امام حسین ع
#لحظه_ای_باشهدا🕊💌
...یاد حرف حاج قاسم
افتادم که میگفت:
باید به این
#بلوغ برسیم
که نباید دیده شویم
آنکس که باید ببیند میبیند...
الحق که راست میگفت...
#حاج_قاسم_سلیمانی
#انتقام_سخت
کانال اشعار و سرود و نوحه
@emame3vom
.
زمزمه ی امام زمان(عج)
دلم گرفته بود آقا
که اومدم به صد امید
امید دارم یکی بگه:
مهدی فاطمه رسید
آقا بیاد از این درو
بشینه توی جمع ما
یکی یکی بریم جلو
بگیم لک روحی فدا
درد دل و شروع کنیم
برا امام مهربون
ببین موهام سفید شده
توی غم تو آقاجون
اشکای شوق دیدنت
شیرینه آقا چون عسل
خوابم یا بیدارم آقا
منو گرفتی تو بغل
سرم رو شونه های تو
سرت رو شونه های من
میشه جوابِ نوکریم
دعا کنی برای من
با اینکه خیلی روسیام
نگا به اشتبام نکن
از بچگی تو خونه تم
جون عموت رهام نکن
همونی که تو علقمه
عمودی فرق شو شکست
منو بخر برا خودت
به ساقی بریده دست
مرتضی عابدینی
#امام_زمان
.
برشهایی از کتاب «ذوالفقار»؛
#حاج_قاسم_سلیمانی
۵ روایت شنیدهنشده از زبان شهید سردار سلیمانی
جنگ ما افتخارش این است كه رتبهای نبود. این درجهها نبود. كلمه رایج سردار و سرهنگ نبود. كلمه رایج كلمه برادر بود. كسی فكر نمیكرد و باور نمیكرد حقوق فرمانده سپاه ۲۵۰۰ تومان است. حقوق رزمنده عادی هم ۲۵۰۰ تومان است. این جنگ ما بود. این زیباییهای جنگ، ما را به اینجا رساند.»
به گزارش جهان نيوز، كلام و سخن هركسی، دریچهای است برای شناخت شخصیت او. شاید بهترین راه برای خوبتر شناختن عمق روح سردار سلیمانی، ورق زدن صفحات سخنان او و برگهای خاطراتی است كه اینجا و آنجا تعریف شده است.
به همین دلیل دقایقی را پای صحبت سردار مینشینیم تا كمی بیشتر با آنچه در قلب این مرد آسمانی میگذشت، آشنا شویم.
* شهادت با لب تشنه كنار آب
«شاید این حرف را از من بیسواد كمتر قبول كنند، اما من معتقد هستم با توجه به آن چیزی كه دیدم و صحنههایی كه دیدم معتقدم امام زمان كه ظهور بكنند حكومتی كه ایجاد میكنند قله آن حكومت، آن دورهای بود كه در دفاع مقدس ما در بخشها و حالاتش اتفاق افتاد.
برادری داشتیم به نام علی ماهانی. خیلی آدم مقدسی بود. خیلی مقدس بود. او زخم بدنش را كه دستش مجروح بود و پایش هم شبیه دستش بود همیشه به نوعی مخفی میكرد كه تظاهر به این زخم نكرده باشد. این زخم را طوری نمایان نكند كه نمایش داده بشود. این خیلی حرف است. خیلی خودسازی بزرگی میخواهد. اینها حرفهای عادی نیست.
آن وقت این علی ماهانی در عملیات والفجر ۳ در میدان مین ماند. میدان مین والفجر ۳ خیلی میدان بزرگی بود. شاید جزو پرتراكم ترین میدانها و موانع جنگ، همین منطقه والفجر ۳ و كربلای یك بود. حتی در بعضی ابعاد از شلمچه هم بیشتر بود.
خب علی ماهانی را میشناختند. شناخته شده بود. آمدند به مجروحان توی معبر آب بدهند. با آن تانكر آبی كه همراهشان بود. اول به سمت علی ماهانی رفتند به او آب بدهند. نخورد. گفت به فلانی بدهید. دادند. باز آمدند، گفت به فلانی بدهید. به مجروحان همه دادند. آب بود، ولی وقتی برگشتند او تشنه به شهادت رسیده بود.»
* خنده عشق در میدان بلا
»در بحبوحه عملیات والفجر ۸ شنیدم پسر مهدی زندی، مسؤول ادوات لشكر ما روز قبل تصادف كرده و كشته شده است. این بچه را نگه داشتهاند تا پدر بیاید، هم برای رانندهای كه او را زده تعیین تكلیف كند، هم بچه را دفن كنند. من فكر كردم چطور آن برادرمان را قانع كنم بدون اینكه متوجه بشود، برگردد. خبر مصیبت فرزند بود.
او آمد پیش من. دیدم خیلی خندان است. خیلی شاداب است. جنگ خیلی مشكلات داشت. تنگنا داشت. سختیها داشت. من دیدم او خیلی سرحال است. حیفم آمد نگرانش كنم. فكر كردم چطور او را قانع كنم؟ گفتم: آقا مهدی! گفت: بله. گفتم: آقا مهدی جنگ طولانی است. پاتك دشمن متوالی است. تو بیا برو عقب. برو منزلتان. جانشینات باشد. تو برگرد تا او برود مرخصی.
یك نگاه به من كرد. خندید و گفت: میدانی چه میگویی؟! گفتم: بله. گفت: تو به من میگویی وسط پاتك دشمن بروم مرخصی؟ من میدانم تو برای چه این را به من میگویی. بهخاطر بچه ام میگویی؟! او یك امانت بود. خدا به من داده بود. من پیغام دادم بچه را دفن كنید. راننده را هم آزاد كنید. »
* زیباییهای جنگ ما را به اینجا رساند
«همین شهید مهدی زندی، داستانی دارد كه هروقت یادم میآید، از خودم شرمنده میشوم. بعد از والفجر ۸ در روز پاسدار، یك كسی پیشنهاد داد گفت بیاییم یك پاسدار نمونه معرفی كنیم. ما از این كارها نمیكردیم.
من خامی كردم، پذیرفتم. آن وقت یك حسینیه كوچكی داشتیم. پاسدارها همه جمع شدند. چند نفر را در ذهن خودم مطرح كردم كه دوتایشان شهید شدهاند و یكی شان زنده است. ولی به آنها چیزی نگفتیم. چیزی مثل سكو درست كردند. آمدم بالای سن. آنجا در بحث پاسدار نمونه شروع كردم صحبت كردن. همه نگاه كردند ببینند پاسدار نمونه كیست. شهید زندی هم آن آخر جمعیت نشسته بود. یك چفیه سفید دور سرش بسته بود و دستش زیر چانهاش بود. حرفهای من را گوش میداد. این چهره در ذهن من به یادگار مانده است. انگار همین الان این صحنه را میبینم.
معرفی پاسدار نمونه در جنگ كار خیلی خطایی بود. من خطای بزرگی كردم. وقتی رسیدم به اسم او، تا گفتم زندی، احساس كردم انگار زمین باز شد و او با تمام وجود در زمین فرو رفت. مثل ابر اشك میریخت. آنقدر گریست كه زیر بازوهایش را گرفتند آوردند به سمت من. وقتی این سكه را از دست من گرفت با چشم پر از اشك توی چشم من نگاه كرد گفت: «تو به من ظلم كردی!»
جنگ ما افتخارش این است كه رتبهای نبود. این درجهها نبود. كلمه رایج سردار و سرهنگ نبود. كلمه رایج كلمه برادر بود. كسی فكر نمیكرد و باور نمیكرد حقوق فرمانده سپاه ۲۵۰۰ تومان است. حقوق رزمنده عادی هم ۲۵۰۰ تومان است. این جنگ ما بود. این زیباییهای جنگ،
.
ما را به اینجا رساند.»
* از حرف رهبری شوكه شدم!
«ما یكی از اشرار بزرگ سیستان و بلوچستان را كه سالها به دنبال او بودیم و هم در مساله قاچاق مواد مخدر خیلی فعالیت میكرد و هم تعداد زیادی از بچههای ما را شهید كرده بود با روشهای پیچیده اطلاعاتی برای مذاكره دعوت كردیم به منطقه خاصی و پس از ورود آنها به آنجا او را دستگیر كردیم و به زندان انداختیم.
خیلی خوشحال بودیم. در جلسهای كه خدمت رهبر معظم انقلاب رسیده بودیم من این مساله را مطرح و شرح ماوقع را به ایشان گفتم و منتظر عكس العمل مثبت و خوشحالی ایشان بودم.

رهبری بلافاصله فرمودند: همین الان زنگ بزن آزادش كنند! من بدون چون و چرا زنگ زدم، اما بلافاصله با تعجب زیاد پرسیدم آقا چرا؟ من اصلاً متوجه نمیشوم چرا باید این كار را میكردم؟ چرا دستور دادید آزادش كنیم؟
رهبری گفتند: مگر نمیگویی دعوتش كردیم؟ بعد از این جمله خشكم زد. البته ایشان فرمودند: حتماً دستگیرش كنید. ما هم در یك عملیات سخت دیگر دستگیرش كردیم. مرام شیعه این است كه كسی را كه دعوت میكنی و مهمان توست حتی اگر قاتل پدرت باشد، حق نداری آزار بدهی.»
* چرا وارد سوریه و عراق شدیم؟
«پدیده تكفیر و داعش در تاریخ جهان یك پدیده كم نظیری از نوع جنایت بود. جنایتهای عجیبی كه من فكر نمیكنم هیچ یك از تلویزیونها و رسانههای دنیا بتوانند آن را منتشر بكنند. هیچ قلبی تحمل دیدن آن را ندارد. بیش از ۲۰۰۰ نفر زن جوان ایزدی را دست به دست بین خودشان به فروش رساندند، از دخترهای نوجوان تا زنهای جوان. جنایتهای عجیبی بود.
شما یك نمونه را دیدید كه یك طفل را در شرق حلب سر بریدند با خنده مثل تفریح. از طفل سوال میكردند سرت را ببریم یا با تیر تو را بكشیم؟ و سر این طفل را بریدند. من دیدم در همین دیاله، كودكی را از سینه مادرش گرفتند او را مثل گوسفند روی آتش سرخ كردند لای پلو گذاشتند برای مادر فرستادند. این جنایت وحشتناك در سابقه تاریخ بشریت نایاب است.
چرا ما تصمیم گرفتیم در سوریه وارد بشویم؟ چرا در عراق وارد شدیم و كمك كردیم؟ وقتی منطق طرف مقابل این است كه شما از نظر دینی واجب القتل هستی و اگر تو را بكشد وارد بهشت میشود، آیا در برابر همچین منطقی امكانی برای دیپلماسی وجود دارد؟
اینجا جهاد میخواهد. یك وقت انسان میگوید این خطر مربوط به جای دیگری است به ما چه! یك وقت نه، همه تلاش او این است كه این دولتها را از سر راه بردارد به ما برسد. آن خبیثی كه اعلام دولت اسلامی عراق و شام كرد آن پل اول بود برای رسیدن به ما.»
منبع:كتاب ذوالفقار به اهتمام علی اكبر مزدآبادی با اندكی تصرف
#فجر_سلیمانی
@emame3vom
.
Milad_Hazrate_Zeinab_1389_d.mp3
3.93M
🌺 #سرود ولادت #حضرت_زینب سلام الله علیها🌺
#حاج_سید_مهدی_میرداماد 🎤
آسمون امشب محیط نوره
بساط عشق و عاشقی جوره
مدینه بارون گل می باره
امشب حسین تا سحر بیداره
منتظر قدمای یاره
خوش آمدی گل زهرا زینب
...........
رو پای خورشید خوابیده مهتاب
روی سرش گل میریزه ارباب
چشماشو وا میکنه می بنده
شد حسین با نگاهش سر زنده
به گل روی داداش می خنده
خوش آمدی گل زهرا زینب
............
زینب اومد لیلی بی محال رفت
تموم عشقا زیر سؤال رفت
عالمه ی بدون تعلیمه
مقابلش خصم دین تسلیمه
هر نفسش با حسین تنظیمه
خوش آمدی گل زهرا زینب
............
توی کلاس عاشقی بی شک
گرفته زینب از خدا مدرک
زینب اومد عاشقی شد آباد
به صد هزار تا شیرین و فرهاد
زینب اومد عاشقی رو یاد داد
خوش آمدی گل زهرا زینب
............
مرد آفرینه زنی دلیره
حیدری ذاته یه بچه شیره
واسه خدا وجودش حساسه
مثه مادر وجودش از یاسه
پله ی پاش زانوی عباسه
خوش آمدی گل زهرا زینب
............
شب میلادش میون تقویم
صبر و وفاداری میشه ترسیم
فاطمه صورت و سیرت حیدر
وقتی خطبه میخونه این دختر
نشسته انگار علی رو منبر
خوش آمدی گل زهرا زینب
#مجتبی_صمدی_شهاب
Milad_Hazrate_Zeinab_1389_d(1).mp3
3.93M
#ولادت_حضرت_زهرا #سلام_الله
🌺❤️🌺❤️🌺❤️🌺
آسمون امشب محیط نوره
بساط عشق و عاشقی جوره
از آسمون داره گل میباره
رحمت حق تا سحر بسیاره
فاطمه پا به زمین میذاره
خوش آمدی گل حیدر زهرا
صدای ساز فرشته اومد
اون كه نگاهش بهشته اومد
پای گهواره نشستن با هم
آسیه هاجر وحوا مریم
اومده دخت نبی اكرم
خوش آمدی گل حیدر زهرا
دست كریم تو چاره سازه
نگاه لطفت مسیح می سازه
سخن تو آیه ی توحیده
ولای تو مایه ی امیده
گدای نور شما خورشیده
خوش آمدی گل حیدر زهرا
**
ذكر تو شیرین تر از عسل شد
محبت تو خیر العمل شد
چشمه ی چشم تو رود نیله
كشته ی عشق تو جبرائیله
هركسی با تو بده تعطیله
خوش آمدی گل حیدر زهرا
#حاج_سیدمهدی_میرداماد🎤
@emame3vom
taheri-milad-hazrat-zahra-95-01_040318153709.mp3
2.97M
💥سبک: #سرود
🎤مداح: #حسین_طاهری
🌸 #میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا (س)
بهارِعشقه هوای عشقه
مادرم اونکه خدای عشقه
دعا کرد امسالم که با حیدر باشم
به هر روز از دیروز حسینی تر باشم
سالی که شروع شه با زهرا
سال ظهور میشه ایشالله
مادر روزت مبارک ۳
به خدا جنت به زیر پاشه
جوونیمون فدای بچه هاشه
بنازم بانوی ولاییه زهرا
تموم ایرانه فداییه زهرا
توو مدینه حرم زهرا
ساخته میشه یه روز ایشالله
مادر روزت مبارک ۳
الهی امسال مست کرم شم
به طلبت مدافع حرم شم
به لطف ثارالله
به دشمن پیروزیم
تمومیه ماها یه مهدیه نوروزی
عیدی عاشقای زهرا
کرببلا میشه ایشالله
مادر روزت مبارک ۳
یا زهرا یا زهرا یا زهرا
#ولادت_حضرت_زهرا
@emame3vom
karimi-Shab-Milad-Hazrat-Zahra-90[04]_080318141254.mp3
1.17M
💥سبک: #سرود
🎤مداح: #محمود_کریمی
🌸 #میلاد_حضرت_فاطمه_زهرا
خمار خمار خمارم نگو با دلت کار ندارم
اگه بی تو باشم خزونم اگه با تو باشم بهارم
اگه تو نبودی ملک نبوداگه تو نبودی تا به قیامت
تو عشق حیدر نمک نبود
یا زهرا یازهرا(۵)
اگه تو نبودی شرف نبود
اگه تو نبودی مدینه کربلا نجف نبود
بخدا دلم بی قرار طاقت خماری نداره
اگه تو بخندی بی بی جون همه ی جهنم بهار
اگه تو نبودی پدر نبود اگه تو نبودی پسر نبود
اگه تو نبودی آتیش عشق شیر خدا شعله ور نبود
اگه تو نبودی دلم نبود اگه تو نبودی کرم نبود
اگه تو نبودی پرچم رهبر توی قیامت علم نبود
یا حجت الله علی کل حجج
اسیر غمت غم نداره علی و داره کم نداره
زیر قدمای لطیفت داره گل مریم میباره
اگه تو نبودی سحر نبود اگه تو نبودی قمر نبود
اگه تو نبودی سر سوزنی از حیا عفت ازت نبود
اگه تو نبودی صفا نبود اگه تو نبودی ستاره ای تو آسمونه خدا نبود
علی علی علی...
#ولادت_حضرت_زهرا
💥 @emame3vom 👈