eitaa logo
امام حسین ع
27.3هزار دنبال‌کننده
432 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. برای داغ شب آمد شب ماتم دیگری سراغ من آمد غم دیگری تلنبار شد در دل تنگ من غم دیگری ماتم دیگری میندازم ای موج چون صخره ها به دامان نامحرم دیگری بزن سیلی آبداری به من بزن سیلی محکم دیگری مرا زیرو رو کردی و ساختی از آوار هایم بم دیگری لگد کوب غم کن مرا و بساز ز من چشمه زمزم دیگری من از عالم دیگری آمدم بنا می کنم عالم دیگری.... ✍ .
. غربتم، دردم، عزایم، سمبلِ حیرانی ام لخته لخته ماتمَم، مشغولِ نوحه خوانی ام مانده بر جسمم جراحاتِ زیادی از قدیم نامَم آبادان ولی آغشته با ویرانی ام شطّ خونم! بد گرفتارم به سیل اشک و آه بخشی از دریای سرخم! کاملاً طوفانی ام من همان ابرِ سیه پوشم که می بارد مدام من هوای گریه ام، بیطاقتم! بارانی ام سوختم از داغ مثل نخل های سربه زیر تب سرازیر است از سرتاسرِ پیشانی ام میزبانِ مهربانِ هر بلای ناگهان بیخبر امروز «آوار» آمده مهمانی ام زیر تلّی خاک مانده خاطراتم باز هم بی خبر مانده ست عالم از غم ِ پنهانی ام یک نفر پیدا کند امشب عزیزانِ مرا تا مگر کمتر شود احساس سرگردانی ام مادرانی بی پسر دارند ضجه میزنند باز هم در بغض ِ گریه آوری زندانی ام خواهری آشفته میخوانَد: «گلی گم کرده ام...» میزنم بر سینه و غم میشود ارزانی ام * پابرهنه میروم با هروله تا کربلا مثل زینب(س) داغدارِ پیکرِ عریانی ام داغدارِ پیکری که شد کفن با خاک و خون روضه خوانِ زینب(س) و آن بوسهٔ پایانی ام! شاعر: .
. شعری بر حادثه تخریب ساختمان و اعلام عزای عمومی --------------- ز خوزستان رسید آوای ماتم نوا پیچید با نجوای ماتم فغان در سینه ی اروند رود است شرار آتش غم در وجود است ز تخریب بنای سُست پیمان سرای شادی دل گشت ویران گلستانی خزان شد در بهاران چکد اشک از دو چشم داغداران به آبادان رسید آه جگر سوز و نخلستان شده شعله بر افروز چه آبادان ، که آبادی ندارد دل غمدیدگان شادی ندارد ز آبادان فقط فریاد آید گلاب غم ز هر شمشاد آید بیا ای دل به یاران تسلیت گو به خیل داغداران تسلیت گو به آنان که غم فرزند دیدند غم گلهای بی مانند دیدند به آنان که پدر دادند از کف چه مادرها پسر دادند از کف عزای یک گلستان گلعذار است و آبادان دوباره داغدار است بسوز ای شمع جان در تاب و در تب به یاد کربلا و داغ زینب به یاد قتلگاه و روی گلگون فتاده سینه ها در وادی خون بیا ای دل عزای کربلا بین دل خود را به ماتم مبتلا بین دلش دریای خون گردید زینب سری بر نیزه رفت و دید زینب نمی آید به جز ماتم صدایی نباشد مثل عاشورا عزایی ** محمود تاری «یاسر»✍ .