🌻 جایگاه #میثم_تمار نزد ائمه علیهم السلام 🌻
◾️ جایگاه والای میثم را در چشم ائمه از سخنان آنان نسبت به وی و نیز از برخورد شان با او در صحنه عمل، می توان دریافت. صفا و صمیمیتی که میان علی علیه السلام و میثم بود و میزان رابطه مودت آمیزشان را از انس و الفت این دو نسبت به هم می توان شناخت. حضرت، حتی به مغازه خرما فروشی میثم می رفت و در آن جا با او صحبت می کرد و #قرآن و معارف دین را به او می آموخت.
◾️ یک بار امام علی میثم را به دنبال کاری فرستاد و تا بازگشت او، خود، در مغازه میثم ماند. یک مشتری برای خریدن خرما مراجعه کرد. حضرت فرمود: پول را بگذار و خرما بردار!... وقتی میثم برگشت و از این معامله با خبر شد، دید که پول های آن شخص، تقلبی است و به حضرت قضیه را گفت. علی علیه السلام فرمود: «آنان هم #خرما را تلخ خواهند یافت.» در همین گفتگو بودند که آن مشتری، خرما ها را باز آورد و گفت: این خرما تلخ است... 1️⃣
◾️ امام باقر علیه السلام می فرمود: «من به میثم بسیار علاقه مندم »، امام صادق علیه السلام به میثم درود فرستاد و از شان والا و مقام بلند او سخن گفت.
◾️ صالح - فرزند میثم - می گوید: به امام باقر علیه السلام عرض کردم: برای من #حدیث بگویید. پرسید: مگر حدیث را از پدرت نیاموخته ای؟ گفتم: آن هنگام من خرد سال بودم... 2️⃣
◾️ امام باقر علیه السلام با این کلام، اشاره به مقام علمی و فضایل کلامی و دانش میثم می کند، به حدی که پسر میثم بودن را زمینه ای می داند که او را از شنیدن و آموختن حدیث، بی نیاز ساخته باشد.
🌴شهادت 🌴
◾️ میثم، پیش از #شهادت از آن با خبر بود و آن را از مولایش علی شنیده بود. امام به میثم تمار گفت: چه خواهی کرد آن روز، که فرزند ناپاک بنی امیه عبیدالله زیاد از تو بخواهد که از من تبری و بیزاری بجویی؟ میثم گفت: نه، به خدا سوگند، هرگز چنین نخواهم کرد! امام: در غیر این صورت، به دارت آویخته و تو را می کشند. میثم گفت: #صبر و بردباری خواهم کرد، این در راه خدا چیزی نیست...
◾️ نه یک بار، بلکه بار ها، علی علیه السلام سرنوشت «شهادت بر سر عقیده و ایمان » را که در #انتظار میثم تمار بود، به او یادآوری می کرد و میثم نیز بدون وحشت و هراس، خود را برای آن «میلاد سرخ» مهیا می کرد.
◾️ این که میثم، از شهادت خویش، خبر داشت و حتی جزئیات آن را هم از زبان مولایش شنیده بود، دلیل دیگری بر عظمت روح و ظرفیت بالا و قدرت ایمان او بود.
◾️ میثم، با این روحیه بالا و شهادت طلب، مدافعی بزرگ از حریم حق و خط ولایت بود. پس از شهادت امیرالمؤمنین گاهی برای زیارت به مدینه می آمد، و از امام حسن و امام حسین علیه السلام جدا می ماند. مردم #کوفه و مدینه پذیرای سخنان میثم بودند و زبان #حق گو و فضیلت گستر میثم، همواره در هرجا به نشر و بیان فضایل علی علیه السلام گویا بود، تا کوشش دشمنان امام در پنهان ساختن #فضیلت های آن حضرت، کمتر به نتیجه برسد. این، سفارش خود امام به میثم بود که فضایلش را نشر دهد.
◾️ صالح (یکی از فرزندان میثم) نقل کرده است که: پدرم گفت: روزی در بازار بودم، «اصبغ بن نباته » یکی از یاران علی علیه السلام نزد من آمد و با حالتی شگفت زده گفت: ای وای... میثم! از #امیرمومنان سخنی دشوار و عجیب شنیدم. گفتم: چه شنیدی؟ گفت: شنیدم که می فرمود: «حدیث و سخن اهل بیت، بسیار سنگین و دشوار است، و آن را جز فرشته ای مقرب یا پیامبری صاحب رسالت یا بنده مؤمنی که خداوند، دلش را برای #ایمان آزموده است، توان تحملش را ندارد و به درک عمق آن نمی رسد.»
◾️ فوری برخاسته، خدمت حضرت علی علیه السلام رفتم و از او نسبت به کلامی که از «اصبغ » شنیده بودم، توضیح خواستم. حضرت، تبسمی کرد و فرمود: بنشین! ای میثم! آیا هر صاحب دانشی می تواند هر علمی را حمل کند و بار آن را بکشد؟! خداوند وقتی به فرشتگان گفت که می خواهم در #زمین ، جانشینی قرار دهم، فرشتگان گفتند: خدایا آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد کند و خون بریزد؟ آن گاه با اشاره ای به داستان حضرت موسی و حضرت خضر و سوراخ کردن آن کشتی و کشتن آن غلام فرمود: پیامبر ما در روز #غدیر_خم دست من را گرفت و فرمود: «خدایا! هر که را من مولایش بودم، علی مولای اوست.» ولی جز اندکی که خداوند، نگاهشان داشت، آیا دیگران این کلام پیامبر را به دوش کشیدند و فهمیده و عمل کردند؟
◾️ پس بشارت باد بر شما! که با آن چه از گفته پیامبر حمل کردید و به آن متعهد ماندید، خداوند به شما امتیازی بخشید که به فرشتگان و رسولان نداد. پس بدون پروا و گناه فضیلت ما و کار بزرگ و شأن والای ما را به مردم بازگویی کنید! 3️⃣
#امام_شناسی #ولایت_پذیری #شیعه اثنی عشری
📚منابع:
1️⃣ بحار الانوار / ج 41 / ص 268
2️⃣ بحار الانوار / ج 53 / ص 112-113
3️⃣ بحار الانوار، ج 20، ص 383.
#اشهد_ان_علیا_ولی_الله