.
#شور
#حضرت_فضه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فضه ی خادمه بانوی عالم امکانه
تو سخن نافذه فاضله است حافظ قرآنه
هر تپش هر نفس از علی گفت و بس جانانه
فاطمه جای خود ،دنیا حتی فضهشو نشناخته
برای این کنیز خدا تخت پادشاهی ساخته
از اون زمانی که شده جاروکش بیت الزهرا
بال ملائک و خدا فرش زیر پاش انداخته
قیامت ببینید دست برترو
ببینید اثر حب حیدرو
یه نخ از چادر فضه کافیه
شفاعت میکنه کل محشرو
سیدتی یا فضه مددی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
فضه ی خادمه عمری با فاطمه همرازه
نیم نگاش کیمیاس وقتی از مس طلا میسازه
به به این منصبش کار روز و شبش اعجازه
مقامشو ببین مونس حضرت زهرا بوده
حتی تو کربلا همدم زینب کبری بوده
تو روزگاری که علی رو تنها گذاشتن مردم
جای دیگه نرفت چون سر سفره ی مولا بوده
به والله تپش هر قلبه علی
خلافت میرسه اول به علی
اگه فضه کنیز فاطمه بود
ایشالا که بشم من کلب علی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فضه
#فاطمیه
👇
امام حسین ع
. #شور #حضرت_فضه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ فضه ی خادمه بانوی عالم امکانه تو سخن نافذه
.
#شور_حضرت_فضه
#حضرت_فضه
#فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای خادمه علی
السلام علیک خادمه عالمه علی
ای خادمه علی
صاحب معجزه ای از نفس فاطمه علی
ای آنکه خاک را،به نظر کیمیا کنی
یا درد بی دوا،به نگاهی دوا کنی
آیا شود که گوشه چشمی به ما کنی
ما خانوادتا مجنون فضه ایم
باب الصغیر سوریه مهمون فضه ایم
تا آخرین نفس مدیون فضه ایم
ما بچه های فاطمه ممنون فضه ایم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#امیر_طلاجوران ✍
https://eitaa.com/emame3vom/110640
👇
شعر #روضه_حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#زبانحال_فضه_ی_خادمه_علیها_سلام
از زیرِ در، وقتی که زهرا را در آوردم
گشتم به سختی، غنچهای را پرپر آوردم
اصلاً نمیدانستم آن لحظه، چه باید کرد
ناگاه، پیشِ چشمِ زینب سر در آوردم
او خیره خیره دید، وحشت کردنِ من را
من بارِ زهرا را، به نزدِ حیدر آوردم
او غنچه را دید و نظر بر باغچه انداخت
قبری پِیِ دفنِ جَنینِ مادر آوردم
از سینهی سوراخ، چادر غرقِ در خون بود
رفتم برایش چادر و هم معجر آوردم
وضعِ بدی دیدم، علی فرمود: ای سلمان!
رویش عبا اَنداز، عبایش را درآوردم
با بردنِ مولا، دوباره او ز جا برخاست
خود را پیِ زهرا بحالِ مضطر آوردم
با دیدنِ دستانِ بینِ ریسمان مُردم
بیدست و پا، دستی کمک بر کوثر آوردم
مَردی یهودی، صحنه را دید و مسلمان شد
گفتا: به ذهنم، یادِ فتحِ خیبر آوردم
زهرا کمربندِ علی را میکشید، اما
ناباورانه، قتلِ او را باور آوردم
زیرِ غلافِ تیغِ قنفذ، دست و پا میزد
دستم بزیرِ بازوانِ اَطهر آوردم
خون بود کز، پهلو و دست و سینهاَش میریخت
چادر نمازِ خویش را، چون بستر آوردم
یکسو، حسین و مجتبی را در بغل گیرم
یکسو، فغان از گریههای دختر آوردم
روزی رسید، این ماجرا در کربلا دیدم
هرچه دعا کردم، اجابت کمتر آوردم
میخواستم بهر اسیران، آب و نان آرَم
اما ز صبرِ بانویم، چشمِ تر آوردم
#فاطمیه
#حضرت_فضه
#محمود_ژولیده ✍
.