eitaa logo
امام حسین ع
17.7هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
Moghadam-ShahadatImamJavad1390[03].mp3
11.27M
▪️حجره تاریک و در بسته ، ای وای▪️ 🎤 سبـک : زمـیـنـه 🗓مراسم : شهادت امام جواد (علیه السلام)
Banifateme-Shahadat-Emam-Javad-94-03.mp3
1.3M
🌺 من بنده و تو سلطان دلم 🎤🎤 سید مجید بنی فاطمه 🔳 شور 🔳 شهادت الله بدون متن
اشعاری در سوگواری چهلم مادر ،،،،،،،،، ،،،،،،، ،،،،،،،،،،،،،،،، چهل روزاست نمی اید صدایت شده خاموش این کاشانه مادر چهل روز است کز حجران رویت شدم با خیشتن بیگانه مادر چهل روز است که آیم بر مزارت که یک دم روی ماهت را ببینم بیا بر گرد آن شمع وجودت بگردم مثل یک پروانه مادر چهل روز است جایت گشته خالی چهل روزاست کز دردت ننالی چرا من مانده ام دردار فانی تورا گردیده پر پیمانه مادر بیا تا سر نهم برروی سینه ات دو چشمان تو را چشمم ببیند بیا تا روی زانویت بشینم تو بنمای سرم را شانه مادر کجای تا بگیرم دستهایت کجای تا بیایم پا به پایت چرا کردی ز آغوشت جدایم جهان بی تو شده غمخانه مادر توای محراب پاک قبله من گل یاس کبود خانه ی من زجا برخیز رخسار ت ببینم تو ای زیبا گل گلخانه‌مادر الهی هستی «پویا »فدایت چهل روزه نمی اید صدایت بیا تا هستیم ریزم به پایت توای جان مرا جانانه مادر .
. # چهلم مادر دلم میخواد گل رویت ببینم سرصب تا پسین پیشت بشینم زحسرات از جدایی ها بگوییم دوباره در گلستون گل بچینم تبم میسوزونه دل توی سینه بیابرگرد ک ارزوم همینه چهل روزه دلم هوای تو داره چهل روزه دلم شادی نداره چهل روزه وچهل رو گریه کردم خونه عطر محبتهای تو داره چهل روزه ک چیش درراه دارم چهل روزه ک دایم بی قرارم ب جای خالیت گل مینهم باز بروی عکس تو سر میگذارم چهل روزه دعایم بوده مادر چهل روزه دوچشمم بوده بردر چهل روزه ک من مادر ندارم چهل روزه ک تاج سرندارم دوای دردبی درمون کجا رفت چهل روزه درو گوهر ندارم چهل روزه چهل سال ازم گذشته بروی قلبمون مادر نوشته چهل روزه سیاه روزگارم چهل روزه گواه پروردگارم نمیتونم بمونم بعد تومن دل مو میل برشادی نداره چهل روزه ک سرگرودنم ای وای تو چون لیلی منم مجنونم ای وای چهل روزه ک داغت کرده پیرم چهل روزه ک بهجرونت اسیرم چطو اومد دلت ترکم کنی تو چهل روزه دلم میخواد بمیرم بجونم ریشه کرده ناله ی غم چ سازم ک شده عمرت اقد کم برای تو چهل روزه میبارم بیاد مصیتهای بیشمار م اگ یادم کنی دل میشه اباد تو این چهل روزه ابادی ندارم چهل روزه مرا مادر بسر نیست مرا جزمادرم گو مرهمم کیست محبتهای تو ابری پر از اب تو نوری باوفا نمرت دهم بیست چهل روزه که من مادر ندارم چهل روزه که تاج سر چهل روزه شده کارم بهانه چرا مادرم نمیایی به خانه خدا داند(مادر) که دلم اتش گرفته از ان روزی که تاج سرم رفت.. (مادر..)بگو به من کجایی جون مادر؟ (مادر..)چرا از من جدایی جون مادر؟ زدلم رفته دیگه صبرو قرارم مادر به درد بچه ات دوایی جون مادر (مادر..)خدا خواسته که  من دور از تو باشم؟ همیشه مایل روی تو باشم؟ خداداغی کرده نصیبم که مادر از پس روی تو باشم چهل روزه ک رفتی ازبر من بیا رحمی بکن ب چشم تر من دلت اومد مرا بیمار سازی بیا ازروی محبت مادر من چهل روزه شدم مایل برویت بشینم باز پای گفتگویت بزارم سر بشونه ی مهربانت بخوابم تابد من روبرویت بدنبالت میایم تا دل شب شده نوم قشنگت ذکر این لب نویسم بردل پردرد خستم نمیابم تو را غم شد لبا لب گلی بودی ب پای گلعزارم شدی پر پر نمیدونی چه زارم تو ک هرشو بمو سر میزدی سر گرفتی ازلبم خنده ندارم تو از من دوریومن دورم از گل تو راحت گشتی ورنجورم از گل ترنم ازتو بود عطر بهاری جداگشتن زتو مجبورم از گل چهل روز ک بردی از سرم هوش نمیتونم کنم یادت فراموش چهل روزه ک اهم سینه سوزه چهل روزه مراکردی سیه پوش پرپرواز من بستی ورفتی درامید را بستی ورفتی امیدم بود ک ابادی ببینم در ابادی رابستی ورفتی شبم با نوررویت روز میشه برایم دلخوشیت هروز میشه بسر میشد غم چن ساله ی مو تورفتی زندگیم پرسوز میشه بپایم ریختی سرمایه ات را گرفتی از سر موسایه ات را نمیتونم فراموشت کنم من ▪️▪️▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گوشه ی حجره بی صدا بودی به غم و غصه مبتلا بودی جگرت سوخت با لب تشنه ، چون جیگر گوشه ی رضا بودی . شاه پناهم بده ، حرم نشانم بده گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده . گوشه ی حجره بی صدا بودی به غم و غصه مبتلا بودی جگرت سوخت با لب تشنه ، چون جیگر گوشه ی رضا بودی . چه قدر زود پرپرت کردند ، تو امام جوان ما بودی موقع دست و پا زدن قطعا ، یاد گودال کربلا بودی . شاه پناهم بده ، حرم نشانم بده گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده . یاد غم های عمه ات زینب یاد طفلان بی نوا بودی . یاد طفلی که تا پدر را دید گفت بابای ِ من کجا بودی ؟ . از میان تنور آمده ای یا که بر روی نیزه ها بودی . ای پدر جان ز نیزه افتادی به نظر زیر دست و پا بودی . عشق فقط یه کلام حسین علیه السلام . شاه پناهم بده ، حرم نشانم بده گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده . چه قدر زود پرپرت کردند ، تو امام جوان ما بودی موقع دست و پا زدن قطعا ، یاد گودال کربلا بودی . شاه پناهم بده ، حرم نشانم بده گوشه ای از کربلا جا و مکانم بده .
حاج حسین سیب سرخی_شهادت امام جواد(ع) - 28 مرداد96 - زمینه - گوشه حجره بی صدا بودی-1503395198.mp3
13.04M
▪️ #شهادت_امام_جواد_علیه_السلام 🎤حاج حسین سیب سرخی 🎼زمینه فووووق العاده زیبا 🎧گوشه حجره بی صدا بودی
YEKNET.IR - roze - 98.05.05 - mojtaba ramezani.mp3
6.44M
⏯ #روضه سوزناک 🍃در کنارت کلام یادم رفت 🍃بار دیگر دعام یادم رفت 🎤 #مجتبی_رمضانی مراسم هفتگی هیات کربلا رفسنجان شنبه 05 مرداد 1398
YEKNET.IR - shoor - 98.05.05 - mojtaba ramezani.mp3
3.83M
⏯ #شور روضه ای 🍃مسیر روضه باز به سمت گودال رفت 🍃حسین کنار آب تشنه از حال رفت 🎤 #مجتبی_رمضانی مراسم هفتگی هیات کربلا رفسنجان شنبه 05 مرداد 1398
YEKNET.IR - vahed 1 - 98.05.04 - helali.mp3
2.73M
⏯ #واحد احساسی 🍃قصه ها از غربت اولاد پیغمبر بخوانند 🍃دوست دارم در کنار باب جبرائیل یه شب 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - zamine - 98.05.04 - helali.mp3
5.68M
⏯ #زمینه احساسی 🍃علی امامم علی نمازم 🍃علی نیازم به تو می نازم 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 1 - 98.05.04 - helali.mp3
5.32M
⏯ #شور احساسی 🍃در دل شکسته ای 🍃رنجور و خسته ای 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - vahed 2 - 98.05.04 - helali.mp3
2.7M
⏯ #واحد احساسی #حماسی 🍃مردان حق که هستی خود را فدا کنند 🍃در موج خون معامله با کبریا کنند 🎤 #عبدالرضاهلالی 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 4 - 98.05.04 - helali.mp3
2.47M
⏯ #شور احساسی 🍃سلام من بر ساحت حضرت قمر بنی هاشم 🍃میگیره آخر جونمو غربت قمر بنی هاشم 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 2 - 98.05.04 - helali.mp3
4.23M
⏯ #شور احساسی 🍃شال عزای روضه هات 🍃شفیع محشرم میشه 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
YEKNET.IR - shoor 3 - 98.05.04 - helali.mp3
4.33M
⏯ #شور احساسی 🍃چه کرده اند با جسم تو 🍃دو چشم من نداره سو 🎙 #مداحی جدید حاج #عبدالرضاهلالی مراسم هفتگی هیئت الرضا 1398/05/04
...♥️ گاهی به یک تبسم خود مینوازی‌ام گاهی به شعله های غمت میگدازی‌ام من مرد روزهای ظهور تو نیستم باید خودٺ برای ظهورٺ بسازی‌ام! کانال دوبیتی ناب
دلم میخواد یه شب مدینه باشم زائر اون شکسته سینه باشم دلم میخواد پشت بقیع بشینم قبر غریب مادر و ببینم دلم میخواد تو کوچه ها بمیرم انتقام مادرمو بگیرم ... تو اون کوچه که فاطمه زمین خورد همونجا که یاس مدینه پژمرد میگن تو کوچه چادرش خاکی شد رو صورتش یه لاله حکاکی شد میگن تو کوچه مجتبی باهاش بود از اون خونه تا به کوچه عصاش بود *
🎤ای خدا من عاشق مدینه ام ➖چاوشی مدینه 🕌🕌🕌🕌🕌________________ اي خدا من عاشق مدينه ام داغ اون آتيش زده به سينه ام عمريه مي گم با اشک و زمزممه کي مي شه بيام بقيع فاطمه پشت ديوار بقيع صفا داره هر دلي نواي آشنا داره يکي ميگه اي خدا ممنونتم چند روزي تو مدينه مهمونتم يه طرف قبر امام حسنه تربت پاک غريب وطنه بعد او تربت زين العابدين شاهد غربت زين العابدين پيش اون قبر امام پنجمه خاک او سرمه ي چشم مردمه ديگري قبر امام صادقه تربت امام بر حق ، ناطقه اما هر چي تو بقيع نگا کني نمي توني قبري رو پيدا کني قبري که هست آرزوي ما همه تربت غريب بي بي فاطمه يه نفر تو مدينه دلش خونه تو بقيع شبهاي جمعه مهمونه بگم اون کيه ؟ امام زمونه جاي قبر مادر و خوب ميدونه مياد اونجا پيش مادر مي شينه گل اشک از باغ چشماش مي چينه ميگه مادر قربون وجود تو قربون اون صورت کبود تو رنگ غم شده همه تار و پودم کاشکي من بجات سيلي خورده بودم 🕌🕌🕌🕌🕌_________________ *
🍃مرثیه 🍃 بسیار زیبا 🌹 سبک دشتی مدینه بوی گل لاله میده مدینه به سینه ها ناله میده مدینه بوی گل یاس میاد صدای مادر عباس میاد مدینه تنگ غروب غوغا میشه درای بقیع یه ساعت وامیشه مدینه بوی در سوخته میاد بوی تابوت وتن دوخته میاد مدینه رنگ حسن پریده بود نمی دونم تو کوچه چه دیده بود مدینه به زخم دل نمک زدند توکوچه فاطمه رو کتک زدند مدینه شکسته بود بال وپری مدینه آتیش گرفته بود دری التماس دعا
زبانحال زائر مدینه وبقیع🌹 بدرقه زائرین خوانده می شود دلم به یاد مدینه بهانه می گیرد سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد چه حکمت است چون نام فا طمه آید برای گریه دل من بهانه می گیرد من گرچه سیه روی وبدم یا زهرا مسکین درت بوده وهستم زهرا ای رشته ی چادرت مرا دست آویز دامن مکش از کرم زدستم زهرا
شهادت عصا بر امامت  يحيي بن اكثم از علماي دربار عباسي مي گويد:  روزي براي زيارت قبر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) رفته بودم كه امام جواد (علیه السلام) را ديدم، با او در خصوص مسائل گوناگوني مناظره كردم، همه را پاسخ داد. به او گفتم: خواستم از شما چيزي بپرسم اما شرم دارم از پرسش.  امام فرمودند: بدون آنكه سئوالت را بپرسي من پاسخ آنرا مي دهم. تو ميخواهي بپرسي امام كيست؟  گفتم: آري به خدا سوگند همين است؟!  فرمود: منم  گفتم: بر اين مدعا نشانه و حجتي داريد؟  در اين لحظه عصايي كه در دست امام بود به سخن آمد و گفت:  " اّنه مولايي امام هذا الزمان و هو الحجة "همانا مولاي من حجت خدا و امام اين زمان است.(1)  خشك شدن دست نوازنده  محمد بن ريان نقل مي كند: مامون براي رسيدن به هدفش [بدنام كردن حضرت امام جواد(علیه السلام)] همه نوع نيرنگي را در خصوص امام جواد(علیه السلام) به كار برد اما هيچ كدام از آنها براي وي سودي نداشت.  به عنوان نمونه پس از به عقد درآوردن دخترش ام الفضل با امام جواد (علیه السلام)، صد كنيز زيبا را انتخاب كرد كه هر يك جامي پر از گوهر درخشان در دست داشتند. مامون به كنيزان دستور داد تا پس از نشستن حضرت در جايگاه دامادي به استقبال وي رفته و به او خوشامد گويند. كنيزكان به سوي حضرت شتافتند و خوشامد گفتند ولي امام هيچ التفاتي به آنها نكرد.  در دربار مامون مردي به نام مخارق كه ريشي بلند وصوتي خوش داشت و عود مي نواخت وجود داشت. وي به مامون گفت من توان آنرا دارم كه نقشه ات را  [وادار كردن حضرت به لهو و لعب] عملي سازماز اين رو در مقابل امام جواد (علیه السلام) نشست و شروع به خواندن آواز كرد. كساني كه در آنجا حضور داشتند گرد مخارق حلقه زدند. هنگامي كه مخارق شروع به نواختن عود و آواز خواني كرد، امام جواد (علیه السلام) سر مبارك خود را متوجه او كرد و بر وي نهيب زد و فرمود: "اتق الله يا ذالعثنون " از خدا بترس اي ريش بلند. دست مخارق از حركت ايستاد، عود از دستش افتاد و ديگر هرگز نتوانست عود بنوازد.  روزي مامون از بلايي كه بر سر مخارق آمده بود از وي سئوال كرد. مخارق پاسخ داد چون امام جواد(علیه السلام) بر من نهيب زد چنان ترسي از هيبت او بر من مستولی شد كه دستم فلج شد و هرگز بهبود نيافت.(2)  خواندن شهادتین در روز سوم تولد  حکیمه خاتون، دختر امام موسی کاظم(علیه السلام) و خواهر امام رضا(علیه السلام) درباره ولادت برادرزاده‌اش می‌گوید: پس از آن‌که نوزاد را در جامه‌های مطهر پیچیده بودیم و حضرت رضا(علیه السلام) او را از ما گرفت، در گهواره گذاشت و به من سپرد و فرمود: از این گهواره جدا مشو! چون روز سوم ولادت فرا رسید، امام جواد(علیه السلام) دیده حقیقت بین خویش را به آسمان گشود و به سوی راست و چپ نظر کرد و به زبان فصیح ندا داد: « أَشْهَدُ أَنْ لاَ إِلَهَ إِلاَّ اللهُ و أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّدًا رَسُولُ اللهِ»، چون این حالت غریب را از آن نور دیده مشاهده کردم، به خدمت حضرت رضا(علیه السلام) شرفیاب شدم و آنچه دیده و شنیده بودم را به خدمت حضرت عرض کردم، حضرت فرمود: «پس از این عجایب بسیار را بیش از آنچه مشاهده کردی، مشاهده خواهی کرد».(3)  شفای چشم  محمد بن ميمون مي گويد: به همراه امام رضا(علیه السلام) در مكه بودم. به حضرت عرض كردم مي خواهم به مدينه بروم، نامه اي براي ابي جعفر بنگار تا با خودم ببرم .امام رضا(علیه السلام) تبسمي كرد و نامه اي نوشت.  به مدينه رفتم در حاليكه چشمهايم به دردي مبتلا بود . به درب خانه امام جواد (علیه السلام) رفتم، نامه را تحويل دادم. موفق غلام امام، گفت: سر نامه را بگشا و در پيش روي امام قرار ده. اين كار را كردم، آنگاه حضرت جواد (علیه السلام) فرمود: اي محمد وضعيت چشمت چگونه است؟ عرض كردم يا بن رسول الله، همانگونه كه مشاهده مي فرماييد بيمار است و نورش رفته است.  حضرت جواد (علیه السلام) دستش را دراز كرد، بر چشمم كشيد، بيناييم چون سالمترين زمانش گشت. دستها و پاهاي حضرت را بوسيدم و در حالي بازگشتم كه بينايي ام را بازيافته بودم و اين در زماني بود كه سن حضرت كمتر از سه سال بود.(4)  آزادي از زندان  اباصلت مي گويد: پس از دفن حضرت رضا(علیه السلام)، به دستور ماُمون يك سال زنداني شدم. پس از يك سال از تنگي زندان و شب نخوابي به ستوه آمدم، دعا كردم و براي رهايي از زندان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) و آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) متوسل شوم. از خداوند خواستم به بركت آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم)در كار من گشايشي انجام دهد.  هنوز دعايم به آخر نرسيده بود كه حضرت ابي جعفر(علیه السلام) نجات بخش گرفتاران عالم، وارد زندان شد و فرمود: اي اباصلت از تنگناي زندان بي تاب شده اي .عرض كردم به خدا سوگند سخت بي تابم.  فرمود: برخيز، دستي به زنجيرها زد و غل و زنجيرها از دست و پاي من بر زمين افتاد. سپس دست مرا گرفت  و از كنار نگهبانان
زندان عبور داد .نگهبانان در حالي كه مرا نظاره مي كردند، توان سخن گفتن با مرا نداشتند و از زندان خارج شدم. سپس حضرت فرمود: برو در امان خدا كه هرگز نه دست مامون به تو مي رسد و نه دست تو به مامون.  اباصلت مي گويد: همانگونه كه حضرت فرمود تا حال مامون را نديده ام.(5)  طلا شدن خاك  اسماعيل بن عباس هاشمي مي گويد: در روز عيدي به خدمت حضرت جواد (علیه السلام) رفتم، از تنگدستي به آن حضرت شكايت كردم. حضرت سجاده خود را بلند كرد، از خاك قطعه اي از طلا گرفت. يعني خاك به بركت دست حضرت به پاره اي طلاي گداخته مبدل شد. آن را به من عطا كرد. من آنرا به بازار بردم شانزده مثقال بود.(6)  نقره از برگ زيتون  ابو جعفر طبري از ابراهيم بن سعيد نقل مي كند كه: حضرت امام جواد (علیه السلام) را ديدم كه بر برگ درخت زيتون دست مي زد و آن برگها به برگ نقره تبديل مي شد. من آنها را از حضرت گرفتم، وبا آنها در بازار معامله نمودم. آن برگها نقره خالص بود و هرگز تغييري نكردند.(7) 
ميوه دادن درخت سدر  شيخ مفيد در ارشاد نقل مي كند: زماني كه حضرت جواد (علیه السلام) با همسرش ام الفضل از بغداد به مدينه مراجعت كرد، به كوفه كه رسيد مردم او را مشايعت كردند، هنگام غروب در خانه مسيب فرود آمد و به مسجد وارد شد.  در صحن مسجد درخت سدري قرار داشت كه هنوز ميوه آن به بار ننشسته بود، امام كوزه آبي خواست و در پاي آن درخت سدر وضو گرفت و نماز مغرب را با مردم اقامه كرد. امام در ركعت نخست سوره حمد و اذا جاءنصرالله و در ركعت دوم حمد و قل هو الله را خواند. پيش از ركوع قنوت گرفت. پس ازخواندن ركعت سوم تشهد و سلام داد. پس از نماز مدتي در حال نشسته مشغول تعقيبات و ذكر شد، سپس بلند شد و چهار ركعت نماز نافله مغرب را به جاي آورد و تعقيب خواند و دو سجده شكر به جاي آورد و ازمسجد خارج شد. امام جواد(علیه السلام) هنگامي كه به كنار درخت سدر رسيد، مردم متوجه شدند كه آن درخت به بار نشسته و ميوه داده است. از اين جريان شگفت زده شدند و از ميوه آن خوردند در حالي كه ميوه هاي سدر هسته نداشت آنگاه حضرت را براي وداع بدرقه كردند.(8)  زنده كردن گاو مرده  در سفر امام جواد (علیه السلام) از مدينه به بغداد، وقتي حضرت به سر زمين زباله  [منطقه واقع در نزديكي كوفه رسيدند] زن ضعيفي را مشاهده كردند كه بر بالاي جسد گاوي مرده در كنار راه نشسته و گريه مي كند؛ حضرت علت گريستن زن را از او پرسيد.  زن در جواب گفت: يا بن الرسول الله، من زني ضعيفم، قدرت هيچ كاري را ندارم و اين گاو همه سرمايه زندگي ام بود كه اكنون مرده است.  حضرت فرمود: اگر خداي متعال آن را زنده كرد چه خواهي كرد؟  عرض كرد اي پسر رسول خدا همواره سپاسگذار او خواهم بود.  آنگاه حضرت دو ركعت نماز بر جاي آورد و درباره دعا كرد؛ سپس با پاي مبارك خود به پهلوي گاو زد و حيوان زنده شد.  در اين هنگام زن فرياد زد كه اين آقا عيسي بن مريم است.  حضرت فرمود: نه، بلكه او بنده اي از بندگان مورد عنايت خداست، اين از اوصياي پيامبران است.(9)  پی نوشت ها:  1- الكافي، ج1، ص 353 / الامام الجواد (ع) من المهد الي اللحد، ص 72  2- الكافي، ج1، ص 494 / اثبات الهداة، ج3، ص332 / مدينة المعاجز، ج7، ص 303 / حلية الابرار، ج4، ص565 / الوافي، ج3، ص 828 / المناقب، ج4، ص396 / البحار ،ج50،ص61  3- منتهی الامال، ج2، ص572و573 / المناقب، ج4، ص394 / بحار النوار، ج48، ص316 و ج50 ص10/ الانوار البهیه، ص250 / حلیة الابرار، ج4، ص524 / الثاقب فی المناقب، ص504 / مدینة المعاجز، ج7، ص260  4- مسندالامام الجواد (ع)، ص117 / الخرائج والجرائح، ج1، ص 372 / موسوعة الامام الجواد(ع)، ج1، ص235  / اثبات الهداه، ج 3، 338 / بحارالانوار، ج 50 ، ص 46 / مدينة المعاجز، ج 7، ص372 / كشف الغمة، ج2، ص365 / حلية الابرار، ج4، ص540  5- عيون اخبار الرضا (ع)، ج 2، ص678  6- اثبات الهداة، ج3، ص 338 / بحارالانوار، ج 50، ص 49 / مدينة المعاجز، ج 7، ص373 / موسوعة الامام الجواد (ع)،ج 1 ،ص 253  7- دلائل الامامة، ص398 / موسوعة الامام الجواد (ع)، ج1، ص228 / اثبات الهداة، ج3، ص 345  8- موسوعة الامام الجواد (ع)،ج1، ص246 / الارشاد، ص323 / كشف الغمة، ج2، ص358 / بحار الانوار، ج83، ص100 / وسائل الشيعة، ج6، ص 490 / مدينة معاجز، ج7، ص357  9- الثاقب في المناقب، ص 503 / مسندالامام الجواد (ع)، ص125 
. زهری تمامیِّ جگرش را گرفته بود سیلاب خون دو چشم ترش را گرفته بود طوبای باغ سبز "رضا" زرد زرد شد آفت تمام برگ و برش را گرفته بود از درد مثل حضرت زهرا س خمیده شد با دستهای خود کمرش را گرفته بود جان می کند مقابل چشم کنیزها... یک عده پست دور و برش را گرفته بود رقص و صدای هلهله های بلندشان تأثیر آه شعله ورش را گرفته بود دور از مدینه غربت بغداد را چشید ارث غریبی پدرش را گرفته بود شکر خدا نه پیرهنش دست خورده بود نه نیزه حجم بال و پرش را گرفته بود ... در پیش چشم مادر پهلو شکسته ای شمر از قفا سر پسرش را گرفته بود با ضربه های ممتد او استخوان شکست در پیش خواهری که سرش را گرفته بود ای کاش بیخیال شود ساربان فقط. انگشترش ولی نظرش را گرفته بود 🔸شاعر: ________________________