eitaa logo
امام حسین ع
18.4هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ . (ع) مقدمه: امام صادق فرمود نزدیک ترین راهی که می تونه تو رو در خونه خدا برسونه از روضه جد ما ابی عبد الله است. اومد خدمت امام صادق عرضه داشت آقا جان شب قدر از دستم رفت نتونستم عبادتی کنم خواب موندم نزدیک بود نماز صبحمم قضا بشه. دل نگران بود؛ چقدر خوبه آدم یه سعادتی ازش فوت میشه دل نگران بشه بی خیال نباشه. اگه یه شب دیدی جات تو مجلس امام حسین خالیه دل نگران باش بگو چیکار کردم آقا اسمم رو خط زده. آقا فرمود ناراحت نباش دیشب یه عملی داشتی افضل اعماله منِ جعفر ابن محمد راضیم نماز شبم رو با اون عمل تو عوض کنم. فرمود نصف شب تشنه شدی از خواب بیدار شدی بلند شدی یه ظرف آبی برداشتی یه مقدار آب خوردی گفتی بابی العطشان یا ابا عبدالله... بریز آب روان عباس به جسم باغبان یاس ولی آهسته آهسته بریز آب روان سقا به فرق خونی مولا ولی آهسته آهسته حسینم ای کس و کارم عزیز سر به دیوارم بزن ناله عَلَمدارم ولی آهسته آهسته صدای خواهرم گریه همه دور و برم گریه بمیرم آید آن روزی شود کار حرم گریه همه دور تن بابا غریبه نیست بین ما بمیرم زینبم تنها شود ما بین دشمن ها غمی بر قلب من مانده شب هق هق زدن مانده من و بابا کفن داریم حسینم بی کفن مانده امام حسین آب می ریخت، امام حسن بدن بابا رو غسل می داد، یاد مادر زنده شد، اونجا حسن و حسین نگاه می کردند، (کنایه فهما) محل غسل یه آبراهه داره، اسماء میگه من آب می ریختم اما از زیر مغتسل، خونابه جاری بود، ای وای وای... با چه حالی بدن بابا رو غسل دادند، تا رسیدن به پیشانی ورم کرده، این پیشانی ورم کرده رو می دونی کی ارث برد؟ بماند... بدن مولا رو با پنج جامه کفن کردن، (چیه چرا گریه می کنی من که چیزی نگفتم) ای بی کفن حسین... حالا می خوان بدن و داخل قبر بذارن، با چه حالی، (می خوان صورت علی رو رو خاک بذارن) پرده ای از سندس روی قبر کشیده شد، امام حسن از بالای سر پرده رو کنار زد دید انبیا اومدن، حضرت آدم اومده، ابراهیم اومده، پیغمبر اکرم اومده، امام حسین از پایین پا پرده رو کنار زد دید مخدرات اومدن، حضرت حوا اومده، آسیه حضرت مریم، یه وقت یه نگاه کرد دید مادرش فاطمه اومده... این جا بود انبیاء و اولیا اومدن یه جا هم زن خولی می گه: «ديدم از مطبخ نور به آسمان رفته، در مطبخ و باز كردم ديدم دور تنور چهار خانم مجلله نشستن. يكي مي‌گه: "حسين حوا برات بميره"، يكي مي¬گه: "حسين هاجر برات بميره"، يكي مي‌گه حسين: "آسيه برات بميره"، يكي مي‌گه: "حسين مريم برات بميره"، دارن سينه مي¬زنن.» مي‌گه: «ديدم يه وقت از آسمان هودجي از نور پائين آمد، آرام آرام انگار رو بال جبرئيل نشست (الله اكبر) ديدم اين چهار تا خانم طرف هودج رفتن يه خانم قد خميده‌اي آرام از هودج پياده شد، پاهاش داره مي‌لرزه دستاش داره مي‌لرزه، اين خانمها دست به سينه، يه دستم به زير بغل هي مي‌گن: "خانم جان بفرمائيد"، اين خانم اومد كنار تنور نشست ناله اش بلند شد:‌ "حسين مادرت برات بميره".» ... ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ https://eitaa.com/emame3vom/60601 .