#امام_حسین_علیه_السلام
نیزه ها بر بدنت خوب تماشایی شد
سرِ پیراهن تو وای چه دعوایی شد
پشت و رو شد تن تو، خورد لگد بر پهلو
عطر یاس آمد و این منظره زهرایی شد
تو شدی از طرف مردم کوفه دعوت
از تو مهمان چقدر خوب پذیرایی شد
تشنه رفتی دم آخر پسر مادر آب
چشم این قافله از بعد تو دریایی شد
وسط معرکه دیدم که هجوم آوردند
زیر پا ماندی و جسمت چه معمایی شد
نیزه ای خوردی و در خاک گرفتار شدی
سهم تو آخر این واقعه تنهایی شد
دیدم از دور که بر گیسوی تو چنگی زد
به سرت از سرِ نیزه، چه بلاهایی شد
لحظه ای مادرم انگار به چشمم آمد
از جگر ناله زد و دور تو غوغایی شد
خواستند خار شوی و زدنت زخم زبان
کار تو بیشتر از پیش تر آقایی شد
سیبِ سرخی و چرا این همه زخمت زده اند
قسمت تو چقدر زخم مسیحایی شد
منبرت نیزه و خواندی تو برایم قرآن
سایه ات بر سرِ من، صحنه ی زیبایی شد
#جابر_عابدی
.
.
#فاطمیه
#اشعار_شهادت_و_مصائب_اهل_بیت
#شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#زمزمه #شور -(روزای با تو بودنُ یادم نمی ره)
@emame3vom
زبانحال حضرت علی ع با حضرت زهرا س
_____________
یادم نمی ره / روزای با تو بودنُ یادم نمی ره
زخم و کبودی شدنُ یادم نمی ره
تو رو تُو کوچه زدنُ یادم نمی ره
یادم نمی ره/ چهل نفر به یک نفر یادم نمی ره
آتیش و هیزم و تبر یادم نمی ره
هجوم آوردن بی خبر یادم نمی ره
تلافی کردن/ محبتای حیدرُ تلافی کردن
رسالت پیغمبرُ تلافی کردن
فاطمه داغ پدرُ تلافی کردن
تلافی کردن/ دلسوزیاتُ فاطمه تلافی کردن
یه عمر دعاتُ فاطمه تلافی کردن
دیدی عزاتُ فاطمه تلافی کردن
حیا نکردن/ جلوی چشمام زدنت حیا نکردن
وای پیش چشم حسنت حیا نکردن
رمق نبود به بدنت حیا نکردن
حیا نکردن/ دستامُ بسته بودن و حیا نکردن
رُو در نشسته بودن و حیا نکردن
حرمت شکسته بودن و حیا نکردن
کاشکی می مردم/ تو رو با تازیونه زد کاشکی می مردم
دیدم که بی بهونه زد کاشکی می مردم
روبرو اهل خونه زد کاشکی می مردم
کاشکی می مردم/ غلاف قنفذ بالا بود کاشکی می مردم
مغیره هم اونجاها بود کاشکی می مردم
جای کشیده پیدا بود کاشکی می مردم
دردم همینه/ رُوتو گرفتی فاطمه دردم همینه
حرفی نگفتی فاطمه دردم همینه
چه جور آشفتی فاطمه دردم همینه
دردم همینه/ زینب پریشونه برات دردم همینه
حسین که گریونه برات دردم همینه
حسن تا می خونه برات دردم همینه
تنهام گذاشتی/ قرار نبود بری ولی تنهام گذاشتی
ستاره ی بخت علی تنهام گذاشتی
همیشه عشق اولی تنهام گذاشتی
تنهام گذاشتی/ تو غربت دنیا منو تنهام گذاشتی
دلت اومد زهرا منو تنهام گذاشتی
مادر مجتبی منو تنهام گذاشتی
شاعر: #جابر_عابدی
@emame3vom
.
امام حسین ع
#حاج_حسن_جمالی هم حسینی شد. . انالله و انا الیه راجعون #حاج_حسن_جمالی هم حسینی شد.
.
#حاج_حسن_جمالی (روحش شاد)
رنگ حسینی داشت شور آشنای تو
پر بود از عطر حرم حال و هوای تو
آتش به جان ها می زدی با سوز آوازت
کرببلایی بود عطر یا رضای تو
اهل ادب اهل کرامت عاشق گریه
اخلاص را دیدیم در اوج صفای تو
این روضه ی آخر، شب جمعه نصیبت شد
می پیچد امشب در حرم سوز صدای تو
آشفته ایم از قصه ی دروازه ی ساعات
آشفته تر امشب برای روضه های تو...
#جابر_عابدی
#ذاکر #مداح
.
.
#واحد
#شب_دهم_محرم
شب آخر شد و چشمان حرم گریان است
سینه ی کرب و بلا از تب غم سوزان است
امشب آرامش قبل از سحرِ طوفان است
آسمان در دل این صاعقه سرگردان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
خیمه ها غرق مناجات و دعای سحرند
همه آماده ی وصل همه فکر سفرند
همه لبرز شهادت همه مرد خطرند
قلب تاریخ از این زمزمه ها لرزان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
ترس افتاده به جان و دل دشمن امشب
غیر وحشت چه شود حاصل دشمن امشب
اشک مظلوم شود قاتل دشمن امشب
شب احرام حسین است و شب پیمان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
پسر فاطمه دیده ست پریشان ها را
جمع کرده زِ روی خاک مغیلان ها را
بین تاریکی شب خار بیابان ها را
چه کند راه فرار همه ی طفلان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
پاسبان حرم عباس یل بی بدل است
صوت قرآن علی اکبر عجب بی مَثَل است
یک طرف قاسم و عبدالله و بحث عسل است
لای لایی رباب است که جان سوزان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
این فرات است که بر سینه و سر میکوبد
شور آب است که بر زخم جگر میکوبد
بغض مشک است که بر دیده ی تَر میکوبد
قطره ای آب به اصغر به خدا درمان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
ناله ی کیست دل واقعه را لرزانده
خیمه را آتش تنهایی او سوزانده
روضه را پیشتر از حادثه گویا خوانده
زینب است اینکه غمش در دل غم پنهان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
تیغ ها منتظر بوسه به دست سقا
نیزه ها در هوس پیکر اِرباً اِربا
تیرها تشنه ی زخمی شدن خون خدا
کربلا از غم فردای خودش حیران است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
ساربان در طمع غارت انگشترها
شمر در فکر رسیدن به مطاع سرها
حرمله منتظر داغ دل مادرها
فکر خولی همه درگیر تنور و نان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
قتلگاه است که فردا پُره خون خواهد شد
پسر فاطمه از اسب نگون خواهد شد
خیمه ها غارت و بی سقف و ستون خواهد شد
غربت کرب و بلا قصه ی بی پایان است
امشبی را شَه دین در حرمش مهمان است
شاعر : #جابر_عابدی✍
#امام_حسین
#شب_عاشورا
#محرم
#واحد
.
.
#حزب_الله
آغاز شده حماسه ای تو در تو
این تازه بود اشاره ای از ابرو!
تکرار شود دوباره خیبر، خیبر...
با شیعه ی حیدر شده ای رو در رو
جابر عابدی ✍
.........
.
عهد بستیم بمانیم مسلمان غدیر
همه آماده و فرمانبر فرمان امیر
آرزوی همه ی ماست شهادت آری
رهرو راه حسینیم نترسیم و دلیر
#جابر_عابدی ✍
.