..
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
#سبک_دل_نگرونم_و_پریشون
بند اول
نیزه چرا شد تکیه گاهش
خاکی شده صورت ماهش
یک نفره میشم سپاهش
باید ، برای تن عمو سپر بشم
باید ، تیرو از تن عمو من بکشم
ای وای ای وای
دردم ، اینه که نمونه واسش پیروهن
دردم ، اینه که اینا غریب کشش کنن
ای وای ، ای وای
بند دوم
ای نیزه بی رحمیو رو کن
یتیم نوازیو شرو کن
پیکر من رو زیر و رو کن
گودال، دو تا یوسف داره و هزار تا گرگ
گودال، پره از چکمهی سنگین و بزرگ
ای وای ای وای
سرخه، جای تیری که نشسته به تنم
سرخه، سر نیزه ای که رفت تو دهنم
ای وای ای وای
بند سوم
فرود میاد روی تن ما
شمشیرایی که میره بالا
عمه ببند چشاتو حالا
حالا ، تنمو نیزه میدوزه به عموم
حالا، میشه خونی خنجر از خون گلوم
ای وای ای وای
کم کم، واسه تشییع جنازه میرسن
کم کم ، مرکبا با نعل تازه می رسن
ای وای ای وای
#سعیده_کرمانی
............
.
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#زمزمه_شب_ششم
بند اول
تو یادگار مجتبایی
تو غریبی عین بابایی
زخمی سنگ و نیزه هایی
ای وای بی زره رفتی و با سنگ زدنت
ای وای پره لخته خون شده پیراهنت
ای وای ... ای وای
ای وای دست و پا نزن جلو چشم ترم
ای وای خجالت میکشم از برادرم
ای وای
بند دوم
شلوغ شد اینجا مثه گودال
تو این شلوغی بین جنجال
آه... بمیرم که شدی پامال
ای وای استخونت زیر دست و پا شکست
ای وای دوباره غرور مجتبی شکست
ای وای ...
ای وای رو زمین افتادی مثل مادرم
ای وای من چجوری تو رو خیمه ببرم
ای وای
بند سوم
حالا به آرزوت رسیدی
شیرین تر از عسل رو دیدی
رعنا شدی و قد کشیدی
ای وای تک و تنها میرسونمت حرم
ای وای می خوابونمت کنار اکبرم
ای وای ...
ای وای حالا من موندم و داغ جگرم
ای وای برسون سلام مو به مادرم
ای وای ...
#سعید_حمیدیان_فر
..............
#شب_هفتم_محرم
#حضرت_علی_اصغر
#زمزمه_شب_هفتم
بند اول
تو ساقهی یاس جوونی
رودست بابا غرق خونی
دیگه کنارم نمی مونی ؟
مادر
چه طوری رفتنتو باور کنم
مادر
لب خشکتو با گریه تر کنم
ای وای ای وای
مادر
استخون تو گلوت دیده می شه
مادر
گهواره ات به زودی دزدیده میشه
ای وای ای وای
بند دوم
گرفتنت چه جوری از شیر
بابات شد از غصهی تو پیر
قبرتو میکنه با شمشیر
مادر
خونو از رو صورتت پاک می کنم
مادر
قلبمو کنار تو خاک می کنم
ای وای ای وای
لالا
لالا لا لا ای گل نخورده آب
لالا
تو مزارت دیگه آسوده بخواب
ای وای ای وای
بند سوم
آتیش زدن قلب حرم رو
کشتن امید آخرم رو
بیرون کشیدن پسرم رو
ای وای
سرتو دارن به غارت می برن
ای وای
مادرت رو به اسارت می برن
ای وای ای وای
ای وای
روبه روی سرت از هوش می رم
ای وای
سرت از نیزه بیافته می میرم
ای وای ای وای
#سعیده_کرمانی
............
#هلال_محرم
#طلیعه_محرم
ای همه ی دار و ندارم
یه ساله که چشم انتظارم
یه ساله واست بی قرارم
قلبم
عمریه که میتپه با دم تو
قلبم
شعله ور میشه با سوز غم تو
قلبم ... ای وای
ای کاش
حاجتم رو شاه کربلا بده
ای کاش
مرگمو خدا تو روضهها بده
ای کاش ... ای کاش
بند دوم
پیراهنی که غرق خونه
رو طاق عرش آسمونه
مادر براش روضه میخونه
مادر
زدنت با سنگ و نیزه و عصا
مادر
کشتنت یه عده پست بی حیا
مادر ... ای وای
مادر
تنت افتاده رو خاک کربلا
مادر
سر تو رفته به روی نیزهها
مادر ... ای وای
بند سوم
فقط همینه حال و روزم
یه عمره از غصه می سوزم
گریونه خواهرت هنوزم
ای وای
خیلی سخته پیش چشم خواهری
ای وای
بِبُرن تشنه سر برادری
ای وای
از تنی که مونده زیر دست و پا
ای وای
بمیره عالم از این درد و بلا
✍سعیدحمیدیانفر
✍سعیدهکرمانی
............
#زمزمه #امام_علی
#شهادت_امام_علی(ع)
راحت شدم ازین همه درد
از دست این مَردُم نامرد
شمشیر کینه راحتم کرد
زهرا ، ندیدی که زندگی مو غم گرفت
زهرا ، رفتنت دلخوشی رو ازم گرفت ، زهرا ، ای وای
زهرا ، چشمای خیسم همیشه زارِ تو
زهرا ، با سرِ خونی میام کنار تو ، زهرا ، ای وای
پایان نداره اینهمه غم
این گریه و اشکای نم نم
سَرَم شکسته مثل قلبم
زهرا ، فدای درد و غمای تو دِلِت
زهرا ، خسته ام از خنده های قاتلت ، زهرا ، ای وای
زهرا ، روی سجاده با صورت افتادم
زهرا ، به یاد افتادن تو جون دادم ، زهرا ، ای وای
به یاد اون روزای پُر درد
به یاد اون چهل تا نامرد
دنیا فقط خون به دلم کرد
زهرا ، برای بُردنم از راه اومدن
زهرا ، مگه یادم میره که چطور زدن ، زهرا ، ای وای
زهرا ، مگه یادم میره اون روزای بد...
زهرا ، مگه یادم میره سیلی و لگد ، زهرا ، ای وای
بهمن عظیمی ✍
#شب_بیست_و_یکم
.
.👇
4_5882100347735901635.ogg
176.6K
.
#زمزمه
#شهادت_امام_حسن
#زمزمه_امام_حسن(ع)
ای سفره دار آل طاها
کریم خونهی کریما
ریزه خورِ سُفرَته دنیا
جانم ، به صبوریِ تو و مرام تو
جانم ، به قعودی که شده قیام تو
جانم جانم
جانم ، به دعای جاری از قنوت تو
جانم ، به شکوهِ صبر تو ، سکوت تو
جانم جانم
تنهاترین مرد زمینی
یک عمره با غربت عجینی
اما مُعِزُّالمُومنینی
حیف شد قَدرتو نمیدونن مسلمونا
حیف شد شدی آزردهی زخمِ زبونا
حیف شد حیف شد
حیف شد خوردی زخم از بیعَتای رو سیاه
حیف شد موندی تنها و غریب و بی سپاه
حیف شد حیف شد
خونه برا همه پناهه
امن و امانه تکیه گاهه
اما برا تو قتلگاهه
ای وای پیش چشم نگران خواهرت
ای وای داره میشه پاره پاره جگرت
ای وای ای وای
ای وای از غریبی تو خون شده دلا
ای وای گریه میکنه غریب کربلا
ای وای ای وای
رسیده دلتنگی به آخر
روضه میخونی با چشِ تر
کشته تو رو روضهی مادر
سخته که یه مادرِ جَوون شهید بشه
سخته یه شبه موی سرت سفید بشه
سخته سخته
سخته مادرت رو پیش چشمت بزنن
سخته بشه توو تاریکی تشییع و کفن
سخته سخته
✍ #سعیده_کرمانی
✍ #سعید_حمیدیان_فر
.👇
.
#مناجات
#پندیات
#مرضیه_عاطفی ✍
صد گره افتاده در کارم؛ چه کردم با خودم!؟
بد گرفتارم! گرفتارم! چه کردم با خودم!؟
در گلویم بغض درگیر است با آهِ مدام
شاهدِ لحظاتِ دشوارم؛ چه کردم با خودم!؟
سالها بازیچهٔ نفْس ِ طلبکارم شدم
من به خود خیلی بدهکارم؛ چه کردم با خودم!؟
حالِ ایمانم مساعد نیست! تقوایم چه شد؟!
سنگ شد قلبِ وفادارم؛ چه کردم با خودم!؟
اشکِ چشمانم چه شد؟! شوقِ مناجاتم کجاست؟!
رفت لذتهای سرشارم؛ چه کردم با خودم!؟
در سرم میپرورانم "حبّ دنیا" را مدام
در فنا افتاده افکارم؛ چه کردم با خودم!؟
ای خدا عفو و گذشت و رأفت و صبرم چه شد؟!
داشت رنگی از تو رفتارم؛ چه کردم با خودم!؟
داشت دستم ذکرِ تسبیحِ تو را؛ یادش بخیر...
باب میلت نیست کردارم؛ چه کردم با خودم!؟
غفلتی سنگین به روی سینهام افتاده است
مانده زیرِ تلّ آوارم؛ چه کردم با خودم!؟
همدم ِ شیطان شدم! من که برایم سخت بود-
لحظهای چشم از تو بردارم! چه کردم با خودم!؟
کوله بارم کاش خالی میشد از کوهِ گناه
خسته از عصیانِ بسیارم؛ چه کردم با خودم!؟
باز هم با توبه و شرمنده برگشتم خدا
خوب میدانم گنهکارم! چه کردم با خودم
.
.
#امام_زمان علیهالسلام
#توسل
#عباس_همتی ✍
و رستاخیز تو از چشمدنیا خواب خواهد برد
شبتشویش را آن نور عالمتاب خواهد برد
بتاب ای فجر صادق! روشنیبخش حقایق باش
وگرنه دین ما را جعفر کذّاب خواهد برد
رسیده سامری با صوت سحرانگیز دقّالباب
اگر دل دل کنیم ایمانمان را «باب» خواهد برد
تویی تنها تو بابالله و وجهالله و سِرّالله
کدامینمدّعی سهمی از این القاب خواهد برد؟!
کسی که رو بگرداند از آن لبخند، خواهد باخت
کسی که از نگاه تو شود سیراب، خواهد برد
نگاهت نغمۀ باران، نگاهت چشمۀ ایمان
نگاهت خستگیها را از اینمرداب خواهد برد
.
.
#امام_زمان_عج_مناجات
از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
اشک میریزم اگر حرفی از او در بین باشد
اشک میریزم اگر نامی از او حتی ببینم
رد پایش را اگر در خلوت «علامه حلی»
دستخطش را اگر در بین کاغذها ببینم
از نگاه «سیدبحرالعلوم» آن ماه را آه!
در میان سینهزنها ظهر عاشورا ببینم
یا به چشم «سید» او را بین سرداب مقدس
در دل تاریک شب در سجده و نجوا ببینم
کاش میشد در طواف کعبه دستش را ببوسم
یا میان زائران اربعین او را ببینم
سحرهای ساحران را دیدهام یک عمر یارب
میرسد روزی عصا را در کف موسی ببینم؟!
#امام_زمان
#سیدعلیرضا_شفیعی ✍
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک راهکار برای کسانی که سابقه مداحی دارن ...💯
#دکتر_محمد_فراهانی🎤
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی رایگان
4_5856960211935302920.mp3
7.65M
📻 بشنوید | اخبار مداحی
🎤 #حمید_فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
🗓 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
نماهنگ پریشونم.mp3
3.03M
پریشونم
یه جورایی من شبیه مجنونم
من از کی عاشق شدم نمیدونم
بدون تو زندگی نمیتونم
حسین جونم
🎙 #حسین_ستوده
✳️ #امام_حسین
#️⃣ #فراق_کربلا
#️⃣ #مناجات_با_امام_حسین
#️⃣ #احساسی
#️⃣ #استودیویی
پریشونم
یه جورایی من شبیه مجنونم
من از کی عاشق شدم نمیدونم
بدون تو زندگی نمیتونم
حسین جونم
درگیر فراقم درمونم وصاله
دوری از تو سخته یک لحظه اش یه ساله
رویاهام گرفتمش رنگ کربلا
دلم برات تنگه کربلا
آدم اگه تو مسیر تو
بمیره قشنگه کربلا
دلگیرم از همه الا خود حسین
دلم برات تنگ شده حسین
گرفتارم
خبر داری از تموم اسرارم
طبیبم میشی حالا که بیمارم
مگه من کی جز ام البنین دارم
دوست دارم
احوالم غمینه بارم رو زمینه
ذکر بی قراری یا ام البنینه
خیلی دوست داری منو باور منه
ام البنین مادر منه
هر کی برات گریه میکنه
انگاری برادر منه
سایه اش توی زندگی رو سر منه
ام البنین مادر منه
خلصنا من الفراق الحرم.mp3
2.87M
من أین لی النجاة
کجا مثل حرم میشه برا گدا
من أین لی الشفاء
دوا چیه به جز تربت کربلا
🎙 #محمد_حسین_پویانفر
🎙 #حسین_خیرالدین
#️⃣ #فراق_کربلا
#️⃣ #عربی
#️⃣ #استودیویی
من أین لی النجاة
کجا مثل حرم میشه برا گدا
من أین لی الشفاء
دوا چیه به جز تربت کربلا
مریض اومدم دوا میخواهم
نفس ندارم هوا میخواهم
کربلا میخواهم
خلصنا من الفراق الحسین
وارزقنا یوم التلاقی حسین
خلصنا من الفراق الحرم
میمیرم اگه دوباره نرم
حسین ...
4_5856960211935302921.mp3
3.95M
📻 بشنوید| زمینه
📝 رب زدنی موده الحسن...
🎤 حاج محمد فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
📆 یکشنبه ۱۴۰۳/۰۲/۰۲
🔷#ایام_شهادت_سیدالکریم_ع
🔷#ایام #شهادت_حضرت_حمزه
🚩 #امام_حسن
رب زدنی محبت الحسن
رب زدنی مودت الحسن
رب زدنی زیارت الحسن
کمِ ما رو قبول کن کمِ ما رو زیاد کن
یه دفعه پیشِ مادر سینه زنتو یاد کن
روزی که برات حرم بسازیم
دیگه پیشِ زهرا سرفرازیم
روزی میشه شبعه باکرامت
که حرمتو بیاد زیارت
امروز حرم تو خاکی ،فردا حرم تو آباد
یه گنبدو یه ضریحو.. حتی پنجرهء فولاد
رب زدنی محبت الحسن
رب زدنی مودت الحسن
رب زدنی زیارت الحسن
رب زدنی محبت الحسین
رب زدنی مودت الحسین
رب زدنی زیارت الحسین
کمِ ما رو قبول کن کمِ ما رو زیاد کن
یه دفعه پیشِ مادر سینه زنتو یاد کن
نبودیم یه محرم سینه زنتو یاد کن
یه روزی میاد که زیر خاکم برا سینه زدن آقا هلاکم
یه روزی میاد دلم شکسته بندای کفن دستمو بسته
امروز من اومدم آقا فردا تو بیا کنارم
امروز من اومدم آقا فردا تو بیا کنارم
جز تو کسی رو نمیخوام جز تو کسی رو ندارم
رب زدنی محبت الحسین
رب زدنی مودت الحسین
رب زدنی زیارت الحسین
.
#شب_جمعه
🌹حسین غریب مادر🌹
شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
پا می گذارد کربلا با حال خسته
زهرا به گود قتلگاه آید دوباره
تا مَرهمی باشد روی رگهای پاره
شب تا سَحر بالا سَر قبر حسین است
عالَم ز سوز ناله اش در شور و شین است
گوید عزیزم از چه شد جسم تو بی سَر؟
ای تشنه لب! ای بی کفن! ای پاره پیکر
سنگین و جانسوز است این مرثیه ما
هرگز دل مادر نمی گردد مُداوا
آنچه فراموشی ندارد داغ یار است
تا روز محشر این مصیبت پایدار است
#هادی_همتی (دلسوخته)
#امام_حسین
.
.
#شعر_خوانی
#واحد
#امام_حسین_ع_مناجات
صد شکر غبار حرمت تاج سر ماست
نامت همه شب ذکر قنوت سحر ماست
گفتند بسوزید... سَمِعنا و اَطَعنا
عمریست که سرمایهی ما، چشم تر ماست
از نوکری توست به هر جا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست
هر جا عَلَمی هست همانجا حرم توست
پس کرب و بلایت همهجا در نظر ماست
از دار جهان هیچ نداریم به جز اشک
اشکی که خودش روز قیامت سپر ماست
ای کشتهی بی غسل و کفن، تشنگی تو
داغیست که تا روز ابد بر جگر ماست
#احسان_نرگسی ✍
#حسین_سیب_سرخی واحد 🎤
👇
.
#امام_صادق
چندین خرابِ مست ،با هم سر رسیدند
سجاده را از زیر پاهایم کشیدند
اهل و عیالم دیگر از من دل بریدند
دنبال من در کوی و برزن می دویدند
دیوارهای شهر از من می شنیدند
وای از کسی که بسته شد در کوچه دستش!
گاهی زند آتش به جان ها یک تبسم
میسوختم پیش نگاه سرد مردم
مضطر شدم وقتی که آمد حرف هیزم
شد قامتم در احتراق شعله ها گم
گفتم چه ها کرده مدینه با تو خانم
ای وای از مردان دگم و شب پرستش!
گرچه مرا در کوچه و بازار بردند
گرچه به آتش خانهء من را سپردند
گلهای من سیلی ز نامحرم نخوردند
یا در کنار خوارها تنها نمردند
کم می شدند اطفال وقتی می شمردند
وای از بیابان، از فرازش، از نشستش!
سجاده و آتش، حرم، گوال، نیزه
می بُرد در روضه مرا از حال، نیزه
می کَند از پای زنان، خلخال، نیزه
محمل وسط، از پیش و از دنبال، نیزه
بارید خون، در وقت استهلال، نیزه
گفتند با قاری نی، ای ناز شستش!
#شهادت_امام_صادق
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#امام_زمان
حرفی از بد شدن مردم عالم نزدی
گره بر کار من -این سائل اعظم- نزدی
گرچه سلطان سخایی و همه ریزه خورت
چوب منّت، سرِ دارایی حاتم نزدی
ای بنازم کرمت را که خریدی همه را
طعنه بر اینهمه فقر بنی آدم نزدی
سفره انداختی و من بهمش ریخته ام
دیگ عصیان مرا پیش خدا، هم نزدی!
به خودم بود نمی آمدم اینجا دم صبح
دعوتم کردی از آلودگی ام دم نزدی
به همه رو زدم و سر به سرایت نزدم
تا بمانم به درت، رو به گدا کم نزدی
حرمتت را که شکستم تو دعایم کردی
جای این خَبْط و خطا، سیلی محکم نزدی
پَر من زخم شد اما بغلت خوب شدم
خوب شد زخم مرا دیدی و مرهم نزدی
عمر من سر شد و با این همه حسرت آخر
سر به ویرانه ی این نوکر پُر غم نزدی
نجفم دیر شده، من گله دارم به علی
جرم من چیست ؟ مگر خط به گناهم نزدی
درد دارم به خدا، زود دوا را برسان
باز به داد دلم کرب و بلا را برسان
#مناجات_با_امام_زمان عج
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#امام_صادق
آسمان را کمی تکان بدهید
نیمه شب آمده اذان بدهید
لذت گریه در نماز شبِ
خودتان را به عرشیان بدهید
باهمین قدّ و قامتی که خم است
بین سجده به شهر، جان بدهید
پا شوید و کمی قدم بزنید
تا به این شعله ها امان بدهید
پا به سجاده ات گذاشته اند
جلوهء صبر را نشان بدهید
تا دخیل قنوت تان باشد
فرصتی هم به ریسمان بدهید
میشود هتک تان عذابِ علی
میخورد روضهء شما به علی
بیقرارم زحال محتضرت
از دل خون و چشمهای ترت
آن زمانی که می کشیدندت
درد آمد عیادت کمرت
شکر، وقت نفس نفس زدنت
زن و بچه نبوده دور و برت
وسط کوچه ها ترا کشته
خاطرات اسارت پدرت
گرچه شمشیر بر سرت دیدی
گذرت داده احمد از خطرت
بی عمامه صدا زدی که حسین
کاش می ماند عمامه ات به سرت
کاخ رفتی و این و آن نزدند
به لبت چوب خیزران نزدند
کاروانی در التهاب افتاد
دور دست همه طناب افتاد
سری افتاد از فراز سنان
چون عقیقی که از رکاب افتاد
آن گلویی که نصّ قرآن بود
دست آلوده ای خراب افتاد
شانه میکرد با وضو زهرا
گیسویی را که در شراب افتاد
چوب برداشت تا به لب بزند
با سکینه سپس رباب افتاد
عاقبت ماند روی آن لبِ خشک
جای چوبی که از شتاب افتاد
وای از چشم مست خیلی ها
معجر افتاد دست خیلی ها
#رضا_دین_پرور ✍
ایام #شهادت_امام_صادق
.
.
#امام_صادق
غالباً عاشق به معشوق و تمنایش خوش است
دل به دلدارش خوش و سائل به آقایش خوش است
مجلس ویران نشین پائین و بالایش خوش است
امشبش تاریک، اما صبح فردایش خوش است
دورهء آل سعود و دشمنی رد می شود
صحن و ایوان بقیع ما چو مشهد می شود
مکتب ما با امام صادقش پُر رونق است
هرکجا که روضه اش برپاست نور مطلق است
گرچه بی زائر شده، اما همیشه برحق است
نام او در هر حسینیه به روی بیرق است
تا بقیع خلوتش، هرشب صدایم می رسد
او بخواهد خرج راه کربلایم می رسد
شرمگین از آتش سرد تنور صادقیم
با پشیمانی سر راه عبور صادقیم
باحسین گفتن همیشه در حضور صادقیم
گریه کن زهراست، ما هم دور نور صادقیم
گریه کن زهراست، وقتی در به آتش می کشند
در مدینه خانه را، با ضربه آتش می کشند
از در و دیوار، دشمن سرزده در خانه ریخت
آتش بغض خودش را بر سر پروانه ریخت
نیمه شب قلب عیالش ناجوانمردانه ریخت
دور آقا جای شاگردانِ او بیگانه ریخت
بی حیایی با جسارت جانمازش را کشید
دید افتاده عبایش بر زمین، با پا کشید
بد دهان ها، تیغ را بر صورت گُل می کِشند
پیرمردی را میان کوچه با هُل می کِشند
چون ندارد پای بیجانش تحمّل می کِشند
دستهای بسته اش را بی تعادل می کِشند
آنهمه همسایه اش کو؟! بوالحسن هم گریه کرد
بارها افتاد و شاه بی کفن هم گریه کرد
گرچه بین کاخ رفته، با کسی درگیر نیست
بی عمامه بر سرش صد قبضهء شمشیر نیست
محکم است و پیکرش در حالت تغییر نیست
هم عصا هم سنگ در دست جوان و پیر نیست
رفته زیر دست و پای اسب، با جنجال نه!
رفته بین نیزه داران، در ته گودال نه!
نیمهء شب شد اسیر و دیر خانه برنگشت
در پی جسم هزاران پاره اش خواهر نگشت
هیچکس دنبال جای بوسه بر حنجر نگشت
ساربان در خاک و خون دنبال انگشتر نگشت
تا چهل منزل، کسی در امتداد سر نرفت
فکر نامحرم به سوی چادر و معجر نرفت
#شهادت_امام_صادق
#رضا_دین_پرور ✍
.
.
#شهادت_امام_صادق
السلام علیک یا صادق آل محمد علیهالسلام
آسمان در سجده افتاد است پیش پای تو
عرش آرام است زیر سایه ی طوبای تو
بادها را مسخ کرده عطر جان افزای تو
ماه،فانوسی برای شب نشینی های تو
تو تجلّی اصولی،تو بنای منطقی
تو امام راستینی،تو امام صادقی
خط ابروی تو سرمشق شب هر فاضل است
خواندن املای گیسوی سیاهت مشکل است
کسب علم از غیر باغ دانشت بی حاصل است
طفل ابجدخوانِ دَرسَت هم فقیه کامل است
نور علم ات را به ژرفای جهان تابانده اند
بعد از آن مردم تو را شیخ الائمه خوانده اند
حال عاشق نیمه شب با چشم بارانی خوش است
پس سحر لطفی کنی من را بگریانی،خوش است
یک نظر تنها،به سمتم،سربگردانی خوش است
در تنور عشق من را هم بسوزانی،خوش است
خواب شیرینی به چشم خیسِ فرهادم بده
مثل "هارون" راه و رسم عاشقی یادم بده
می چکد عطر خدا از اَلسّلام آخرت
شش قدم می خواست تا معراج، چشمان ترت
جبرئیل افتاد وقتی باز شد بال و پرت
بندگی ات شیعه را انداخت یاد مادرت
اشک را مانند مادر می کنی آب وضو
آنقدر،مولای من،زهراخِصالی که نگو
فصل کوچ عاشقی دل را پرستو می کنم
شالِ ممسوسِ به اشک روضه را بو می کنم
دست چشمم را کنار قبر تو رو می کنم
بارگاه خاکی ات را آب و جارو می کنم
کاش در خاک بقیع تو حرم می ساختیم
چارتا گنبد در آنجا دسته کم می ساختیم
بارها گفتی که اشک روضه ها مشکلگشاست
دردمندان! گریه بر هر درد بی درمان دواست
ختم منبر هایت آغاز گریز کربلاست
قاتلِ جان تو آقا روضه ی طشت طلاست
اشک های گریه کن ها را شمارش کرده ای
گریه بر جدِّ غریبت را سفارش کرده ای
آه از آن شب که کوچه باز بوی غم گرفت
آسمان قلبش شکست و بارشی نم نم گرفت
روضه خوان"دیوار"شد "در" پا به پایش دم گرفت
دخترت از ترس دامان تو را محکم گرفت
نیمه شب بال و پر پروانه را آتش زدند
پیش چشم دختر تو خانه را آتش زدند
پیش پای ات اشک های همسرت افتاده است
جای جای این گذر بال و پرت افتاده است
تکه ای از شعله بر روی سرت افتاده است
رد میخ آیا به روی پیکرت افتاده است؟
ریسمانِ بی مروّتها اسیرت کرده است
ناسزای بی حیا در کوچه پیرت کرده است
بین این کوچه تو را در نیمه ی شب می کِشند
بی عمامه بی عبا در پشت مرکب می کشند
تا گذر از جمعیت می شد لبالب می کشند
ذهنِ ما را سمت شام و داغ زینب می کشند
سوخت در بین گذر بال و پر پروانه ها
عمه جانت سنگ خورد از پشت بام خانه ها
گیسوان کودکی با پنجه شانه می خورد
پیش چشمانش رقیه تازیانه می خورد
طفلکی از زجر سیلی بی بهانه می خورد
دست سنگینی به رویِ کودکانه می خورد
دور تو شکر خدا انبوه شامی ها نبود
معجر ناموس تو دست حرامی ها نبود
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
.
.
#شهادت_امام_صادق
مهتاب اشکش را به دامان سحر می ریخت
وقتی که از روی لب باد این خبر می ریخت
از شاخه های محکم سرو کهنسالی
با ضربه ی هیزم شکن ها، برگ و بر می ریخت
می رفت تا جانی دوباره گیرد این فانوس
تاریکی شب زهر خود را بیشتر می ریخت
مثل پرستو که به دست شعله می افتد
تا چنگ می انداخت بر او، بال و پر می ریخت
پیش نگاهش شعله ها طرحی کشیدند از
گلبرگ یاس پرپری که پشت در می ریخت
پای برهنه می دود مردی که پیش او
پرهای جبریل امین در هر گذر، می ریخت
چشمان خیسش مصحف دردی است که از آن
آیه به آیه سوره ی "آه جگر" می ریخت
یاد غریبی علی در کوچه ها افتاد
با دستهای بسته اش اشکی اگر می ریخت...
#امام_صادق
#بردیا_محمدی ✍
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#زمزمه
#امام_حسین
┄┅═══••↭••═══┅┄
از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست
دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست
عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ...
تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ...
گریه میکنم ...
تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ...
بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم ...
برات قتیل العبرات ، گریه می کنم ...
« حسین وای ...»
یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم
به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم
با یا حسین با زینبا ، سینه میزنم ...
با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم ...
سینه میزنم ...
تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ...
به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ...
که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم...
« حسین وای ... »
اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم
با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟
به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ...
بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ...
لطمه میزنم ...
از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ...
من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ...
فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ...
« حسین وای ... »
..
https://eitaa.com/emame3vom/96301
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪︎از وقتی که به کام من...
▪︎#زمزمه خوانی #امام_حسین ع...
▪︎#کربلایی_امین_عسگری
.
#زمزمه
#شور
#امام_حسین
┄┅═══••↭••═══┅┄
از وقتی که به کام من ، یه ذره تربتت نشست
دست خودم نبود تویِ دلم محبتت نشست
عمری از اون روز تا حالا ، گریه می کنم ...
تا نبریم به کربلا ، گریه میکنم ...
گریه میکنم ...
تو اشک بده منم برات ، گریه می کنم ...
بارون میشم روی لبات ، گریه می کنم ...
برات قتیل العبرات ، گریه می کنم ...
« حسین وای ...»
یه وقتی عذرمو نخوای ، درسته که خیلی بدم
به درد هیچی نخورم ، سینه زنی که بلدم
با یا حسین با زینبا ، سینه میزنم ...
با ضربِ نعل مرکبا ، سینه میزنم ...
سینه میزنم ...
تا سینه ام بشه کبود ، سینه میزنم ...
به یاد مقتل از وجود ، سینه میزنم ...
که شمر رو سینۀ تو بود ، سینه میزنم...
« حسین وای ... »
اینا همش کار دله ، اگه کبوده بدنم
با لَاطِمَاتِ الْخُدُودِت من چرا لطمه نزنم؟
به یاد مادر به صورتم ، لطمه میزنم ...
بر خورده بد به غیرتم ، لطمه میزنم ...
لطمه میزنم ...
از بین کوچه تا حرم ، لطمه میزنم ...
من ارثِ زینب میبرم ، لطمه میزنم ...
فقط نه اینجا محشرم ، لطمه میزنم ...
« حسین وای ... »
____
ترکیبی #سبک_منی_که_از_تولدم
#روضه_شب_جمعه
..
.
#زمینه
#شور
#امام_حسین
اگه قراره دل بدم به کسی
چه کسی بهتر از حسین
هر موقع که من حاجتی دارم
میرسه بیشتر از حسین
از حسین
اشک چشم تر از حسین
واسه ی دلم کافیه
تنها یک نظر از حسین
صلاح منو میدونه
هر کاری بخواد میتونه
نیازی به گفتن نیست که
حرفو از چشام میخونه
حسین آقا جان ع
آرزوم اینه جون بدم پیشش
سر روی پاهاش بذارم
مث همیشه توی سختی ها
تا آخرش هست کنارم
کنارم
میاد وقت احتضارم
سخت نمیگذره بهم چون
من امام حسین رو دارم
با بدیه من میسازه
مهربونه بی اندازه
بی معرفتم اما باز
آغوشش برا من بازه
حسین آقا جان
من که قراره یه روزی بمیرم
چرا نمیرم برا تو
جون من ارزش داره وقتی که
آخر سر بشه فدا تو
فداتو
یه روز میشنوم صداتو
سراغم میای قيامت
میبری بهشت گداتو
همین الانم تو جنت
کنار توام تو هیات
حرم تو شد این قلبم
زائر توام تو روضت
حسین اقا جان
#محمد_مرادزاده✍
👇
.
#زمزمه
#امام_صادق
تویی امام صادق و،بر همه دنیا رهبری
عزیز زهرا و علی،تو وارث پیمبری
در تو صفای فاطمه
لطف و عطای فاطمه
تجلی صبر علی
جود و سخای فاطمه
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
ز گلشن ولایتی،سر تا به پایت رحمتی
تو روح هر عبادتی،تو منشاء سخاوتی
ای گل بی قرینه ام
مهرت بود به سینه ام
از کودکی مولای من
من عاشق مدینه ام
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
امشب منم مهمان تو،بنشسته ام بر خوان تو
ای گلبن بستان دین،دست من و دامان تو
خدا می دونه آقاجون
همیشه تو یار منی
به درد و رنج و سختی ها
همیشه غمخوار منی
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
آمده ام به سوی تو،با این دل شکسته ام
همچو گدای مستمند،بر درگهت نشسته ام
ای که پناه محشری
به محفلت کن گذری
حق علی و فاطمه
بر این گدا کن نظری
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
تو همه عالم تو بودی،همیشه تکیه گاه من
ببین که دستام خالیه،به تو بود نگاه من
تو را دارم غم ندارم
غصه و ماتم ندارم
مهر تو در دل منه
دیگه چیزی کم ندارم
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
هر کسی مشکلی داره،فقط به تو رو می کنه
هر کی علی را دوست داره،با مهر تو خو می کنه
مریضم و دوا می خوام
از درگهت شفا می خوام
از دستای با کرمت
مدینه کربلا می خوام
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
بر ما امام صادقی،چنان کتاب ناطقی
از لطف خاص کبریا،آگه ز هر حقایقی
ای درد عالم را طبیب
بر شیعیان یار و حبیب
به دست دشمنان دین
مانده مزار تو غریب
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
من بمیرم بر تو و بر،بقیع و غربتت آقا
کنار قبر مصطفی،خاکیه تربتت آقا
شام شهادت شما
به یاد غم هات افتادم
یاد مصیبت تو و
گریه ی شب هات افتادم
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
امام بی قرینه ای،تو زینت مدینه ای
ای خفته در خاک بقیع،شهید ظلم و کینه ای
از داغ تو دل ها کباب
شد پیکرت از زهر آب
مانده ز ظلم دشمنان
قبرت میان آفتاب
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
دشمن دین از تو گسست،قلب تو از ستم شکست
چون جد مظلومت علی،دست تو را از کینه بست
در خانه ی تو ریختند
آتش کین افروختند
چو بیت زهرا مادرت
کاشانه ات را سوختند
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
شبانه ریختند تو خونه،آتش زدند به خانه ات
کینه و ظلم زبانه زد،خرابه شد کاشانه ات
از زیر پاهای شما
سجاده را می کشیدند
بچه ها با وحشت و ترس
این صحنه ها را می دیدند
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
از دشمنت ابن ربیع،زخم زبان ها شنیدی
با دست بسته آقاجون،دنبال اسبش دویدی
با تو عزیز فاطمه
چه کرد خدا آن نانجیب
بس که شما زجر کشیدی
ذکرت شده امن یجیب
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
یاد مدینه کردم و،دستای بسته ی علی
به پشت در افتاده بود،پهلو شکسته ی علی
آتش کین زبانه زد
آتش به درب خانه زد
کنار در فاطمه را
عدو با تازیانه زد
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
به یاد جد تو حسین،آقای من جان بر لبم
به یاد غم های حسین،ناله و اشک زینبم
ز ظلم و کینه دشمنان
آتش زدند به خیمه ها
رأس حسین فاطمه
زدند به روی نیزه ها
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
به جای عرض تسلیت،خون کرده قلب خواهرش
شد از ستم های عدو،پامال اسبان پیکرش
کنار جسم شهدا
به زخم او نمک زدند
با تازیانه کعب نی
بچه ها را کتک زدند
صادق آل فاطمه،تویی پناه ما همه۲
#حاج_رضا_یعقوبیان ✍
#شهادت_امام_صادق
#سبک_عباس_علمدار_حسین
@yaghubianreza
.👇