.
#اربعین
زبانحال #جابر
آورده غریبی غم دل بهر غریبی
افتاده حبیبی به روی قبر حبیبی
بیمار فراقی شده مهمان طبیبی
نه تاب و توانی، نه قراری، نه شكیبی
می گفت: حبیبی كه غمت كرده كبابم
من دوستم آخر، بده ای دوست جوابم
*
ای نام تو روشنگر دل جان كلامم
ای یافته سبقت ز سلامم به سلامم
ای دادرس و رهبر و مولا و امامم
هم عاشق و هم دوست و هم پیر غلامم
با یاد تو در این سفر از شهر مدینه
تا كرب و بلا كوفته ام بر سر و سینه
*
گردون ز غمت در همه جا ولوله انداخت
تا شام ز سر تا بدنت فاصله انداخت
بر گردن تنها پسرت سلسله انداخت
بر پای یتیم تو گل آبله انداخت
دور از تو ولی مرغ دلم همسفرت بود
گه پیش بدن گاه به دنبال سرت بود
*
ای نور دل فاطمه آخر تو نبودی؟
كز دوش پیمبر به رخم دیده گشودی
هم خنده زدی هم دلم از دست ربودی
بر گردن من بازوی خود حلقه نمودی
یاد آر از آن خاطره ای نور دو دیده
با من سخنی گوی ز رگ های بریده
*
ای دیده ی گریان مرا نور، عطیه
صحراست پر از زمزمه و شور، عطیه
این ناله ی پیوسته و این ولوله از كیست؟
برخیز و خبر آر كه این قافله از كیست؟
*
…
از شیون این قافله پر، دامن صحراست
آوای جرس را خبر از ناله زهراست
بر گوش دلم زمزمه زینب كبراست
فریاد شهیدا و غریبا و حسیناست
از گریه گلوی من رنجور گرفته
این كیست كه با «یا ابتا» شور گرفته؟
*
بر قلب عطیه سخن او اثری كرد
از خویش در آن وادی محنت، سفری كرد
بر دیدن آن قافله هر سو نظری كرد
هر لحظه به رخ جاری، خون جگری كرد
از سینه برآمد به فلك ناله و آهش
افتاد چو بر سید سجاد نگاهش
*
تا كرد به آن قافله از دور نظاره
چو شمع ز سر تا به قدم، ریخت شراره
در مقدم آن ماه رخان ریخت ستاره
برگشت به سوی حرم عشق دوباره
زد ناله كه عاشور دگر آمده، جابر
برخیز كه زینب ز سفر آمده، جابر
*
بلبل گل خود را به سراغ آمده، جابر
آلاله دگر باره به باغ آمده، جابر
بر تربت عشاق چراغ آمده جابر
برخیز كه یك قافله داغ آمده، جابر
برخیز و بده آب به گل های مدینه
سقاست خجل از لب عطشان سكینه
*
برخیز سرودی ز غم تازه بخوانیم
برخیز شرار غم دل را بنشانیم
برخیز كه خود را به اسیران برسانیم
برخیز كه گل در ره سجاد فشانیم
بالای سرش آیه ی تطهیر بگیریم
گل بوسه ز زخم غل و زنجیر بگیریم
*
آن محرم محرم شده در آن حرم «هو»
آن عاشق دلسوخته آن پیر خداجو
آغشته به خاك شهدا كرده سر و رو
با چشم دل خویش نظر كرد به هر سو
می خواست كه صد باره به هر گام بمیرد
تا یك خبر از سید سجاد بگیرد
*
پر بود از اشك جگر سوخته، جامش
می ریخت شرار دل سوزان ز كلامش
زد رایحه ی عطر حسینی به مشامش
بشنید سلام از لب جانبخش امامش
گفت: ای ز سلام تو خجل پیر غلامت
یادآور اخلاق پدر بود سلامت
*
آن زائر دلسوخته، آن پیر سرافراز
شد طایر روحش ز تن خسته به پرواز
زد ناله و كرد از دل و جان، دست ز هم باز
بگرفت در آغوش حسین دگری باز
افكند به گردون، شرر تاب و تبش را
بر زخم غل جامعه بگذاشت لبش را
مولا چو نظر كرد حبیب پدرش را
قد خم و سوز دل و اشك بصرش را
سوزاند دوباره شرر غم جگرش را
بگذاشت روی شانه ی آن پیر، سرش را
كای گلشن وحی از نفست بوده معطر
افسوس كه یك باغ گل از ما شده پرپر
.
#اربعین_حسینی
🏴سبک نوحه #زمینه یا #واحد_سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال #جابر ابن عبدالله انصاری (ره)
#نوحه_اربعین_حسینی_ع
#زمینه_اربعین_حسینی_ع
#واحد_اربعین_حسینی_ع
#سلام_از_جابر
🏴بند اول
سلام از جابر به تو ای شاه۲
نداری سر در بدن صد آه۲
کفن داری_نمیدانم
برایت چاک_گریبانم
مزارت شد_قبله ی جانم
حبیبی مولا_حسین جانم۲
منم آن اولین زائر
که شد در اربعین زائر
منم جابر منم جابر
به عرش روی زمین زائر
حبیبی مولا_حسین جانم
🏴بند دوم
سلام از جابر به تو مظلوم۲
دلم از داغت شده مغموم۲
ببین حاله_خرابم را
دله از خون_کبابم را
سر تو از_پیکرت دور است
نمیدهی پس_جوابم را
نصیبم شد دل غمبار
سلام ای حضرت دلدار
منم جابر منم جابر
که آمدم با دو چشم تار
حبیبی مولا_حسین جانم
🏴بند سوم
سلام از جابر به تو عطشان۲
به آن پیکر که شده عریان۲
کفن داری_نمیدانم
تو آوردی_به لب جانم
شنیدم که_از سم اسبان
شدی تو پاره_پاره جانانم
سرم روی مزار تو
دهم جان در کنار تو
منم جابر منم جابر
که شد قلبم بیقرار تو
حبیبی مولا_حسین جانم
#اربعین
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇👇👇
.
🏴سبک نوحه زمینه یا واحد سنگین اربعین حسینی علیه السلام زبانحال جابر ابن عبدالله انصاری (ره)
#نوحه_اربعین_حسینی_ع
#زمینه_اربعین_حسینی_ع
#واحد_اربعین_حسینی_ع
#سلام_از_جابر
🏴بند اول
سلام از جابر به تو ای شاه۲
نداری سر در بدن صد آه۲
کفن داری_نمیدانم
برایت چاک_گریبانم
مزارت شد_قبله ی جانم
حبیبی مولا_حسین جانم۲
منم آن اولین زائر
که شد در اربعین زائر
منم جابر منم جابر
به عرش روی زمین زائر
حبیبی مولا_حسین جانم
🏴بند دوم
سلام از جابر به تو مظلوم۲
دلم از داغت شده مغموم۲
ببین حاله_خرابم را
دله از خون_کبابم را
سر تو از_پیکرت دور است
نمیدهی پس_جوابم را
نصیبم شد دل غمبار
سلام ای حضرت دلدار
منم جابر منم جابر
که آمدم با دو چشم تار
حبیبی مولا_حسین جانم
🏴بند سوم
سلام از جابر به تو عطشان۲
به آن پیکر که شده عریان۲
کفن داری_نمیدانم
تو آوردی_به لب جانم
شنیدم که_از سم اسبان
شدی تو پاره_پاره جانانم
سرم روی مزار تو
دهم جان در کنار تو
منم جابر منم جابر
که شد قلبم بیقرار تو
حبیبی مولا_حسین جانم
#زمینه #واحد #جابر #اربعین
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇👇
هدایت شده از گریزهای مداحی و گریز های مناجاتی
.
◼️ #زیارت_جابر بن عبدالله انصاری
بشارة المصطفى به نقل از عطیّه عوفى مینویسد: «همراه جابر بن عبد اللّه انصارى، براى زیارت قبر حسین بن على بن ابى طالب(ع) حركت كردیم. هنگامى كه به كربلا رسیدیم، جابر به كرانه فرات، نزدیک شد و غسل كرد و پیراهن و ردایى به تن كرد و كیسه عطرى را گشود و آن را بر بدنش پاشید و هیچ گامى برنداشت، جز آن كه ذكر خداى متعال گفت، تا این كه به قبر، نزدیک شد و [به من] گفت: دست مرا بر قبر بگذار. چون دست او را بر قبر گذاشتم، بیهوش بر روى قبر افتاد.
كمی آب بر او پاشیدم و هنگامى كه به هوش آمد، سه بار گفت: «اى حسین!» آنگاه گفت: دوست، پاسخ دوست را نمى دهد؟! سپس گفت: چگونه پاسخ دهى، در حالى كه خون رگهایت را بر میان شانهها و پشتت ریختند و میان سر و پیكرت جدایى انداختند؟!
گواهى مىدهم كه تو، فرزند خاتم پیامبران و فرزند سَرور مؤمنان و فرزند همپیمان تقوا و چكیده هدایت و پنجمین فرد از اصحاب كسایى و فرزند سالار نقیبان و فرزند فاطمه، سَرور زنانى؟! و چگونه چنین نباشى، در حالى كه از دست سَرور پیامبران، غذا خوردهاى و در دامان تقوا پیشگان، پرورش یافتهاى و از سینه ایمان، شیر نوشیدهاى و با اسلام، تو را از شیر گرفتهاند. پاک زیستى و پاک رفتى؛ امّا دلهاى مؤمنان، در فراق تو خوش نیست، بى آن كه در این، تردیدى رود كه همه اینها به خیرِ تو بود. سلام و رضوان خدا بر تو باد!
و گواهى مىدهم كه تو بر همان روشى رفتى كه برادرت یحیى بن زكریّا رفت. آنگاه جابر، دیده خود را گِرد قبر چرخاند و گفت: «سلام بر شما، اى روحهایى كه گرداگردِ حسین، فرود آمده و همراهش شُدید!»
گواهى مىدهم كه نماز را به پا داشتید و زكات دادید و به نیكى فرمان دادید و از زشتى باز داشتید و با مُلحدان جنگیدید و خدا را پرستیدید تا به شهادت رسیدید. سوگند به آن كه محمّد را به حق برانگیخت، در آنچه به آن در آمدید با شما شریک هستیم. به جابر گفتم: اى جابر! چگونه [با آنان شریك باشیم]، با آن كه ما نه به درهاى فرود آمدیم و نه از كوهى بالا رفتیم و نه شمشیرى زدیم، در حالى كه اینان، سرهایشان از پیكر، جدا شد و فرزندانشان یتیم و زنانشان بیوه شدند؟!
#جابر گفت: اى عطیّه! شنیدم كه حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مىفرماید: «هر كس گروهى را دوست داشته باشد، با آنان محشور مىشود و هركس كارِ كسانى را دوست داشته باشد در كارشان شریک مىشود.» و سوگند به آن كه محمّد را به حق به پیامبرى بر انگیخت، نیّت من و همراهانم همان است كه حسین(ع) و یارانش بر آن رفتهاند.
📚منبع
انساب الاشراف، بلاذری، ج ۱، ص ۲۸۶
#امام_حسین
#مصائب_اباعبدالله
#اربعین
#مداحی_عالمانه
.