.
#امام_حسین علیهالسلام
#تب_جنونم_تب_حسینه
تب جنـونـم
تـب حسـیـنه
تـویدنیا هـرشـب شـبحسـیـنه
غـمعزیـزم
غـمحسـیـنه
مـنتـولـدم محـرمحسـیـنه
اربعـیـنیـه عـالمـو ؛ بــردهزیـردیـن
مـرکـززمـیـنکـجـاسـت ؛ بیـنالـحـرمـیـن
دوسـتدارم آخـرکـار ؛ ایـنجـوربـشـهکـه
تـویقـبـرهـرچـیبـگـن ؛ مـنبـگـمحسـیـن
گـردنـممـیـگـیـره / مـثـلحـرمـثـلحـبیـب
مـطمـئنـمآقـا / مـنودوسـتدارهعجـیـب
خیـلیمـعنـاگـفـتـن / از زنـدگـیولـی
زنـدگـیبـرایمن یـعنـیحسـیـنابـنعـلـی
یا اباعبدالله ۳
-----------------
دلـمکـهدلنـیـسـت
دلحـسـیـنـه
قبـلـهمـایـلبـه شـمایـلحـسـیـنـه
ابـدحـسـیـنـه
ازلحـسـیـنـه
اونـیکـهگـرفـت مـنوبـغـلحـسـیـنـه
گـویسـبقـتوگـرفـت ؛ ازطـلاحـسـیـن
خـاکپـایزائـر ؛ کربـلاحـسـیـن
دیگـهاحـوالدل ؛ مجـنـونونگـم
شـدهلیـلـیام بهـت ؛ مبـتـلا حـسـیـن
اسـمتـوتقـدیـره / وهـبوکـردهعـوض
اسـمتـومـیگـمکـه / مـادرتمـیـبـرهحـظ
خـیلـینـامـردیاز / خـیلیـا دیـده ولـی
پـدرمهـمشمیـگـه مردحـسـیـنابـنعـلـی
یا اباعبدالله ۳
----------------
✍️#شاعر :
#محمدجواد_توحیدی
👇
.
#فاطمیه
#حضرت_زهرا
برای روضه ی زهرا به ما توان بدهید
به چشم گریه کنان اشک بی امان بدهید
برای سینه زدن در عزای مادرمان
در این حسینیه ها بیشتر زمان بدهید
میان روضه که همسایه ایم بین بهشت
کنار خانه ی زهرا به ما مکان بدهید
برای گریه بر آنچه که آمده سرمان
به جای اشک به ما چشم خون فشان بدهید
به آه و زمزمه در روضه ها تسلایی
به قلب غم زده ی صاحب الزمان بدهید
اگر سوال شد آخر چه شد به مادر ما
فقط به دیده ی حسرت سری تکان بدهید
نمی شود که بگوییم بین کوچه چه شد
برای مرثیه خواندن اگر زبان بدهید
به روز حشر زمان حساب ناله زنیم:
فقط به خاطر زهرا به ما امان بدهید
قسم به عصمت آن چادری که خاکی شد
مزار مادرمان را نشانمان بدهید
اگر که روزی ما دیدن مدینه نشد
برات کرب و بلایی به دستمان بدهید
#شاعر؟
#طلیعه_فاطمیه
https://eitaa.com/emame3vom/110890
.👇
.
#شور_امام_حسین (ع)
#حضرت_ام_البنین
#کربلایی_حسین_ستوده 🎤
[بند اول]
پریشونم
یه جورایی من شبیه مجنونم
من از کی عاشق شدم نمیدونم
بدون تو زندگی نمیتونم
حسین جونم
درگیر فراقم، درمونم وصال
دوری از تو سخته، یک لحظه اش یه سال
رویا هام گرفتنش یه کربلا
دلم برات تنگه کربلا
آدم اگه تو مسیر تو
بمیره قشنگ کربلا
دل گیرم از همه
الا خود حسین
دلم برات تنگ شده حسین
🖤🖤
[بند دوم]
گرفتارم
خبر داری از تموم اسرارم
طبیبم میشی حالا که بیمارم
مگه من کی جز ام البنین دارم
دوست دارم
اربابم غمینه با ابرو خمیده
ذکر بی قراریم یا ام البنین
خیلی دوست داری منو
باور من ام البنین مادر من
هر کی برا تو گریه میکنه
انگار برادر من
سایه اش تو زندگی
رو سر من
ام البنین مادر من
سفر اولم یادته یا نه
ورودی حرم یادته یا نه
وقتی راهی شدم از در خونه
گریه ی مادرم یادته یا نه
#شاعر؟
....................
#شور #زمینه
#وفات_حضرت_ام_البنین
پریشونم
نشستم یکگوشه روضه میخونم
دلارو با نالههام میسوزونم
برا شاه سر بریده گریونم
پریشونم
پنجتاصورتِقبر روخاکا،کشیدم
میسوزم بهیاده اولاده شهیدم
میسوزم بیاده دست جداشده
برا سری که دوتا شده
برا بدنی که بی لباس
تو شیب گودال رهاشده
توو سینهم شرارهی آهِ کربلا
عریان بدنشاهِ کربلا
_____________
گرفتارم
برا احوال سکینه ، میبارم
دیگه قهرم با آب و عطش دارم
همش تو فکر رباب و شیرخوارم
گرفتارم
خورشیدِ حیاتهِ منرو به زَواله
پیرم کرده داغِ زهرای سه ساله
زیر لب گلایه دارم من از سنان
از شمر و خولی و ساربان
از اونکسی طناب آورد
ببنده به دست دختران
از فرطِ گریه برا شاهبیکفن
دیگه نمیببنه چشم من
#محمد_قاسمی ✍
👇
9.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🕌 #روز_مادر
#سرود_حضرت_زهرا
🎙 #کربلایی_حسن_شالبافان
#شاعر: ابوذر رئیس میرزایی✍
سایه ی روی سرمه
دوسش دارم یه عالمه
از خوبی و مهربونیش
هرچی بگم بازم کمه
جار میزنم مادرمی
سیدتی یافاطمه
بهشت به زیر پاهاشه
توی قلب ماها جاشه
توی عشق توی عشق علی چقده خاطرخواشه
فاطمه دلبره عشقه
فاطمه آخره عشقه
میدونه نوکره ارباب
فاطمه مادره عشقه
سیدتی یازهرا
........
#حضرت_زینب
#امیرالمؤمنین
دختر زهرا اومده
جلوه ی حورا اومده
صاحب نطق علوی
زینت مولا اومده
عشق حسین ابن علی
زینب کبری اومده
عشقه دلای بیتابه
توی آغوشه اربابه
بخدا بخدا بخدا شبیه مهتابه
دوباره شد علی بابا
میخنده مادرش زهرا
بازم دوباره شد نازل
سوره ی کوثر طاها
سیدتی یا زینب
فاتحه خیبر علیه
ساقی کوثر علیه
صاحب محشر علیه
عشق پیمبر علیه
کوریه چشم دشمنا
امام و رهبر علیه
قشنگ ترینه اذکارم
به تو مولا بدهکارم
میخونم میخونم بخدا علی دوست دارم
کیه حبل المتین؟ حیدر
کیه عین الیقین؟ حیدر
همه باهم میگیم ای جان
امیرالمومنین حیدر
یاعلی مولا حیدر
.
|⇦•نوری زعرش آمد....
#مدح ولادت حضرت #جوادالائمه علیه السلام و یادواره میلاد حضرت علی اصغر سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج حسین سازور
●━━━━━━───────
نوری ز عرش آمد و وقتِ سپیده شد
مابِین شهر صوت اذانی شنیده شد
در صورِ جسم، نفخهی روحی دمیده شد
آئینهی جمال نبی آفریده شد
خورشیدِ روی بام رضاجان ما سلام
ای سومین محمد ایمان ما سلام
جودِ تو شیعه را ز گدایی مُعاف کرد
باید به دور دست کریمت طواف کرد
حُبِّ تو ریسمان دلم را کلاف کرد
حتّی عصا به مرتبهات اعتراف کرد
عشق تو حُکم قطعیِ حفظ شعائر است
هرکس که بی ولای تو مُردهاست کافر است
در فصل فصلِ کوچ، شبیه کبوتریم
از کاظمین تا حرم طوس می پریم
جیرهبگیره گندم خواهر برادریم
ما ریزهخوار سفرهی موسیبن جعفریم
این کاسهها رسیده به خوان سِتُرگ تو
قربان سفرهداری بابابزرگ تو
در خاک ما نسیم دلانگیز یاسهاست
ایران، پناهگاهِ ولایتشناسهاست
رویِ ضریحها، گرهِ التماسهاست
این عمه جانِ تو به خدا جانِ فارسهاست
مانند موجِ عاطفهها در تلاطمیم
خدمتگزار حضرت معصومهی قمیم
نقش تو طرح نقشهی آب و گل من است
حِرزَت امیدِ آخر هر مشکل من است
پشت در حریم شما، منزل من است
بابالجواد، باب مراد دل من است
دروازهی رسیدن شیعه به جنّتی
تو آن جواز آخر قبل از زیارتی
زلف تو جز نوازش باد سحر ندید
شش ماهگیِّ عاطفهی تو خطر ندید
گهوارهات لطیفتر از جنس پر ندید
شکر خدا که تشنگیات را پدر ندید
آه از دل حسین. سه شعبه بلند شد
اصغر سرش به تکّهای از پوست بند شد
اشک پدر به گونهی اصغر چکید..، آه
با چه مشقّتی به خیامش رسید..، آه
این صحنه را سکینه دَم خیمه دید..، آه
ارباب از رباب خجالت کشید..، آه!…
ولله قلبِ اَخنَس و خولی رقیق نیست
قبری که کندهاید برایش..،عمیق نیست
#شاعر: بردیا محمدی
*همه شنیدید:امام رضا بغلش کرد، همه صورتش را بوسه زد فرمود: با برکت تر از این طفل در اسلام نیامده، آنقدر به عمه اشون سفارش فرمودند.. مواظبش باش، نذار اصلأ یکبار ناله گریهاش بلند بشه..امام رضا یه امام بود"صل الله علیک یا ابا عبدالله"... (این روضههای تو ماه رجب این اشکهای تو ماه رجب این توسلات تو ماه رجب با همه ماههای دیگه فرق داره، چون این ماه مال خداست مستقیم خیرات و برکاتتون به دست خدا میرسه)."صل الله علیک یا ابا عبدالله" آقایی را معرفی کنم:فرمود: رو زدم آب بگیرم...پسرم را کشتند.یه نگاه کرد به قنداقهٔ علی، دید غرقابهٔ خونه یه نگاه کرد سمت خیمهها دید مادرش جلو خیمه منتظره، راوی میگه دیدم دوسه قدم رفت سمت خیمه برگشت چندباری این عمل تکرار شد، فهمیدم حسین خجالت زدهاست، یه راهی پیدا کرد پشت خیمهها با غلاف شمشیرش زمین را گود کرد این قنداقه را میان خاک گذاشت؛ اما یه وقت بشنوه یه خانمی صدا میزنه: حسین جان بذار یه بار دیگه علیمو ببینم....ای حسین..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#مدح_امام_جواد
#ولادت_حضرت_جوادالائمه_علیه_السلام
#میلاد_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#حاج_حسین_سازور
#میلاد_امام_جواد
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
.
|⇦•بر روی لب هایت به جز یا ربنا نیست
#روضه موسی بن جعفر علیه السلام اجرا شده به نفس حاج #مهدی_رسولی
●━━━━━━───────
بر روی لبهایت به جز یا ربنا نیست
غیر از خدا، غیر از خدا، غیر از خدا نیست
چیزی نمانده از تمام پیکر تو
انگار که یک پوستی بر استخوانی است
زنجیر ها راه گلویت را گرفتند
در این نفس بالا که می آید صدا نیست
زخم گلویِ تو پذیرفته است اما
زخم دهانت کار این زنجیر ها نیست
این ایستادن با زمین خوردن مساوی است
از چه تقلا میکنی؟ این پا که پا نیست
اصلا رها کن این پلید بد دهان را
از چه توقع میکنی وقتی حیا نیست
*خیلی شیعیان فشار آوُردن به هارون، گفتن که آقای ما در سختی است، این نانجیب زیرِ این فشار، یه مَکری زد، میگه: دستور داد آقا موسی بن جعفر رو لباسِ تازه پوشاندن، آوُردنش تویِ یک تالاری، میوه ها و غذاها جلویِ آقا گذاشتن، یه عده هم شاهد آوُرد، از همون تالار بالا و ایوان ها گفت: نگاه کنید موسی بن جعفر رو، برید به شیعیانش بگید چطوری در ناز و نعمتِ، کجا تویِ زندانِ؟ میگه: اینهارو آوُردن از بالا نگاه میکردن، آقا در لباسِ تازه، جلویِ آقا بهترین غذاها و نوشیدنی ها، میگه: یهو موسی بن جعفر سر رو بالا گرفت، گفت: همه ی اینها دروغِ، دروغ میگن...
نقشه ی هارون رو زد بهم....دوباره آقارو برگردوندن تویِ سیاه چال، زندانبانش هم آمد، موسی بن جعفر نیمه شب تویِ زندان، این زندانبانِ آخری یهودیِ خبیث، دست بُرد به تازیانه، گفت: حالا نقشه ی مارو خراب میکنی؟ اینقدر با تازیانه به سر و صورتِ موسی بن جعفر زد..*
نامرد، زندان بان، در این زندان تاریک
اینکه کنارش میزنی با پا، عبا نیست
*اما یا موسی بن جعفر!...*
اما تو را با نیزه ها بالا نبردند
پس هیچ روزی مثل روزِ کربلا نیست
#شاعر علی اکبر لطیفیان ✍
*یا موسی بن جعفر! تازیانه خوردی آقا! اما آقاجان! شما عزیزی، شما بزرگی، شما مَرد هستید، اما بمیرم برا عمه جانِ شما زینب، به جای همه ی بچه ها تازیانه خورد، به جای تمامِ اُسرا کتک خورد...ای حسین...*
#روضه_امام_کاظم
ــــــــــــــــــ
#کربلایی_مهدی_رسولی
#شهادت_امام_کاظم
#روضه_امام_موسی_الکاظم_علیه_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
امام حسین ع
. 📋 ای كه روی دوش منه تا به قیامت علمت #تک #زمینه کربلایی سیدرضا نریمانی ـــــــــــــــــــــــــ
.
#مناجات_با_خدا
#مناجات
#حضرت_علی_اصغر
گردنِ کج را ببین روی سیاهش را نبین
دست خالی آمده بار گناهش را نبین
طفل بازیگوش برگشته ، سر و رو خاکی است
باز هم آغوش وا کن اشتباهش را نبین
گریه باعث میشود رنج خجالت کم شود
اشکهایش را ببین شرم نگاهش را نبین
مُجرِم بد سابقه خود را به تو تحویل داد
اعترافش را ببین حال تباهش را نبین
با علی آمد ندیدی جُرمهایش را ... بیا
بی علی هم اشهد ان لا الهَش را نبین
داشته سوی تو از شهر نجف میآمده
یک دو جایی هم اگر گم کرده راهش را ... نبین
صاحبی دارد که رزق ماسوا را میدهد
تشنگی کودکان خیمهگاهش را نبین
کل عمرش خلق عالم بر درش رو میزدند
روز آخر رو زدن بر یک سپاهش را نبین
حرمله! این بچه از فرط عطش بیجان شده
گردن کج را ببین آن روی ماهش را نبین
#شاعر ؟
.
.
#واحد_سنگین
#شب_هشتم_محرم
#حضرت_علی_اکبر علیه_السلام
__
بند اول :
موذن حرم میری میدون
شبه پیمبرم میری میدون
نمیشه باورم جلو چشمام
علی اکبرم میری میدون
برو که دست حق به همراته
پشت سرت دعای باباته
برو ولی بدون که تا میدون
نگاه من به قد و بالاته
یه رحمی کن به اشک بابا تو
آهسته تر بردار قدم هاتو
دارم اون لحظه ای را می بینم
که روی خاکا میکشی پا تو
بند دوم :
به هر طرف تنت رو میبینم
این جسم پرپرت رو میبینم
به هر کجا که رو کنم علی
یه عضو پیکرت رو میبینم
نگاه آخرت رو میبینم
حالت مضطرت رو میبینم
یاد بابام علی میوفتم تا
زخمای رو سرت رو میبینم
میبینمت که غرق خون شدی
اسیر دست این و اون شدی
رنگ از رخت پریده اکبرم
شبیه برگای خزون شدی
بند سوم :
یه عده بی حیا تو را کشتند
با سنگ و با عصا تو را کشتند
یه عده هم به قصد قربت و
رضایت خدا تو را کشتند
به زیر دست و پا تو را کشتند
با نیزه بی هوا تو را کشتند
همین که گفتی اسمتو علی
با بغض مرتضی تو را کشتند
تو را زدند یه جور که پا نشی
یه جوری که برام عصا نشی
بگو چه جور مرتبت کنم
که بیش از این جدا جدا نشی
#شاعر
#علیرضا_محمدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#حضرت_عباس
#واحد_سنگین
#شب_نهم_محرم
#سنگین_حضرت_ابالفضل
____
تا از توو دست تو عَلَم افتاد
دیدم با گریه خواهرم افتاد
نگم براتو از زن و بچه ام..
چه اضطرابی تو حرم افتاد
پاشو ببین رقیه گریونه
سکینه بیقرار و دل خونه
چشم انتظار نشستن و ذکر
رو لبهاشون فقط عموجونه
پاشو قدم بزن علمدارم
نگاهی کن به من علمدارم
پاشو نزار که دشمنا حالا
تا خیمه ها برن علمدارم
سقای دشت کربلا عباس/دستت شده از تن جدا عباس
....
هنوز برام یه لشکری داداش
هنوز یل دلاوری داداش
پاشو یه بار دیگه علم بردار
هنوز امید خواهری داداش
تیر سه شعبه خورده تو چشمات
نمیتونی بایستی روی پات
نمیشه باورم داری میری
باید خدافظی کنم باهات.!
داغ تو زندگیمو درهم کرد
بدجوری این قد منو خم کرد
دیدم که بعد رفتنت زینب
دوباره معجرش رو محکم کرد
سقای دشت کربلا عباس/دستت شده از تن جدا عباس
....
تو علقمه پیچیده بوی یاس
بالاسرتو حضرت زهراس
بهم بگو تا مادرو دیدی
چی بینتون گذشت داداش عباس
تو گفتی که چیشد توی میدون
کشیدنت تورو به خاک و خون
یا گفته مادرم که توو کوچه
یه سیلی خورد و شد حسن گریون
تو گفتی از دلت که شد مضطر
از این که بی کسه دیگه خواهر
یا گفته مادر از آتیشی که
یه روزی گُر گرفته پشت در
(یا گفته مادر از هجومی که
آوُردن عده ای به پشت در)
مادر مهربون من زهرا/مادر قد کمون من زهرا
#شاعر
#روح_الله_پیدایی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
مشابه سبک زیر خوانده میشود
.👇
.
#واحد_سنگین
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
___
با گریه خیمه گاه و می بینم
با غصه ذوالجناح رو می بینم
با گریه صورتت رو می بوسم
با غصه قتلگاه و می بینم
یه عده بی حیا رو می بینم
فرار بچه ها رو می بینم
همین که خیره به سرت میشم
یه خنجر از قفا رو می بینم
می بینمت به مشکل افتادی
به زیر پای قاتل افتادی
جلو چشای من به خاک و خون
شبیه مرغ بِسمِل افتادی
.....................
آب آورت رو میبری میدون
گل پسرت رو میبری میدون
اُمِّ وهب حالم و میدونه
کی خواهرت رو میبری میدون
خدا میدونه خوب می جنگم
شمشیر نشد با چوب می جنگم
میگم که دختر علی هستم
از صبح تا غروب، می جنگم
فدای غصه خوردنت داداش
غریب گیر آوردنت داداش
برات بمیر که ته گودال
به زور نیزه بردنت داداش
.................
آخه اینا چی میخوان از جوونت
فدای موهای پریشونت
هنوز که خیزرون نیاوردن
بگو چرا شکسته دندونت
فدای این نگاه مظلومت
از آب هم کردن محرومت
تو رو خدا نگو أنا العطشان
با نیزه میزنن تو حلقومت
داره چه غوغایی به پا میشه
دم غروب کربلا میشه
و الشِّمرُ جالسٌ علی صَدره
داره سرت جدا میشه
ــــ
#شاعر
#محمد_اسداللهی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
🔻مشابه سبک زیر خوانده میشود
..................
غریب گیر آوردنت
جلو چشای مادرت
جلو چشای خواهرت
تشنه سر بریدنت
غریب گیر آوردنت
.👇
.
#زوار_کربلا
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
🔸عشق است کربلای تو لبیک یا حسین
🔸جان و تنم فدای تو لبیک یا حسین
بازم اسم کربلا شده ذکر هر مجلسی...
بازم دلها به سمت حرم با صفاش پر میکشه...
🔸گفتی به خلق: کیست که یاری کند مرا
🔸قربان آن ندای تو لبیک یا حسین
آقا... یه روزی صدای غربتت بلند شد...
کسی جوابت رو نداد...
اما الان میلیون ها زائر می آیند به سمت حرمت...
🔸کی میشود که آیم و از جان صلا دهم
🔸در صحن با صفای تو لبیک یا حسین
🔸احرام بسته، تلبیه گویان، کفن به تن
🔸آیم سوی منای تو لبیک یا حسین
#شاعر: محمد مهدی سیار
کی میشه منم دعوت کنی حسین...
خوش به حال اونایی که الان کربلان ..
خوش به حال اونایی که الان بین الحرمینن...
اونایی که رفتند میدونند...
بهترین لحظه زندگی...
اون لحظه ای که وارد کربلا میشی...
همش سراغ حرم رو میگیری...
تا نگاهت به حرم با صفاش میفته...
نا خودآگاه اشکت جاری میشه...
دستهات روی سینه میزاری میگی...
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَئِکَ
تا میخوای دستات رو بلند کنی و سلام بدی ، چشمت میخوره به گلدسته های حرم اباالفضل ، و گویی او زودتر از تو دو دستش رو بلند کرده و بهت خوش آمد میگه ....
____
از همین جا دل ها رو روانه کنیم کربلای معلی...
نمیدونم کربلا رفتی یا نه.... اما وصف العیش ، نصف العیش ... تصورش هم زیباس
فکرشو بکن... وقتی بلاخره رسیدی حرم باصفاش...
تصور کن ورودی حرم ایستادی...
در مقابلت قبر شش گوشهی حسین دستات رو روی سینه میگذاری. ..
همش میگی آی حسین...
اصلا باورم نميشد منو دعوتم کنی...
من کجا... کربلا کجا...
حالا میخواهم احترام کنی...
از همین جا با پای دل بریم حرم باصفاش...
دستات رو روی سینه بگذار...
میخای به آقات حسین سلام بدی...
همه باهم...
السلام علی الحسین
وعلی علی بن الحسین
و علی اولاد الحسین
و علی اصحاب الحسین
#زمزمه
حالا هر کی دلش کربلائی شده بسم الله ...
کربلا کربلا 8
🔸این دل تنگم عقده ها دارد1
🔸 گوئیا میل کربلا دارد 1
(یا حسین مظلوم) 8
🔸من که از کودکی عاشقت بوده ام2
🔸تو قبولم نما گرچه آلوده ام1
🔸ای حسین ما را کربلایی کن2
🔸بعد از آن با ما هر چه خواهی کن1
یا حسین مظلوم 8
(در صورتی که تسلط روی سبک زمزمه نداشتید میتوانید زمزمه را حذف کنید).
____
یکی از زایران ابی عبدالله...
جابر بن عبدالله انصاریِ ...
تا رسید کربلا...
با آب فرات غسل کرد...
جابر نابینا بشده بود... گفت عطیه یه قدری از خاک این قبور بده تا بو کنم...
هی مشتی از خاک قبری برمیداشت می بویید ولی خاک رو بر روی خاک میریخت، تا از یه قبری مشتی از خاک رو برداشت و بوئید و یکدفعه خاک رو بر دیده کشید و صدا زد: عطیه پیدا کردم قبر مولامو پیدا کردم قبر آقامو ...
با خضوع و خشوع...
اومد کنار قبر ابی عبدلله نشست...
دست گذاشت رویِ قبر مبارک...
سه مرتبه از سوز دل صدا زد...
یا حسین...
اما جوابی نیومد...
گفت : حسین ؛ تو کسی بودی که توی کوچه های مدینه به جابر سبقتِ سلام میگرفتی ... حالا جوابمو نمیدی..
صداش به ناله بلند شد...
حَبیبٌ لا یُجیبُ حَبیبَهُ ... ؟
آیا دوست جواب دوستش رو نمیده؟
اما خودش، جوابِ خودشو داد:...
گفت جابر...
جواب سلام میخواهی...
از آقایی که...
بین سر و بدنش جدایی افتاده...
ناله بزن یا حسین...
🔸گذرم تا به در خانه ات افتاد حسین
🔸خانه آباد شدم، خانه ات آباد حسین
اما جابر یه بشارت برای جاماندگان از زیارت هم داره ...
جابر گفت: اى عطیّه ! شنیدم که حبیبم پیامبر خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید : «هر کس گروهى را دوست داشته باشد ، با آنان محشور مى شود و هر کس کارِ کسانى را دوست داشته باشد، در کارشان شریک مىشود»
پس ما حسرت به دل ماندگان از زیارت، در ثواب زیارتِ زوّار کربلا شریکیم... ان شاءالله
.
#روضه_زائر
#روضه_زائر_کربلا
#زائر_کربلا
.
.
#شور_حضرت_زینب(س)
#شور_اسارت
#اسارت
غوغایی به پا شد
دنیا با آل علی بدجور بی وفا شد
غوغایی به پا شد
سهمِ من همسفری با نامَحرما شد
من کجا و دوری از دلدارم
تو کجا و نیزه ها ای یارم
سنگا که میان به سمتت باید
سرت و از رو زمین بردارم !
وای اباعبدالله...۲
ماهِ روی نیزه ها آی اباعبدالله...۲
ای سالار زینب
از رو نیزه ها ببین چشم زار زینب
ای سالار زینب
بی تو شد میون صحرا آواره زینب
مثل بارونْ ، اشکِ من میباره
نیزه دار سر به سرم میذاره
سرِ خونیِ تو روی نیزه...
خواهرت دنبال تو آواره
وای اباعبدالله...۲
ماهِ روی نیزه ها آی اباعبدالله...۲
آه ای غیرت الله
تازیونه میزنن مارو گاه و بیگاه
آه ای غیرت الله
بین نامحرم شده کارم غصه و آه
دستِ بسته پای خسته میرم
دیگه از زندگی بی تو سیرم
هر دفه سرِت میاُفته رو خاک
با رقیه دخترت میمیرم
وای اباعبدالله...۲
ماهِ روی نیزه ها آی اباعبدالله...۲
عباس ای علمدار
خواهرت رو میبینی بین کوچه بازار
عباس ای علمدار
تک و تنها مونده زینب مابین انظار
هرچی نامَحرمه دُورم کرده
من کجا و محملِ بی پرده
ابنِ مرجانه کجا و زینب
بخدا اینه که واسم درده
وای اباعبدالله...۲
ماهِ روی نیزه ها آی اباعبدالله...۲
#سبک محمدصادق باقی زاده 🎼
#شاعر #بهمن_عظیمی ✍
#ورود_اسرا_به_کوفه #کوفه
.👇👇