eitaa logo
امام حسین ع
27.4هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
برنگشتی آنقدر بی آبرو شد چشممان بی تو با ابلیس گرم گفتگو شد چشممان تا بنایِ کشتیِ ایمانمان در گِل نشست با بلایای جدیدی روبرو شد چشممان تا ببینیمَت کنار «لیت شعري» هایمان اشک؛ طغیان کرد و غرقِ آرزو شد چشممان با صدای هر اذان در حسرتِ دیدار تو سالها با گریه مشغولِ وضو شد چشممان هر سه شنبه زیر باران، جمعه ها بر جاده ها خیره ماند و راویِ بغض گلو شد چشممان در حرم، در روضه، امّا بیشتر در جمکران مات و حیران ماند و صرف ِ جستجو شد چشممان هرزه بود امّا برای دیدنِ روز ظهور با حیا شد تا که با دستت رفو شد چشممان .
. ای که در حُسن، کسی همسر و همتای تو نیست! جلوه‌ی ماه فلک چون رخ زیبای تو نیست سرو افراخته چون قامت رعنای تو نیست کیست آن کاو به جهان، واله و شیدای تو نیست؟ گر چه پنهان ز نظر روی نکوی تو بوَد چشم ارباب بصیرت همه سوی تو بوَد 🌹 آتش عشق تو در سینه نهفتن تا کی؟ همه شب از غم هجر تو نخفتن تا کی؟ طعنه ز اغیار تو ای یار! شنفتن تا کی؟ روی نادیده و اوصاف تو گفتن تا کی؟ چهره بگشای که رخسار تو دیدن دارد سخن از لعل تو ای دوست! شنیدن دارد 🌹 اگر ای مه! ز ره مهر بیایی چه شود؟ نظری جانب عشّاق نمایی چه شود؟ غنچه‌ی لب به تکلّم بگشایی چه شود؟ هم‌چو بلبل به چمن نغمه‌ سرایی چه شود؟ بی گل روی تو گلزار ندارد رونق از صفای تو صفا یافته گیتی الحق 🌹 روی زیبای تو ای دوست! ندیدیم آخر گلی از گلشن وصل تو نچیدیم آخر نغمه‌ی روح‌فزایت نشنیدیم آخر چون هلال از غمت ای ماه! خمیدیم آخر روز ما تیره‌تر از شب بوَد از دوری تو زده آتش به دل ما غم مستوری تو 🌹 دل بوَد شیفته‌ی طرّه‌ی مویت ای دوست! چشم ما هست شب و روز به سویت ای دوست! جان به لب آمده از دوری رویت ای دوست! کس نیاورد خبر از سر کویت ای دوست! ره نبردیم به کوی تو و خون شد دل ما رفت بر باد فنا از غم تو، حاصل ما 🌹 خاطر ما ز فراق تو پریشان تا چند؟ دوستان از غم تو بی ‌سر و سامان تا چند؟ خانه‌ی دل بوَد از هجر تو ویران تا چند؟ در پس پرده‌ی غیبت شده پنهان تا چند؟ پرده، ‌ای ماه فروزنده! ز رخسار فکن تا جهان را کنی از نور جمالت روشن 🌹 شب تار همه را ماه دل‌افروز تویی عارفان را به خدا! معرفت‌آموز تویی داور و دادرس و دادگر امروز تویی مصلح کل تویی و بر همه پیروز تویی هر که آزاده و دانش‌ور و صاحب‌نظر است بهر اصلاح جهان، منتظِر منتظَر است 🌹 ما همه بنده، تویی صاحب ما، سرور ما نبوَد جز تو کسی قائد ما، رهبر ما چون تویی در همه جا حامی ما، یاور ما در پناه تو بوَد ملّت ما، کشور ما سایه‌ی لطف تو تا بر سر احباب بوَد دل ز مهر تو چو خورشید جهان‌تاب بوَد 🌹 ما همه عاشق دل‌داده و جانانه تویی رهبر مردم آزاده و فرزانه تویی صدف دین خدا را دُر یک‌دانه تویی قدمی رنجه نما، صاحب این خانه تویی خانه‌ی صبر ز هجران تو گردید خراب ای شه! از لطف و کرم منتظران را دریاب 🌹 خاطرْآشفته چنین پیرو قرآن مپسند بی‌پناه این همه افراد مسلمان مپسند بیش از این ذلّت این جمع پریشان مپسند دوست را دست‌خوش فتنه‌ی دوران مپسند تا به کی نزد کسان بی‌کس و یاور باشیم؟ چند از دوری روی تو در آذر باشیم 🌹 سوی ما کن نظری از پی دل‌داری ما که کند غیر تو از مهر و وفا یاری ما؟ تا تو از لطف نیایی به هوادارای ما که دهد خاتمه آخر به گرفتاری ما؟ ما همه منتظر مقدم فرخنده‌ی تو تا ببینیم مگر چهره‌ی تابنده‌ی تو 🌹 دل افسرده‌ی ما را ز غم آکنده ببین مسلمین را ز هم ای شاه! پراکنده ببین آشنا را بر بیگانه سرافکنده ببین از غم بی‌هنری یكسره شرمنده ببین چه بگویم؟ که تو خود آگهی از راز نهان باری؛ آن‌جا که عیان است، چه حاجت به بیان؟ 🌹 سال‌ها دم زند از مهر و ولایت، «قدسی» می‌کند صبح و مسا مدح و ثنایت، «قدسی» فکند کاش! سر خویش به پایت، «قدسی» تا کند جان خود از شوق فدایت، «قدسی» چون شود گر کنی از لطف به «قدسی» نظری تا که از نخل وصال تو بچیند ثمری .
امام عصر نظر می کند، حواست هست؟! به هر محله گذر می کند، حواست هست؟! بدون یار و غریبانه در دل صحرا عزیز فاطمه سر می کند، حواست هست؟! شبیه مادر خود، خانه خانه مردم را از انتظار خبر می کند، حواست هست؟! در انتظار من و تو نشسته، با گریه... شبِ بلند سحر می کند، حواست هست؟! هر آن که گریه نکرد از مصیبت زهرا به روز حشر ضرر می کند، حواست هست؟! شنیده ایم غم کوچه را ولی آقا نظر به کوچه و در می کند، حواست هست؟! به روی حوریه حتی سقوط برگ درخت یقین که زود اثر می کند، حواست هست؟! آهای شمر لعین مادری سرِ گودال نظر به ذبح پسر می کند، حواست هست؟! ................. رو بگرداني زِ ما دنيا جهنم مي شود روزيِ ما روز و شب اندوه و ماتم مي شود پلكهايت باز كن درهاي رحمت را نبند بي نگاه تو دل ما خانة غم مي شود عاقبت هركس دلش را شستشو داد از گناه در حريم آية تطهير ، مَحرم مي شود در سر و رويم شده پيدا دگر موي سپيد فرصت ديدار دارد روز و شب كم مي شود چون خَمِ گيسوي تو اي ليليِ صحرا نشين قامت چشم انتظاران شما خم مي شود با تکان ابرُوانت زود مي ريزم به هم نبض عالم با نگاه تو منظم مي شود يا ولي اله راضي مي شوي از دست من ؟ ! با رضاي تو رضاي حق فراهم مي شود هر كه زهرا مادرت را الگوي راهش كند وقت لبخند تو مشمول دعا هم مي شود خاك پاي مادر تو سرمة چشمان ماست دست بوسِ او رسول اللهِ خاتم مي شود شك ندارم كه حسين هم با دعاي مادرش صاحب كرب و بلا ، اربابِ عالَم مي شود گرية ما باعث تسكين قلبِ فاطمه است اين حسين جانها به زخم سينه مرهم مي شود فاطميه كربلا شبهاي جمعه ديدني ست مادرت صاحب عزاي ذبح اعظم مي شود اين پسر هم مثل مادر جاي تنگي گير كرد دنده ها اينگونه شكلش نا منظم مي شود روضة گودال مثل روضة مسمار شد ماجراي كوچه زير چكمه ها تكرا شد ✍ ..................... . . سلام_الله_علیها به لحظه ای که در آن شعله ها نوا کرده برای آمدنت مادرت دعا کرده برای اینکه بگیری تو انتقامش را میان نافله هایش چه ناله ها کرده اگر که شیعه شدیم اعتقاد ما این است به یمن توست به ما هم گر اعتنا کرده  تو گفته ای که بود الگوی تو مادر تو همان که شیر خدا بر وی اقتدا کرده هزار سال گذشته هنوز عزاداری تمام عمر تو را غصه اش عزا کرده شنیده ام که بدست شماست پیرهنش نگه به پیرهنش بادلت چها کرده  برای زخم کبودش بیار دارویی همان که بهر ظهورت خدا خدا کرده .
. . در درآمد دستگاه همایون آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام -(بیامهدی بیامهدی عالم همه درانتظارند) بیامهدی بیامهدی عالم همه درانتظارند تمام شیعیان تو بهرتومولا بیقرارند بیا تو ای منجی عالم بیا صفابخش دو عالم یابن الحسن مهدی کجایی آرام جانم کی میایی بیامهدی بیامهدی دلهاهمه خون شدز هجران به یادغربتت مولا اشک بصرریزدبه دامان تو برهمه نور امیدی بر مشکلات ماکلیدی یابن الحسن مهدی کجایی آرام جانم کی میایی بیامهدی بیامهدی توبرهمه یارو حبیبی همه بیمارعشق وتو به درداین عالم طبیبی بیا بیا یار غریبم بی تو آقا غم شد نصیبم یابن الحسن مهدی کجایی آرام جانم کی میایی بیامهدی بیامهدی بی تو آقاصفا نباشد به لبهای محبانت جزنام تونوا نباشد بیا بیا ای کوه غیرت برگرد بیا مولا ز غربت یابن الحسن مهدی کجایی آرام جانم کی میایی بیامهدی بیامهدی کرده دلم مولاهوایت به صبح وروز وشب مولا گریم برای غصه هایت من ذره و تو آفتابی کی می شود بردل بتابی یابن الحسن مهدی کجایی آرام جانم کی میایی بیامهدی بیامهدی ذکرتو هردم شدنوایم کرامت کن گل زهرا بحق مادرکن دعایم بردن نام تو ثواب است نامت دعای مستجاب است یانن الحسن مهدی کجایی آرام جانم کی می آیی شب جمعه شده مولا امشب بیاد کربلایم به اشک چشم خودمولا یادعلی پایین پایم از کینه ها شد اربا اربا کنار او آمده بابا حسین حسین حسین حسین جان(۲) شنیده ناله ی اکبر کرده حسین سوی علی رو کنارجسم درخونش آمده باکنده ی زانو گفتا علی ای پسر من داغت شکسته کمر من حسین حسین حسین حسین جان بگفتا ای علی جانم ای ماه درخون آرمیده به حال زارمن بنگر کنار تو قدم خمیده گل حسین شبه پیمبر از چه شدی صد پاره پیکر حسین حسین حسین حسین جان زجاخیزای گل بابا ببین که جان برلبم آمد برای یاریم بنگر ز خیمه ها زینبم آمد بابا ببین در التهابم داغت چوشمعی کرده آبم حسین حسین حسین حسین جان شاعر: 🔊 دانلود سبک 👇👇👇 https://emam8.com/upload/sabks/99/1/63616_1399124015508_8995008.mp3 .👇
. از آسمونا گل_ طبق طبق اومد رفتنی شد باطل_نسیم حق اومد اومد اونیکه  جهان غم رو  بهم میریزه ز هر انگشتش  یه اقیانوسه  کرم میریزه بیاد حتما تو   بقیع یه طرح  حرم میریزه اقام یا مهدی اقام اقام یا مهدی ۲ معجزه ی چشماش_میشه پر آوازه نگاهش از مرده_مسیحا می سازه کسی که سقف  خوبیهای او  بی حد و مرزه تا که یا مهدی  میگیم بت های  جهان می لرزه یه لبخند او   به دارایی  فلک می ارزه اقام یا مهدی اقام اقام یا مهدی ۳ اومده اونیکه_مظهر احساسه یکی از مریداش_حضرت عباسه نگاه زیباش  نفوذ چشم  علی رو داره قتیل ناز  تیغ ابروی  خمش بسیاره به بوی پیراهن او یوسف  شده اواره اقام یا مهدی اقام اقام یا مهدی ۴ روی سر دنیا_نام او چون تاجه هر کسی تو دنیاست_به اقا محتاجه گوشه ی لبهاش  یه خاله که چون  هزار خورشیده روز لبخند  مسیحای او  برا ما عیده هزاران ساله  زمین بر دور   سرش گردیده اقام یا مهدی اقام اقام یا مهدی ✍ .👇
. عج ای مستجاب هر دو جهان ربنای تو ما عاقبت به خیر شویم از دعای تو خورشیدو ماه و جان و جهان بی تو هیچ یک جایی به دل ندارد و خالی است جای تو در راه جمعه ای است که از مشرق حرم پر میشود به گوش خلایق صدای تو ای (طلعت رشیده) مگو (لن ترانی) ام یک عمر بوده آرزوی من لقای تو منت کشیدن از در این خانه آبرو است مولای من تویی و منم بی نوای تو بازار یوسف است و من و دست خالی ام آورده ام شکسته دلی را برای تو تنها نگاه ما سوی این خانواده است ای آخرین امید جهان ، جان فدای تو مولا قسم به بازوی خونین کربلا مولا قسم به علقمه و گریه های تو ای زائر بهشت حسینی چه میشود ما هم شویم همسفر کربلای تو ✍ ............... . گم کرده است راه و به سامان نمی رسد آن دل که بر ارادت خوبان نمی رسد دست توسلی که ندارد یقین وصل هرگز به پای بوسی جانان نمی رسد بهتر بود که هیزم دوزخ شود فقط آن منبری که عطر تو از آن نمی رسد پلکی بزن که بر سر این شهر سوخته بی اذن چشم های تو باران نمی رسد در این هوای برزخی آخر الزمان دل مرده ایم و بی تو به ما جان نمی رسد چشمی سفید تا نشود در فراق یار از یوسفش نسیم به کنعان نمی رسد یک مصرع است مرهم این انتظارها دنیا تو را ندیده به پایان نمی رسد ✍ .
. سالی که بی حضورتو تحویل می شود داغی به جان ما همه تحمیل می شود تنها به وصل طلعت ایزد نمای تو ازجمعه های هجرتو تجلیل می شود درآخرالزمان که جهان درتلاطم است آیات وصل توست که تنزیل می شود آقا تو را ندیده ام و شعرمن هنوز پابند استعاره و تمثیل می شود بازار ظالمان ستم پیشۀ جهان با ذوالفقار عدل تو تعطیل می شود بی شک که با ظهور تو فصل خزان ما بر نوبهار عاطفه تبدیل می شود یا ایهالعزیز بیا و شتاب کن اسلام با ظهور تو تکمیل می شود چشم انتظار مانده«وفایی» که سال ما گویند با ظهورتو تحویل می شود ✍ .............. . السلام یا ربیع الانام و نضره الایام یاصاحب الزمان عج بمناسبت تحویل سال نو با نام ویادِ تو امامِ مهربانی پیچیده در عالم نسیمِ زندگانی از راه می آید بهاری با ترنّم هر غنچه ای دارد به رویِ لب تبسّم تو باعثِ پیدایشِ کُـون و مکانی آقایِ عالم مهدیِ صاحب زمانی تو نیل ُ تو زمزم، تو دجله، تو فراتی تو جوشش ِ هر چشمه ای ، آبِ حیاتی باران به اذنِ توست ، بارِش دارد آقا بر سبزه ها دستِ نوازش دارد آقا هر برگِ گل با یادِ تو زیباست آقا چون مادرت انسیه الحوراست آقا مانندِ خورشیدی به پشتِ ابر هستی تو انتقامی در لباسِ صبر هستی قلبِ همه ذراتِ هستی بی قرارت زهرایِ مرضیه بُوَد چشم انتظارت ای از تبارِ احمدِ مختار برگرد با ذوالفقارِ حیدرِ کرار برگرد ما با فسادِ این زمانه قهر هستیم با جُرمِ دین داری غریبِ شهر هستیم با تلخی وشیرینی اش یک سال سر شد صبحِ ظهورِ تو کمی نزدیک تر شد امسال آغازش چو دُرّی در صدف شد تحویلِ سالم رو به ایوانِ نجف شد آغازِ هر سالم امیرالمومنین است چون احسن ُ الحالم امیرالمومنین است تقدیر واقبالم امیرالمومنین است امضایِ اعمالم امیرالمومنین است حُبِّ علی در سینة ما جا گرفته دستانِ مارا حضرت زهرا گرفته فریادِ مظلومانِ عالم یا علی شد معراجِ ما تا عالم ِ بالا علی شد مثلِ نجف بر خاکِ مشهد سر گذاریم سلطان علی موسی الرضا را دوست داریم شاهِ خراسان سایه اش روی سر ماست الطافِ او پشت وپناهِ رهبر ماست سلطانِ به رعیت روزیِ سالانه دادست بابِ عنایاتِ به ما باب الجواد است ما در تمامِ عمرمان در زیرِ دِینیم از کودکی خاکِ کفِ پایِ حسینیم در سختی ایامِ فتحِ باب داریم مثلِ حسین بن علی ارباب داریم نسلِ جوان را در طریقِ عشق بُردیم دستِ علیِ اکبرِ لیلا سپُردیم یادی کنیم از لاله هایِ سرخ،نوروز جایِ شهیدانِ بین مان خالیست امروز فرزند هایی که پدرهارا ندیدند با قابِ عکسی هفت سینِ عید چیدند باعمة سادات عهدِ عشق بستیم یادِ شهیدانِ حریمِ یار هستیم آنانکه اطرافِ حرم صف می کشیدند با «کُلُنا عباسکِ» در خون طپیدند جا مانده های فکه و والفجرِ هشت اند گمنا م هایی که به خانه برنگشتند رفتند تا دیگر حرم آتش نگیرد چادر سیاهی محترم آتش نگیرد رفتند تا آقایشان تنها نماند در زیر لبها أینَ عمار»ی نخواند رفتند تا ما امنیت یابیم مردم در غفلت از آنان چرا خوابیم مردم رفتند تا دیگر زنی مقتل نبیند جان دادن یارش زروی ِ تل نبیند رفتند تا دیگر زنی آغازِ پیری بر تن نپوشد لحظه ای رختِ اسیری رفتند تا دیگر زنی در بین گودال در بین آغوشش نگیرد جسمِ پامال با دردِ سر یک حنجرِ پاره نبوسَد با چشمِ تر یک حنجرِ پاره نبوسَد این دردها یکجا به جانِ زینب افتاد دیدار او با یار بر نیمه شب افتاد آمد کنارِ پیکیری که سر ندارد بوسید دستانی که انگشتر ندارد هنگامِ بوسه از گلو تا رفت از حال آمد به گوشش ناله ای از بین گودال مادر صدا می زد «بنی» یا «بنی» ای قطعه قطعه در دلِ صحرا «بنی» ای یوسفِ عریان بدن، پیراهنت کو پامالِ مرکب ها شدی اصلاً تنت کو تاصبح گریه می کنم ،این حرفِ آخر دیر آمدم خولی سرت را بُرد مادر ... ✍ ......... . 😭 اولین جمعه ی سال است کجایی آقا کاش می شد که تو امروز بیایی آقا یک نشانی بده از خیمه ی خود، دلتنگم حق بده، خسته ام از درد جدایی آقا هم نشد محرم چشمم، رخ زیبای تو هم به گوشم نرسید از تو صدایی آقا تو بیا دیدن من، چون که شکسته بالم مرغ قلبم شده سمت تو هوایی آقا درد هجران تو را نیست طبیبی لازم تو فقط مرهم زخم دل مایی آقا از تو ای قبله ی حاجات ِهمه می خواهم که دعا بر فرج خود بنمایی آقا شده ای خاک نشین؛ بین کدامین صحرا من نبینم که چنین غرق جفایی آقا من نبینم پسر فاطمه خون گریه کنی خسته از روضه ی هر صبح و مسایی آقا همه ی عمر ِتو در غربت ِجانکاه گذشت بی امان، خون جگر از صبر و رضایی آقا شام جمعه ست،دلت شام غریبان گشته باز هم قلب تو شد کربوبلایی آقا شام جمعه شده و باز تو یاد داغ ِ غارت پیرهن و کهنه عبایی آقا من بمیرم که تو هر صبح و مساء دل خون از روضه ی بزم می ِشام بلایی آقا گفت زینب: لب ِ زخم تو نمی خواهد چوب من نبینم که تو در طشت طلایی آقا ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .
. مژده دادند شب غصه سحر خواهد شد نرجس فاطمه دارای پسر خواهد شد آسمان شب ما غرق قمر خواهد شد عاقبت کاخ ستم زیر و زبر خواهد شد آمده خیر کثیری که کسی مثلش نیست وارث نور غدیری که کسی مثلش نیست قدمت داد نویدی که سرانجامی هست با وجود نفست مظهر اسلامی هست شب یلدای جهان را به تو فرجامی هست تا زمانی که تو هستی ز علی نامی هست می کشم منت اگر خاک قدم هات شوم من اگر نذر نگاهت شوم اثبات شوم آمده آنکه نفس هاش مسیحا ساز است نام بارانی او بانیِ دریا ساز است به گدایان برسانید که آقا ساز است مهر این مرد بدانید که فردا ساز است نفسی نیست که مدیون نفس هایش نیست رحمتی نیست سرِ ما که به امضایش نیست بستم از اشک دخیلی به بلندای غمت به دلم داده خدا شوق تمنای غمت گل اشک است که پیچیده به شبهای غمت من نفس می کشم ای عشق به سودای غمت تو همانی که به من شوق رهایی دادی تا تو را منتظرم زنده ام ای آزادی درد داریم و نگاهت همه ی درمان است بی تو تبعید زمینیم و جهان زندان است ما بیابان زده و یاد شما باران است آنچه که بی تو نداریم همه سامان است یوسف شهر خدا، مرده نخواهی مارا بوی پیراهن تو زنده کند دنیا را ابر و باد و مه و خورشید و فلک در دستت هست از دستِ همه دستِ فراتر دستت چرخش کون و مکان داده خدا بر دستت می رسد روزیِ ما صبح و شب از هر دستت آفتابی و جهان نور تو را می خواهد لب گشا، معجزه دستور تو را می خواهد بی تو آرامش این شهر دروغی زیباست آنچه ما بی تو نداریم یقینأ فرداست در سرِ حوصله ها تا تو نیایی دعواست در دل کعبه ز هجران تو شوری برپاست و جهان گم شد از آن روز که گم کرد تو را تا از این بیشتر آفت نزدم زود بیا غرق یاد تو شدم، بی خبر از بود و نبود به فدای قدمت زندگی هر موجود هر چه مذهب همگی چشم به راه موعود غزل هجر تو را حضرت صادق بسرود بی تو پاییز شده فصل به فصل عمرم چه غم انگیز شده فصل به فصل عمرم حرف من نیست جهان چشم به راهت مانده کعبه در آرزوی زنگ سپاهت مانده آسمان در هوس طلعت ماهت مانده سیزده نور الهی به نگاهت مانده تو نباشی نفسی ما به یقین می سوزیم بی تو اینجا همه در حصر زمین می سوزیم عشق شیرین جهان، جان جهان فرهادت قلب بی روح زمین منتظر امدادت گوش دل کر شده پس کی برسد فریادت؟ دل جدا دیده جدا سنگ شود بی یادت بی تو خورشید هم آن نور قدیمی نشود آسمان با جگر خاک صمیمی نشود من همان بنده ای هستم که هنوزم آقا چشم بر دست کسی جز تو ندوزم آقا نشده جمعه ای از هجر نسوزم آقا غم هجر تو چه آورد به روزم آقا صبح بی تو شب یلداست خدا می داند منتظر حضرت زهراست خدا می داند آسمانی و به ما اهل زمین نزدیکی ذوالفقاری به رگ قوم لعین نزدیکی تو به چشمان منِ روضه نشین نزدیکی به خدا، می رسی آقا به همین نزدیکی مرتضی چشم به راه تو و هم عهدی توست کربلا منتظر بانگ انا المهدی توست ✍ ‌.
. زخم بی بهبود ما را یک نگاهت لازم است آسمان تار ما را روی ماهت لازم است ما در این شهر هوس مجروح زخم فتنه ایم شانه ی زخمی ما را تکیه گاهت لازم است بی پناهان شب یلدای عصر انتظار حس تنهایی ما را جان پناهت لازم است تا نسوزیم از تبِ سرمای بی داد گناه گرمیِ دنیای ما را سوز آهت لازم است ما غریب افتاده ایم از مکتب صبح شما ناتمامی شب ما را پگاهت لازم است احسَنُ الحال دلم بسته به چشمان شماست حال بد را گوشه ی چشم سیاهت لازم است سیصد و چندی نفر را چند تن مانده هنوز؟ هرج و مرج شهر را زنگ سپاهت لازم است ✍ .
. اندوه ناتمام زمان را تمام کن ظلم از سر زمانه گذشته، قیام کن ما را برای صبح ظهورت نگاه دار ما را بیا نظاره گر انتقام کن حق تیره جلوه می کند اینجا بدون تو حق را به بانگ آمدنت صبح فام کن تزویر، مست بی خبریِ جهانی است بر کام جهل، خواب گران را حرام کن در گرگ و میش آدمیان ای همیشه صبح آیینه را به سمت خودت مستدام کن یک عمر ما به شوق شما زنده مانده ایم تا زنده ایم پس، به ظهورت سلام کن لات و هُبل دوباره به دولت رسیده اند ای ذوالفقار خسته بزن فتح شام کن ✍ .
. السلام علیک یا اباصالح المهدی ارواحنا لتراب مقدمک الفدا بی تو از هر طرفی زخم به جان می بارد منجی اهل زمین، عشق تو را می خواند من به پای تو نمیرم چه کنم با این عمر؟ جان فدایت نشود پس به چه کاری آید؟ زخم باران شدم از دوریِ تو، مشکل نیست تا به کی زخم فراقت به دلم می ماند؟ میزبانم به غمت هر شبِ تنهایی را حتم دارم که دلت حال مرا می داند به تو دل خوش نکنم پس به چه دل خوش باشم؟ با خیال تو دلم حال غریبی دارد زخمه ی مرگ زند مرهم دست دگران شانه ی غربت من دست تو را می خواهد من همانم که اگر لطف نگاهت نَبُود نا امید از همه بی عشق به غم می بازد ✍ .
. صبح جمعه ی من و تو شده صبح جمعه ی من و تو، عاشقانت در انتظار تو زهجران روی توهستندای گل زهرا بیقرار تو عزیز جان در کجایی تو گل زهرا کی میایی تو یا اباصالح یا اباصالح۲ شده صبح جمعه ی من و تو آمدم مولادرپناه تو نظرکن برحال زارمن، مستمندم بریک نگاه تو دوباره کردی به من احسان منم مولا بر شما مهمان یا اباصالح یا اباصالح۲ شده صبح جمعه ی من و تو در کجایی ای یوسف زهرا بیا برگرد از سفر مولا شیعه ی حیدر بی تو شد تنها کجایی یار و حبیب من تو هستی تنها طبیب من یا اباصالح یا اباصالح۲ شده صبح جمعه ی من و تو کن نظر بر حال دلم مولا نگاه تو برمن عاشق میکند من را قابلم مولا به مولاتی مادرت سوگند زدم دل را با تو من پیوند یا اباصالح یا اباصالح۲ شده صبح جمعه ی من و تو گشته‌ام مولا از تو شرمنده نموده مهر و ولای تو یابن حیدر مهدی مرا زنده شده جمعه بر تو مهمانم منم بیمار و تو درمانم یا اباصالح یا اباصالح۲ .👇