.
#حضرت_علی_اکبر
نام زیبای کسی آمد و چشمم تر شد
گریه کن بلکه کمی حال تو هم بهتر شد
روضه خوان گفت: علی، کنده شد از جا قلبم
هر کجا نام علی بود دلم خیبر شد
روضه خوان گفت : علی، فاطمه آمد یادم
گفت: سادات ببخشند، دلم پرپر شد
مصطفی سیرت و صورت، نبوی خصلت و خوی
روضه خوان صبر کن این روضه ی پیغمبر شد
باز هم گفت: علی، بعد به تکبیر بلند
وسط روضه اذان گفت، علی اکبر شد
حیرت لشکر از این بود نبی می آمد
تیغ وقتی که کشید آینه ی حیدرشد
صفت آینه صدق است چو لشکر را دید
پس به ناچار علی یک تنه یک لشکر شد
وای از این شیر که شمشیر چه می چرخانید
زیر سم دانه ی شن هر چه نوشتم سر شد
به عقیق لب مولا عطشی داشت علی
به نگین بوسه که می زد لبش انگشتر شد
جمع شد مستی عالم همه در آن بوسه
پس پدر چون خم می بود و پسر ساغر شد
آیه ی بوسه به لب های علی نازل کرد
العطش خواند که تفسیر لبش کوثر شد
باز برگشت به میدان، نه علی شد، نه نبی
به نگاه پدرش آینه ای دیگر شد
علی این بار حسین آمد و از برکت زخم
زیر سم ها تنش انگار که اکبرتر شد
سر به زانوی پدر داد و به رویش خندید
روز هجران و شب فرقت یار آخرشد
#علی_مردانی ✍
#شب_هشتم_محرم