1400120706.mp3
17.86M
#شهادت_امام_کاظم
#زمینه
حاج محمدرضا طاهری🎤
شاعر و نغمه پرداز :
#محمد_جواد_صادقی
#یوسف_زندیه
دوباره امشب توی روضه، کبوتر قلبم عازمه
مقصد این دل شکستم،حرم امام کاظمه
دلداری، کار تو و
دل بستن، کار منه
عشقت آب و گل من
عادت کرده دل من
به تو رو بزنه
یاد تو دوای، دلتنگی نوکر
می خونم شب و روز، با این حال مضطر
یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر
"یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر"
-------
برا غمای تو محاله،چشای ما بارونی نشه
سخته یکی تو شهر غربت،تو بی کسی زندونی بشه
این غصه، کشته من و
زندون که جای تو نیست
توو اوج شکنجه ها
جز ذکر خدا خدا
رو لبای تو نیست
وای از روضههای، این زندون آخر
زخم تازیونه، آزار مکرر
یا باب الحوائج، یا موسی ابن جعفر
"یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر"
-------
به یاد روضه ی مدینه، غم تو بی اندازه میشد
تا بی هوا کتک میخوردی، غصه ی دلت تازه میشد
گریون، مادرتی
وقتی که با حسنش ...
میرفتن تو کوچه ها
نامردای بی حیا
بی هوا زدنش
سیلی خورده زهرا، دور از چشم حیدر
با صورت زمین خورد، بین کوچه مادر
یا باب الحوائج، یا موسی ابن جعفر
"یا باب الحوائج یا موسی ابن جعفر"
#اجرا_شده_از_کانال_کانون_نغمه_پردازی_خوشدل
.
#زمینه
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم_زمینه
بازم نشستم واسه مرگم دعاکردم
با تازیونه ای خدا روزم رو وا کردم
لحظه اخره که چشم به رامو
منتظر رسیدن رضامو
منتظرم بالا سرم بیادُ
وا کنه زنجیرای دور پامو
خدا الهی برا کسی نیاره
ولی منو می ذارن روی یه تخته پاره
………
تو این سیاچال هیچکی نیست دورو برم باشه
قسمت نشد معصومه هم بالا سرم باشه
زمزمه لبام ولی همینه
خداروشکر نیومد از مدینه
هرچی باشه نمی تونه یه دختر
تن باباش و روی خاک ببینه
ولی تو صحرا یه روزی دید یه دختر
تن باباشو رو خاک اونم پاره و بی سر
….
وقتی که می بینم رد زخم و کبودی رو
یا وقتی می بینم نگهبان یهودی رو
یادم می یادازکوچه های شامو
ملأعام و بام و ازدهامو
کنار اون سرای روی نیزه
بزم شراب می بردن عمه هامو
یه نامسلمون می بست دست ربابو
کنار طشت می اورد همش ظرف شرابو
#علی_زمانیان ✍
👇
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم_زمزمه
طور مناجاتم شده قعر سیاچال
طائرم و کنج قفس زدم پر و بال
خلصنی یارب ، بی کسم ای وای ای وای
رها کن از این قفسم ای وای ای وای
بالا نمیاد نفسم ای وای ای وای
واویلتا واویلتا ای وای ای وای
پا تا سرم شده کبود و زخمی یارب
این سندی شاهک نداره رحمی یارب
کارش اذیت کردنه ای وای ای وای
کاش منو تنها بزنه ای وای ای وای
این نانجیب بد دهنه ای وای وای
واویلتا واویلتا ای وای ای وای
تابوت من اگر چه شد یه تخته در
کفن قیمتی برام آوردن آخر
شد خاک صحرا کفن جدم ای وای
عریان شد آخر بدن جدم ای وای
پامال اسبا شد تن جدم ای وای
واویلتا واویلتا ای وای ای وای
#علی_سلطانی ✍
#زمزمه_امام_کاظم
👇
.
#شهادت_امام_کاظم
#امام_کاظم
#نوحه
غبارم و فتاده ام به پایش
هوائیم چو ذره در هوایش
خدا نگیرد از دلم ولایش
من و ولای، موسی بن جعفر
منم گدای موسی بن جعفر
فدای نغمه های یارب او
فدای سجده های هرشب او
فدای غربت و غم و تب او
سرم فدای موسی بن جعفر
منم گدای موسی بن جعفر
شنیده ام ز غصه او فسرده
پای ورا زنجیرها فشرده
شنیده ام که تازیانه خورده
دل و عزای موسی بن جعفر
منم گدای موسی بن جعفر
سوده شده چرا تنش خدایا
فدای زخم گردنش خدایا
به روی شانه بردنش خدایا
نبود سزای، موسی بن جعفر
منم گدای موسی بن جعفر
#سید_هاشم_وفایی✍
👇
.
#شهادت_امام_کاظم
در دل تاریک زندان مثل شمع روشنم
لحظه لحظه، قطره قطره، آب گردیده تنم
بس که لاغر گشته ام چون می گذارم سر به خاک
خصم پندارد که این من نیستم پیراهنم
در سیه چال بلا با دوست خلوت کرده ام
این نماز، این حال خوش، این اشگ دامن دامنم
هر که زندانی شود باید ملاقاتش روند
این که ممنوع الملاقات است در زندان، منم
قاتل دل سنگ می خندد به اشگ دیده ام
حلقه ی زنجیر می گرید به زخم گردنم
بس که جسمم آب گشته مثل شمع سوخته
محو گشته جای نقش تازیانه بر تنم
روزه دارم، وقت افطار است و گویی قاتلم
کرده با خرمای زهر آلوده قصد کُشتنم
گاه گاه از ساق پای من خون می چکد
بس که پا ساییده گشته بین کند و آهنم
دوستان! از گریه ی من حبس هم آمد به تنگ
با وجود آنکه خندیدم به روی دشمنم
یاد از جسم من و از تخته در می کند
هر که گردد زائر و آید کنار مدفنم
یابن زهرا «میثم» استم با تولاّی شما
گر به دوزخ هم روم از هُرم آتش ایمنم
#استاد_سازگار ✍
................
#سفره_موسی_بن_جعفر
خوب جایی آمدی ، اینجا گره وا می کنند
بر در این خانه هر غم را مداوا می کنند
حرف هایت را نگفته ، چاره سازی می کنند
بچه های فاطمه ، بنده نوازی می کنند
سفره ی موسی بن جعفر ، نان ما را میدهد
چون برات کاظمین و کربلا را می دهد
شهره بر باب الحوائج در میان مردم است
جلوه های نور آقا در خراسان و قم است
هر که آمد می رود با دست پر از خانه اش
جان به آن صحن و سرایی که همه دیوانه اش
احترام هفتمین نور امامت ، لازم است
ثروت ما شیعیان ، حبِ امام کاظم است
می شود با لطف مولا هر دعایی مستجاب
کنج صحن آینه یا کنج صحن انقلاب
#مرتضی_عابدینی ✍
...................
.
نیتی داری اگر سربسته در سر ، نذر کن
در بساطت هرچه شد با خود بیاور ، نذر کن
دست خالی پیش ارباب کرم رفتن خطاست
شاعری؟ باشد ، مداد و چند دفتر نذر کن
می روی مشهد دل از بند زمینی ها بکن
آسمانی باش ، گاهی هم کبوتر نذر کن
هرکجا کارت به مشکل خورد اهل روضه باش
بعد هم یک سفره ی موسی بن جعفر نذر کن
ده برابر ده برابر عشق جبران می کند
بر در این خانه سائل ! ده برابر نذر کن
مادرم را که خدا رحمت کند ، در کاظمین
گفت : مادر ، حاجتی داری؟ بر این در نذر کن
#محسن_ناصحی ۱۴۰۲✍
#مناجات_با_امام_کاظم_علیه_السلام
#شهادت_امام_کاظم علیه_السلام
#مرثیه #امام_کاظم_علیه_السلام
.
مادربزرگم خانهای از جنس باور داشت
آجر به آجر در دلش سوغات قمصر داشت
کنج حیاط کوچکش باغ بزرگی بود
گلدان به گلدان شعرهای روح پرور داشت
از بیت های بوستانش معرفت میریخت
بر شاخهی سبز گلستانش کبوتر داشت
بوی خوش گلهای قالی بس که میپیچید
چون بارگاهی بود که صحنی معطر داشت
حتی به جای پرده، پرچم دلبری میکرد
حتی به جای صندلی، آن خانه منبر داشت
آن خانهای که ابرها همسایهاش بودند
از هر طرف رفتم به سمت آسمان در داشت
از پنجره همدست باران میشدم هر بار
بال خیالم تا بلندای فلک پر داشت
قطعا ملائک استجابت را میآوردند
وقتی قنوت ناودان ها عطر کوثر داشت
مادربزرگ دائم الذکرم سحر تا شام
هر روز ختم چارقل را با سماور داشت
همسایه ها حاجت روای خانه اش بودند
روزی که نذر سفرهی موسی بن جعفر(ع) داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
میگفت آن مردی که دنیایی اسیرش بود
سجادهای در کنج زندانی محقر داشت
با اشکهایش پایه های عرش میلرزید
در سجدهی نیمه شب خود صبح محشر داشت
با یک اشاره خیر و شر را جابجا میکرد
آنقدر که بدکاره دست از کار خود برداشت
هرگز نباید سر به خاک حجره بگذارد
مردی که خاک مقدم او قیمت زر داشت
زنجیرها حتی دخیل دست او بودند
باب الحوائج با همه، لطفی برابر داشت
مادربزرگم گریه کرد و شانه اش لرزید
بغضی شکست و استکان از غم ترک برداشت
مولای مظلوم و غریب شیعیان در بند
ای کاش سلمان داشت و ای کاش قنبر داشت
آن روزهداری که طعام سفره اش غم بود
آن روضهداری که همیشه ذکر مادر داشت
بر شانهی شب پیکر خورشید را بردند
تقدیر روی شانههایش در و گوهر داشت
پای گریز روضه خوان تا کربلا میرفت
میگفت صد رحمت که مولا پیکرش سر داشت
از بوریا و نعل تازه زود رد میشد
از بس که در دل غیرت آل پیمبر داشت
صفحه به صفحه روضه خوان غم را نفس میزد
قطره به قطره چشم ها، آیینه ای تر داشت
گفتم که آن خانه چنان صحنی معطر بود
باید بگویم چون حرم صحنی مطهر داشت
#احمد_ایرانی_نسب
.
امام حسین ع
. فردا برات یوم الحسرت نشه امروز باید هرکسی کلاه خودش رو قاضی کنه و ببینه بهتره به حرفِ چه کسی گوش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.
#شور
#امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#امام_حسن_علیه_السلام
بند اول
علی اسطوره ی یلای دنیاس
حملات مولا ببین چه غوغاس
احدی رو دستش نبوده و نیست
علی پهلوونه علی بی همتاس
وقتی حیدر به سمت خیبر میرفت
قلعه از ترسش عقب عقب میرفت
غوغا بود حارث نقش رو زمین بود
با تیغ حیدر سر مرحب میرفت
کنده در قلعه رو از جا حیدر
اون دری که کار چهل تا مرده
چی بگم فلانی فراری بوده
این علی بود که خیبر رو فتح کرده
علی مولا علی مولا
بند دوم
حسن تا اومد تو میدون نبرد
فراری شدن دشمنای نامرد
طوفان و صائقه ابروش ذوالفقار
قدم میزد و زلزله درست کرد
چه قابیه حیدر کنار حسن
انگاری که ابوترابه حسن
زمین زد شتر فتنه رو مولا
فاتحه جمله جنابه حسن
کل میدون و کرد تحت تسخیرش
شیر شکاره و سرارو میزد
مالک با حیرت فقط اینو میگفت
به خدا حریف نداری تا ابد
حسن آقا حسن آقا
#ناد_علیا_مظهرالعجائب
شعر و سبک: #مجنون_ابوتراب
اللهم_عجل_لولیک_الفرج
.👇