانه عمومی امام علی(ع)قم
148 دنبال‌کننده
600 عکس
117 ویدیو
6 فایل
قم - نیروگاه-خ حکمت-پارک گلها 🕗 ساعت کاری شنبه تا چهارشنبه ۷.۴۵ الی ۱۹:۱۵ پج شنبه ها : ۸ الی ۱۳.۱۵ تماس : ۰۲۵۳۸۸۶۵۳۵۳
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 عنوان: سه کاهن ✍🏻 نویسنده: مجید قیصری 🖨 ناشر:کتابستان سه کاهن روایتی داستانی تاریخی از تلاش حلیمه، دایه پیامبر اکرم (ص) است که در مدت یک روز، سعی در نجات جان نبی اسلام (ص) از گزند کاهنانی دارد که براساس نشانه‌های ظاهری پیامبر خاتم (ص) به دنبال یافتن و از بین بردن ایشان هستند. این کتاب برنده جایزه ادبی اوراسیای روسیه در سال ۲۰۱۸ نیز شده است. 🔰در بخش هایی از کتاب میخوانیم 👇 حلیمه می‌داند که تنها شده. باید خود فکری به حال این بچه کند. دیر بجنبد همه چیز از دست می‌رود. درون خیمه چه می‌گذرد؟ این مردان به شوهرش چه می‌گویند؟ کاش می‌دانست از جان آن‌ها چه می‌خواهند. حرفش را به کی بزند؟ مهر این بچه چیز دیگری ا‌ست. هیچ‌وقت چنین علاقه‌ای در وجودش نبود. حتی نسبت به فرزندان خودش. حتی زمانی که حارث برای خواستگاری‌اش آمده بود این شور و شیدایی را نداشت. این را نمی‌توانست به کسی بگوید، حتی حارث… ♦️جهت مطالعه و امانت این کتاب به کتابخانه امام علی علیه‌السلام مراجعه فرمائید. @emamali_lib_qom
📚عنوان: سرود سرخ انار ✍🏻به قلم: الهه بهشتی 🔖ناشر: جمکران این کتاب دربردارنده داستان بلندی است که بر مبنای یکی از ملاقات های افراد با امام زمان علیه السلام در ۸قسمت تنظیم شده و اصل این واقعه در کتاب بحارالانوار ثبت شده است که نشان از یاری و کرامت اهل بیت علیهم السلام و به ویژه امام زمان عجل الله تعالی فرجه به افراد است. این کتاب به بیان داستانی از ماجرای انار و حیله وزیر در استفاده از این میوه برای تخریب شیعه می پردازد و به صورت مفصل داستان انار و گرفتاری شیعیان و یاری امام زمان عجل الله تعالی فرجه به آنها را بیان می کند. 🔰در بخشهایی از کتاب می‌خوانیم👇 «شیخ ذاکر مرا مکلف کرده که این حکایت را بنویسم و آن را در نسخه های بسیار تکثیر کرده، به سایر بلاد برای مسلمانان بفرستیم تا همه دریابند که ما توانستیم اجرمان را از عشقی که به ائمه می ورزیم، بگیریم و بدانند که از چه مصیبت عظیمی رهایی یافتیم. بر تو که می خوانی و می شنوی، نیز واجب است آن را نقل کنی برای دیگری تا این ماجرای عظیم وسعت پیدا کند. آن چنان که خواست بر حقّ امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) است، باشد که در روز قیامت راه نجاتی برای همه ما گردد ان شاءالله» 🔴جهت مطالعه و امانت این کتاب ارزشمند و مفید به کتابخانه عمومی امام علی علیه‌السلام مراجعه فرمائید. @emamali_lib_qom
📚عنوان: پرواز با پاراموتور را دوست دارم ✍به قلم:علی آرمین 🔖ناشر:انتشارت جمکران این کتاب راجع‌ به پسری است که پدر و مادرش را از دست داده است. پدرش تعمیرکار پاراموتور بوده و پسرِ قصه ما هم در تعمیرگاه خودرو کار و زندگی می‌ کند. روزی یکی از دوستان پدرش پاراموتوری برایش می آورد که نیاز به تعمیر دارد. به او می گوید اگر این را تعمیر کنی، مالِ خودت باشد. اما ماجرا وقتی جالب می شود که قطعه ای نه تعمیر می شود و نه سالمش گیر می آید. اما شخصیت اصلی این داستان فقط یک پسر نیست! دخترخاله‌ اش هم همراهش است تا با هم پاراموتور را تعمیر کنند و ستاره بسازند. دختری که او نیز در تکاپوی شرکت در المپیادی بین المللی است، اما هزینه سفر به خارج از کشور را ندارد... 🔰در بخش هایی از کتاب میخوانیم👇 سه شمع روی زمین بود و هزاران ستاره آسمان صاف تابستان؛ آن شب می توانست برای همیشه در خاطرش ماندگار شود. سیم گاز پاراموتور را در دست گرفت و زیر لب زمزمه ای کرد. ساسات را کشید. دکمه استارت را زد. اتفاقی نیفتاد. باز هم استارت زد. ملخ به کار نیفتاد. بار سوم و چهارم هم امتحان کرد، ولی فایده ای نداشت. کنار صندوق نشست‌. سرش را به دیوار خشتی تکیه داد. به آب شدن شمع ها نگاه کرد؛ عکس شمع ها در چشمانش افتاده بود. حالا که پاراموتورش راه نیفتاده بود، تنهایی را بیشتر حس می کرد‌... این کتاب برای نوجوانانی ست که قصد تصمیم ها و عزم های بزرگ دارند...جهت مطالعه و امانت این کتاب جذاب به کتابخانه امام علی علیه‌السلام مراجعه فرمائید @emamali_lib_qom
📚
عنوان: قصه هایی از امام هادی علیه السلام : داستان پرده و نسیم 
✏️نوشته: جعفرابراهیمی شاهد 
📍ناشر: قدیانی
این قصه بخشی از زندگی امام هادی(ع) را روایت می‌کند. متوکل عباسی، خلیفه وقت و از مخالفان امام هادی(ع) درصدد است تا با آزردن امام و طراحی نقشه‌های مختلف ایشان را نزد مردم تحقیر کند. نقشه متوکل و نزدیکانش، با عنایت خدواند متعال به گونه‌ای دیگر اجرا می‌شود و متوکل عباسی یک‌بار دیگر شکست می‌خورد. 🔰در بخش هایی از کتاب میخوانیم: متوکل اگرچه قلبا با امام هادی علیه السّلام دشمنی داشت، اما برای پنهان کردن دشمنی خود، در ظاهر و پیش مردم به آن حضرت احترام می گذاشت و دست به هر کاری می زد تا نشان دهد که او هم از دوستداران امام هادی علیه السلام است. او در کنار این کارها دورادور مواظب امام و خانه ی ایشان بود و همیشه دنبال بهانه ای می گشت تا بتواند آن حضرت را بیازارد. 🔹 کتابخوانان عزیز، جهت دریافت و مطالعه این کتاب آموزنده و مفید و ۹ جلد دیگر از این مجموعه، به کتابخانه امام علی علیه‌السلام مراجعه فرمائید. @emamali_lib_qom
📚عنوان: باغ خرمالو ✍🏻نویسنده: هادی حکیمیان رمان باغ خرمالو، روایت گر استعفا و تبعید رضاشاه پهلوی به خارج از کشور است، زمانی که کشور در اشغال متفقین قرار دارد. در آن هنگام پهلوی دوم با خانواده سلطنتی به شهرهای ایران از جمله تهران، اصفهان، یزد، بندرعباس سفر می کند و در این سفر چند نوجوان با آنان دیدار می کنند. نویسنده با نگارش «باغ خرمالو»، در حقیقت شخصیت شکست خورده یک دیکتاتور را به تصویر کشیده است... 🍉یه قاچ از کتاب باغ خرمالو👇 همین طور که سینی را توی دستم گرفته بودم ناخودآگاه جلوتر رفتم آب دهانم را قورت دادم و آرام پرسیدم؛ یعنی شما خود رضاشاه هستید؟ پیرمرد انگار که حواسش جای دیگری باشد کاسه آب را از توی سینی مسی برداشت آن را یک نفس سر کشید و گفت؛ اعلیحضرت قوی قدرت پری شوکت همایون رضا شاه پهلوی، داری آب میشی اعلیحضرت مثل یک گلوله برف تو آفتاب تموز... من نمی دونستم تموز یعنی چه اما حسینعلی که مثل همیشه از ننه اش یه چیز هایی شنیده بود از عقب گردن کشید و آرام بیخ گوشم گفت تموز را قدیمی هابه تیرماه می گویند، آفتاب تموز هم یعنی آفتاب داغ چله تیرماه.. حسینعلی که رادیو را بغل گرفته بود حالا شانه به شانه من ایستاده بود و محو تماشای پیرمرد... ✍ جهت مطالعه این رمان جذاب به کتابخانه امام علی علیه‌السلام مراجعه فرمائید. @emamali_lib_qom
🩸 کتاب با تصاویر و نوشتار دلنشینش بخش کمتر دیده شده جنگ را از زبان زنانی می‌نگارد که در رخت‌شور خانه پشت جبهه‌ها با یأس، ترس و اندوه مبارزه کردند و اینک یاد شهیدای شهر اندیمشک را زنده نگاه داشته‌اند...🌱🕊 ✍🏻نویسنده:فاطمه سادات میرعالی ▫️ناشر: راه یار ✂️بریده کتاب حوض خون🕊🩸 زیر نور لامپ💡 حوض‌های پر از خون را دیدم...هر روز آن صحنه‌ها را می‌دیدم.. ولی آن ‌بار، توی تاریکی و سکوت شب، خیلی عجیب و دردناک بود💔سرخی خون زیر نور لامپ برق می‌زد.. نمی‌خواستم باورش کنم چند بار چشم‌هایم را بازوبسته کردم به‌جای آب تلألؤ خون را می‌دیدم.. جگرم سوخت. دیدم ننه‌غلام و زهرا هم مثل من روی حوض خون ماتشان برده...🍃 @emamali_lib_qom